ماجرای بوسیده شدن دست آیتالله حسنزادهی آملی
در پایان دیدار علامه حسن زاده آملی، در آستانه درب ایستاد تا مهمانانش را بدرقه کند. یکی از حاضران و ارادتمندان خواست دست ایشان را ببوسد، علامه اجازه نداد.
اعتمادآنلاین| دو دهه پیش (1382) به اتفاق جمعی معدود و با هماهنگی قبلی، قرار بود نیم ساعتی به خدمت علامه حسن زاده آملی برسیم. یکی از دوستان 19 سال بعد و همزمان با رحلت علامه در هفتههای گذشته، خاطرهای از آن دیدار را نقل کرد که مرور آن برای خواننده گرامی خالی از لطف نیست؛ چرا که در انتهای این دیدار آنچه روی داده بیمناسبت با بیستم مهرماه و گرامیداشت روز حافظ و درک اشعار او نیست.
تعریف میکرد: هر دقیقه از آنچه روی داد در فرصت محدود، اگر به قلم درآید چراغ راهمان است. میگفت: در پایان دیدار علامه حسن زاده آملی، در آستانه درب ایستاد تا مهمانانش را بدرقه کند. یکی از حاضران و ارادتمندان خواست دست ایشان را ببوسد، علامه اجازه نداد و با عتابی فرمود: مگر نخواندهای این شعر حافظ را که گفت:
مبوس جز لب ساقی و جام می حافظ
که دست زهدفروشان خطاست بوسیدن
با این عتاب او عقبنشینی و از علامه عذرخواهی کرد؛ تو گویی از کرده خود پیشمان شد. هم او تعریف میکرد من که شاهد این صحنه و گفتوگو بودم، مضمونی از شعر مولانا به ذهنم خطور کرد و هنگام مصافحه و خداحافظی خدمت علامه عرض کردم که، حضرت آقا اجازه میفرمایید دست مبارک را ببوسم که گفت:
هرکه عاشق دیدیاش معشوق دان
کو به نسبت هست هم این و هم آن
علامه حسن زاده آملی چیزی نگفت و سکوت کرد. من هم دست معشوقِ معشوق را بوسیدم.
آهی کشیده و گفت: شرط ادب بود چه بسا میتوانستم روی مبارکش را هم ببوسم و غافل از اجل بودم که گفت حافظ:
بوسیدن لب یار اول ز دست مگذار
کآخر ملول گردی از دست و لب گزیدن
فرصت شمار صحبت کز این دوراهه منزل
چون بگذریم دیگر نتوان به هم رسیدن
همین جا اشاره شود که از منظر فقهی، بوسیدن دست مکروه است؛ مگر به جهت بزرگداشت مقام عالِم، استاد، پدر، مادر و….
در بخشی از حدیثی قدسی خداوند میفرماید: «کسی که به من عشق ورزد، من نیز به او عشق میورزم» نتیجه و برآیند این جمله آن است که عاشق با تبعیحسن زاده آملی
دیدگاه تان را بنویسید