کد خبر: 540033
|
۱۴۰۰/۱۲/۰۶ ۱۵:۵۶:۱۲
| |

شاعری که با کلمات پینگ پونگ بازی می کند

سینمایی‌ها جمله معروفی دارند و می‌گویند اگر یک فیلم بتواند در همان چند دقیقه اول شما را گیر بیندازد و کنجکاوتان کند که ادامه داستانش را ببینید پس کارش را درست انجام داده است. به نظرم این اتفاق در مورد کتاب هم با عنوانش مصداق پیدا می‌کند.

شاعری که با کلمات پینگ پونگ بازی می کند
کد خبر: 540033
|
۱۴۰۰/۱۲/۰۶ ۱۵:۵۶:۱۲

صبا کریمی: سینمایی‌ها جمله معروفی دارند و می‌گویند اگر یک فیلم بتواند در همان چند دقیقه اول شما را گیر بیندازد و کنجکاوتان کند که ادامه داستانش را ببینید پس کارش را درست انجام داده است. به نظرم این اتفاق در مورد کتاب هم با عنوانش مصداق پیدا می‌کند.

«طوفان در زنجیر»؛ از آن نام‌هایی است که با زیرکی تمام به خواننده‌اش می‌فهماند قرار است وارد بازی کلمات شود. کیوان مهرگان در ششمین دفتر شعرش حرف‌های تازه‌ای برای گفتن دارد و خواننده را به یک ضیافت مصور و آهنگین دعوت می‌کند. 

او با مهارت تمام کلمات را به کار می‌گیرد و با چینش مناسب واژگان معنای تازه‌ای می‌آفریند، گویی با آنها پینگ پونگ بازی می‌کند. به این اشعار دقت کنید، «گلی رازش را/ با نسیمی در میان گذاشت/ جهان معطر شد» یا «هزار جام گلاب/ می‌شکند/ وقتی از خیالم عبور می‌کنی»، «بعد از نوازشت/ از ترک‌های دستم/ گل می‌روید» یا «من شب‌های بی‌ستاره/ زیاد دیده‌ام/ اما غمگینم/ همچون ستاره‌ای/ که شبی ندارد». 

در برخی از اشعارش او آینه‌ای روبروی کلمات قرار می‌دهد و تصویر ممتد واژگان در هم شعر می‌شود، مانند این قطعه که می‌گوید: «در من شهری است/ که یک زندان دارد/ و تنها زندانی آن مردی است/ درونش شهری دارد/ یک زندان دارد» یا در شعر دیگری که اینطور می‌گوید: «تو پشت به نور نشسته‌ای/ و من می‌بینم/ نور به نور پشت کرده است». 

ساختمان اشعار او استوارند و آرایه‌های ادبی ستون‌های آن؛ تضاد، ایهام، تشخیص، پارادوکس و ... در این قطعات بسیار به چشم می‌خورد. گرچه در این دفتر اشعار متوسط هم وجود دارد و شاید خرج کردن مکرر برخی کلمات آنها را به تکرار انداخته است اما در نهایت با مجموعه‌ای روبرو هستیم که خواندنش قطعاً بیش از یک بار و چندبار می‌ارزد.

حالا به جرأت می‌توان گفت شعر برای کیوان مهرگان فقط نفس سرودن نیست، بلکه تفریح و سرخوشی زیرکانه‌ای است که ریاضتی شاعرانه هم در آن موج می‌زند و این تصور را برایم تداعی می‌کند که وقت شعر گفتن در حالی که دستش را زیر چانه‌اش گذاشته با نرمی و لطافت کلمات را در چرتکه کاغذ بالا و پایین می‌کند.

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها