احمد مسجدجامعی:
تکمیل همایون گرفتار افراط و تفریط نمیشد
احمد مسجدجامعی نوشت: تکمیل همایون گرفتار افراط و تفریط نمیشد و آنچنان خود را به سیاست آلوده نمیساخت که همه چیز و همه کس را در دو وضعیت سیاه و سفید ببیند.
«وجود همایونی تکمیل» عنوان یادداشت احمد مسجدجامعی برای روزنامه اعتماد است که در آن آمده: وقتی قرار شد از کتاب دروازه غار که در نشر ثالث در خیابان کریمخان زند چاپ شده بود، رونمایی کنیم، تصمیم گرفتیم در قهوهخانه حسین رمضان یخی این کار انجام شود. اینکه در یک قهوهخانه آنهم در دروازه غار که محل آمد و شد لوتیهای تهران است، چنین کاری صورت گیرد، از هر حیث توجهبرانگیز بود و برخی میهمانان از اینکه در آنجا حضور یابند، ابا داشتند. آقای تکمیل همایون برعکس بود؛ هم بسیار استقبال کرد و هم اعلام آمادگی برای سخنرانی.
با این مقدمه که تنها در اوایل انقلاب در آنجا در باشگاه کارگران که در آن روزگار پاتوق گروههای چپ بود حضور یافته و آمدن به آنجا برایش تجدید خاطره است. در آن سالها سخنرانی در این باشگاه مورد توجه اهل سیاست بود و برای حضور در مراسم آن با یکدیگر رقابت داشتند و هر کدام تلاش میکردند که در شناسنامه کاری آنها نام فعالیتی در دروازه غار ثبت شده باشد. هر چه از آن روزها دورتر شدیم، انگیزه سر زدن به چنین جاهایی کاهش یافت.
تکمیل از اینکه در چنان مجموعهای حاضر شود بسیار خوشحال بود. برخلاف آنچه در ابتدا برخی میگفتند، استقبال اهالی محل از این کار متفاوت بود. حتی زنانشان برای نخستینبار به قهوهخانه آمده بودند و یکی از آنها به من گفت شما جلسات قرآن زنانه را در کتاب نیاوردید. حیاط قهوهخانه را آب و جارو کرده و گلدانهای شمعدانی را در این سو و آن سو گذاشته بودند. کبوترها را پر داده بودند و حوض آبی وسط حیاط را با آب و فواره آراسته. قفس قناریها به دیوار آویزان بود و صدای چهچهه آنها فضا را پر میکرد. میز نقال قهوهخانه هنگام اجرای داستان رستم و اسفندیار، به قول اهالی آنچنان سکوتی همه جا را فرا میگرفت که صدای پای راه رفتن مورچه روی میزها هم به گوش میرسید.
وقتی به تکمیل گفتیم پشت همین میز نقال محل سخنرانی شماست، بال و پر در آورد و چنان با شکوه از شاهنامه و شاهنامه خواهی در تهران گفت که اعجاب همگان را برانگیخت و تاسف خورد که چرا جاهایی همانند همین قهوهخانه که خاستگاه و جایگاه نقالی و شاهنامهخوانی و شعرخوانی و نقاشی قهوهخانهای بوده، فراموش شده و ما به تالارهای گرانقیمت شهر برای این کار میرویم و هیچ کس هم اشک آن نقالهای قدیمی را در کشتن سهراب به دست پدر نمیبیند. همه اینها به روحیه تکمیل بر میگردد که با آنکه تحصیلکرده فرانسه و سالهای سال مقیم در آنجا بود و پروژههای مشترکی با فرانسویها بسامان رسانده بود، اما دل در گروی همین آداب و آب و خاک داشت و آن را به هر مراسم رسمی ترجیح میداد.
در واقع تکمیل دو ویژگی اساسی داشت؛ نخست آنکه ایران را دوست داشت و حاضر بود برای آن هزینه کند و از سوی دیگر در پی آن بود، تاریخ فرهنگ و جامعه ایران را هر چه بیشتر و بهتر بشناسد. تحصیلاتش در ایران و فرانسه در این راستا بود. از این رو به تحقیقات کتابخانهای بسنده نمیکرد و همراه گروه تهران گردان به اینجا و آنجا میآمد و با آنکه خود قزوینی بود، تهران را خاستگاه تمدن و فرهنگ و هنر امروز ایران زمین میدانست و برای شناختن و شناساندن آن کوشش میکرد.
چندین کتاب و دهها مقاله او در همین زمینه است. حتی در زمانی که بحث تهران و پاریس به عنوان دو پایتخت تاریخی جهان مطرح شد او در کنار دوست قدیمیاش دکتر محمود بروجردی در مرکز مطالعات و تحقیات فرهنگی، نخستین گامها را برداشت و فهرست مقالات جمعآوری و کتابشناسی تهران را منتشر کرد. کار اساسی دیگر او تاریخ اجتماعی تهران بود که در سه جلد منتشر شد. محلههای قدیمی تهران همانند عودلاجان و سنگلج در حوزه علایق او بود. رونمایی کتاب عودلاجان یا به قول خودش «اودلاجان» هم در تیمچه اکبری که محل نخستین بانک ایرانی هم بود، انجام شد.
تعمیر و مرمت اینجا را استاد شعرباف به انجام رسانیده بود و به قهوهخانهای بدل شده بود؛ با همان غذاهای سنتی ایرانی و البته اگر میخواستید آبگوشت بزپاش. در همان جا این کتاب هم در بخشی از دیدار تهران گردان از منطقه 12 رونمایی شد. کتاب کلیمیهای تهران به واقع بخشی از همین تحقیق عودلاجان اوست که آن را بسط داد و مستقل منتشر کرد و الحق نکات بدیعی در آن آورده است. تکمیل با سیاست آمیخته بود و با بسیاری از شخصیتهای ملی و مذهبی پیش و پس از انقلاب دوستی صمیمی داشت و به دلایلی تا پای اعدام هم رفت اما نجات یافت. او هیچگاه شیفته سیاست نشد.
چند اثر درباره دکتر مصدق نوشت که خواندنی است. از دکتر صدیقی وزیر کشور مصدق و پدر جامعهشناسی در ایران همیشه به نیکی یاد میکرد، ولی این همه باعث نمیشد که زحمات دکتر نراقی را نادیده بگیرد. به تعبیر او اگر صدیقی در برگزاری مثلا کنفرانس تهران پژوهی در اوایل دهه چهل موفق بود و کاری ماندگار به یادگار گذاشت، به دلیل پشتوانهای همچون احسان نراقی در حوزه مدیریت و اجرا بود.
این نکته را از این رو گفتم که نشان دهم او گرفتار افراط و تفریط نمیشد و آنچنان خود را به سیاست آلوده نمیساخت که همه چیز و همه کس را در دو وضعیت سیاه و سفید ببیند. خود نیز بسیار دوراندیش بود و جستوجوگر علم و از هر فرصتی برای تکمیل اطلاعاتش بهره میبرد. برنده جایزه تهران بود. هر چند شهرداری تهران در تجلیل برای بزرگداشت او به دلیل گزارشهای بالادستی اجتناب کرد. واقعا که وجود همایونی بود. خداوند او را قرین رحمت فرماید.
دیدگاه تان را بنویسید