در روزهای اکرانِ قهرمانِ اصغر فرهادی/ بالاخره "قهرمان" بسازیم و بخواهیم یا نه؟!
اصغر فرهادی روزی قهرمان ما بود. نگویید نه، که به حافظه تاریخیمان شک میکنم! اصغر فرهادی آنروز که از صلحطلبی ملت ایران گفت؛ قهرمان شد.
اعتمادآنلاین| پریسا الیاسی- فیلمنامهنویس: آنروز که سینه سپر کرد و از فرهنگ غنی و تمدن کهنمان گفت قهرمان شد.
به گزارش اعتماد آنلاین ،همان روزهایی که تنها دلخوشیمان گرفتن جایزههای رنگ و وارنگ فیلم جدایی نادر از سیمین از جشنوارههای مختلف بود؛ فرهادی قهرمان ما شد. همان روزی که در مراسم اسکار، بزرگترین مراسم سینمایی، حاضر شد و اسمش خواندهشد، قهرمان شد. همان لحظهای که در جمع بزرگان سینما به زبان شیرین فارسی سلام کرد و ما مردم خوب سرزمینش دلمان از شنیدن صدایش غنج رفت؛ قهرمان شد. فرهادی آن روزی قهرمان شد که هنر و نبوغش را زیر سوال بردند و خودش و فیلمش و جایزههایش را سیاسی خواندند.
اصغر فرهادی را قهرمان کردیم وقتی که فکر کردیم؛ آمده تا حساب ما مردم بینوا را از سیاستهای کلان جهانی جدا کند؛ که قرار است سفیر صلحطلبی مردم سرزمینش باشد. فرهادی را آنوقتی قهرمان کردیم که فریادهای خفهشده در گلویمان را در حلقوم او جستوجو کردیم. اصغر فرهادی را قهرمان کردیم بدون آنکه از او بپرسیم اصلا دوست دارد قهرمان باشد؟ به او شمایل قهرمان دادیم بدون آنکه یادمان باشد او فقط یک فیلمساز است و نه چیزی بیشتر!
حالا این قهرمان دلمان را زده! باید قویتر باشد! فیلم خوب میسازد یا بد، مهم نیست؛ باید حقمان را بگیرد! ما اصغر فرهادی را میکوبیم چون شبیه قهرمانی که ما در ذهنمان از او ساختیم نیست که دارد راه خودش را میرود؛ بدون آنکه گریبانهایی که برایش دریدهشده را در نظر بگیرد. فرهادی را متهم میکنیم و بعد در دادگاهی به ریاست خودمان، محکوم. بدون آنکه اصلا فرصت دفاعی به او بدهیم.
فرهادی اولین قهرمانِ زمین خوردهی ما نیست. کم نبودند قهرمانانِ زمین خوردهی ما! بازیگری که روزی برای دیدن فیلمهایش سر و دست میشکستیم و بعد با شنیدن یک خبر که حتی نمیدانستیم چقدر موثق است؛ تصمیم گرفتیم که حذفش کنیم. مربیای که یک فصل برایمان سلطان و ژنرال و امپراطور و شهریار و پادشاه و... بود و فصل بعد کاری با او کردیم که اگر کلاهش هم میافتاد برای برداشتنش سمت تیممان نمیآمد. ورزشکاری که برای قهرمانیاش یک هفته رقص و پایکوبی کردیم و با دیدن یک عکس چنان با سر به زمینش کوبیدیم که قَدَرترین رقبایش هم نمیتوانستند اینطور به زمینش بزنند.
سیاستمداری که روزگاری به چشم ناجی به او نگاه میکنیم و بعد دشمن خونیاش میشویم.
فرهادی اولین قهرمانِ زمین خوردهی ما نیست اما طنز ماجرا برای او اینجاست که دقیقا فیلمی ساخته برای نشان دادن مصائب قهرمانسازی!
قهرمان را ببینیم و این بار قبل از آنکه بخواهیم از کسی قهرمان بسازیم از او بپرسیم دوست دارد چند صباحی را در اوج باشد و بعد با سر به زمین کوبیدهشود؟ این بار که از نبودن قهرمان در زندگیمان به تنگ آمدیم و هوار زدیم «بدبخت، ملتی که قهرمان ندارد*»؛ با صدایی بلندتر جواب دهیم «بدبخت، ملتی که به قهرمان نیاز دارد*».
*از نمایشنامه زندگی گالیله نوشته برتولت برشت.
دیدگاه تان را بنویسید