یک جامعه شناس مطرح کرد
پیوند ملی، کارکتر اجتماعی شعر ابتهاج/ مفاخر بایستی قدر دانسته شوند
یک جامعه شناس، شعر سایه را دارای شخصیت مستقل دانست و گفت: شعر سایه هم تجسم تئوری هنر برای هنر است و هم تجسم تئوری هنر برای جامعه؛ اینگونه است که می توان جامعه شناسی هنر ابتهاج را جامعه شناسی پیوند دانست.
دکتر عباس نعیمی جورشری سخن گفتن درباره هوشنگ ابتهاج را مستلزم سخن گفتن در باب تحولات اجتماعی معاصر دانست و اظهار کرد: تاریح معاصر ایران سه نظام سیاسی و چندین جنبش اجتماعی و کودتا و انقلاب را به خویش دیده است.
به گزارش ایسنا، وی با اشاره به تقارن تحولات اجتماعی معاصر ایران با دوران حیات ابتهاج، افزود: سایه در عصر رضاشاهی متولد شد، در عهد پهلوی دوم رشد نمود و در دوره جمهوری اسلامی تداوم یافت. او اشغال ایران توسط متفقین را مشاهده کرد، جنبش های تجزیه طلب آذربایجان و کردستان را نظاره گر بود، جنبش ملی نفت را زیست، با نخستین حزب رسمی ایران یعنی توده هم آوایی کرد، جنبش های چریکی دهه چهل و پنجاه را نظاره نمود، انقلاب اسلامی را به دیده نشست و دهه شصت تا نود را بر تقویم خویش افزود.
این جامعه شناسی، سایه را توشه دار تاریخ تحولات اجتماعی و سیاسی ایران معاصر دانست و عنوان کرد: این تحولات در زبان و شعر سایه از عاشقانه های محض تا شاعرانه های اجتماعی و سیاسی نیز منعکس بوده و لذا سایه بیشتر از یک شاعر است.
نعیمی جورشری، اشعار سایه را متاثر از تجربه متکثر و عمیق وی در بستر جامعه دانست و یادآور شد: ذهن در تاثیر و تاثر عین ساخته می گردد و مفاهیم در این تعامل تولید و بازتولید می شود؛ آنچنان که در شعر سایه از جمله مجموعه «سراب» این تجربه در سیر تحول اشعارش آشکار است. او این روند را در مجموعه «شبگیر» ادامه می دهد، اما مولفه ها و مضامین سیاسی - اجتماعی اشعارش پررنگ تر می شود.
وی با بیان اینکه جو سیاسی جنبش ملی و قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۱ کاملا در تحول فکری ابتهاج جلوه گر است، خاطرنشان کرد: در این دوران تصویرگری های عاشقانه او متاثر از همین تحولات، زبان و ساخت دیگری می گیرد.
این پژوشگر تاریخ معاصر، با اشاره به بروز و ظهور هم آهنگی اجتماعی در شعر «گالیا»، گفت: اتمسفر سیاسی دهه بیست خاص بوده و فعالیت گروه های ملی و چپ در اوج دیده می شود و لذا فراز و فرود جامعه متاثر از بحث نفت و دموکراسی خواهی مرحوم دکتر مصدق و سایر جریان های فعال سیاسی، بر ادبیات زمانه اثر گذار است؛ می بینیم که عاشقانه های ابتهاج نیز غنی تر می شود و حقیقتا شعر «بوسه» یک عاشقانه سیاسی شورانگیز است که در جو سرکوب شدید سیاسی سروده شد.
وی با بیان اینکه سایه در اوج کودتای سال ۳۲ و سرکوب نهضت مقاومت ملی و دستگیری و اعدام افسران حزب توده و حوادث هولناک دیگر، همچنان بر جغرافیای امید مستقر است، اظهار کرد: اساسا امید وجه قوی ذهنیت شاعر است که گاه در قد و قواره یک فعال اجتماعی رخ می نماید، اما در کنار این مولفه امید، یک دکترین جدی وجود دارد که به جمع گرایی پیوندی دلالت دارد، یعنی مکتب از مکتب فراتر می رود و به هسته بشرگرایانه بالنده می گردد؛ این دکترین در شعر سایه مشهود است.
نعیمی جورشری، با اشاره به انسداد سیاسی سال ۴۳ از جمله زندان و تبعید مخالفان و تنگ نمودن دایره قدرت، یادآور شد: در این دوران منتقدان حوزوی سرکوب شده اند و واقعه فیضیه رقم خورده است، جبهه ملی و متعلقاتش محصور گردیده و زندانی اند، سران نهضت آزادی دادگاهی شده اند و ایران در آستانه ظهور جنبش چریکی قرار دارد. اینگونه تاثیر جو سیاسی در ذهن و زبان سایه منعکس است و لذا در روی دیگر مولفه امید، اندوه و شکوه او پدیدار می شود. همزمان وزن کلامش سنگین تر می گردد و به سمت تجربه زیسته می رود.
این جامعه شناس، با بیان اینکه هرگز ذهنیت عاشقانه سایه مغلوب و مطرود اجتماعیاتش نشد، تاکید کرد: در تداوم این روند و تحولات دهه چهل، پنجاه و شصت است که پیر پرنیان اندیش به «ایران ای سرای امید» می انجامد، او در حبس به سر می برد و سروده خویش را از رادیوی زندان می شنود.
وی با اشاره به تعبیر میشل فوکو، اثر هنری را منعکس کننده تمامی فضای فکری و فرهنگی دوره خود دانست و گفت: مجموعه این مولفه ها یک خاصیت جامعه شناختی به ابتهاج می دهد که همانا مقبولیت عام اوست. از نحله های مختلف او را دوست می دارند؛ چه اقشار اجتماعی و چه تشکل های سیاسی در شعر و شعور او به پیوند می رسند.
این پژوهشگر تاریخ معاصر، با بیان اینکه پیوند ملی هرمنوتیک ساده ای از کارکتر اجتماعی شعر ابتهاج است، عنوان کرد: شعر سایه شخصیت مستقل دارد و هم تجسم تئوری هنر برای هنر است و هم تجسم تئوری هنر برای جامعه؛ اینگونه است که می توان جامعه شناسی هنر ابتهاج را جامعه شناسی پیوند دانست.
وی در پاسخ به چرایی لزوم بازتولید ابتهاج ها، یادآور شد: نگرشی که به آن اعتقاد دارم همانا «رویکرد سرمایه انسانی» است که در تاریخ معاصر بدان کمتر توجه شده است و بیشتر شامل اهل اندیشه و هنر می شود.
نعیمی جورشری، اهالی اندیشه و فرهنگ و هنر و ادب را نخبگان فکری و فرهنگی جامعه دانست و خاطرنشان کرد: اگرچه ممکن است دستگاه نظری این قشر با تمایلات ما همخوان نباشد، اما هرگز نبایستی رضایت داد که حذف شوند.
وی ابتهاج را از مفاخر فرهنگی - هنری وطن برشمرد و گفت: اگرچه به عنوان یک پژوهشگر جامعهشناسی سیاسی، آرای سیاسی سایه را قابل نقد و بررسی می دانم، اما مفاخر بایستی قدر دانسته شوند و ارج ببیند، زیرا به اعتلای سطح فرهنگ ملی کمک می کنند.
این جامعه شناس، مفاخر ادبی را پیامبران قلم دانست که واژه را پاس می دارند و ادب عمومی را ارتقا میدهند و عنوان کرد: تنگ کردن عرصه فکری و فرهنگی به حذف تنوع می انجامد و لذا ابتهاج ها محصول تکثر در تمایلات فرهنگی و ادبی هستند و این تکثر امری ساختاری است و اساسا نخبگان فکری در فضای تکثر فرهنگی بازتولید می شوند.
دیدگاه تان را بنویسید