نگاهی به فیلم «یدو» ساخته مهدی جعفری:
یه اثر ناتمام
«یدو» در نهایت یک فیلم ناتمام است. فیلمی که ابتدا و آخر آن مشخص است اما در این میان موفق نمیشود خرده داستانهای خود را به خوبی توصیف کند.
الناز دیمان- انتخاب «یدو» به عنوان بهترین اثر سی و نهمین جشنواره فیلم فجر آن هم از میان ۱۶ فیلمی که هیات داوران شایسته حضور در میان نامزدها تشخیص داده بودند به همان اندازه عجیب بود که برگزاری جشنواره آن هم در روزهای کرونایی دور از نظر میآمد. انتخاب «یدو» در میان ۱۶ فیلمی که در جشنواره سال گذشته به نمایش در آمد و به «سلیقه» هیات داوران بهترین فیلم جشنواره شد احتمالا در بهترین حالت هم نمیتوانست در قامت پیشبینی بگنجد. علتهای چنین قضاوتی همان توصیفی است که میتواند درباره روند کلی جشنواره فیلم فجر در همه این سالها مورد تاکید قرار گیرد.
با این مقدمه میتوان درباره فیلم «یدو» دومین ساخته مهدی جعفری سخن گفت. «یدو» در نگاه اول فیلم گرمی است؛ همانگونه که «۲۳ نفر» اولین ساخته مهدی جعفری فیلم گرمی بود. از آن دست فیلمهایی که تماشای آنها میتواند مخاطبان زیادی را به خود جلب کند. اما این مخاطبان فراوان احتمالی بیشتر مخاطب خانهها و شبکه نمایش خانگی میتوانند باشند تا مخاطب سینما.
«یدو» در قامت یک فیلم سینمایی جزییات زیادی ندارد. اقتباس مهدی جعفری و مهین عباسزاده از داستان «زخم شیر» صمد طاهری در نهایت یک داستان تک خطی است. پسر نوجوانی به نام یدو به همراه مادر، برادر و خواهرش در روزهای حصر آبادان در سال ۵۹ در این شهر ماندهاند و قصدی برای ترک آبادان ندارند. تلاش برای تامین مایحتاج زندگی از خانههای مردمی که از شهر رفتهاند و بحث بر سر رفتن و ماندن در خانواده کل داستان «یدو» را تشکیل میدهد. در این میان تک سکانسهای اتفاقات درون شهر هم جزیی از فیلم است.
هر چند که تلاش بسیاری برای تماشاییتر شدن جلوههای بصری و میدانی این فیلم و فیلمبرداری خوب آن وجود دارد اما موسیقی پرحجم و تلاش برای هر چه حماسیتر کردن ماجرا به هیچ وجه نمیتواند مسیر فیلم را به یک موفقیت اساسی طی کند.
اما با همه این خصوصیات «یدو»، ضربه اساسی را از فیلمنامه خود میخورد. جعفری و عباسزاده نه تنها در نگاه مخاطب حتی در اقتباس از رمان مرجع نیز خوب عمل نکردهاند و بدون توضیح بسیاری از اتفاقات درون فیلم و رها کردن آنها در میان مسیر تنها قرار است خود را به انفاق پایانی برساند. خرده داستانهای درون فیلم هیچ کمکی به مسیر داستان نمیکند و حتی اگر قرار است ماجرایی مانند آشنایی یدو با جوان خنثیکننده خمپارهها و مینها دلیلی مهم برای تصمیم پایانی او باشد، اما نه تنها این دلیل برای پایان فیلم قانعکننده نمیشود بلکه «یدو» را بسیار ابتر رها میکند.
«یدو» در نهایت یک فیلم ناتمام است. فیلمی که ابتدا و آخر آن مشخص است اما در این میان موفق نمیشود خرده داستانهای خود را به خوبی توصیف کند. این فیلم نه تنها در برخی لحظات خود در میان عناصری که آنها را کاشته موفق به درو آن نمیشود بلکه خرده داستانهایش را مانند عواملی میبیند که باید از سر بگذراند. این همان لحظهای است که ضربه کلیدی را به فیلم «یدو» میزند. در این میان فیلم نه تنها موفق نمیشود شاخصه ویژه و برتری ارائه کند که گاهی حتی این ظرفیت را دارد که حوصله سر بر شود.
در نهایت «یدو» میتواند یک فیلم گرم اما معمولی باشد که بازی بازیگران نوجوان آن هم ماجرا را قابل تحمل میکند. اما اینکه چه سری باعث میشود «یدو» به عنوان بهترین فیلم جشنواره فجر انتخاب شود خود از ماجراهای عجیب روزگار کرونا زده ما است. روزگاری که انتخاب برتر جشنواره فیلم فجر حتی به «سلیقه» داوران یک فیلم ناتمام است.
دیدگاه تان را بنویسید