درباره حواشی اخیر سینما و تصمیمهای وزارت ارشاد
خط و نشانهای دوستان دوام ندارد
ابوالحسن داوودی نوشت: متاسفانه شیوه رفتاری قهری و سلبی که دوستان در این دوره با اهل هنر و به خصوص سینما اتخاذ کردند فراتر و آشکارتر از دورههای قبل شده و البته نکته جدیدی هم نیست.
ابوالحسن داوودی در یادداشتی برای روزنامه اعتماد نوشت: متاسفانه شیوه رفتاری قهری و سلبی که دوستان در این دوره با اهل هنر و به خصوص سینما اتخاذ کردند فراتر و آشکارتر از دورههای قبل شده و البته نکته جدیدی هم نیست. گروهی در روش حاکمیتی خود بسیار تمایل دارند از طریق بیاعتبار کردن سینما و سینماگرها، نفوذ اجتماعی این هنر را در میان مردم از بین ببرند تا در صورت تاثیردهی محصولات تولیدی یا ارتباطات اجتماعی هنرمندان، اگر این پیشآهنگی مورد طبع آقایان نباشد، بتوانند پیشاپیش آن را سلب یا ضعیف کرده باشند و مساله غامضتر اینکه در این شرایط با ندانمکاری بعضی از دوستان سینماگر، از درون خود سینما بر این آتش دامن زده میشود و دامنه تاثیر آن برای رسیدن به شکل کاملا مهار شده سینما، مدام بیشتر و بیشتر هم میشود.
اگرچه این تمایل (از حیض اعتبار ساقط شدن سینما) را در بخش عمدهای از جریان ادارهکننده جریانات فرهنگی در حاکمیت اکنون گستردهتر و آشکارتر میبینیم، اما در مقابل حاصل این برخوردهای مشابه را نیز کم و بیش در سالهای قبل دیدهایم که سینماگرها چگونه توانستند بعد از دورههای نزول دوباره به حیات اجتماعی برسند و ارتباط خود را با مخاطب و سینما پیدا کنند.
اما مهمترین اشتباه و اشکال دوستان خود ما در درون سینما این است که خیلی از اهداف و برنامههای کم و بیش درست را در بدترین مواقع و شرایط اجرا میکنند و آگاهانه یا ناآگاهانه آب در آسیاب جریان مروج بیاعتباری سینما میریزند. به دلیل شرایط بحرانی اجتماعی که روابط و ارتباطات را به میزان زیادی بیمنطق و امکان گفتوگو و دیالوگ را کمرنگ کرده، رفتار بدون تفکر و هیجانی این دوستان، اتصال حلقههای زنجیر را برای این نزول اعتبار اجتماعی سینما محکمتر میکند. به عنوان مثال باید اذعان داشت که جنبش میتو (من هم!) که اقتباس شتابزدهای از یک حرکت اجتماعی در فرهنگی متفاوت است، با وجود رگههایی از واقعیت که در آن هست، به دلیل مطرح شدن در بدترین شرایط و دوره زمانی، ضربهای که به بیاعتباری کلی سینمای ایران زد بسیار فراتر از این داستانها بود. من با اصل ماجرا نه مخالفت دارم و نه آن را به کلی رد میکنم، اما براساس تجربه سی و چند سالهام در مدیریتهای صنفی، بجد معتقدم که سینما در جمهوری اسلامی در مجموع و بهطور نسبی یکی از پالودهترین و پاکترین حرفهها و شغلهاست، چراکه همه ما به روشنی میدانیم که نمونههای بسیار گستردهتر چنین مواردی در بسیاری از حرفههای همین جامعه وجود دارد.در بسیاری از مشاغل دیگر آنقدر مسائل و حواشی بد منظر و ناپاک وجود دارد که شاید سینما از این نظر کمترین آنها باشد، اما به دلیل در ویترین قرار گرفتن و بزرگنمایی عامدانه، چنین تاثیر مخربی را شاهد هستیم.
مثلی هست که میگوید اگر یک نیت خیر در موقعیتی نامناسب و بد به وقوع بپیوندد، تاثیر هولناک و شریرانهای میتواند داشته باشد و این برای جنبش میتو هم اتفاق افتاد. متاسفانه دوستان ما توجهی نداشته و ندارند که وقتی در شرایط فعلی سینما یک برنامهای زنجیرهای گسترده برای بیاعتباریاش در جریان است، مطرح کردن چنین دست مشکلاتی حتی به قصد خیرخواهی، چه فضای مغرضانهای را به وجود میآورد و زمینهساز سوءاستفادهها و برداشتهای ناعادلانه بعدی میشود.
شما نگاه کنید سابقه نداشته یک مشکل ارایه شده از جانب عوامل سینما که بعضا توسط گروههای منصوب به اپوزیسیون هم مطرح میشود، چنین مورد استقبال گروههای مختلف دولتی قرار بگیرد و همه از بالاترین تا پایینترین درجات مدیریتی قول بدهند که به مشکلات میتو در سینمای ایران رسیدگی میکنند! انگار در تاریخ بعد از انقلاب چنین مشکلی تازه برای اولینبار شنیده شده و اصلا هیچ وقت پیش از این در هیچ شغلی رخ نداده است. حال آنکه خود ما در سینما سالیان سال است که در خانه سینما شورای داوری و مهمتر از آن شورای صیانت اخلاقی داشتیم (و ظاهرا هنوز هم داریم) و خودمان در طول سالیان گذشته به موارد معدودی که میتوانست شوونات حرفهای را مخدوش کند، بدون هوچیگری و جنجال رسیدگی میکردیم.
البته من تصور میکنم این خط و نشانهای دوستان خیلی دوام پیدا نمیکند، چون منطق درازمدتی پشت تهدیدهای آنها نیست و ضمن اینکه شرایط امروز جهان نشان داده با گسترده کردن شکاف تضادها و ترویج ارعاب و تهدید جوامع ماندگار نخواهد بود. به نظرم فضای تعامل و تفاهم بهتر جواب میدهد. من که بیشتر وقتم را برای این سینما گذاشتهام، میدانم در مناسبات صنفی با دولت تضاد فکری وجود دارد ولی با گفتوگو و همفکری میتوان به تعامل کاربردی رسید و این تعامل را در بسیاری از موارد در دورههای گذشته شاهد بودیم. اما الان سینما در بدترین شکل ممکن خود قرار دارد. به نظر میرسد هیچ تحلیلی در سازمان سینمایی و مراجع بالاتر از آن و اندیشهای برای تعامل سازنده با سینماگران وجود ندارد. اصلا برای آنچه تصمیم میگیرند هیچ تحلیلی ندارند خب حاصل چنین رفتار و برخوردهایی در کوتاهمدت شاید بتواند فضای قبرستانی در سینمای ایران ایجاد کند، اما دوام ندارد و یک جایی مثل فنر خودش را رها میکند. آن هم نه به خاطر دیدگاه اجتماعی غالب، بلکه به دلیل تحلیل حرفهای از شرایط، کاملا روشن است که ضرر و زیان میانمدت و درازمدت این شیوه رفتار حاکمیتی بسیار منفی خواهد بود. اگر بخواهیم مثالی از درون خودمان بزنیم، وقتی در یک خانواده حرمتهای بین آحاد آن از بین میرود و احترام به شکل عامدانه شکسته و جو ارعاب غالب میشود، وقتی که زن و شوهر، والدین و فرزندان دایم همدیگر را متهم کنند و برای هم احترامی قائل نباشند، رواج و عادی شدن این شکل دریدگی و حرمتشکنی، اثرات هولناک بر ماندگاری و آینده خانواده خواهد داشت. این نکتهای است که دوستان از آن بسیار غافلند و به نظر میرسد فعلا به این فکر میکنند که چطور این بحران را تا بحران بعدی از سر بگذرانند و البته در این مسیر غالبا به جای اینکه مدیریت کنند به بدترین شکل بر گسترش بحرانهای آینده دامن میزنند.
دیدگاه تان را بنویسید