«قهرمان»، از منظر زنانه/ عشق و دیگر هیچ
«قهرمان» قصه امروز است، آینه امروز جامعه ایران. جامعه ای که در آن فاصله بین قهرمان شدن و منفور شدن بسیار کوتاه است. در این جهان سطحی و پر از خشم و کینه، عشق تکیه گاه است. عشق، خانواده و دیگر هیچ.
الناز دیمان- فیروزه (ترانه علیدوستی) در سکانس پایانی «شهر زیبا» در انزوایی خودخواسته در خود فرو رفته، مینشیند و سیگاری روشن میکند. این انتخاب و پرهیز از علا (بابک انصاری)، این دور شدن از عشق برای زنی که در چشمهای علا، دوباره زندگی را پیدا کرده است، دشواری عاشقانه زیستن را در شرایط دشوار موکد می کند. عاشقانه زیستن در طبقه ای که فیروزه و علا به آن تعلق دارند اگر محال نباشد، بسیار دشوار است.
در «چهارشنبه سوری» وقتی سیمین (پانتهآ بهرام) از ماشین مرتضی (حمید فرخنژاد) پیاده می شود، می داند به آخر راه رسیده. می داند این مرد، مرد ماندن نیست. در کوچهای پیش می رود و صدای ترقه ها او را می ترساند. اما در آن ترک کردن، در آن جدایی ناخواسته مصمم است. سیمین تصمیم گرفته خودش را از رابطه ای که در ذهن مرتضی، اولویت نیست رها کند، با آن که مشخص است به آن رابطه دلبسته است. در «چهارشنبه سوری» و «شهرزیبا» فرهادی از زنانی سخن میگوید که در عین حال که آسیب پذیر و تنها هستند، پرهیزی زنانه و عاشقانه را تجربه میکنند. حتی مژده (هدیه تهرانی) در پایان فیلم وقتی پسرش را در آغوش گرفته و روزی پرهیاهو را پشت سر گذاشته، به آرامش و اعتماد بازنگشته است. به نظر میرسد سیاهی شب و آرامش ظاهری شهر و خانه، شکننده و لرزان است.
در «قهرمان» اما ماجرا تفاوت دارد. «قهرمان» در ظاهر قصه رحیم (امیر جدیدی) است. اما این بار فرخنده (سحر گلدوست) نقشی پا به پای مرد قصه برعهده دارد و مهمترین شخصیت فیلم است. تنها زن قصه که بیش از خانواده رحیم به او نزدیک است و تا انتها با مردش باقی میماند. فرخنده (که نامی نمادین دارد) در سکانس پایانی همراه پسر رحیم با او به آخرین منزلگاه می آید و به نظر می رسد به امید رهایی او، خانواده کوچکش را حفظ خواهد کرد. «قهرمان» فیلمی زنانه است، خواهر رحیم، فرخنده و خانم مدیر خیریه و نازنین دختر باجناق رحیم (سارینا فرهادی) بیش از مردان در شکل گیری رویدادها نقش دارند.
نازنین است که به دلیل مشکلات خود و پدرش، رحیم را به مخمصه تازه می اندازد و خواهر رحیم در آخرین لحظات به برادرش شک میکند. فرهادی در فیلم تازهاش سه نسل از زنان را به تصویر میکشد و یکی از آنها را کاملا در کنار مرد فیلم قرار میدهد. سکانس دیدار نخستین فرخنده و رحیم، که حال و هوایی عاشقانه دارد، فصلی مناسب برای معرفی شخصیت فرخنده و دلبستگی او به رحیم است. عشقی که تا پایان ادامه مییابد. عشقی که از جنس رابطه فیروزه و علا، شکننده و لرزان است و احتمال از بین رفتن آن وجود دارد. «قهرمان» قصه امروز است، آینه امروز جامعه ایران. جامعه ای که در آن فاصله بین قهرمان شدن و منفور شدن بسیار کوتاه است. در این جهان سطحی و پر از خشم و کینه، عشق تکیه گاه است. عشق، خانواده و دیگر هیچ.
دیدگاه تان را بنویسید