سوال مهم از دولت؛ کلاهتان را قاضی کنید آیا اعلام یک روز عزای عمومی سزاوار داریوش مهرجویی نیست؟
تاثیرات داریوش مهرجویی بر فرهنگ و هنر این کشور بسیار بیشتر از جهان سینماست و اعلام یک روز عزای عمومی در سراسر کشور کمترین کاری است که برای او میتوان انجام داد.
برای داریوش مهرجویی چه میتوان نوشت؟ این دو روز هر آنچه باید، درباره او نوشته و گفته شده است. در سینمای ایران حتی بالاتر از آن در تاریخ فرهنگ و هنر ایران، مگر کسی میتواند جایگاه بی بدیل مهرجویی را نادیده بگیرد؟
به گزارش عصر ایران، او جز معدود هنرمندان تاثیر گذار بر چند نسل است، بدون شک جریان روشنفکری فرهنگ و هنر ایران به او مدیون است. جدای از جریانات فرهنگی و هنری این ادعا پر بیراه نیست اگر بگوییم شاید تعداد بسیار کمی باشند که تحت تاثیر یکی از فیلمهای او قرار نگرفته باشند.
براساس نتایج یک نظرسنجی در سال ۱۳۸۳، مهرجویی با خلق هفت شخصیت، بیشترین شخصیت سینمایی ماندگار را در سینمای ایران خلق کردهاست. همچنین، شخصیت حمید هامون در فیلم هامون، ماندگارترین شخصیت در تاریخ سینمای ایران دانسته شده است.
مهرجویی بارها جزء برترین فیلمسازان تاریخ سینمای ایران انتخاب شده، از جمله در نخستین رأیگیری مجلهٔ فیلم به سال ۱۳۶۷ و در رأیگیری سال ۱۳۷۸ مجلهٔ دنیای تصویر و در نظرسنجی سال ۱۳۸۱ مجلهٔ نقد سینما. او در رأیگیری ۱۳۹۸ مجلهٔ فیلم به عنوان بهترین کارگردان تاریخ سینمای ایران انتخاب شد.
حتی اگر فیلمهای او بر شخصی به طور مستقیم هم اثرگذار نبوده باشد، اتفاقاتی که فیلمهای او رقم زده را که دیگر نمیتوان انکار کرد، برای مثال فیلم دایره مینا ساخته سال 1353 او باعث شد تا تاسیس سازمان انتقال خون ایران به عنوان یک نیازی ضروری جامعه قلمداد شود و شکل بگیرد که پیشتر مفصل در این باره نوشته شده است.
در سال 1395 علی اکبر پورفتحالله، مدیرعامل وقت سازمان انتقال خون ایران، در مراسم نمایش دایره مینا و تقدیر از داریوش مهرجویی گفت: «خوشبختانه ایران در خصوص اهدای خون توانسته همپای کشورهای توسعهیافته عمل کند و 100 درصد خون اهداء شده در ایران داوطلبانه و به شکل ایثارگرانه است. همه ما مرهون حرکت بزرگ داریوش مهرجویی در این زمینه هستیم.»
4 فیلم بانو، سارا، پری و لیلا در پرداختن و نشان دادن زنان و معضلات مختص بههر کدام از آنها در تاریخ سینمای ایران اتفاقی بدون تکرار است.
در فیلم بمانی (1380) بر روی معضل خودسوزی دختران و زنان گذاشت، در مهمان مامان (1382) به بخشی از جامعه پرداخت که با سیلی روی خود را سرخ نگه میدارند اما برای مهمان سرزده همه چیز خود را در طبق اخلاص میگذارند. در سنتوری (1386) به اعتیاد و اثرات مخرب آن در زندگی یک جوان با استعداد و متعلق به بخش مرفه جامغع پرداخت. در نارنجی پوش (1390) به پاکیزگی محیط زندگی و محیط زیست روی کرد و ...
حال پایان راه چنین گنجینهای با چنین فاجعهای رقم خورده است.
کلاهتان را قاضی کنید آیا اعلام یک روز عزای عمومی در سراسر کشور سزاوار این بزرگمرد هنر نیست؟ اهالی سینما اعلام 3 روز عزای عمومی کردند ولی واقعا تاثیرات داریوش مهرجویی بسیار بیشتر از جهان سینماست و این اعلام عزای عمومی در سراسر کشور کمترین کاری است که برای او میتوان انجام داد.
شهرداری و نهادهایی که بیلبوردهای شهرها را در اختیار دارند و با تابلوهای شعر و تصویر شاعران و ... میخواهند خود را علاقمند به فرهنگ و هنر نشان دهند، امیدوارم برای یاد و نام داریوش مهرجویی تعلل نکنند.
البته خاطرنشان کنم که طلب داریوش مهرجویی از این مملکت بسیار بیشتر از یک روز عزای عمومی و چند بیلبورد در سطح شهر است ولی این حداقلها را هم باید یادآوری کرد.
روحش شاد و یادش همیشه ماندگار است.
دیدگاه تان را بنویسید