جزییات تماس گلشیفته فراهانی با سردار سلیمانی
سردار سلیمانی: شما دختر ما هستی و فرزند این آب و خاک هستی، مراقب باش که هرجا هستی مصلحت این کشور و نام ایران را در نظر بگیری.
محمدرضا زائری کارشناس فرهنگی و مذهبی در یادداشتی جزییاتی از گفتوگوی تلفنی گلشیفته فراهانی با سردار قاسم سلیمانی را منتشر کرد.
به گزارش ایسنا، محمدرضا زائری در یادداشتی در کانال تلگرامی خود نوشت: یکی از هنرمندان مشهور در خلال گفتگویی خصوصی، خاطرهای از مرحوم شهید سردار قاسم سلیمانی نقل کرد که نشان دهنده ابعاد ناشناختهای از شخصیت آن شهید بزرگوار است. او گفت که قرار بود ایشان در یکی از برنامههای من شرکت کند. روزی که برنامه در حال برگزاری بود وقتی تیم حفاطت برای آمادهسازی زمینه حضور ایشان در محل حاضر میشوند به دلایلی پیشنهاد میکنند که ایشان به این برنامه نیایند، بعداز برنامه گوشی تلفن این هنرمند با شماره مخفی زنگ میخورد و شخصی از آن سوی خط میگوید: سلیمانی هستم. این شخص میگفت با تعجب پرسیدم: سلیمانی، کدام سلیمانی؟ گفت: قاسم سلیمانی هستم که قرار بود امروز عصر در برنامه شما باشم، متاسفانه به دلایلی شرایط حضور من نبود. خواستم ا ز شما عذرخواهی کنم. انشاءالله در اولین فرصت جبران میکنم و همدیگر را خواهیم دید. او میگفت باورم نمیشد. خیلی خوشحال شدم و منتظر دیدار ایشان بودم، اما متاسفانه چندی بعد ایشان به شهادت رسید.
همچنین دوستی دیگر نقل کرد؛ خانمی از ایرانیان ساکن خارج کشور که برای بازسازی حرمهای مطهر در عراق کمک مالی قابل توجهی کرده بود اصرار زیادی داشت که سردار سلیمانی را فقط برای چند دقیقه ملاقات کند. مسؤولان امر به خاطر ملاحظات امنیتی و نیز سر و وضع ظاهری آن خانم تردید داشتند که در میان گرفتاریهای شدید سردار این موضوع را مطرح کنند. اما وقتی ایشان از درخواست ملاقات مطلع میشوند دستور میدهند در فاصله کوتاه حضور او در ایران وقتی کوتاه تنظیم شود. زمانی که آن خانم به نزد ایشان میآید و رفتار متواضعانه و محبتآمیز او را میبیند میگوید: حالا که این قدر بزرگواری کردید میشود اجازه بدهید یک درخواست دیگر داشته باشم؟ میخواهم شماره یک نفر را بگیرم تا با شما صحبت کند، فقط قول بدهید ناراحت نشوید و من هم قبل از مکالمه او را معرفی نکنم! با این که اطرافیان سردار اصرار میکنند که این کار انجام نشود، ایشان قبول میکند و آن خانم شماره را میگیرد و گوشی را به سردار میدهد. ناگهان شخصی از آن سوی خط میگوید: سلام آقای سلیمانی، من گلشیفته فراهانی هستم!
سردار با تعجب به سخن او گوش میدهد و او بسیار اظهار ارادت و احترام به ایشان میکند و شجاعت و صلابت ایشان را میستاید. وی به سردار میگوید شما یک نفر کسی هستید که من به عنوان یک ایرانی به او افتخار میکنم و با تمام وجود دوستش دارم.
سردار هم ضمن تشکر با زبانی محترمانه و مهربانانه او را به توجه به مصالح کشور و جایگاه جمهوری اسلامی در جهان و صف آرایی دشمن در مقابل ایران و اسلام توصیه میکنند و به او میگویند شما دختر ما هستی و فرزند این آب و خاک هستی، مراقب باش که هرجا هستی مصلحت این کشور و نام ایران را در نظر بگیری. (نقل به مضمون)
این دو مورد تنها نمونههایی اندک از شیوه مستمر سردار دلها در توجه به همه مردم و باور قلبی به طیفهای گوناگون و سلیقههای مختلف است. کاش کسانی که به آن شهید اظهار ارادت و دلبستگی میکنند به جای پنهان کردن این ابعاد ناشناخته از شخصیت ایشان به او اقتدا می کردند و از این ظرفیت استثنایی و بی نظیر برای نزدیک کردن دلها بهره می بردند. او که دوست داشت روی قبرش تنها بنویسند "سرباز قاسم" و بس!
آیا سردار به نقاط محروم ایران هم سفر داشت؟ آیا فقر و فلاکت را در سرزمین ایران میدید؟ اگر میدانست چرا پول های ایران را به جاهای دیگر میبرد؟ من به عنوان یک ایرانی دردمند که با فقر بزرگ شدم هیچوقت این سردار شما را نخواهم بخشید و در آن دنیا باید پاسخ دهد که چرا چراغی که به خانه روا بود تحویل مسجد داد. انشاءالله خداوند تمام خائنین به ایران را نیامرزد و مطمئن هستم نمی آمرزد که اگر ببخشد عدالتش زیر سئوال خواهد رفت. هر که باشد