همایون اسعدیان، کارگردان سینما، در گفت‌وگوی ویدئویی با «اعتماد»:

مردم از سینما حال خوب می‌خواهند/ اوضاع سینما در دولت جدید نه بهتر شده نه بدتر/ هیچ‌کس نمی‌تواند برای هنر باید بگذارد

همایون اسعدیان با اشاره به استقرار مدیران سازمان سینمایی در دولت جدید گفت: دو، سه دوره دیدیم که خواستند ریل‌گذاری بکنند و ریل‌های جدید بچینند و این ریل‌ها دوباره به بیراهه رفته و بعد از چند سال فهمیدند که اساسا هنر این نیست، اساسا سینما این نیست، اساسا در هنر باید ندارید، این جملاتی که می‌شنوید هنر باید در خدمت این باشد، هنر باید در خدمت آرمان‌های فلان باشد به معنی این است که شما هیچ درکی از هنر وسینما و هر اثر هنری دیگری ندارید.

کد خبر: 554416
|
۱۴۰۱/۰۳/۰۸ ۰۷:۳۰:۰۰
| |

تینا جلالی- سینمای ایران در یکی، دو سال گذشته با فراز و نشیب‌ها و مشکلات زیادی روبه‌رو بوده است. این البته به معنی عاری بودن از مشکلات در سال‌های دورتر نیست. منظور این است که به دنبال شیوع بیماری کرونا، دامنه سختی‌ها و مشکلات پیش روی سینمای ایران گسترده‌تر شده و مصداق‌های روشنی دارد. از تغییر کاربری و تعطیلی بسیاری از سالن‌های سینما گرفته تا افت فروش فیلم‌ها و حتی کاهش تولیدات سینمایی که تبعاتی چون بیکاری اهالی سینما و همچنین صف طویل اکران فیلم‌ها و ... را در پی داشته است. اینها بخشی از مشکلات سینما در دو سال اخیر است؛ اما اینکه چه راهکاری برای برون‌رفت از این وضعیت می‌توان طراحی کرد و آیا با روی کار آمدن دولت سیزدهم و رییس جدید سازمان سینمایی گشایشی حاصل و موانع هموار شده یا نه، پرسش‌های مهمی هستند که در گفت‌وگو با همایون اسعدیان مطرح کردیم. متن گفت‌وگوی «اعتماد» را با این نویسنده و کارگردان و تهیه‌کننده نام‌آشنای سینمای ایران می‌خوانید.

 

*سال گذشته همین ‌وقت‌ها که اوج یکی از پیک‌های کرونا را پشت سر می‌گذاشتیم، گفت‌وگویی با شما داشتم که بر خلاف بعضی از اهالی سینما و کارشناسان که نظرشان از بین رفتن مطلق سینما بود، معتقد بودید سینما تعطیل نمی‌شود که البته نشد. اگر موافق باشید بحث را از همین‌جا با موضوع افت کمّی مخاطبان سینما شروع کنیم.

اولا خوشحالم که سینما تعطیل نشد؛ نه بابت اینکه من این جمله را گفتم. خوشحالم برای اینکه ما دوست نداریم سینما تعطیل شود و همچنان هم یقین دارم سینما تعطیل نمی‌شود. جهان قبل از کرونا و پساکرونا معادلات را به صورت کامل در زندگی همه ما و در تمام عرصه‌ها تغییر داد. انگار ما با سبک جدیدی از زندگی روبه‌رو شدیم. واقعیت این است که کرونا بعضی از مسائل را در سینما و صنعت تصویر تسریع کرد؛ چند سالی بود که پلتفرم‌ها و شبکه‌های وی.او.دی در ایران فعال شده بودند و کار می‌کردند اما بسیار ضعیف. اگر در امریکا نتفلیکس بسیار قدرت گرفته بود، اما در ایران این شبکه‌های اینترنتی خیلی حرکت کندی داشتند. همان موقع پیش‌بینی ما در خانه سینما این بود که آینده در اختیار این شبکه‌ها قرار خواهد گرفت. حالا ممکن است 10 سال طول بکشد ولی به هر حال جهان به سمت این ماجرا می‌رود و تکنولوژی در حال گسترش است؛ اما ماجرای کرونا باعث شد این قضیه تسریع شود؛ در واقع کرونا همه ما را به خانه‌های‌مان هدایت و سالن‌های سینما را تعطیل کرد. اکران آنلاین برای اولین‌بار شروع شد. فیلم‌ها در شبکه‌های آنلاین اکران می‌شدند و فروش‌ها بسیار قابل قبول بود؛ از این جهت که اگر فیلمی اکران می‌شد در بهترین حالت شاید 100 یا 150 میلیون فروش می‌کرد که از آن فروش شاید 50 میلیون به تهیه‌کننده می‌رسید. در اکران آنلاین چیزی نزدیک به 500 میلیون فروش داشت؛ البته فیلم‌های میلیاردی را کنار می‌گذاریم. از طرف دیگر ساخت سریال‌ها در شبکه نمایش خانگی گسترش پیدا کرد و روند تولیدشان تسریع شد. در این دو سالی که اوضاع از جهت اقتصادی و به لحاظ کاری برای اهالی سینما بد بود، خود این موضوع به ‌شدت کمک کرد. یعنی بدنه سینما را این سریال‌های شبکه نمایش خانگی سرپا نگه داشتند. همین 20 یا 30 سریالی که ساخته شدند، دو، سه هزار نفر را مشغول به کار کردند و از این حیث خیلی این موضوع برای ما اهمیت داشت؛ چراکه تولید در سینما به ‌شدت پایین آمده بود. آخرین جشنواره‌ای که خود من عضو کمیته انتخاب آن بودم، برگزار شد و بعد با کرونا تداخل پیدا کرد و سینماها تعطیل شد. حدود 100 فیلم از آن جشنواره و تعدادی فیلم از قبل مانده بود. همه این فیلم‌ها پشت خط اکران ماندند. خود به خود ترس از تولید به ‌شدت بالا گرفت. با این پرسش که آیا می‌توانیم فیلم‌مان را اکران کنیم یا نمی‌شود؟ تولید پایین آمد اما فشردگی پشت خط اکران باقی ماند و به آن فیلم هم اضافه می‌شد. خود به خود تولید وقتی در سینما کم می‌شود، خیلی از اهالی سینما بیکار می‌شوند؛ وی.او.دی‌ها و شبکه نمایش خانگی این مشکل را مرتفع کردند؛ اما اینکه چرا آن موقع معتقد بودم و هنوزم معتقدم که سینما نمی‌میرد و ادامه پیدا می‌کند، چون نظرم این است که سینما شکل جدیدی به خود می‌گیرد . ما متوجه شدیم خیلی از فیلم‌هایی که می‌سازیم بضاعت اکران در سالن را ندارند. نه به این معنا که فیلم‌های خوبی نیستند؛ به این معنا که تماشاگر وقتی به سالن می‌رود، انتظار دیگری دارد. در حالی که همان فیلم را در شبکه‌های وی.او.دی تماشا می‌کند و لذت می‌برد. خب اگر ما در سال صد فیلم تولید می‌کنیم که در زمان اکران برای نمایش این صد فیلم با هم جنگ داشتیم که آن فیلم را چهار هفته‌ای از پرده ‌بردارید یا آن فیلم دو هفته‌ای باید اکرانش تمام شود یا فیلمی که همچنان می‌فروشد سر 7هفته از اکران پایین بیاورید چون فیلم بعدی باید اکران شود. بدین صورت این احتمال به وجود می‌آمد که سینما بتواند سبک شود، اگر یکسری تولیدات ما در سال مستقیم به شبکه آنلاین برود صف اکران کوتاه‌تر خواهد شد و فیلم‌هایی که قابلیت اکران را داشته باشند تایم بیشتری برای اکران پیدا می‌کنند و اتفاقا می‌توانند فروش مناسب‌تری داشته باشند.

جنگ در مقابل تکنولوژی چیز جدیدی برای صنعت سینما نیست. وقتی تلویزیون آمد این تصور به وجود آمد که سینما نابود می‌شود و به این فکر افتادند که پرده‌های عریض اختراع کنند و سعی کردند شکل دیگری به آن بدهند. بعد شروع کردند به اینکه صدای استریوفونیک و بعد صدای دالبی و بعد دالبی اتموس بیاورند تا سینما را حفظ کنند. اما وقتی من در خانه‌ام این امکان را دارم با یک تلویزیون بزرگ بتوانم فیلم ببینم باید در سینما شما چیز دیگری به من بدهید! اگر قرار است در جهان امروز و در شهر تهران امروزی یک سفر شهری را به جان بخرم و راه بیفتم به مجتمع سینمایی بروم (که از این جهت وضع‌مان خیلی خوب شده و بسیار مجتمع‌های سینمایی خوبی داریم که رغبت می‌کنید روی صندلی‌های آن بنشینید) یا در این فضای مناسب قهوه‌ای بخورم، انتظارم از فیلمی که بابت آن تایم می‌گذارم و به سالن سینما می‌روم چیزی فراتر از آن است که فکر می‌کنم در تلویزیون هم می‌توانم این فیلم را ببینم. خب ماهواره انواع و اقسام فیلم‌های خارجی را در اختیار ما می‌گذارد، امکانات تکنولوژی بسیار گسترش پیدا کرده و شما به راحتی از طریق موبایل‌تان سریال تماشا می‌کنید . در حال حاضر سریال‌های چند دقیقه‌ای اینستاگرامی در عرصه قرار می‌گیرد خود به خود این موارد کار فیلمساز را برای اینکه تماشاگر را به سالن بکشاند، سخت می‌کند. تماشاگر با توقع دیگری به سالن می‌آید، ممکن است یک فیلمی را در خانه‌اش راحت ببیند اما برای اینکه به سالن سینما بیاید حتما باید پارامترهای جدیدی به او بدهیم.

از جهت تکنولوژی که سینما پیشرفت داشته به این معنی که صدا، تصاویر و سالن خیلی خوب تهیه کردیم، اما سوژه و پرداخت باید داشته باشیم که برای مخاطب بی‌ارزد تا از خانه بیرون بیاید و این سفر را به جان بخرد و حرکت کند و به سالن سینما بیاید. خود به خود عرصه برای همه فیلم‌هایی که برای سینما ساخته شده، تنگ می‌شود و بعضی باید در آنلاین اکران شود؛ اما تعدادی که می‌توانند انتظارها را برآورده کنند، باعث رونق سینما می‌شوند و سینما را سرپا نگه می‌دارند. وقتی ذره‌ذره با هزار جور مشکلات سالن‌های سینما باز شد برای خیلی‌ها سوال است که چرا فقط فیلم‌های کمدی می‌فروشد و فیلم‌های اجتماعی فروش خوبی ندارد. آن هم دلیل جدایی دارد و معنی‌اش این نیست که مردم از سینما بریدند.

فیلم‌های کمدی دینامیت، سگ‌ بند، انفرادی فروش بالایی دارند، حالا فیلم آقای فرهادی هم فروش‌اش خوب هست اما نه مثل آنها. دلیلش این است که حال‌مان بد است وقتی حال‌مان بد است انتظارمان از سینما رفتن چیز دیگری است . فیلم‌های اجتماعی زمانی فروش خوبی دارند که حال مردم بهتر است و تحمل و صبر این را دارند که در سالن بنشینند و با تلخی‌ها و معضلات اجتماعی روبه‌رو شوند و به آن فکر کنند. وقتی ما صبح تا شب که اینستاگرام خود را نگاه می‌کنیم، تلخی‌های اجتماع و فضای بد را می‌بینیم و تمام مدت با اضطراب و استرس داریم زندگی می‌کنیم چرا باید دو ساعت وقتی که در سالن سینما می‌آییم بخواهیم به اضطراب‌مان افزوده شود. من می‌خواهم دو ساعت به سینما بیایم فراموش کنم آنچه در اطرافم اتفاق می‌افتد. در تاریخ همین سی، چهل ساله سینما اگر مرور کنید مثلا فیلمی مثل زیر پوست شهر خانم رخشان بنی‌اعتماد که فیلم اجتماعی تلخی هم است در مقطعی خاطرم هست چهارصد میلیون فروش می‌کند که در آن زمان بسیار فروش خوبی است. آن زمان جو روانی اجتماع به ‌شدت امیدوار به آینده بود، اما چهار سال بعد که انگار این امید‌ها از بین رفته و یک مقدار یأس جایگزین آن شده فیلم‌های اجتماعی که در آن زمان اکران می‌شود، فروش خوبی ندارد . به نظرم بخشی از اکران ما در سینما به روانشناسی اجتماعی‌مان برمی‌گردد. حال مردم چگونه است؟ حال مردم خوب است؟ دغدغه نان دارند، دغدغه ماکارونی دارند، دغدغه دارند که قیمت‌ها روز به روز بالا می‌رود. حالا من می‌خواهم در سینما همین مسائل را به او نشان دهم و به او بگویم اوضاع خوب نیست و بد است. خب به من می‌گوید من این نکات را بهتر از تو می‌دانم پس چرا باید به سینما بیاید؟ حالا شاید کسی بخواهد ما را با سینمای هند مقایسه کند؛ اگر هم می‌خواهیم با سینمای هند مقایسه کنیم و بگوییم آنجا فقر است ولی مردم به سینما می‌روند باید بدانیم که آنجا فقر معنای دیگری دارد. در ایران خانواده‌هایی را می‌شناسیم که ماهانه گوشت نمی‌خورند اما در کشوری که مردم اساسا گوشت نمی‌خورند فقر معنای دیگری دارد. نمی توانیم این دو را با هم مقایسه کنیم، چراکه اساسا نگاه آنها به زندگی، مذهب و فرهنگ‌شان با ما فرق می‌کند. پس ملاک نمی‌توانیم سینمای هند را قرار دهیم . در ایران وقتی ما حال‌مان بد است نمی‌رویم سینما که بخواهیم فیلم اجتماعی، فلسفی و آموزشی ببینیم. من می‌روم سینما که دو ساعت بخندم تا فراموش کنم و همه‌ چیز یادم برود، چون وقتی از سالن بیرون می‌آیم دوباره باید به قیمت‌ها و دلار اینکه اجاره‌خانه چقدر است فکر کنم. پس انتظاری که در این شرایط فیلم‌های اجتماعی فروش خوبی داشته باشد به نظر من یک مقدار غیرواقع‌بینانه و غیرمعقول است.

*پس شما هم معتقدید که چینش اکران نوروز امسال خوب نبوده؟

قطعا در این شرایط خوب نبود. اولا همان‌طور که گفتم ما انتظار نداشته باشیم فیلم‌های اجتماعی به اندازه فیلم‌های کمدی بفروشد، همه جای دنیا هم همین است. واقعیتش این است که انتظار عموم مردم از سینما سرگرمی است، سینما صنعتی است که جدای از جنبه‌های هنری عامه مردم می‌خواهند با سینما سرگرم شوند . این نگاه روشنفکرانه که به همه انگار می‌خواهیم بگوییم بیایید فیلم فرهنگی ببینید، نگاه غلطی است. ما باید تلاش کنیم که فیلم‌های فرهنگی مخاطبش بتواند بیاید ببیند، یعنی امکان اکران برایش فراهم شود اما انتظار اینکه مثلا فیلم آقای فرهادی یا فیلم بی‌همه‌ چیز آقای قرایی یا تومان آقای فرشباف در حد دینامیت و... بفروشد غلط است، چراکه انگار ما شناختی از شرایط اجتماعی و جامعه و اساسا از مردم نداریم . در بهترین شرایط هم غالب با فیلم‌های بدنه و فیلم‌هایی است که برای سرگرمی مردم ساخته می‌شود.

*در ۶  ماه گذشته و از زمانی که دینامیت و قهرمان و گشت ارشاد اکران شد، گفته شده که میزان استقبال مخاطبان از سینما بی‌نظیر بوده. خیلی‌ها معتقد بودند چینش اکران نوروز باید طوری می‌بود که این ارتباط وصل می‌شد و باعث قطع مخاطبان با سینما نمی‌شد.

این چیزی که می‌فرمایید قطعا تاثیر دارد. فکر کنم شورای صنفی اکران در حال حاضر عمر بیست ساله دارد و من چندین دوره در آن شورا عضو و رییس بودم. امروز وقتی آیین‌نامه شورای صنفی را به من می‌دهند، می‌بینم مثل بیست سال پیش است. در حالی که مکانیسم اکران عوض شده، آن زمان سالن‌های سینما تک سالنه بود، اما الان سینماها همه مجتمع شده.

*به تعبیری، روانشناسی اکران فیلم‌ها را هم باید در نظر داشت.

در حال حاضر همه ‌چیز تغییر کرده ما الان مجتمع‌های سینمایی داریم، شرایط سالن‌ها عوض شده ولی مدل اکران مثل بیست سال پیش است. یعنی باز می‌گوییم: «این میزان کف فروش باشد، چند فیلم اکران شود، اکران عید چگونه باشد در آرایش اکران چه کنیم و چه نکنیم» تا وقتی این نگاه را عوض نکنیم تا وقتی متوجه نباشیم شیوه اکران را باید تغییر بدهیم، معتقدم در حال درجا زدن هستیم باید آیین‌نامه را کنار بگذاریم و آیین‌نامه به‌روز توسط دوستانی از پخش‌کنندگان حرفه‌ای، تهیه‌کنندگان، سینماداران و کارگردانان آیین‌نامه جدید طراحی شود بر اساس شرایط امروز سینمای ایران نه آنچه در ده سال پیش اتفاق افتاده.

*آقای اسعدیان کمی بیشتر از ۶ ماه از استقرار مدیران سازمان سینمایی در دولت جدید می‌گذرد. صریح بفرمایید اوضاع سینما بهترشده یا بدتر؟

منصفانه بخواهم بگویم نه بهتر شده است و نه بدتر. اصلا اتفاقی نیفتاده. واقعیتش این است که ما در سی، چهل سال چیزی را یاد گرفتیم، همه می‌آیند و با بد وبیراه به قبلی‌ها، می‌گویند که می‌خواهیم آرمان‌ها را تعریف کنیم، ما می‌خواهیم آرمان‌ها را بیاوریم، سینمایی که در جهت آرمان‌های انقلاب باشد، سینمایی که در جهت آرمان‌های ایران عزیز باشد.حالا بگذریم که هیچ تعریفی از آرمان‌ها ندارند، یعنی تعریفی نمی‌دهند و حرف‌های کلی و شعارهای کلی است که می‌زنند. دو، سه دوره دیدیم که خواستند ریل‌گذاری بکنند و ریل‌های جدید بچینند و این ریل‌ها دوباره به بیراهه رفته و بعد از چند سال فهمیدند که اساسا هنر این نیست، اساسا سینما این نیست، اساسا در هنر باید ندارید، این جملاتی که می‌شنوید هنر باید در خدمت این باشد، هنر باید در خدمت آرمان‌های فلان باشد به معنی این است که شما هیچ درکی از هنر وسینما و هر اثر هنری دیگری ندارید. هیچ کس برای هنرها در هیچ جای تاریخ نمی‌تواند باید بگذارد. جز در دوران اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی که نگاه هنر سوسیالیستی داشتند و بایدهایی می‌گذاشتند که هنر مردمی، هنر سوسیالیستی این است و خارج از آن هنر بورژوایی می‌شود ولی آنجا هم هنر راه خودش را رفت و مسیر خودش را طی کرد، هیچ کس نمی‌تواند برای هنر باید بگذارد هیچ کس نمی‌تواند برای هنر ریل‌گذاری کند؛ مسوولان فقط می‌توانند بستر‌سازی کنند به این مفهوم که کاری به کار ما نداشته باشند ما بلدیم کارمان را انجام دهیم شما شرایط را برای ما تسهیل کنید .  قرار نیست کسی به ما سینما یاد دهد، قرار نیست مدیران که می‌آیند، وزیران ارشاد به ما سینما یاد دهند، من فکر می‌کنم آنقدر که یک کارگردان جوان سینما، تهیه‌کننده جوان از سینما می‌داند یک‌دهم آن را وزیر ارشاد نمی‌داند، اساسا شاید نداند مکانیسم فیلم ساختن چه شکلی است؛ وزیر فعلی را عرض می‌کنم، فقط می‌توانند شعار کلی بدهند. یا مسوولان سینمایی که آقای خزاعی هم از خود بچه‌های سینما و از تهیه‌کنندگان سینما بودند، این را خوب می‌دانند که ما کارمان را خوب بلدیم، بچه‌های سینما بلدند چگونه فیلم بسازند، بچه‌های سینما شاخک‌های‌شان از خیلی از سیاستمدارهای ما حساس‌تر است، بچه‌های سینما و هنرمندان خیلی راحت‌تر می‌توانند بفهند که در حال حاضر جامعه به چه چیزی احتیاج دارد و به چه چیزی احتیاج ندارد، لازم نیست برای سینما تعیین کنند که ببین می‌خواهیم مسیر نو و درخشان به تو نشان دهیم. این مسیرها قبلا هم بارها امتحان شده و قطعا به خارستان منجر می‌شود و برگشت به قبل است. اجازه بدهند بچه‌ها کارشان را بکنند. شرایط را برای‌شان راحت کنند، فیلم ساختن را برای‌شان تسهیل کنند. اینقدر فیلم ساختن را سخت نکنند . اینقدر امکانات دادن را سخت نکنند. امکانات سرمایه‌گذاری را بر‌ای بچه‌ها تسهیل و شرایطی فراهم کنند که کارگردان‌های خوب ما بتوانند با آرامش کارشان را بکنند نه اینکه درگیر جنگ با شورای پروانه ساخت ارشاد، ساترا باشند، در شورای پروانه ساخت که خودم هم عضوش بودم، در سال باید چیزی حدود 200 تا دویست خرده‌ای پروانه ساخت بدهید تا از بین آنها 80 فیلم ساخته شود، چون لزوما تمام کسانی که پروانه ساخت فیلم دریافت می‌کنند فیلم نخواهند ساخت. اگر در یک‌سال شما 80 پروانه ساخت دهید یعنی آن سال 40 فیلم خواهید داشت .

دوستانی که الان آمدند متاسفانه طبق آماری که حداقل من دارم (در یک ماه گذشته این روند تسریع شده) در 6 ماه گذشته جلساتی بوده که به زور یک پروانه ساخت صادر می‌شده به خاطر سخت‌گیری، نوع نگاه و ممیزی که به طرز عجیب و غریبی به همه‌ چیز سرایت می‌کند و این نکته تولید را پایین می‌آورد. اتفاق در شبکه نمایش خانگی هم می‌افتد

*در شبکه نمایش خانگی هم گویا پروانه ساخت سریال به سختی و به ندرت صادر می‌شود.

بله، متاسفانه چه در تلویزیون و چه در شبکه نمایش خانگی شاهد این روند هستیم. ظاهرا گروه جدید آمدند و می‌خواهند برنامه‌های جدید از هنر ارایه دهند. تعریف جدیدی از جایگاه هنرمندان بدهند و به ما بگویند که شما هنرمندان چگونه باید باشید. چگونه باید نقاشی بکشید. چگونه شعر بگویید و لابد چگونه مجسمه‌سازی کنید! ولی برای من مثل روز روشن است که یک‌سال دیگر شکست می‌خورند و همه ‌چیز دوباره برمی‌گردد به جای قبل. فقط ما دوباره چند سال هزینه می‌دهیم و چند سال بیکاری داریم. نگرانی امروز من و خیلی‌ها از سینما، از بیکاری گسترده‌ای است که در سال 1401 در سینما گریبان اعضای خانه سینما را خواهد گرفت. پارسال همین موقع چیزی حدود بیست یا سی سریال شبکه نمایش خانگی داشته ساخته می‌شده، الان حدود سه، چهار پروژه در حال کار است. تلویزیون هم همه کارهایش را متوقف کرده، سینما هم که خیلی وضع مناسبی ندارد . چه کسی پاسخگوی این نیروی عظیم کار سینماست. ممکن است بعضی از تهیه‌کنندگان و کارگردان‌ها با کاری که می‌کنند یک تا دوسال زندگی‌شان را بکنند اما حقوق عموم بچه‌های سینما کفاف یک ماه بیشتر را شاید ندهد. چند بازیگر مطرح فعلی را که دستمزدهای بالا می‌گیرند کنار بگذارید . دستمزد بدنه سینما بالا نیست به خصوص اینکه اگر6 ماه کار می‌کنند سه ماه بیکاری دارند . اگر آن سه ماه بیکاری بشود چهار یا پنج ماه رنگ زندگی‌شان سخت می‌شود به قرض و گرفتاری می‌افتند و اگر این بیکاری یک‌سال شود مجبورند صورت‌شان را با سیلی سرخ نگه دارند و ممکن است حرکت‌های ناجوری هم صورت بگیرد متاسفانه.

*منظور از حرکت‌های ناجور چیست؟

به هر حال وقتی آدم‌ها را گوشه رینگ بیندازند... می‌گویند گربه را گوشه دیوار بیندازی چنگ می‌اندازد. آدم‌ها را نباید در شرایطی قرار دهیم که دست به واکنش‌های تند بزنند. آدم‌ها همیشه باید احساس کنند که مفری هست. راه امیدی هست. الان بیکاری است ولی دو ماه دیگر کار داریم؛ ولی اگر احساس کنم تا یک‌سال دیگر بیکارم یا این حرفه را کنار می‌گذارم، یا دست به دزدی می‌زنم یا راه می‌افتم می‌روم دم وزارت ارشاد و داد و فریاد می‌زنم و می‌گویم آقا کسی به داد من برسد، چون خیلی از ما کار دیگری بلد نیستیم. خیلی از ما راه دیگری برای این زندگی نداریم.

*بحثی که وجود دارد تولیدات زیرزمینی افزایش پیدا کرده است.

آن هم ناشی از این است که دوستان ما در وزارت ارشاد همچنان با آیین‌نامه‌هایی حرکت می‌کنند که متعلق به بیست یا سی سال پیش است. یک موقعی برای اینکه من فیلم بسازم باید در نوبت قرار می‌گرفتم و از فارابی دوربین می‌گرفتم، نگاتیو فقط فارابی داشت الان دیگر نگاتیو و دوربین شوخی است. من با موبایلم می‌توانم فیلم بسازم، نیاز به هیچ گونه مجوزی ندارم و فیلم را هم با دو کلیک روی اینترنت به هر جشنواره‌ای که دلم بخواهد، می‌فرستم. در حالی که این فیلم‌ها را پیش از این باید به ارشاد می‌بردم و سیم و سربش می‌کردم و مجوز می‌گرفتم و گرفتاری داشتم. اگر ما این شرایط و این تغییر شرایط را درک نکنیم، قطعا گسترش پیدا می‌کند و نمی‌توانیم جلوی آن را بگیریم. به اعتقاد من هر گونه مقابله‌ای با تکنولوژی و با روند رو به رشد جهانی که در حال اتفاق است یک‌جوری دن‌کیشوت‌وار به جنگ آسیاب بادی رفتن است. قطعا انتهایش شکست است و ما در ایران این را بارها تجربه کردیم. ما با ویدیو مقابله کردیم و آخرش مجبور شدیم کوتاه بیاییم و کنار برویم. هنوز قانون منع استفاده از تجهیزات ماهواره‌ای در مجلس و بیرون موجود است، اما دیگر کسی با ماهواره کاری ندارد، چون واقعا نمی‌شود! چقدر می‌خواهید از بالای پشت‌بام دیش‌های ماهواره را پایین بریزید و آدم‌ها دوباره به فاصله نیم ساعت ماهواره را نصب کنند. حالا بحث صیانت در مجلس به نظر من شوخی است اصلا مگر در جهان فعلی [فضای مجازی] صیانت شدنی است؟ ممکن است در کره شمالی که از ابتدا و پنجاه، شصت سال است که این کار را می‌کنند بشود اما در جامعه ایران که جوانان با تکنولوژی آشنا هستند و این ارتباطات جهانی را دارد، به نظر من قطع کردن و حتی محدود کردنش کار عبث و شکست خورده‌ای است. اتفاقا دوستانی که در مجلس خیلی نگرانند فضای مجازی یکسری حریم‌ها را ممکن است از بین ببرد، بدانند راه مقابله از آن همین فضای مجازی است. به قول آقای آیت‌الله جوادی‌آملی فضای مجازی یعنی چی؟ این دیگر مجاز نیست، واقعیت است. حالا اصطلاحا ما به آن فضای مجازی می‌گوییم. اگر نتوانیم درک درستی از آن داشته باشیم، فقط داریم جنگ عبث انجام می‌دهیم که قطعا انتهای آن شکست است، ولی با هزینه بسیار زیاد.

سینما همین است. چهار سال پیش علیرضا داوودنژاد یک کار تجربی می‌کند و با موبایل فیلم می‌سازد. آن مقطع فیلم ساختن با موبایل، یک فیلم تجربی به شمار می‌رفت، اما کیفیت دوربین‌های موبایل یا دوربین‌های بسیار کوچک که آمده یا همین دوربین‌هایی که شما این برنامه را می‌گیرید با دوربین‌های «بی‌ال فور و بی‌ال تو» که ما با آن سی و پنج کار می‌کردیم مقایسه کنید، بسیار متفاوت است. برای بچه‌های امروز اگر آن دوربین‌ها را بگذارید تعجب می‌کنند همان‌طور که من روزی از دوربین پاناویژن تعجب می‌کردم. اما الان شما می‌توانید با این دوربین‌های کوچک فیلم سینمایی درجه یک بسازید با کیفیت بسیار خوب و در جشنواره‌ها هم نشان دهید. نیاز به هیچ مجوزی هم ندارید. فردا هم اگر بپرسند چرا این فیلم مجوز نگرفته در پاسخ هم می‌توان گفت کجای قانون اساسی گفته باید مجوز داشته باشیم؟ ما در قانون اساسی، برای ساخت فیلم نیاز به مجوز نداریم. انتهای قضیه محصول باید بررسی شود. اینها قوانینی است که گذاشته شده در یک مقطعی و جلو آمده. اگر این حرکت جهانی و تحولات را درک نکنیم قطعا بازنده‌ایم. اگر فکر می‌کنیم می‌توانیم شرایط را محدود کنیم قطعا بازنده‌ایم. مردم خوراک فرهنگی ذهنی می‌خواهند و تلویزیون باید این خوراک را به آنها بدهد. اگر تلویزیون به آنها این خوراک را ندهد پناه می‌برند به شبکه‌های ماهواره‌ای، پناه می‌برند به جم. اگر جم به آنها خوراک ندهد به جای دیگری پناه می‌برند.

*شبکه نمایش خانگی و تلویزیون می‌توانند مکمل هم باشند.

قرار نیست پای آدم‌ها را کوتاه کنیم که همه را اندازه خودمان کنیم. ما باید کاری کنیم که خودمان قد بکشیم و بالا برویم. من آدم کوتاه‌قدی هستم و از این ناراحتم و می‌خواهم پای آدم‌ها را قطع کنم. ولی من باید قد بکشم و بالا بروم وگرنه با جامعه‌ای کوتوله روبه‌رو خواهیم بود با یک جهان‌بینی کوتوله‌وار.

*پس شما عدم صدور پروانه ساخت سریال برای پلتفرم‌ها را جدی می‌دانید؟

بسیار سخت‌گیری زیاد شده. من هنوز بعد از چهل سال کار، هیچ کس برای من تعریف نکرده خط قرمزهای نظام چیست؟ این موضوع کاملا شخصی است و سلیقه‌ای. یعنی هر مدیری به سلیقه خودش خط قرمز برای نظام می‌گذارد و می‌گوید این خلاف مصالح است . یک شخصی در تلویزیون مدیر و رییس می‌شود با طلاق مساله دارد، طلاق حلال شرعی است اما او با طلاق مساله دارد و می‌گوید در هیچ سریالی نباید طلاق باشد. این از کجا آمده؟ و بعد تبدیل به حکم می‌شود و می‌گویند در سریال‌ها نباید طلاق بگذارید. مدیر دیگری می‌آید با طلاق مشکل ندارد با آشپزخانه اوپن در خانه‌ها مساله دارد و می‌گوید این فرهنگ ایران اسلامی را از بین می‌برد. آقا این معماری امروز است و اجباری است. مدیری در ساترا یا در ارشاد دقیقا دیدگاه‌های شخصی از مصالح ملی وارد ممیزی می‌کند و شما هیچ پاسخی نمی‌توانید بدهید و زورتان هم به او نمی‌رسد که بگویید این را از کجا آوردید؟ چرا این قضیه را من نباید بگویم. به اعتقاد من اوضاع در ۶ ماه گذشته طوری شده که سریالی که دو سال پیش برای تلویزیون ساختم را دیگر نمی‌توانم بسازم. نمی‌گویم سریال ده سال پیش. مدام گستردگی این موضوع بیشتر شده به گونه‌ای که باید فکر کنیم راجع به چه چیزی می‌توان حرف زد؟ راجع به چه موضوعی می‌توان سریال ساخت؟ کوچک‌ترین انتقاد اجتماعی می‌توانم بکنم؟ در سریال گرگ و میش نکاتی از تلویزیون مطرح شد که وقتی در سریال خسوف مشابه آن بود و به من می‌گفتند باید حذفش کنید به آنها گفتم این موارد سه سال پیش از تلویزیون منتشر شد، خیر نباید باشد. چرا؟ جای چانه زدن ندارید. با مدیران چانه می‌زنیم و سعی می‌کنیم آرا‌م‌شان کنیم ولی واقعیتش این است که پروتکل نوشته شده‌ای هست که به ما نشان می‌دهند و می‌گویند: «آقا طبق این قضایا، این موارد خط قرمز‌های نظام است و ما نمی‌خواهیم زیر پا گذاشته شود، وجود خارجی ندارد.» شما در مورد این خط قرمز یک‌جور نگاه می‌کنید، من یک‌جور نگاه می‌کنم و ارشاد جور دیگری. الان مثلا دیدگاهی مطرح می‌شود که چه کسی گفته که ما باید در سال، 80 فیلم داشته باشیم. ما [باید] 10 فیلم فاخر در تراز انقلاب اسلامی داشته باشیم و همین کفایت می‌کند . این یعنی اینکه  اصلا شما درکی از اقتصاد سینما ندارید. اساسا نمی‌دانید این حجم سالن‌های سینما چگونه قرار است سرپا بایستد. اصلا نمی‌دانید مردم چه خوراکی به لحاظ فرهنگی احتیاج دارند و درکی ازش ندارید.

*یعنی از تولید سالانه ۱۰۰ فیلم به ۱۰ فیلم برسیم.

این یک دیدگاه است که آگاهانه یا ناآگاهانه منجر به تعطیلی موقت سینما می‌شود. اینها هیچ کدام نمی‌تواند حرفه هنر را تعطیل کند. فقط می‌توانند دست‌انداز و مساله ایجاد کنند. مدیران بزرگ‌تر در ارشاد آقای خزاعی یا آقای انتظامی یا دیگر مدیران قبلی، آنقدر درگیر مسائل روزمره سینما می‌شوند و گرفتاری‌های سینما و بچه‌ها آنقدر زیاد است که اساسا به سیاستگذاری‌های کلان نمی‌توانند برسند. به خصوص اینکه هیچ اعتمادی ندارند تا چه زمانی در سازمان سینمایی برای سیاستگذاری کلان هستند. سیاستگذاری کلان یعنی یک مدیری که بداند هشت سال هست. قرار نیست سیاستگذاری که امروز انجام می‌شود، فردا جواب دهد. آقای خزاعی اگر می‌خواهد کاری انجام دهد باید بداند هشت سال هست یا چهار سال هست و می‌تواند، چون این اطمینان وجود ندارد سعی می‌کند روزمره را به سلامت بگذراند. مثلا جشنواره فیلم فجر سال آینده؛ بعضی از دوستان می‌گفتند آیا دوست‌مان آقای امینی که دبیر جشنواره فیلم فجر سال آینده شدند، مناسب هستند یا نیستند؟ از نظر من مگر فرقی می‌کند؟ جشنواره‌ای که اساسا جشنواره مستقلی نیست، به این معنا که هر نهادی راجع به آن بحث و اظهارنظر می‌کند که چگونه باید باشد و سیاست‌هایش در جشنواره تعیین نمی‌شود، بلکه سیاست‌هایش در جاهای دیگر مشخص می‌شود شما هر کسی را می‌خواهید مدیر جشنواره بگذارید. چه فرقی می‌کند؟ موقعی می‌توانید بگویید مدیر این جشنواره خوب است یا بد که جشنواره مستقل باشد، مثل جشنواره کن که جشنواره مستقل است. این مدیر سیاست‌های خودش را اعمال می‌کند و دو یا چهار سال سیاست‌هایش اعمال می‌شود تا عوض شود و مدیر بعدی بیاید که نگاهش را عوض می‌کند. در ایران اصلا چنین چیزی نداریم. سیاست‌های جشنواره در جاهای دیگری تعیین می‌شود، مدیر جشنواره تعیین نمی‌کند. مدیر جشنواره نهایتا می‌تواند بگوید که آقا من برنامه داورها را خوب تنطیم کردم که فیلم‌ها را ببینند، پذیرایی آنها خوب بود، سعی کردم سالن‌های سینما برای فیلم دیدن مناسب و خوب باشد. این نکات را یک مدیر معمولی هم می‌تواند انجام دهد. در ایران مدیر به مفهومی که بخواهد برای جشنواره فجر سیاستگذاری کند، شوخی است. به نظر من آقای امینی نبودند، آقای نقاش‌زاده بودند! چه فرقی کرد؟ حالا آقای امینی را هم ببینید، نفر بعدی را هم ببینید! تا وقتی جشنواره استقلال نداشته باشد، هیچ اتفاقی نمی‌افتد.

*آقای اسعدیان بحث تنوع سلیقه مدیران را مطرح کردید. یاد فیلم «مارمولک» افتادم، در مقطعی از پرده سینماها پایین کشیده شد و امسال نوروز از تلویزیون پخش شد.

در همان مقطع که از پرده پایین کشیده شد، بسیاری از کسانی که خواستار پایین کشیدن فیلم بودند خودشان فیلم را ندیده بودند بر اساس روایت‌هایی که به آن شده بود چنین نظرات و فتواهایی داده بودند. خیلی از آنها بعدها رسما از منوچهر محمدی حلالیت طلبیدند که ما اشتباه کردیم. به اعتقاد من مارمولک فیلمی است که شاید بهتر از آن نمی‌شد در خدمت روحانیت فیلم ساخت. منوچهر محمدی که معتمد نظام است این فیلم را تهیه کرده. او بازمانده را تهیه کرده. آدمی است که «زیر نور ماه» و «طلا و مس» را تهیه کرده. نگاه او به این قضیه چیست؟ مارمولک فیلمی است که به اعتقاد من و منوچهر محمدی به این لباس و جایگاه و پوشش حرمت قائل می‌شود. اگر امروز از مدیران سینمایی سابق چهل سال گذشته این نکات را بپرسید، می‌گویند که ناشی از شرایط بود ما نمی‌توانستیم کاری کنیم. خب معیارهای اخلاقی و شرعی که قاعدتا نباید فرقی کرده باشد. منافع و مصالح ملی که قاعدتا نکات ثابتی است . چه چیزی فرق کرده که این فیلم در یک مقطعی سازندگان آن منوچهر محمدی و کمال تبریزی کارشان به قوه قضاییه و دادگاه می‌رسد و امروز از تلویزیون پخش می‌شود. این همان چیزی است که ده سال پیش موقعی که طلا و مس از تلویزیون پخش شود جمله «دوستت دارم» را از تیزرش در بیار. چرا؟ در کجا آمده است که جمله دوستت دارم ممنوع است؟ آیا چنین دستورالعملی داریم؟ می‌خواهم بگویم خیلی از این نکات شفاهی است و مکتوب نیست، چون اگر نوشته شود باید پاسخگو باشند، چون نوشته شده نیست هر مدیری این نظر را می‌دهد که «دوستت دارم» را از تیزر در بیاورید. مگر ما از دوست داشتن حرف نمی‌زنیم؟ مگر تمام تلاش ما این نیست که به آدم‌ها بگوییم که یکدیگر را دوست داشته باشند؟ چرا از بیان دوستت دارم انگار نگران می‌شوید؟ حالا شما بخش‌های دیگر را ببینید. آلات موسیقی؛ یواش یواش داریم یک مقدار گل‌های جلویش را کوچک می‌کنیم.این صدا و موزیک‌های زیبایی که پخش می‌شود، بالاخره یک چیزی آنها را زده از آسمان نیامده، موسیقی خودش ارزشمند است کنسرت هم می‌گذاریم . سمفونی خرمشهر را آقای انتظامی اجرا می‌کند، هیجان‌انگیز است برای ما. ولی فقط همان تعدادی که آنجا رفتند این ارکستر و سازها را ببینند تلویزیون نباید نشان دهد چرا؟ در این قضایا سردرگم و بلاتکلیف هستیم.

*باتوجه به اینکه محمد خزاعی هم‌صنف و از اهالی سینما هستند انتظارات شما رادر 6 ماه گذشته به عنوان سینماگر برآورده کردند؟ خودشان در جشن کارگردانان اذعان داشتند که سینما روزهای سختی را پشت سر می‌گذارد.

سعی می‌کنم آدم منصفی باشم. من نمی‌توانم از آقای خزاعی انتظار داشته باشم در این ۶ ماه شق‌القمر کرده باشد. در این 6 ماه فقط طول کشیده تا بفهمد در وزارت ارشاد چه خبر است؟ در سینما چه خبر است؟ دعوای تهیه‌کنندگان سر چه چیزی است؟ اکران فیلم‌ها را باید چه کند؟

*در این 6 ماه سینما با اتفاق‌های مهمی روبه‌رو بود. جشنواره جهانی تعطیل شد.

به نظر من آن از اشتباهات بزرگ بود.

*انزوای گروه هنر و تجربه... می‌خواهم بگویم تصمیمات مهمی در این چند وقت گرفته شد.

بله، این نکات اشتباهات بزرگی بود.یعنی یکسری صورت مساله را پاک کردند. این تصمیمات عجولانه بوده و به اعتقاد من ممکن است دوسال دیگر برگردد. برای همین است که می‌گویم مسیری را که می‌رویم متوجه می‌شویم اشتباه کردیم و دوباره برمی‌گردیم.ببینید جشنواره فجر اصلا خودش به تنهایی نمی‌تواند بار بین‌المللی را به دوش بکشد.  اصلا بیایید راحت حرف بزنیم. جشنواره فجر جشنواره نیست. یک جشن ملی است به این معنی که ما برای دهه فجر نیاز به یک جشن برای بازتاب بیرونی داریم جشنواره فجر فقط همین است . به نظر من جشنواره فجر یک گردهمایی و دورهمی است. در خلال آن آثار یک‌سال سینما را می‌بینیم و به بعضی از آنها هم می‌گوییم دست‌تان درد نکنه و یک سیمرغی هم به آنها می‌دهیم. جشنواره به آن مفهوم واقعی نیست.  مثال بزنم جشنواره امسال بدون اینکه بخواهم نام ببرم، برای من همیشه حیرت‌انگیز است که چگونه فیلمی می‌تواند بهترین فیلم باشد در حالی که نه جایزه بهترین کارگردانی را گرفته و نه جایزه بهترین فیلمنامه را؟ ولی چون می‌خواهیم یک جایزه‌ای به همه بدهیم، می‌گوییم بهترین کارگردانی مال تو، بهترین فیلمنامه مال تو و بهترین فیلم هم از آن تو. این همان دورهمی است یعنی همه باید راضی باشند. وگرنه جشنواره جدی و سرو‌سامان‌دار که دنبال رضایت کسی نیست. ممکن است فیلمی تمام جوایز را درو کند. نباید بگوییم فلانی گناه دارد و فلانی هم نباید بی‌نصیب بماند.

سالی که خود من «طلا ومس» را در جشنواره فجر داشتم به یک‌باره سه سیمرغ ویژه اهدا شد . یعنی چه؟ یعنی چه که سه سیمرغ ویژه به کارگردانی می‌دهیم؟یک سیمرغ باید داده می‌شد و کافی بود. چون آن سه نفر دیگر ناراحت می‌شوند و نگران هستید؟ نگران نباشید از چه نگرانید؟ همین نکات جشنواره آن را تبدیل به دورهمی می‌کند . بنابراین جشنواره ملی نمی‌تواند باری که دوستانم در جشنواره جهانی زحمت کشیده بودند به دوش بکشد.

یک عده جو‌سازی می‌کنند که جشنواره جهانی هزینه‌های آنچنانی داشت. پرسش من این است هزینه‌های آنچنانی جشنواره جهانی چه بوده؟ کجا بوده؟ آمار جشنواره جهانی که رو و شفاف بوده است. امروز از هفت یا هشت میلیارد صحبت می‌کنید شوخی است یک آپارتمان کوچک نمی‌توانید با آن بخرید. اما دوستان با این هفت و هشت میلیارد جشنواره برگزار و بسیار مهمان خارجی دعوت می‌کردند . پل شریدر و یکسری فیلمسازان شناخته شده به ایران آمدند.کارهای بزرگی در جشنواره جهانی شد . به نظر من آقای خزاعی عجله کردند که به سرعت جشنواره جهانی را تعطیل کردند، چون بارش را نمی‌توان بر عهده جشنواره ملی گذاشت . جشنواره جهانی باعث شده بود ایران عضو فیاپف شود و اعتباری در آن سوی مرزها پیدا کند. برای اینکه به جشنواره A تبدیل شویم و از گروه B دربیاییم قدم‌های اول برداشته شده بود. زحماتی بود که دوستان متقبل شده بودند که حاصل آن دو یا سه سال بعد برداشت می‌شد. ولی با این جوسازی‌ها که یک عده می‌زنند و می‌خورند و می‌برند و ببینید چه بخور بخوری است. آن هم در مملکتی که هزار میلیارد در آن اختلاس می‌شود این مبالغ شوخی است. ما در خانه سینما بودیم، می‌گفتند رانتخواران خانه سینما و کسانی که در خانه سینما باعث فساد مالی می‌شوند . در حالی که کل بودجه خانه سینما مثلا پنج یا شش میلیارد من نمی‌دانم فساد مالی این بودجه کجا می‌توانست باشد. در مملکتی زندگی می‌کنیم که می‌گویند هزار میلیارد اختلاس هم شوخی به شمار می‌رود و می‌گویند جدی نگیرید جمعش کنید. جشنواره جهانی چه فساد مالی و رانتی در آن بوده؟ که همه ‌چیز آن شفاف بوده است.

*صحبت از سخت‌گیری صدور پروانه ساخت سینمایی که مطرح شد، این نکته را هم یادآوری کنیم که در سال‌های اخیر بحث انحلال شورای صدور پروانه ساخت مطرح بوده، مبنی بر اینکه ساخت فیلم به عهده خود فیلمسازان گذاشته شود، چون فیلمسازان خودشان می‌دانند سرمایه‌ای که به کار می‌گیرند کجای فیلم باید ممیزی و کجا نباید نکاتی منتشر و عنوان شود. به بیان دیگر خود سینماگران با خطوط قرمز بیشتر آگاهند. اما در دوره جدید انگار دشوار‌تر هم شده.

چندین بار بحث انحلالش مطرح بوده اما انحلالش لزوما مورد تایید همه اهالی سینما نبود. دلیلش هم این است که در کشوری هستیم که معلوم نیست قوانین آن روز به روز چه تغییری قرار است بکند و آدم‌هایی که قرار است آن قوانین را تفسیر کنند می‌توانند متغیر باشند به این نکات اعتمادی نیست. بله، تهیه‌کنندگان و کارگردانان می‌گفتند آن امتیاز اولیه و مجوز را برای ساخت فیلم بگیرند اما ما از کجا می‌دانیم فردا شورای پروانه نمایش با چه سلیقه‌ای به فیلم‌ها نگاه می‌کند؟ ما به آنها هم اطمینانی نداریم. این شورا متغیر است و آدم‌هایش عوض می‌شوند هر کدام ممیزی خاص خود را دارند، هر کدام دیدگاه خودشان را نسبت به هنر دارند و هر کدام یک‌جور به سینما نگاه می‌کنند. روحانیونی که در آن شورا هستند گو اینکه باید بار تمام کارها و مسوولیت‌های حفظ ارزش‌های اخلاقی جامعه را خودشان به عنوان روحانی [تقبل] می‌کردند و نتوانستند انجام دهند، می‌خواهند در سینما اتفاق بیفتد و می‌گویند چرا سینما این کار را نمی‌کند؟ خب شما چرا نتوانستید این کار را بکنید؟ این وظایف مساجد بوده، وظیفه سینما نیست. اینکه رابطه پدرها و مادرها با بچه‌ها چگونه باید باشد که وظیفه سینما نیست که بخواهد آموزش دهد، این وظیفه آموزش و پرورش است، وظیفه تلویزیون و مساجد است. همه را به دوش سینما انداخته‌اند. بعد آنها به شورای پروانه نمایش می‌آیند و به فیلم‌های ما این نگاه را دارند. خب من دلم خوش است که مجوز اولیه به عنوان پروانه ساخت دارم که فردا اگر خواستم نشان دهم بگویم که این فیلم را با پروانه ساختم. دوستان ما می‌ترسند که در حال حاضر سرمایه ده میلیارد را برای تولید فیلم راه بیندازند فردا شورای پروانه نمایش بگوید من اصلا با اصل فیلم مخالفت دارم. ببینید، این اتفاق برای خود ما افتاده است که می‌گویم. ما در سال 99 از وزارت ارشاد بابت سریال خسوف مجوز می‌گیریم؛ دوازده، سیزده فیلمنامه ارایه می‌دهیم و پروانه می‌گیریم و در سال 99 شروع به ساخت سریال می‌کنیم. در اردیبهشت و خرداد 1400 ساترا به ما می‌گوید این فیلمنامه رد است و نباید بسازید. ما به آنها گفتیم پنج ماه فیلمبرداری می‌کنیم. مجوز از وزارت ارشاد گرفتیم که قانونی بوده و حالا شما آمدید و ... بعد از دو ماه کشمکش و برو بیا گفتند حالا به اعتبار شما و چون سرمایه‌گذاری شده، بسازید ولی ما باید نظارت کنیم. حالا شما بگویید اگر من مجوز ارشاد را نداشتم، تکلیفم چه می‌شد؟ من با مجوز شروع می‌کنم و جای دیگر می‌آید کار ما را رد می‌کند و می‌گوید من آن مجوز را قبول ندارم. ما وقتی در این بی‌ثباتی به سر می‌بریم هر ارگانی حرف خودش را می‌زند و من نمی‌دانم فردا ساترا، مسوول قضیه است یا ارشاد یا تلویزیون.

*صحبت از سریال «خسوف» شد که شما یکی از نویسندگان و تهیه‌کننده آن بودید. تا حدودی استقبال خوبی از سریال شد.

آقای میری باید درباره سریال صحبت کنند. می‌توانم بگویم توقعی را که داشتیم، برآورده کرد. نه من و نه آقای میری ادعا نداشتیم که کاری ساخته بشود که مخاطب شگفت‌زده شود. هیچ‌ وقت هیچ‌ کدام‌مان در هیچ مصاحبه‌ای چنین ادعایی نداشتیم. ما فکر کردیم کار آبرومندی انجام دهیم و سریالی برای شبکه نمایش خانگی بسازیم که مخاطب را راضی کنیم. طبق آماری هم که از شرکت نماوا داریم، آمار مخاطبان روزبه‌روز بالا رفت و به جای خوبی رسید. من نه آدم خودشیفته‌ای هستم که گول چهار نقد خوب را بخورم و نه آنقدر ضعف اعتماد به نفس دارم که وقتی دو نفر گفتند کار بد است با خودم بگویم وای چه کار بدی کردم! همیشه فکر می‌کنم سخت‌گیرترین منتقد خودم هستم و می‌فهمم کارم چطور شده. در رابطه با خسوف هم به عنوان کسی که کنار کار بودم، می‌گویم خیلی از نکاتی که در ذهن داشتیم [عملی] شد و خیلی‌ها نکات نشد و یک جایی هم شاید ضعیف درآمد. بعضی جاها هم خیلی خوب درآمد. در مجموع من و آقای میری نمره قبولی می‌گیریم.

*مهم‌ترین نکته درباره سریال خسوف استفاده از بازیگران غیر جدید بود. کار نویی بود با چهره‌هایی جدید و تازه‌نفس. بودجه کار نباید خیلی بالا بوده باشد. چینش بازیگران جدید در آن کار اساسا ریسک بود.

خسوف جزو سریال‌های گران نبود و متوسط بود. بله، ریسک بود ولی اساسا سینمای ایران راهی جز این ندارد. یکی از معضلات ما در سینما افزایش عجیب و غریب دستمزد بازیگران است که به اعتقاد من سینما را به سمت نابودی سوق داده و شبکه نمایش خانگی را هم به سمت نابودی می‌برد، چون بودجه یک ظرفیتی دارد. نمی‌توان 50 تا 60 درصد بودجه 50 میلیارد تومانی یک سریال را به بازیگران آن اختصاص داد، چون کار را زمین می‌زند. ما نیاز به شکستن این فضای دستمزد بازیگران داریم. دستمزدهای نجومی که به اعتقاد من هیچ منطقی هم ندارد . شما به آن بازیگران بالایی که می‌گویند ماهی یک میلیارد می‌گیرم نگاه نکنید که انگار اوضاع با همین تمام است. وقتی او می‌گوید من ماهی یک میلیارد می‌گیرم بازیگر کوچک‌تر هم می‌گوید من ماهی 250 میلیون می‌گیرم و یک تهیه‌کننده برای یک سریال هشت یا ده ماهه برای بازیگری که اگر بیلبوردش در خیابان نصب شود و کسی او را نمی‌شناسد باید سه میلیارد پول بدهد در حالی که عوامل پشت صحنه شاید یک‌دهم آن دستمزد را دریافت می‌کنند. این به نظر من ظالمانه است. قبلا گفتم به زودی یک شکاف طبقاتی درون گروه‌های سینمایی ایجاد می‌کند. بازیگری که آن‌جور دستمزد می‌گیرد یواش‌یواش می‌گوید (از خودم نمی‌گویم) ماشین مجزا باید من را بیاورد، راننده و ماشین باید برای من باشد مرا بیاورد و ببرد. یا دستیار خودم را باید داشته باشم تا سر صحنه آب و چایی مرا بدهد. وقتی چنین بازیگری باشد که این‌گونه کار می‌کند شما فکر می‌کنید عوامل سر صحنه دل‌خوشی نسبت به این آدم دارند؟ یا با کینه به او نگاه می‌کنند؟ ممکن است تو روی این بازیگر بخندند چون زورشان به او نمی‌رسد اما حتما یک بغض و نفرتی نسبت به این آدم پیدا می‌کنند . این فضای سینما و سر صحنه را به هم می‌ریزد. من اطلاع دارم سر صحنه‌ای کارگردان و دو بازیگر او و فیلمبردارش میز غذای جداگانه گذاشته می‌شود. این فضای اخلاقی حرفه ما را به هم می‌ریزد و به اعتقاد من نفرت ایجاد می‌کند.

تمام دل‌خوشی ما این بود که وقتی سرصحنه هستیم از آبدارچی تا تهیه‌کننده و کارگردان یکسان هستیم با هم زندگی می‌کنیم ولی این دستمزدها فضا را به هم می‌ریزد. دوستان تهیه‌کننده ما باید تلاش کنند این فضا را بشکنند. به خصوص اینکه ظرفیت بسیار خوبی در بازیگران جوان دختر و پسرمان داریم. نه فقط در بازیگران جوان‌مان که در بازیگر‌های میانسال‌مان آنقدر بازیگران تئاتری خوب ناشناخته داریم که بسیار خوب بودند اما دیده نشده‌اند که می‌توانیم از آنها استفاده کنیم و یک تعادل در صنعت سینما و دستمزدها ایجاد کنیم.

آنهایی که این نگاه را ممکن است در حرف تایید کنند اما در عمل از همان روش استفاده می‌کنند فقط نوک دماغ خود را می‌بینند و فقط همان پروژه را می‌بینند و می‌گویند بگذار این پروژه را انجام دهم و سودش را ببرم . آنها در درازمدت نگاه نمی‌کنند که باعث می‌شود همه ما زمین بخوریم و همه ما تعطیل شویم، چون اقتصاد که این‌گونه نیست که پول از آسمان می‌آید و حالا شما با هر قیمتی که خواستید کار کنید، خیر باید پاسخگو باشند، چون عرضه و تقاضاست. ولی من فکر می‌کنم این مسیر به جاهایی می‌رود که درآینده خیلی خطرناک می‌شود.

*صحبت از پشت صحنه سینما شد. بحثی در چند وقت گذشته میان خانم‌های سینمای ایران مطرح است که در کلیت به جنبش «می‌تو» معروف است و قطعا شما هم شنیدید که آنها از بی‌اخلاقی در پشت صحنه سینمای ایران صحبت می‌کنند. اگر مایل باشید برای‌مان توضیح دهید که این بحث چقدر در سینمای ایران جدی است و چه نظری در این رابطه دارید؟

البته بگویم جنبش «می‌تو» با خانم‌هایی که بیانیه صادر کردند در عمل جداست و دو جریان مختلف هستند. متاسفانه ما در شرایطی زندگی می‌کنیم که روز به روز ارزش‌های اخلاقی سقوط می‌کند. هر قدر ریا و تزویر و تظاهر مذهبی بالا می‌رود، ریزش اخلاقیات و فضایل انسانی هم که همیشه شعارش را می‌دادیم، بیشتر می‌شود. اینها با هم نسبت عکس دارند. به اعتقاد من، این مربوط به کل جامعه ایران است و وقتی می‌گویم نزول و سقوط اخلاقیات و از دست دادن چیزهایی که برای ما ارزش بوده، این فقط جنبه‌های اقتصادی نیست. [گرچه] در جنبه‌های اقتصادی فساد بدجور ریشه دوانده. رشوه گرفتن یک ارزش شده و دیگر قبحی ندارد. اگر قدیم می‌گفتیم آدم شریفی است که رشوه نمی‌گیرد، امروز می‌گوییم طرف ببو است، بعد به کسی که با زدوبند و حقه‌بازی به جایی می‌رسد، می‌گوییم باجربزه! خب، این اتفاق که فقط در عرصه اقتصاد نمی‌افتد! در مناسبات اجتماعی ما هم هست. آدم‌ها فقط به خودشان فکر می‌کنند. صبح به صبح که از خانه بیرون می‌آیند فکر می‌کنند زره آهنین بپوشند وارد این شهر شلوغ بشوند و وارد این جنگل شوند. بجنگند تا شب بتوانند قوت مختصری برای خانواده‌شان ببرند. در این جنگیدن قرار نیست من به کسی رحم کنم. قرار است که تنه بزنم و جلو بروم و خودم را حفظ کنم. به قول معروف، گلیم خودم را از آب بیرون بکشم. خب، این فردگرایی به ‌شدت گسترش پیدا می‌کند. خود مسوولان همه می‌دانند و آمارش هم هست. این سقوط اخلاقی وقتی در عرصه‌ها وجود دارد در مناسبات زنان و مردان یا مناسبات کاری زنان و مردان هم وجود دارد که باز فقط مربوط به سینما نیست . این موضوع را در کلان مملکت داریم. دختر جوانی که در فروشگاهی به عنوان فروشنده می‌خواهد استخدام شود یا در مطب دکتر به عنوان منشی استخدام شود او شاید خیلی خوب این نکات را درک می‌کند که این ربطی به سینما ندارد.

مگر می‌شود که در کل کشور و در تمام مناسبات این ریزش وجود داشته باشد و سینما از این قضیه مصون باشد؟ قطعا در سینما هم این اتفاق افتاده همان‌طور که در سینما صحبت از پول‌های کثیف یا بحث‌های اقتصادی مشکوک می‌کنند . این از کجا به سینما آمده؟ ازکل جامعه به سینما آمده.

نکاتی که دوستان و همکاران خانم در بیانیه‌شان مطرح کردند، از این زاویه کاملا درست است و کسی با آن مخالفتی ندارد متاسفانه چیزی که شاید ده یا بیست سال پیش به ندرت در سینما داشتیم یا بسیار کمیاب بود الان وجود دارد. شاید تنها اختلافی که بین ما وجود دارد، این است که من معتقد نیستم که سیستماتیک است، چون وقتی می‌گوییم سیستماتیک معنایی دارد ولی وقتی می‌گوییم آدم‌ها به صورت فردی ممکن است کاری کنند معنای دیگری دارد. نکته دیگر که ممکن است با دوستان اختلاف داشته باشیم، این است که وقتی حرکتی را شروع می‌کنیم باید تبعاتش را هم ببینیم، لزوما ممکن است آن حرکت تا انتها آن مسیری را که می‌خواهیم پیش نرود، ممکن است جریانات دیگر وارد شوند و آن را دست خودشان بگیرند و به سمت و سوی دیگری ببرند. ما این موارد را در خانه سینما داشتیم. در شورای صیانت خانه سینما که حداقل چهار سال خودم رییسش بودم چند پرونده از این دست داشتیم که مورد بررسی قرار گرفته اما بدون اینکه بخواهیم روی این پرونده‌ها هیاهویی کنیم، آن کسی که حکم محکومیتش صادر شده به صنف مربوطه اطلاع داده شده و شامل محرومیت‌های صنفی هم شده. می‌خواهم بگویم شورای صیانت در خانه سینما وجود داشته برخلاف شورای داوری. شورای داوری به مسائل حقوقی بچه‌ها رسیدگی می‌کند. شورای صیانت حافظ شأن و منزلت اهالی سینماست که این مورد هم جزو آن است.

در این شورا هم نمایندگان صنوف هستند که خودشان افراد را انتخاب کردند به همراه رییس هیات‌مدیره خانه سینما که در این شورا هستند.حالا می‌شود آن شورا را تکمیل و گسترش داد و این بحث‌ها را درون خانواده سینما حفظ کرد با حفظ حریم شخصی افراد و با حفظ حرمت افراد و به ‌شدت هم با آن سخت برخورد کرد که من به شخصه بسیار با آن موافقم. بر خلاف بسیاری از دوستان که می‌گویند خیلی از دختران جوان خودشان پیشنهاد می‌دهند، ولی من در آن مورد هم خودمان را مقصر می‌دانم چون معتقدم خودمان شرایطی ایجاد کردیم که یک دختر جوان فکر می‌کند برای اینکه وارد کار شود باید اینچنین پیشنهاداتی را بدهد. در آن مورد هم من مقصرم و نمی‌توانم بگویم او مقصر است. معتقدم ما مقصریم. ما هستیم که این شرایط را ایجاد کردیم. ما باید شرایطی ایجاد کنیم که او احساس کند که اصلا نیازی به چنین باج دادنی نیست . یا آن پسر جوان بازیگری که می‌آید بداند که نیاز به باج دادن مالی نیست. در تمام این موارد ما مقصریم و تقصیر را گردن دیگری نیندازیم.

اما با شیوه و مسیری که می‌رود به شخصه فکر می‌کنم بهتر است این مسیر بیاید در خانه سینما تحت امر صیانت و با حضور دوستان و صنوف خانه سینما .

قبل از اینکه بخواهیم اسامی آدم‌ها را نام ببریم که در جنبش «می‌تو» این اتفاق می‌افتد که من نمی‌دانم در هیچ دادگاهی هم قبل از اینکه چیزی ثابت شود حق نداریم اسم آدم‌ها آورده شود و درباره‌شان صحبت کنیم . بیاییم در خانه سینما و آنجا حلش کنیم و آنجا محکومیت و محدودیت بدهیم.هر چیزی که بتواند فضای ما را سالم‌تر کند را در خود خانه سینما انجام دهیم . خانه سینما خانه همه ماست . باید حریم و محل امنیت ما باشد، چه مردان و چه زنان سینما. اگر جاهایی خدشه وارد می‌شود باید آنجا درستش کنیم نه اینکه بخواهیم از بیرون حرکت کنیم. وقتی شما از بیرون حرکت می‌کنید و به این شکل درون ماجرا قرار می‌گیرید یکی از تبعاتش این است که این موضوع برای خود دوستان هم خوب نیست و جو بی‌اعتمادی در جامعه نسبت به سینما به و جود می‌آید.  به عنوان مثال، اگر برای کار آقای میری یا سریال لحظه گرگ و میش 3500 نفر دختر و پسر تست می‌دهند لابد امنیتی احساس کردند که آمدند تست دادند. اگر بخواهیم این امنیت را با فضا‌سازی از بین ببریم لطمه‌اش را خودمان خواهیم خورد و همکاران زن ما که در سینما با ما کار می‌کنند و خانواده‌های‌شان با آرامش این موضوع را تحمل می‌کنند که در محیطی امن همسرشان، مادرشان و دخترشان مشغول به کار است. وقتی جو بی‌اعتمادی لجام‌گسیخته را ایجاد کنیم، تبعاتش این است که آشفتگی‌هایی در سینمای ایران پیش می‌آید. همان‌طور که گفتم حرکت را می‌توانیم شروع کنیم ولی کاش یک مقداری به تبعات این حرکت و مسیری که طی می‌کند هم فکر کنیم که خدای نکرده جریان‌های دیگر بر آن غالب شود و حرکت را از مسیر اصلی خارج کند شاید هدف اصلی کسانی که این حرکت را شروع کردند خودشان هم بگویند که قرار نبود به اینجا برسد، قرار بود به جای دیگری برسد. نکته مهم دیگر اینکه دنبال تب و تاب لحظه‌ای نباشیم. گاهی وقت‌ها حرکات داغی را شروع می‌کنیم اما یک ماه بعد فراموش می‌شود ولی به اعتقاد من کاری را شروع کنیم که فراموش نشود و ماندگار باشد و نه اینکه بگویند جوی ایجاد کردند و یک ماه بعد هم همه یادشان رفت. ما در کشوری زندگی می‌کنیم که هیچ خبری بیشتر از دو، سه روز داغ نیست. یعنی شما نگاه کنید اوج داغی خبر خانواده آقای قالیباف در ترکیه با خبر آرد که قرار است ده برابر شود تحت‌الشعاع قرار می‌گیرد. مطمئن باشید سه روز دیگر خبر دیگری می‌آید که همه این موضوعات یادمان می‌رود. بنابراین کاری کنیم که ماندگار باشد. مکانیسمی در خانه سینما ایجاد کنیم برای دوستانی که الان کار می‌کنند و دوستان جدیدی که می‌خواهند وارد شوند فضای امن ایجاد شود.

*حرف شما درست است ولی بعضی‌ها معتقد بودند خانه سینما نسبت به این مساله موضع محافظه‌کارانه گرفته.

من خیلی دوست دارم دوستانی که این نظر را دارند مثلا بگویند دو مورد یا یک مورد شکایت بوده که بهش رسیدگی نشده. یعنی بگویند: «ببینید برگه شکایت وجود دارد، آنجا شکایت کردم و رسیدگی نشده». حداقل در چهار سالی که من در شورای صیانت بوده و در یکی، دو سال اخیر هم می‌دانم چنین موردی نداشتیم. موضع خانه سینما محافظه‌کارانه نیست. خانه سینما لزوما ممکن است اخبارش را بیرون ندهد. سعی می‌کند حفظ خانواده کند و درون خانواده مسائل را حل کند. خب، شما در خانواده با فرزند یا همسرتان دعوای‌تان می‌شود. سعی می‌کنید دعوای‌تان در چهاردیواری خانه بماند و صدای‌تان بیرون نرود. حتی آبروداری می‌کنید و می‌گویید یواش حرف بزن تا همسایه بغلی نشنود. خانه سینما می‌خواهد یواش حرف بزند. خانه سینما دارد حریم همه اعضایش را حفظ می‌کند و اگر چنین مواردی وجود دارد -که دارد- ما اصلا منکرش نمی‌شویم. همان‌طور که منکر مسائل شدید مالی نمی‌شویم. متاسفانه باید گفت فساد بابت اینکه بازیگر زن نقشی را قبول کند، راجع به آقایان هم وجود دارد. یعنی چقدر پول می‌دهی تا به تو نقش بدهم؟ حالا برای خانم‌ها جور دیگری است. به نظر من جفتش زشت و بسیار قبیح است که به جوان‌هایی که می‌آیند بگوییم چقدر پول می‌دهی تا به شما نقش بدهیم. متاسفانه اینها مسائلی است که وجود دارد و ما با حفظ حرمت کلیت سینما، باید اینها را اصلاح کنیم. به شخصه منافع کلی سینما برای من ارجح است؛ یعنی اینکه [معتقدم] باید با کسانی که به‌ شدت علاقه‌مند هستند سینما را بزنند و بگویند همه سینمایی‌ها فاسد هستند و ... مقابله کرده و حرمت تک‌تک اعضا را حفظ کنیم. حتی در مواردی که به قوه قضاییه می‌رسد، اگر شکایت صورت بگیرد و ثابت هم بشود، باز هم اسم و عکس آدم‌ها را بیرون نمی‌دهند! یعنی [قانون] حریمی برای آدم‌ها قائل است. ما متاسفانه به یک‌باره همه این حریم‌ها را کنار می‌گذاریم. به شخصه ترجیح می‌دهم فعلا هیچ قضاوتی نکنم. اگرچه من هم چیزهایی شنیدم و می‌دانم این مسائل وجود دارد اما قضاوت کار سختی است.

 

تصویر: مهرداد آلادین، بهنام افشاری
تدوین: مهرداد آلادین

دیدگاه تان را بنویسید