ناهید خداکرمی:
اظهارات برنامه هفت مصداق بارز خشونت جنسی است
ناهید خداکرمی نوشت: با شناختی که از رفتارها و گفتارهای ابوالقاسم طالبی داریم، احتمال بیان هر حرفی از سوی ایشان میرود. در کل آنچه او و همپالکیاش در رسانه ملی مطرح میکند، مصداق بارز خشونت جنسی علیه زنان و مردم ایران است.
ناهید خداکرمی در یادداشتی با عنوان «تعرض به فرهنگ و هنر ملت» در روزنامه اعتماد نوشت: واقع آن است که مایل نیستم درباره افراد یا جریاناتی صحبت کنم که کلامشان از پاکیزگی تهی و سرشار از دشنام و آلودگی است. اما به احترام رسانهای که قدم پیش گذاشته و طرح پرسشی کرده، تلاش میکنم در باب برخی موضوعات صحبت کنم. اظهاراتی که اخیرا در برنامه هفت درباره زنان هنرمند و دغدغهمند ایران مطرح شده به اندازهای بیپایه و اساس و مبتذل است که صحبت کردن درباره محتوای آن ضمن اینکه بسیار دشوار است، بیهوده هم به نظر میرسد. اما اگر قرار باشد مبتنی بر هویت فرهنگی جامعه ایرانی درباره این نوع اظهارات صحبت کنیم، باید به قول شاعری اشاره کنیم که میگوید: «حال متکلم از کلامش پیداست/از کوزه همان برون تراود که در اوست»، با شناختی که از رفتارها و گفتارهای ابوالقاسم طالبی داریم، احتمال بیان هر حرفی از سوی ایشان میرود. در کل آنچه او و همپالکیاش در رسانه ملی- که از پول ملت هم ارتزاق میکند- مطرح میکند، مصداق بارز خشونت جنسی علیه زنان و مردم ایران است.
خشونت جنسی از این مشهودتر در یک برنامه تلویزیونی کمتر میتوان مشاهده کرد. اتفاقا این نوع اظهارات، سندی است بر مظلومیت و رنجی که زنان ایرانی و در کل ملت ایران در چنین فضایی متحمل میشوند.این افراد متعلق به همان جریاناتی هستند که امروز کشور را به نقطه فعلی رسانده و اعتراضات گسترده را در جای جای ایران شکل دادهاند.افرادی که به جای فرهنگ و ادب، دشنام و توهین و تحقیر را آموختهاند و گمان میکنند با این سلاح میتوان از هر مهلکهای جان سالم به در برد. در این میان، بسیاری از تحلیلگران و کارشناسان معتقدند ریشه اصلی در بروز اعتراضات اخیر، فرهنگی و اجتماعی است.
در واقع این فرهنگ ملت ایران است که از سوی برخی افراد و جریانات مورد تعرض قرار گرفته و اعتراضات واکنش مردم به این تعرضات است. یکی از مهمترین عوامل آن هم شیوه مدیریت رسانه ملی است که اجازه میدهد چنین توهینهایی به تناوب در این رسانه طرح شده و بازتاب پیدا کنند. ادبیاتی که نه با فرهنگ و هویت ایرانی و نه با محتوای دینی ادیان کشور تطابقی دارد. اتفاقا این ادبیات، ادبیات معمول جماعتی است که نه هنر دارند، نه علم و نه احاطهای به علم مدیریت دارند، اما در همه نهادها و سازمانهای کشور رخنه کردهاند.
تنها هنر این افراد و جریانات بیان جملات و عباراتی است که خوشایند طیفهای افراطی است و باعث میشود تا منافع فراوانی به سوی آنان سرازیر شود. تاسفآور اینکه همین عبارات سخیف نردبان ترقی و کسب ثروت افرادی شده که کشتی کشور را به جای هدایت به سمت ساحل توسعه به سمت ناکجاآباد ویرانی و فقر سوق میدهند. واقع آن است که زنان هنرمند ما نشان دادهاند جدا از بهرهمندی از هنر تخصصی خود، هنر دیگری نیز دارند و آن هنر شنیدن صدای مردم و در کنار مردم ماندن است. همین هنر است که باعث شده طیفهای افراطی و تندرو تاب نیاورند و با زبان توهین و تحقیر سخن بگویند. زنان و مردان ایرانی همواره در معرض این تعرضات هستند؛ این عادت گروههای افراطی است که با چنین لحن و زبانی سخن میگویند.
آنها با اسلحهای به نام دشنامهای ناموسی و جنسی تلاش میکنند هر نوع نقد و اعتراضی را پاسخ دهند. از این روش برای درهم شکستن منتقدان بهره میبرند. اما باید بدانند زمان چنین روشهای غیرانسانی سر آمده است.زنان و مردان شجاع ایرانی هرگز با دشنامهای جنسی عرصه کنشگری و مطالبهگری را ترک و صحنه را خالی نمیکنند. این برنامه نشان داد که افرادی مانند طالبی از چه مسیری به جایگاه خود رسیدهاند و با چه روشی ارتزاق میکنند. باید از صائب تبریزی برای بیان این عبارات کمک گرفت، زمانی که میگوید: «سینهها را خامشی گنجینه گوهر کند/یاد دارم از صدف این نکته سر بسته را»
دیدگاه تان را بنویسید