برد پیت نمیتواند چهره کسی را به خاطر بسپارد
شناسایی افراد مشهور بدون علامتهای مشخصه همیشگیشان معمولا برای همه انسانها امکانپذیر است، همانطور که اکثر آمریکاییها به راحتی بیلکلینتون، مریلین مونرو یا سیلوستر استالونه را شناسایی میکنند.
براساس گزارش لایوساینس، با اینهمه الزاما افراد مشهور قادر به یادآوری چهره افراد معمولی نیستند و یکی از آنها، حتی اگر مکالمهای رو در رو با کسی داشته باشد نیز، به هیچ وجه قادر نیست چهره وی را به خاطر بسپارد یا تشخیص دهد؛ نه به این خاطر که یک چهره مشهور هالیوودی است، بلکه به این خاطر که وی به گفته خودش کور چهره است.
به گزارش همشهری، برد پیت،هنرپیشه مطرح هالیوودی در مصاحبهای اعلام کرد بسیاری از مردم از من متنفرند زیرا فکر میکنند به آنها بیاحترامی میکنم. تلاشم برای شناسایی افراد معمولا کارها را خرابتر میکند و به این شکل تو به فردی متکبر و مغرور تبدیل میشوی. اما این راز همچنان برای من پایدار است،من نمیتوانم چهره کسی را به خاطر بسپارم.
این مصاحبه عصبشناس کارنگی ملون،مارلین برمان را بر آن داشت تا از برد پیت دعوت کند تا برای تشخیص بیماری چهره کوری یا ادراک پریشی چهرهای از مغز وی تصویربرداری کند. مبتلایان به این اختلال در مراحل بحرانی قدرت تشخیص چهره خود را در آینه از دست میدهند.
این اختلال موضوعی است که از سال 2000 مورد توجه دانشمندان قرار گرفت اما دانشمندان از دهه 1940 دریافتهبودند که آسیب مغزی میتواند منجر به بروز چهرهکوری شود، با اینهمه تشخیص اینکه برخی از افراد به صورت مادرزادی به ا ین نقص مبتلا هستند،چندین دهه طول کشید. اولین مورد حاد شدن این بیماری در سال 1976 گزارش شد،در این مورد مادری دریافت دختربچهاش در مدرسه قدرت تشخیص همکلاسیهایش را زمانی که همگی لباس فرم مدرسه را به تن دارند از دست میدهد.
به گفته محققان این بیماری از هر 50 نفر یکنفر را تحت تاثیر خود قرار میدهد، با اینهمه دانشمندان درحال نزدیک شدن به ریشههای این بیماری هستند. برمان با مقایسه مغز با یک مدار الکتریکی میگوید در یک مدار اتصالهای زیادی وجود دارد و مغز به عنوان یک مدار برای تشخیص یک صورت باید از مناطق مختلفی فعال شود تا بتواند به دقت تشخیص دهد،درصورتی که در این مدار نقصی ایجاد شود تشخیص چهره نیر با مشکل مواجه خواهد شد.
محققان تاکنون دریافتهاند که تواناییهای تشخیص چهره تا سنین نوجوانی در افراد شکل نمیگیرد و افرادی که این تواناییها در آنها به صورت کامل تشکیل نمیشود نیز هرگز نمیتوانند درک کنند مشکل از کجاست؟ بسیاری از مبتلایان درک میکنند که جایی از کار مشکل دارد اما تعداد کمی از آنها به مشکل اصلی پی میبرند و بقیه این ناتوانی را در سهلانگاری و یا عدم علاقمندی خود به انسانها میبینند.
دیدگاه تان را بنویسید