دلنوشته الیاس حضرتی در سوگ آیت گنجی، یکی از اسرای ۸ سال جنگ؛
انسان صادقی که در رنج زیست
الیاس حضرتی نوشت: آیت تنها چند ماه پس از حضور در جبهه جنگ تحمیلی 8ساله اسیر شد و 10سال را به اسارت گذراند. 10سالی که همراه با انواع شکنجهها، فشارهای روحی و روانی، کتکها، شلاقها، گرسنگیها، جراحتها و انواع و اقسام رنجهای دیگر بود.
الیاس حضرتی در یادداشتی به عنوان «قهرمان مان پرکشید» در روزنامه اعتماد نوشت: «هان ای انسان! تو با تلاش و رنج به سوی پروردگارت میروی و سرانجام او را ملاقات خواهی کرد.» آیه 6، سوره انشقاق
چهارشنبه21 دی، یکی از مردان نیک روزگار و یکی از وفادارترین سرداران انقلاب اسلامی و یکی از صادقترین یاران امام(ره) به سمت پروردگار خویش پرکشید تا راوی همه روزهایی باشد که در پهنه این خاک بالید و رشد کرد و تناور شد. چهرهای دردمند و دلسوز و وفادار که دیروز چهره در پهنه خاک کشید و قهرمانانه به یاران شهیدش و رزمندگان دفاع مقدس پیوست تا مانند نامش که «آیت» بود «نشانه»ای از وفاداری، فداکاری و ایثار برای ما به یادگار گذاشته باشد.
آیت گنجی، جوانی کم سن و سال بود که در آغاز جنگ و در شرایطی که هنوز یکی، دو روز از مراسم نامزدی سادهاش در روستای محل سکونتش نگذشته بود، راهی جبهههای نبرد شد؛ سرنوشت اما برای آیت، مسیر دیگری را تدارک دیده بود؛ مسیری پر فراز و نشیب که توام با رنج و تلاش و مشکل بود. آیت تنها چند ماه پس از حضور در جبهه جنگ تحمیلی 8ساله اسیر شد و 10سال را به اسارت گذراند. 10سالی که همراه با انواع شکنجهها، فشارهای روحی و روانی، کتکها، شلاقها، گرسنگیها، جراحتها و انواع و اقسام رنجهای دیگر بود و اثراتی عمیق بر جسم و روح آیت به یادگار گذاشتند.
در میان همه این مصائب و مشکلات اما مقاطعی هم با حضور پر برکت چهرههایی چون حجتالاسلام ابوترابی سکینه و آرامشی در قلب همه اسرا به خصوص آیت گنجی که انس و الفتی فراوان با ایشان داشت، ایجاد کرد. همواره حضور افراد خودساخته و فرهیخته و مهربان (به خصوص زمانی که لباس پیامبری به تن داشته باشند) باعث افزایش امنیت و آرامش اطرافیانشان میشود و حجتالاسلام ابوترابی یکی از همین افراد خودساخته، مومن و مهربان بودند. بر اساس اظهارات مرحوم آیت گنجی، حضور ابوترابی در میان اسرا، آرامش ویژهای ایجاد میکرد و ایرانیان اسیر با حضور ایشان احساس میکردند در کنار خانواده، نزدیکان و وطنشان هستند.
10 سال اسارت و دوری از خانواده و وطن، هرچند به دشواری اما سرانجام به پایان رسید و آیت گنجی هم مانند سایر اسرا نهایتا به وطن بازمیگردد؛ نامزد مرحوم آیت گنجی که شیرینی خورده او بود در طول این دهه دشوار در انتظار شریک زندگی خود ماند تا نهایتا هجر به وصال بدل شده و پیوند آسمانی این دو نفر رسما بسته شود. سرنوشت اما هنوز برای «آیت» آزمایشها و امتحانهایی تدارک دیده بود و محرومیتها و محدودیتهایی در پیش بودند. در تمام این محرومیتها و سختیها، همسر مرحوم آیت گنجی مانند کوه در کنار ایشان بود و لحظهای او را به حال خود رها نکرد.
در یک سال گذشته آیت گنجی حتی برای راه رفتن عادی هم با مشکلاتی مواجه بود و امکان حرکت نداشت. برهههایی که برای عیادت این مرد سرد و گرم چشیده روزگار به بیمارستان سجاد تهران یا بیمارستان گیل رشت میرفتم، میدیدم که همسر ایشان مانند شیر در کنار این آزاده قهرمان ایستاده بود و تا لحظه آخر همراه او ماند. روزی از آیت گنجی پرسیدم که سختترین دوران اسارت شما چه زمانی بود؟ آیا لحظهای که زیر ضربات مشت و شکنجهها و باتومهای بعثیها قرار داشتی یا لحظهای که فشار خستگی و گرسنگی و تشنگی به تو تحمیل میشد؟ دوری از وطن یا دوری از خانواده؟ کدامیک از این سختیها از همه دشوارتر بودند؟ آیت گفت که سختترین لحظه همه زندگیاش به خصوص در اسارت، زمانی بود که خبر فوت امام(ره) به او و سایر اسرا رسید. میگفت: «هنگامهای که خبر پر کشیدن امام(ره) به آزادگان رسید، احساس بیهویتی، بیوطنی، یتیمی، تنهایی، بیکسی و آوارگی سرتا پای وجود اسیران ایرانی را در بر گرفت. میگفت: «بین زمین و آسمان در خلأ مانده بودیم. آرزو میکردیم که ای کاش، بعثیها ما را صد برابر شکنجه میکردند اما لحظهای به عمر اماممان اضافه میشد. شادمانی بعثیها از فوت امام(ره) را میدیدم و خاک یأس و ناامیدی بر سرمان میریخت. انگار دنیا برای همه ما به پایان رسید و زمان از حرکت ایستاده بود.»
در آن سالها در نامههایی که اسرا از طریق صلیب سرخ جهانی به ایران منتقل میکردند، ممنوع بود که نام امام (ره) برده شود. هر فردی که نام امام را مینوشت با مجازاتهای سنگین مواجه میشد؛ بنابراین اسرا از اسم رمز «موسی» برای امام(ره) استفاده میکردند. بنابراین اسرا همواره در نامههایشان مینوشتند که «سلام ما را به موسی برسانید.» تا عشق و علاقهشان را به امامشان نشان دهند. آیت با اشک و آه این لحظات را برای من ترسیم میکرد و میگفت: «خبر فوت امام(ره) باعث شد، اسرا دیگر موسی نداشته باشند....»
دیروز اما آیت گنجی از میان ما پر کشید، با همان آرزوها، آرمانها، بیان قوی، تسلط بالا بر قرآن و تفسیر قرآن. خداوند هم به او عنایت کرده بود و تا لحظه آخر همچنان بر مسیر خود که وفاداری به امام و انقلاب و نظام و رهبری بود، پافشاری کرد. با همین اعتقاد راسخ از میان ما رفت و به یاران شهید خود پیوست. یادش گرامی، راهش پررهرو باد.
دیدگاه تان را بنویسید