کد خبر: 626629
|
۱۴۰۲/۰۵/۱۷ ۱۹:۲۰:۰۰
| |

محمود دولت‌آبادی:

مختاری و پوینده قربانی سیاست سر به‌ جای کلاه شدند/ متخصصان دم‌به‌ساعت از کشور می‌روند و نظام هم ککش نمی‌گزد/ برای گلشیری و براهنی بیشتر از همه گریه کردم/ انسان در جامعه ما تحقیر می‌شود

محمود دولت‌آبادی گفت: دو نویسنده‌ای که از نزدیک می‌شناختم، محمد مختاری و محمدجعفر پوینده، دو تن از معقول‌ترین و متعادل‌ترین شاعر- نویسندگان بودند که قربانی سیاست سر به‌جای کلاه شدند!

مختاری و پوینده قربانی سیاست سر به‌ جای کلاه شدند/ متخصصان دم‌به‌ساعت از کشور می‌روند و نظام هم ککش نمی‌گزد/ برای گلشیری و براهنی بیشتر از همه گریه کردم/ انسان در جامعه ما تحقیر می‌شود
کد خبر: 626629
|
۱۴۰۲/۰۵/۱۷ ۱۹:۲۰:۰۰

روزنامه آرمان امروز با محمود دولت‌آبادی در آستانه ۸۳ سالگی او گفت‌وگو کرده است.

به گزارش آرمان ملی، بخش‌‌های مهم این گفت‌‌وگو را در ادامه می‌خوانید:

 

  •  قصد اصلی نویسندگان، -بودگان و رفتگان – این بود که معضل سانسور را حل کنند از مسیرهای عقلانی و قانونی، ولی در مسیر انحراف ایجاد کردند به‌عمد و نویسندگان را کشانیدند به جاهایی که کار به جنایت علیه نویسنده کشانیده شد، درحالی‌که هیچ نویسنده‌ای شمشیر«!» به کمر نبسته بود!
  • ادبیات در سمتِ پیشرفت و ترقی اجتماعی قرار می‌گیرد و حکومت‌ها در سکوی محافظه‌کاری، و چون ما مردم به‌رغمِ همه آموزه‌هایمان در باب معدلت و تعادل، بسیار افراطی هستیم، محافظه‌کاریمان هم افراطی است و بعضا به ندرت آزادیخواهی‌مان هم به افراط پهلو زده است. 
  • دو نویسنده‌ای که از نزدیک می‌شناختم، محمد مختاری و محمدجعفر پوینده، دو تن از معقول‌ترین و متعادل‌ترین شاعر- نویسندگان بودند که قربانی سیاست سر به‌جای کلاه شدند! 
  • به نظر من وزارت ارشاد عنوان نادرستی است، مکانی که وظیفه ارشاد جامعه را در دوره جدید به عهده گرفته دانشگاه‌های کشور هستند، این است که اصطلاح ارشاد سرجمع به نیت تحقیر استادان همین دانشگاه‌ها است که آثارشان فی‌المثل باید از همین وزارتخانه مجوز نشر بگیرد!
  • جای بسیار غبن و تأسف است که می‌شنویم اساتید و متخصصان کشور ما دم به ساعت می‌گذارند از کشور می‌روند و نظام محافظه‌کار ککش هم نمی‌گزد، دانشجویان نخبه و نابغه که دیگر جای خود، چون جهان علم و فناوری پیشاپیش برای ایشان فرش قرمز گسترده دارد!
  • چه انتظاری می‌رود که ما حافظه تاریخی داشته باشیم وقتی دوره‌های آموزشی در کشور ما یا تاریخ به معنای یک کاوش تدریس نمی‌شود یا برای گذراندن یک دوره ‌برای گرفتن یک سند قبولی از سر گذرانده می‌شود؟
  • ما نه‌فقط فاقد حافظه تاریخی بار می‌آییم، بلکه دچارِ توهمِ تاریخی هم می‌مانیم؛ چون بعدِ گذران سرسرکی آموزش کلاسیک اشخاص که دنبال کار و زندگی‌شان می‌روند که هیچ ربطی به درس و مشق‌شان نداشته. 
  • برای همه‌شان گریسته‌ام و بیش از همه در فقدانِ گلشیری و دکتر براهنی.
  • من همیشه سمتِ زندگی و جوانان ایستاده‌ام، یعنی که نومید نیستم نسبت به زندگی و نیروهای جوانان و جوانی که فقط امیدوارم هرز نرود چنان‌که پیشتر هشدار داده بودم متأسفانه!.
  • انسان در جامعه ما تحقیر می‌شود و این منهای سطح کرامت انسانی است و معتقدم چنین تحقیری ستمِ مضاعف است و نباید چنین باشد که نکوهیده و بسیار ناپسندیده است که مرزهای اخلاقی هم زیر پا گذاشته شدند! اما چه توان کرد که صاحبان سیاست، انسان را کمتر انسانی و بیشتر ابزاری می‌بینند.
  • اصطلاحات شما در بابِ آزادی و غیره… مرا به یاد شِکوه جوانی خودم می‌اندازد که با زمزمه پاره‌شعری از شاملو در پیاده‌روها قدم می‌زدم: «ما انسان را گرامی داشته‌ایم/ خود اگر شاهکار خدا بود یا نبود!» اما شاهد بودیم که انسان گرامی داشته نشد متأسفانه!

 

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها