ماجرای بازجویی پرویز ثابتی از مسعود کیمیایی چه بود؟
در روزهای گذشته و با انتشار تنها عکس از پرویز ثابتی که در تظاهرات ایرانیان در لسآنجلس از این چهره امنیتی دوره شاه منتشر شد، برخی رسانهها به تحلیل دوران فعالیت ثابتی پرداختند.اماماجرای مسعودکیمیایی با پرویز ثابتی چیست؟
موضوع احضار هنرمندان به نهادهای امنیتی، بحث تازهای نیست، با مروری بر خاطرات کارگردانان، بازیگران و خوانندگان در مقاطع مختلف و خصوصا حکومت گذشته، به موضوع احضار به سازمان ساواک برمیخوریم.
به گزارش بانیفیلم مسعود کیمیایی در بیان یکی از خاطراتش، از بازجویی شدن توسط پرویز ثابتی میگوید که در آن سالها با عنوان «مقام امنیتی» در برخی از برنامههای تلویزیونی ظاهر میشد.
تاریخ بازجویی به سال ۱۳۵۳ و پس از اکران «گوزنها» در جشنواره تهران برمیگردد.
ساواک با توجه به حساسیتهای امنیتی، نسبت به شخصیت «قدرت» (با بازی فرامرز قریبیان) در «گوزنها» که شبیه اعضای گروههای سیاسی آن روزها بود، مسئله داشت به همین خاطر از کیمیایی میخواهد تا چهره اجتماعی او تا اندازه یک سارق بانک پایین بیاورد و او را فردی هرزه نشان دهد که نگاهی نامشروع به «فاطی» (با بازی نصرت پرتوی) همسر «سید» (با بازی بهروز وثوقی) دارد.
کیمیایی گویا زیر بار این خواسته ساواک نمیرود اما ناچار میشود پایان حماسی فیلمش را تغییر دهد و با فیلمبرداری دوباره سکانس پایانی، پایانی که مطلوب ساواک بود در فیلم بگنجاند!
سایت انتخاب در همین ارتباط به سراغ این موضوع رفته و از بازجویی بهروز وثوقی توسط پرویز ثابتی نوشته است.
در حالیکه قریب به ۲۰ سال پیش، بهروز وثوقی طی گفتوگویی با ایرانیان کالیفرنیا، خاطرهای از احضارش توسط ساواک منتشر کرده بود، پرویز ثابتی مقام بلندپایهی ساواک که اخیراً در کشور آمریکا دیده شده، در واکنش به اظهارات بهروز وثوقی گفت: برای وثوقی متاسفم، او را تابهحال ندیدهام، شخصیتی پایینی دارد»
این درحالیست که وثوقی از احضارش توسط ساواک و فردی لاغر اندام سخن گفته بود که او را نمیشناخته است.
پرویز ثابتی اما در گفتوگویی با فردی به نام «عرفان قانعیفرد» از نزدیکان پیشین مقامات جمهوریاسلامی و حامی تند و تیز امروز مقام ارشد ساواک، گفته است: در عمرم وی را ندیدهام. برایش متاسفم، تصور میکردم هنرپیشه خوبی است اما شخصیت پائینی دارد و بخاطر این دروغگویی و اراجیف برایش متاسفم. هرگز ۱ دقیقه احضار نشده چون مرتبط با اشرف پهلوی بود. در “در دامگه حادثه” ماجرا را گفتهام.
وثوقی طی گفتوگویی مشروح با «انتخاب» در سال ۸۵ نیز گفته بود:
*ما برای فیلم گوزنها، مجبور به تغییر کامل 30 دقیقه از فیلم شدیم.این فیلم ابتدا نامش «تیرباران» بود، اما دستور آمد که باید نامش عوض شود. یک مسئله دیگر هم بود که میگفتند، «چرا در «گوزنها» برای یک دزد این همه پاسبان میآید؟» البته ما هم پاسبانها را کم کردیم!
*برای همین فیلم، یک روز یک اقایی به من زنگ زد ، آدرس داد و گفت، فردا ساعت 8 صبح بیا در خانه ای در خیابان گلستان. من به آنجا رفتم، یک نفر در انجا بود. مرا در اتاقی برد که فقط یک صندلی داشت. به من گفت اینجا بنشین الان کسی که با شما کار دارد، پیدایش می شود. اما فرد مورد نظر تا ساعت 4 بعد از ظهر نیامد و من عصبانی شدم و گفتم آقا ما کار و زندگی داریم، اما او گفت: این اقا جلسه داشته و دارد میآید.
*فرد مذکور بالاخره در ساعت6.7 آمد. یک آدم بسیار لاغر و نحیفی بود. اولین سوالش از من این بود که چرا در این فیلم بازی کردهاید؟ گفتم دلیل خاصی ندارد من فیلمهایی با موضوع متفاوت را بازی میکنم. او گفت: اگر در فیلمی تفنگ به تو بدهند و بگویند شاه را بکش تو میکشی؟ گفتم اگر موضوع متفاوت و خوبی داشته باشد بله این کار را میکنم. او گفت، نه خیر، اشتباه میکنی!
*آن فرد به من گفت، ما برای شما احترام قائلیم ، اما این کارها را نکن. مثلاً یکی از یک میلیون کاری که میتوانیم بکنیم آن است که ساعت 12 شب با کامیون روی ماشینت برویم و بکشیمت. شیشهی مشروبی هم در ماشینت می گذاریم که روزنامهها و مردم بگویند، بازیگر خوب سینما در حالت مستی رانندگی کرد و مرد. آنروز گذشت، اما من تا 8 ماه بعد از آن قضیه، هر وقت کامیونی در پشت سرم می دیدم، آنقدر گاز می دادم و کوچه پس کوچه میرفتم که خطر از بین برود (با خنده).
دیدگاه تان را بنویسید