امسال سینماها مجموعاً با هزار میلیارد تومان فروش در گیشه هم گردش مالی خوبی را تجربه کردند و هم شاهد حضور مخاطبان زیادی در سالنها بودند و بر خلاف ۲ سال گذشته که به واسطه شیوع کرونا سینمادارها در خطر ورشکستگی قرار گرفته بودند، امسال سال خوبی برای آنها بود. اما نکتهای که در گیشه خوب سینماها وجود دارد این است که این گیشه مختص تمام فیلمهای روی پرده نبود و همه فیلمها از این گردش مالی سود نبردند.
به بیان دقیقتر گیشه هزار میلیارد تومانی به دو سه فیلم کمدی روی پرده اختصاص داشت و بقیه فیلمها یا در گیشه دچار ضرر و زیان مالی شدند و یا فروش خوبی نداشتند. البته که سینما به فیلمهای کمدی نیاز دارد و فروش خوب حق این فیلمهاست و این بخش از سینما باید کارخودش را بکند، اما سینما که فقط کمدی نیست و تکلیف دیگر ژانرها چه میشود؟ امسال اگر چه فیلمهای کمدی گیشه پررونقی را برای سینما رقم زدند، اما به موازاتش فضا برای فیلمهای اجتماعی روز جامعه اصلاً وجود نداشت و تنوع ژانر در سینما محدود بود و فیلمهای حاوی تفکر فضایی برای دیده شدن نداشتند.
حالا در میزگرد این هفته برنامه «خط فرضی» کیوان کثیریان، کارشناس به همراه محمدعلی سجادی، کارگردان و فیلمساز و سعید خانی، تهیهکننده و پخشکننده این موضوع را مورد بررسی قرار دادند.
اگر بخواهیم با اعداد و ارقام بازی کنیم ظاهر سینما و حال سینمادارها خیلی خوب است، ولی واقعیت چیز دیگری است
*کیوان کثیریان: سلام عرض میکنم خدمت شما که ما را میبینید. با یکی دیگر از برنامههای خط فرضی در خدمت شما هستیم. موضوع این برنامه رونق در سینمای ایران است. میخواهیم درباره کلمه رونق که این روزها خیلی در موردش صحبت میشود بیشتر صحبت کنیم و ببینیم آیا سینمای ایران این روزها رونق دارد؟ و اصولاً رونق یعنی چه. افتخار دارم در این برنامه در خدمت دو مهمان عزیز باشم: جناب آقای محمدعلی سجادی از کارگردانان مهم سینمای ایران، فیلمنامهنویس، شاعر، نقاش و سینماگر؛ و همچنین جناب آقای سعید خانی تهیهکننده، پخشکننده، مدیر سینما که به هر دو دوستان خوشامد میگویم. آقای سجادی، اگر اجازه بدهید از آقای خانی شروع کنیم. [درباره] بخش اقتصادی رونق که این روزها خیلی در موردش صحبت میشود و تمرکز روی این بخش است، صحبت کنیم و امسال چه اتفاقی برای سینمای ایران افتاده که اینقدر درباره گیشهاش صحبت میشود و به عنوان یک سال موفق یاد میشود. امسال سه چهارتا فیلم پرفروش داشتیم که ظاهراً رکوردهای عددی سینمای ایران را هم کمی جابهجا کردهاند. در مورد وضعیت اقتصادی صحبت کنیم تا به موارد دیگر بپردازیم.
سعید خانی: باعث افتخار من است که در خدمت شما باشم و بینندگان محترم برنامهتان. امسال به لحاظ گیشه دو سه فیلم کمدی اکران شد که فروش را بالا برد و امسال بالغ بر هزار میلیارد تومان سینمای ایران فروش داشته است. اگر بخواهیم با اعداد و ارقام بازی کنیم، ظاهرش خیلی خوب است و سینمادارها حالشان خیلی خوب است. ولی واقعیت قضیه این است که وقتی شما آسیبشناسی کنید از این هزار میلیارد، تقریباً ۶۰۰ میلیارد مربوط به سه فیلم است. مشکل این است که پس برای بقیه فیلمها چه اتفاقی افتاده به اضافه اینکه تکلیف ژانرهای دیگر چه میشود؟ ژانر ملودرام اصلاً فروشی نداشته. به اضافه اینکه سال ۱۴۰۲ نسبت به ۱۳۹۸ تعداد پردیسهای سینمایی در ایران حداقل ۲۰ درصد افزایش پیدا کرده اما با علم به اینکه تعداد مخاطب ما ۲۴ میلیون است و سال ۹۸، ۲۸ میلیون بوده یعنی در بهترین حالت نزدیک دو میلیون افت مخاطب داریم. اینها را باید آسیبشناسی کنیم که در باد فروش این چندتا فیلم نخوابیم. چون چند فیلم کمدی خوب برای سال آینده ساخته شده... اما تا جایی که میدانم در ژانرهای دیگر خیلی فیلمهای خوبی نساختهایم و این برای من نگرانکننده است چون خاطرم هست سال ۸۴ در دوره اول آقای احمدینژاد این اتفاق افتاد که سیاستگذاری صرفاً فیلمهای کمدی بود و یکسری کارگردان مطرح که درام میساختند کمدی ساختند که آنجا هم فروخت و از جایی به بعد سال ۸۹ بهشدت دچار افت مخاطب شدیم. الان اهالی سینما و کارشناسان باید این را آسیبشناسی کنند که اساساً این اتفاق برای سال آینده قاعدتاً نمیافتد؛ ولی برای سال بعد اگر از الان زیرساختها را فراهم نکنیم، میتواند خطرناک باشد.
این نگرانی وجود دارد که در ۶ ماه دوم سال آینده مخاطب به دلیل نبود تنوع ژانر فیلمها را پس بزند
*یعنی فکر میکنید سال بعد همچنان کمدیها فروش خواهند داشت و سال آیندهاش احتمالاً اوردُز میکنند.
خانی: احساس من این است. چون فیلمهای کمدی که ساخته میشود اکثراً پروداکشن است و پروداکشن در اینها خیلی مهم است، قاعدتاً اگر امسال ۶۰۰ میلیارد در سه فیلم بود، قطعاً سال بعد در هشتتا فیلم خواهد بود یعنی فروشهای اینطوری نسبت به یک فیلم خاص که یک سال روی پرده باشد نخواهیم داشت. فیلمها زیاد میشوند و فرصت نخواهد بود، و فیلمها تخس خواهند شد. ولی اینکه مخاطب سال آینده هم بخواهد تا جایی از فیلمهای کمدی استقبال کند در نهایت این نگرانی وجود دارد که در شش ماه دوم سال آینده مخاطب به دلیل نبود تنوع ژانر فیلمها را پس بزند و این نگرانی وجود دارد.
*با توجه به وضعیت اقتصادیای که داریم به نظرتان با بالا رفتن سرسامآور هزینه تولید فیلم، این روند چقدر میتواند ادامه داشته باشد؟ آیا میرسیم به کمدیهای کمهزینه یا اینکه تعداد فیلمهای پرهزینه کمتر میشود و فروششان بالا میرود؟
خانی: اتفاقاً میزان تولید فیلمهای کمدی به نظر من بیشتر میشود. همین الان شاهد هستیم فیلمهای کمدی فروش بدی ندارند به واسطه دو سه فیلمی که خوب فروختند. ولی من چون سینما هم دارم شاهد هستم که مخاطب ناراضی بیرون میآید و این میزان فیلمهایی که ساخته میشود و شاید تعدادشان بالا برود همین نگرانکننده است که شش ماه دوم باعث شود مخاطب پس بزند و یک بخش دیگر که بعداً صحبت خواهم کرد.
سینمای ایران جدا از شرایط اجتماعی، سیاسی، فرهنگی نیست/ سینمایی که در آن هستیم، عیناً بازتاب شرایط اجتماعی ماست/ نمیتوانیم بگوییم سینمای ما پرمخاطب است چون فقط روی بخشی از مخاطب کار میکند
*آقای سجادی، با این ورودی، از نظر شما رونق چیست؟ حالا ما این بخش اقتصادی را داریم بین سه یا ۱۰ تا فیلم. آمار را که نگاه میکردم فیلمهایی که کمدی میگوییم و فیلمهای سرگرمکننده هستند، چون به هر حال کمی از ژانر فاصله دارد، ولی ۸۳ درصد فروش ما برای اینجور فیلمهاست و فیلمهای اجتماعی و ملودرامهای غیر از کمدی فقط ۱۶ درصد سهم دارند. از نظر شما رونق یعنی چه؟ یعنی چه اتفاقی بیفتد میتوانیم بگوییم سینمای ما رونق دارد؟
محمدعلی سجادی: سلام عرض میکنم خدمت شما و آقای خانی عزیز. فکر میکنم ایشان در سه وجهی که در حال حاضر سینما را نمایندگی میکنند به عنوان نسل طبیعتاً جوانتر و آمارهایی که میدهند، میتواند این باشد که سینمادارها وقتی حالشان خوب است یعنی رونق را میتوانیم به شکل انتزاعی ارزیابی کنیم. اما وقتی در یک وجه عامتر یا گستردهتر نگاه میکنیم، اولاً سینمای ایران طبیعتاً جدای از شرایط اجتماعی، سیاسی، فرهنگیاش نیست یعنی به نظر من سینمایی که در آن هستیم، عیناً آینه بازتاب شرایط اجتماعی ماست. اینجا دو بحث هست یکی اینکه باید خوشحال باشیم که سینماها میچرخند و البته این یک نقیصهای را همراه خودش دارد. نظامی که در جمهوری اسلامی طرف هستیم از اول انقلاب در طول ۴۰ سال شعار داده که اقتصاد در اینجا اهمیت ثانوی دارد و مهم فرهنگ است.
طبق آمار آقای خانی بهتر میتوانند بگویند که تعداد سینماهای بخش خصوصیمان چقدر است و چقدر بخش عمومی (در حقیقت دولتی) است. سینمایی که دولتی است و سرمایهداری دولتی است که آن را میگرداند و در طول این ۴۰ سال هم هی زور زده که تعریفی پیدا کند که هنوز هم به نظر میآید سردرگم و گیج است، طبیعتاً بازتابش میشود همین وضعیت. یعنی ما یک روند طبیعی را نمیتوانیم ارزیابی کنیم. نمیتوانیم بگوییم سینمای ما پرمخاطب است چون فقط روی بخشی از مخاطب کار میکند. در مصاحبه مکتوب روزنامه اعتماد هم عرض کردم. چرا همانطور که آقای خانی گفتند ژانرهای دیگر نمیآیند؟ دو مورد وجود دارد یک بخش سیاستهایی که هست مانع از این است که اگر بسازید مجوز نمیگیرند و اگر مجوز هم بدهند مخاطبِ آن فیلم دیگر به سینما نمیآید.
جامعهای که در موردش صحبت میکنیم فراتر از چیزی است که سینمای رسمی میخواهد به من و شما دیکته کند/ مساله آقایان فقط آمار است
*یا در اکران به مشکل میخورد.
سجادی: بله. مخاطبی که به سینما میآید و کمدی میبیند و حق طبیعیاش هم هست، مخاطبی نیست که به سینما بیاید و ملودرام ببیند یا فیلمهایی که در طول این سالها شاهدش بودهایم که همین هم دلیل دارد. به نظرم آن مخاطب با سینما قهر کرده و حتی گسترهای که او میخواهد به مسائل ملودرام و اجتماعی و زیباییشناسی که مد نظرش است ناخودآگاه یا خودآگاه، فراتر از معیارهایی است که الان وجود دارد. یعنی جامعهای که در موردش صحبت میکنیم فراتر از چیزی است که سینمای رسمی میخواهد به من و شما دیکته کند. به همین دلیل این شکاف اتفاق میافتد. یعنی میبینید بین چیزی که بحث تنوع ژانری میگوییم، بخشی که تصمیمگیری حاکمیتی است و حضراتی که آمدند خیلی هم رسمی اعلام کردند و مسالهشان فقط آمار است یعنی کیفیت ماهیتی ندارند.
این میزان خودکشی و افسردگی حذف و به حاشیه رانده شدن برای سینمایی که مدعی فرهنگ بوده وحشتناک است
همانطور که آقای خانی بهدرستی گفتند، ما حدود چهار هزار نفر عضو در خانه سینما داریم و بیرون و اینها اکثریت قریب به اتفاقشان در حالت آونگی به سر میبرند، در خلأ هستند. این میزان خودکشی و افسردگی وحشتناک و حذف و به حاشیه رانده شدن برای سینمایی که مدعی فرهنگ بوده- که البته نشان داده شده که اینطور نیست- چون فیلمهایی که تولید میکنند مؤید یک نوع نگرش است؛ مساله فرهنگی را بازگو نمیکند. من اعتقاد ندارم سینما فقط باید فرهنگی باشد اسنوبیسم را اصلاً نمیپذیرم، بخش مهمی از سینما سرگرمی است یعنی مخاطب باید سرگرم شود، در همه جای دنیا هم همینطور است. اگر این را نخواهیم پیگیری کنیم به نظر میآید یکی از مسائل مهم سینما را نقض کردهایم که در کنار فوتبال دستاوردهای مدرنیته سالهای اخیر و طبقه متوسط است و شما نمیتوانید بگویید فقط یک سینمای خاص، منظورم این است که با سینمای کمدی مخالفت کنم.
در انحصارطلبیای که شده رونق سینما مصادره شده و جنبه پروپاگاندا گرفته/ در حال برگشتن به دهه ۶۰ هستیم که زور میزدند سینما را گلخانهای کنند
ما به کمدی هم احتیاج داریم مثل هر ژانر دیگری و هر کسی هم باید آزاد باشد که این کار را بکند اما در این انحصارطلبیای که شده، این رونق مصادره شده و جنبه پروپاگاندا گرفته. فقط سه چهار نفر فیلم میسازند و اگر همین فیلم را کسی دیگر بخواهد بسازد شاید اجازه ندهند. تا این حد فرق هست. الان میبینید که فیلمها یا کمدی است یا تبلیغاتی. و در مجموع شما یک فضای طبیعی ندارید و حتی به لحاظ آماری هم نمیتواند درست بشود چون جریان طبیعی سینما را تبیین نمیکنیم. یعنی باید هم آن وجه ورشکستگی و هم رونق را در کنار هم ببینیم بنابراین در حال برگشتن به دهه ۶۰ هستیم که زور میزدند سینما را گلخانهای کنند. الان هم همان وضعیت است. شرایطی که در آن نشو و نما میکنیم، به همه شرایط اجتماعی و سیاسی که نگاه کنید، میبینید که بازتاب همین است.
بحث رونق سینمای الان به همان اندازه شرایطی که زور میزند بگوید ما همه حالمان خوب است و ملالی نیست مصنوعی است/ رونقی که میفرمایید به نظرم یک رونق مصنوعی، تزریقی و گلچین گلخانهای است
سینمای الان بحث رونقش همانقدر مصنوعی است که شرایطی که زور میزند بگوید ما همه حالمان خوب است و ملالی نیست. به نظرم این پارادوکس وحشتناکی است که وجود دارد و حتی میتوانم بگویم به لحاظ کمدی این دیکته کردن، انگار که جامعه مجروحی داریم که میخواهید لبخند را رویش جراحی کنید. حاصلش میشود این و روند طبیعی نیست، حتی رفتن به کمدی نشان میدهد مردم خسته شدهاند و فقط میخواهند به هیچ چیزی فکر نکنند. فشار اقتصادی و روند هولناکی که با فشارهای سیاسی میآید، فضای سانسوری که وجود دارد... من پوپولیست نیستم و نمیخواهم بگویم هرچه مردم میگویند درست است... نشاندهندهاش هم همین سینماست. وقتی با آقای تتلو عکس میگیرید به نظر من تکلیف روشن است. یعنی سطح وضعیت بازتاب طبیعی این است. به همین خاطر رونقی که میفرمایید به نظرم یک رونق مصنوعی و تزریقی و گلچین گلخانهای است، اگر بخواهم خیلی خوشبینانه نگاه کنم.
در ۴۰ سال بعد از انقلاب چیزی به نام کمپانی بخش خصوصی نداریم؛ سرمایهگذارانی داشتیم که به سینما علاقه داشتند و آمدند اما بعد حذف شدند
*آقای خانی، پیرو صحبتهای آقای سجادی، واقعیت این است که ما به فیلمهای سرگرمکننده و کمدی اگر ساخته شده نیاز داریم، به فروش و اقتصاد در سینما نیاز داریم. حالا بعضی وقتها طعنههایی زده میشود که اینها با فروش و رونق سینما مخالف هستند. اینکه فیلمها بفروشند خیلی خوب است، بخش تجاری در هر سینمایی در هر جای دنیا کار خودش را میکند و جای خودش را دارد، ولی بخش فرهنگی هم کار خودش را میکند و فضا برایش فراهم میشود. بنابراین وقتی در مورد این کلیت صحبت میکنیم به معنای نقض بخشی از سینما نیست. آن باید کار خودش را بکند کمااینکه همیشه کرده. ولی الان به سینما قالب شده یعنی سینمای ایران تشکیل شده از سه چهارتا فیلم و روند و جریانی که این فیلمها پیش آوردهاند. ظاهراً مسئولان خیلی راضی هستند و آنها هم به بخش اقتصادی فکر میکنند. ما درباره این حرف میزنیم که بخشهای دیگری از ماجرا که رونق را شامل میشود مغفول مانده است. آقای خانی، کارنامه شما نشان میدهد خیلی تمایل به بخش فرهنگی سینما دارید چه فیلمهایی که تهیه کردهاید، و چه فیلمهایی که پخش میکنید. مشخصاً بخش زیادی از کارنامهتان این را نشان میدهد. معمولاً با بخش خصوصی کار میکنید. یکی از چیزهایی که به نظرم مهم است در بحث رونق اشاره کنیم، همانطور که آقای سجادی فرمودند، بخشی از سینما دولتی است و ارگانهای متصل به حاکمیت که به بودجههای کلان هم دسترسی دارند فیلمها را تهیه و سرمایهگذاری میکنند. اگر جشنواره فجر را به عنوان نمونه در نظر بگیریم، سه چهارتا فیلم را شاید نتوانیم جدا کنیم که بخش خصوصی کار کرده. فارابی، اوج، حوزه هنری یا بنیاد شهید هستند و آنها هم باید در سینما باشند اما غالب شدن یک جریان همیشه آسیب و آفت دارد. بخش خصوصی کجای این رونق قرار میگیرد؟ میدانم که بخش تجاری و کمدی ماجرا مربوط به بخش خصوصی هستند و با گردش مالی که برایشان به وجود میآید فیلم بعدی را کار میکنند اما بخش خصوصی که بخواهد فیلم فرهنگی بسازد، کجای این ماجراست؟
خانی: من خیلی متوجه نمیشوم بخش خصوصی یعنی چه. در ۴۰ سال بعد از انقلاب چیزی به نام کمپانی بخش خصوصی نداریم. سرمایهگذارانی داشتیم که به سینما علاقه داشتند و آمدند بعد حذف شدند نفر بعدی لوپ شده. حداقل در حدود ۲۰ سال و خردهای که در سینما هستم تعداد تهیهکنندههای محدودی به عنوان بخش خصوصی داریم، به همین خاطر شاهد هستیم که در یک سال سینمای ایران- البته ربطی به این دولت ندارد در دولت قبلی هم همینطور بود- بیشتر از ۶۰، ۷۰ درصد از فیلمهای ما با ضرر مواجه میشد و ۱۰ درصد یربهیر بود و ۲۰ درصد سود میکرد.
سود تهیهکنندگان در تولید است و برایشان مهم نیست که فیلم اکران شود یا نه
۷۰ درصد هم بخش خصوصی بود و فیلمهای حاکمیتی که فرمودید هم بود، به دلیل آنکه آن جنس تهیهکنندگان سودشان در تولید است و برایشان مهم نیست که فیلم اکران شود یا نه. پولی میدهند تحت عنوان فلان شهید ساخته میشود و یک پروپاگاندا هم انجام میدهند و پولشان را میگیرند. اما اگر فرض کنیم تعداد کمی بخش خصوصی وجود دارد، مساله این است که برای فیلمهای ملودرام و اجتماعی بخش خصوصی هم علاقهای وجود ندارد در کنار بحث ممیزی و پروسه مجوز که پروسهای طولانی است که آیا مجوز بدهند یا نه، اساساً اقبال عمومی مردم با توجه به شرایط روحی و وضعیت اقتصادیای که داریم، نگرانکننده است و توجیه اقتصادی ندارد. مثلاً امسال یک فیلم اکران کردم به نام «سه کام حبس» که در دولت قبل بوده و ۲۰ میلیارد هم فروخته، از نظر خودم خیلی خوب پخش کردم و از نظر بقیه دوستان...
یک فیلم شاید در زمان خودش با سه چهار میلیارد ساخته شده اما اگر الان بخواهید آن فیلم را بسازید با کمتر از ۲۰ میلیارد ساخته نمیشود؛ یعنی نمیتوانید با پولی که آن فیلم برگردانده همان فیلم را بسازید
*پرفروشترین فیلم غیرکمدی هم بوده.
خانی: بله اما نکتهای که غافل میشوند این است که آن فیلم شاید در زمان خودش با سه چهار تومان ساخته شده اما اگر الان بخواهید آن فیلم را بسازید با کمتر از ۲۰ میلیارد ساخته نمیشود. یعنی تو نمیتوانی با پولی که آن فیلم برگردانده همان فیلم را بسازی. یعنی اقتصاد و رونق این را میگوید که شما یک محصولی تولید کنید درصدی سود ببرید و همان محصول را دوباره تولید کنید.
امسال درآمد هزار میلیاردی سینما بیشتر به تبلیغات داده شد/ در شرایطی که ۲۵ درصد پول برمیگردد، بخش خصوصی چه دلخوشیای باید داشته باشد
*برای دوستانی که ما را میبینند و نمیدانند، وقتی فیلمی سه میلیارد میفروشد معنایش این است که با توجه به سهم سینمادار و غیره، یک میلیارد به عوامل فیلم میرسد، بخش تبلیغات و مالیات و پخشکننده را اگر جدا کنیم به این صورت است. اگر شما ۲۰ میلیارد هزینه کرده باشید، عملاً باید ۶۰ میلیارد بفروشید تا ۲۰ میلیاردتان برگردد.
خانی: نسبت به سالهای قبل متغیر شده. سالهای قبل میگفتیم یکسوم فروش به تهیهکننده میرسد. امسال درآمد را در بودجه هزار میلیاردی، جایی که تبلیغات کردهایم، بردهاند و صاحبان سالنهای سینما سود کردهاند و بعد من به عنوان پخشکننده و نهایتاً سینمادار. چرا هزینهها اینقدر بالا رفته در حوزه پخش، همانطور که هزینه تولید بالا رفته هزینههای ما در پخش هم بالا رفته پس عملاً اتفاقی که یکسوم برمیگشت دیگر نیست. یعنی حدود ۲۵ درصد برمیگردد... خیلی از مردم و بچههای سینما یا مسئولان هم این را نمیدانند. میگویند یک فیلم ۱۰۰ میلیارد فروخته در حالی که در بهترین حالت ۲۰ درصد برمیگردد. به اضافه یک سال خواب پول را هم باید حساب کنیم. در این شرایط که ۲۵ درصد پول برمیگردد، بخش خصوصی چه دلخوشیای باید داشته باشد که در این شرایط که احتمال امنیت فیلم هم هست، بوروکراسی پروانه ساخت، پروانه نمایش، و نهادهای دیگر فشار بیاورند و اینکه به اکران برسد یا نرسد، و در نهایت در این شرایط اقتصادی فیلمی با ۲۵ میلیارد تولید کنید و سال آینده این تصور به وجود میآید که ۶۰، ۷۰ میلیارد بفروشد. به نظر من این حلقه مفقوده سینما در کنار مجوزهایی که صادر نمیشود و پروسه طولانیای که هست... اقتصاد در بخشهای دیگر را هم واقعاً نمیدانم چه اتفاقی قرار است بیفتد. الان در جشنواره هم یا فیلمهای ایدئولوژیک حاکمیتی هست که خیلی هم هزینهبر بوده و اساساً جنسشان سود در تولید است یا چندتا فیلم کمدی هستف یکسری فیلم های لوباجت و خصوصی هم وجود دارد. فیلم ملودرام اجتماعی مهمی نداریم و اگر هم بخواهد ساخته شود نگرانی از طرف سرمایهگذار و تهیهکننده وجود دارد که هرطور حساب میکند هر چقدر علاقهمند به فرهنگ و حوزه سینما باشند، حداقلش این است که میگوید من به اصل پول خودم بعد از یک سال برسم سود هم نخواستم. ولی در حوزه تولید و پخش این نگرانی وجود دارد.
*«سه کام حبس» را که مثال زدید مربوط به دو سه سال قبل بود و طبیعتاً با هزینهای ساخته شد که همان زمان هم عدد نرم بازار بود. الان که به 20 میلیارد رسیده شاید حتی هزینه را پوشش هم ندهد. چون هزینه آن زمان که با سه چهار میلیارد بوده طبیعی است، ولی ماجرایی که در مورد تبلیغات گفتید را کمی بازتر کنیم. در واقع فیلمهای کمدی و پرفروش بخش زیادی از فروششان را مدیون تبلیغات ماهوارهای هستند. من با آزادی این ماجرا موافق هستم، اگر برای همه باشد، از تبلیغات در شبکههای ماهوارهای استفاده میکنند خیلی پرشمار و خیلی گران. نکتهای که آقای خانی میفرمایند اینطور است که بخش زیادی از این تبلیغ دلاری و در شبکههای ماهوارهای انجام میشود که عدد گزافی است و وقتی فروش بالا میرود، دست شما برای تبلیغات بازتر است و بخشی از این فیلمها بعد از گذشت یک سال همچنان روی پرده هستند و یک نقض غرضی هم اینجا به وجود میآید. شعار همیشه این بوده که سینما و تلویزیونمان را جذاب کنیم که مردم ماهواره نبینند. این نقض غرض الان به وجود آمده که شما از ماهواره برای فروش همین فیلمها استفاده میکنید؛ یعنی مردم باید تبلیغات شما را در ماهواره ببینند. و به نظر میرسد مسئولان از این ماجرا راضی هستند چون عدد گیشه بالا میرود و میتوانند با این عدد پز بدهند که ما امسال هزار میلیاردی شدیم ولی سعی میکنند این را لاپوشانی کنند که بخشی به خاطر تبلیغات ماهوارهای است که عدد و رقمش را اگر آقای خانی بخواهند، میتوانند در این زمینه هم صحبت کنند. چون میخواهیم اینجا شفافتر صحبت کنیم که چند هزار دلار در هفته هزینه میشود و باید دید ارزی که خارج میشود و قراردادهایی که آن طرف بسته میشود به نفع سینماست؟ چون سینمای فرهنگی مستقل و متفکر اساساً در اکران داخل هم مشکل دارد و عملاً توان آن تبلیغات را هم ندارد، اگر عملیاتی نگاه کنیم فقط آن فیلمها میتوانند از این تبلیغات استفاده کنند و اینجا فرصت نابرابر است. سهم سینمای فرهنگی و متفکر ما که سینمای ایران را در دنیا با آن میشناسند، با کیارستمی و فرهادی و... کجا میتواند باشد؟ شما به همین جنس سینما تعلق دارید. میدانم که اتفاقاً خیلی هم کار میکنید ولی نمود بیرونی ندارد. ضمن اینکه در پرانتز به شما تبریک هم بگویم که یکی از فیلمهای مهم دهه ۶۰ «بازجویی یک جنایت» را ساختهاید و امسال چهلمین سال ساخت این فیلم است و یادی از آن فیلم و آقای سجادی دهه ۶۰ کنیم. زمانی که این فیلمها را کمی تحویل میگرفتند و اکران میکردند. فیلم مهمی در دهه ۶۰ و در تاریخ سینمای ایران است. شما همیشه سعی کردید تجربیات جدید داشته باشید و از فیلمسازانی هستید که خودتان را تکرار نمیکنید و میخواهید مدام عرصههای جدیدی را تجربه کنید. میدانم که انیمیشن و فیلمهای تجربی به تعداد زیاد ساختهاید و فیلمهای کمهزینهای که خودتان تولید میکنید. سهم این سینما در مجموعه سینمای ایران کجا باید باشد؟ اصلاً اجازه میدهند که وجود داشته باشد؟
در جشن دولتی دهه فجر و کلاً دولتیها با فیلم «بازجویی...» اصلاً برخورد خوبی نکردند و از همانجا زنگ مخالفت و سخت شدن با من به صدا درآمد
سجادی: ممنونم از یادآوری در مورد فیلم «بازجویی...» که گفتید. البته در جشن دولتی دهه فجر و کلاً در دولتیها با این فیلم اصلاً برخورد خوبی نکردند و از همانجا زنگ مخالفت و سخت شدن با من [به صدا] درآمد و بخشی به دلیل ابهامات مسئولی بود که تازه آمده بودند. کاری به اینکه آن عقاید درست است یا غلط ندارم و همینطور جلو آمده و واقعاً از همانجا بازجویی و مشکلات من تا همین الان ادامه داشته. در مواردی البته نوسان داشته و پایین آمده. البته این را هم در پرانتز بگویم که از بحث ما هم دور نیست. بحث ساختاری که وجود دارد، آقای خانی به بخش خصوصی اشاره کردند. من به چیزی به نام بخش خصوصی در سینمای ایران قائل نیستم؛ به دلیل اینکه ما صنعت نیستیم این یک حرف تکراری است.
ما صنعت سینما نداریم، یکسری فیلم داریم که در طول سال ساخته شده/ ظاهراً جبهه پایداری و آقایان دیگر آمدهاند تا آن چیزی که مدینه فاضلهشان است را پیاده کنند
ما صنعت سینما نداریم یکسری فیلم داریم که در طول سالها ساخته شده. فیلم خوب هم تا دلتان بخواهد داریم هویت سینمای ایرانی هم در جهان شناخته شده و خیلی هم به نظرم واضح است. اما آنچه مهم است اینکه این نوسانات که عرض کردم اسلام و جمهوریت، گروههایی هستند که هر گروهی میآید اسم آن را گروه فشار میگذارند. ظاهراً جبهه پایداری و آقایان دیگر آمدهاند که آن چیزی که مدینه فاضلهشان است را پیاده کنند. الگویی که دارند چیست؟ همین فیلمهایی است که ساختهاند. دو بحث است؛ کیوان عزیز، یکی از پارادوکسهای غمانگیزی که وجود دارد این است که اوایل انقلاب همان زمانی که من فیلم «بازجویی...» را ساخته بودم، جریان حاکمیتی که بینشان بچههای بسیار خوب و حتماً شریفی هم بودند که به نظر من متاسفانه زیادیشان در جبهه تلف شدند، این مبحث را میبردند در ضدیت با جریانات چپ که «هدف وسیله را توجیه میکند» را یک ضعف میدانستند.
ما یک جامعه بهشدت قبیلهای قومی هستیم؛ در چنین جایی وقتی فضایی مثل دوره اصلاحات باز میشود فیلمسازان متنوعی میآیند و سینما رشد بهتری میکند
جمهوری اسلامی و مسئولان الان دقیقاً همان کار را میکنند؛ یعنی کاری میکنند که هدف وسیله را توجیه میکند. برای اینکه در وهله اول میزت را نگه داری و شرایط را حفظ کنی، یعنی شما اصلاً برایتان مهم نیست فقط میخواهی میزت را نگه داری فقط میخواهی چیزی را که فکر میکنی نگه داری. یعنی دقیقاً رسیدند به جایی که نفی میشد. هدف وسیله را توجیه میکند. البته نمیخواهم بگویم کل جمهوری اسلامی چون جمهوری اسلامی را یکدست نمیدانم، چون یکدست نیست. ما یک جامعه بهشدت قبیلهای قومی هستیم، جغرافیاهایمان متنوع است، شرایط تنوع تاریخی وجود دارد و در چنین جایی وقتی فضایی باز میشود، مثلاً مثل دوره اصلاحات، فضایی به وجود میآید که فیلمسازان متنوعی میآیند و سینما رشد بهتری میکند. اما به محض اینکه بحث بسته شدن میشود که الان در آن شرایط هستیم، یکی اینکه مخاطب قهر کرده که دلیلش را در پرسش قبلی گفتم.
همانطور که اقلیتی آمدند و رهبری جامعه را در دست گرفتند و اکثریتی را بهزور با خودشان میکشانند، سینمایی که الان هست هم همین است/ تق سینمایی که اینها به آن کمدی میگویند هم درخواهد آمد چون تا حدی میتواند اشباع شود
مورد دیگر اینکه شرایط ساخته شدن این نوع سینمای فرهنگی نیست. برای اینکه قرار است اصلاً حذف باشد. از حذف فرهنگی و ذهنی تا حتی حذف فیزیکی. در چنین شرایطی سینمای فرهنگی و اصلاً سینما به مفهوم عامش، آن چیزی که سینمای ایرانی است و در طول این ۴۰ سال پُزش را دادهایم، محلی از اعراب ندارد. همانطور که اقلیتی آمدند و رهبری جامعه را در دست گرفتند و اکثریتی را بهزور با خودشان میکشانند، سینمایی که الان هست هم همین است. طبیعتاً در این ساختار نهتنها سینما، اصلاً اتفاق فرهنگی نمیافتد. ممیزی و شرایطی که به وجود آوردهاند بزرگترین لطمهای که در این ۴۰ سال زده که بارها نوشته و گفتهام، این است که توهم و گرفتاری به وجود آورده و روند طبیعی رشد نکرده. همین الان تق سینمایی که اینها کمدی میگویند هم به نظرم درخواهد آمد چون تا حدی میتواند اشباع شود. در سینمای جهان هم این را میبینید. اینجا هم همینطور است. به همین پلتفرمها نگاه کنید، آنجا هم ممیزی و محدودیت و گزینشی هست. یعنی در تایید صحبت آقای خانی، بله. برگردم به وضعیت معیشتی همکاران خودم که واقعاً مشکلات اولیه زندگی را دارند، میبینید پروژههایی از این دست سفارشی و میلیاردی و افسانهای ساخته میشود برای اینکه ثابت کنیم آنها در مورد پیامبر خودشان اشتباه میکنند بعد ما در فرهنگ خودمان ماندهایم. در صورتی که اگر آن هزینهها در سینمای ایران جاری شود بهشدت رونق میگیرد.
ما در شرایط پارادوکسی هستیم، سینمای فرهنگی در چنین شرایطی اصلاً نمیتواند کار کند/ ظاهراً با هر چیزی که با اندیشه طرف باشد مساله دارند/ منطق دوستان این است که میخواهند بهزور خودشان را دیکته کنند
من زمانی میگویم رونق، که در یک روند طبیعی همه اعضای جامعه سینمایی با هر عقیده و اندیشهای [حضور داشته باشد؛] کسی که موافق نظام است، کسی که مخالف است یا کسی که میانهرو است یا کسی که کاری به این چیزها ندارد، تنوعی که اتفاقاً باعث میشود بتوانیم استقلال و آزادی داشته باشیم. ولی الان ما را در یک قیف فرو کردهاند و سر این قیف هم فقط سه چهار آدم امنیتی هستند. معتقدم بخش خصوصی هم وجود ندارد چون بخش خصوصیها هم همهشان به حاکمیت وصل هستند؛ یعنی شما تا تایید نشوید نمیتوانید کار کنید. همانطور که آقای خانی هم گفتند. مطول نکنم، منظورم این است ما در شرایط پارادوکسی هستیم، سینمای فرهنگی در چنین شرایطی به نظرم اصلاً نمیتواند کار کند. چون مؤید اندیشیدن است. ظاهراً با هر چیزی که با اندیشه طرف باشد مساله دارند. منطق دوستان این است که میخواهند بهزور خودشان را دیکته کنند. خب حاصلش همین میشود. اتفاقاً از نظر من رونق ندارد. به نسبت جمعیت اگر نگاه کنید چند درصد الان طبق آمار به سینما میروند؟
جامعهای که ۸۵ میلیون نفر جمعیت دارد و ۳ درصد به سینما میروند کجایش رونق است؟
خانی: به نظرم حداکثر سه چهار درصد.
سجادی: پس این اسمش رونق نیست. جامعهای که ۸۵ میلیون نفر جمعیت دارد و سه درصد به سینما میروند کجایش رونق است؟ رونق باید بتواند فراگیر باشد. الان اینها میگویند مخاطبی که خسته و داغان است و حق دارد سرگرم شود همینها به سینما میروند برای اینکه بخندند و به چیزی فکر نکنند. این پارادوکس مهمی است که این نظام با خودش دارد. شما که مبلغ اندیشه و فرهنگ هستید- البته به نظر من شعار و شوخی بوده و هست- یا لااقل بخشهایی به آن اعتقاد دارند که البته من هنوز حیرانم که آنها چرا صدایشان درنمیآید.
تیم جدیدی که در تلویزیون آمدهاند از روز اول بهشدت با سینما گارد دارند و شمشیر را از رو بستهاند/ زمان آقای ضرغامی تعامل خیلی خوبی در فیلمها داشتیم و ایشان خیلی کمک و حمایت میکرد/ بحث افت مخاطب تلویزیون هم هست و الان جز اقلیتی بقیه تلویزیون تماشا نمیکنند
*آقای خانی، به بحث تبلیغات اشاره شد. میخواهم در این مورد بیشتر صحبت کنید. ولی ما خودمان تلویزیون داریم که نامش را هم رسانه ملی گذاشتهاند. سینما هم که متعلق به خودمان است و با ضوابط جمهوری اسلامی ساخته شده و مجوز دارد. چطور است که سینماگر و تهیهکننده و پخشکننده ما ترجیح میدهد تبلیغش از شبکههای ماهوارهای پخش شود. چرا از تلویزیون ما پخش نمیشود؟ بحث قیمت است یا مخاطبان تلویزیون که ریزش کرده؟
خانی: همانطور که در حوزه تولید در کشورهای پیشرفته فیلمهایشان را فان تشخیص میدهند و حمایت میکنند، در بحث تبلیغات هم در آن کشورها فضاهایی وجود دارد برای محصولات فرهنگی و در اطلاعرسانی دولتها و حاکمیتها کمک میکنند. اینجا تلویزیون در تیم جدیدی که آمدهاند از روز اول بهشدت با سینما گارد دارند و شمشیر را از رو بستهاند. زمان آقای ضرغامی تعامل خیلی خوبی در فیلمها داشتیم و ایشان خیلی کمک میکرد و حمایت میکرد. اما طبیعتاً این تیم جدید هیچگونه حمایتی نمیکنند. یعنی نهایتاً یکی دو فیلم میدادند که در نهایت هم دیده نمیشد. تبلیغات در شبکههای دیگر چندین ویژگی دارد؛ اول اینکه میتوانیم هر طور میخواهیم قصه تعریف کنیم. در ورژنی که در پروانه نمایش بود مشکل حجاب بازیگر را در تیزرها داشتیم، باید کراپ میکردیم که زشت میشد. یا از نظر ارشاد آن بازیگر در پروانه نمایش مشکلی نداشت ولی از نظر آقایان مشکل داشت. در تیزری که ساخته بودیم صدای بازیگر بود ولی تصویرش نباید نشان داده میشد، همه اینها باعث میشد که تاثیرگذاری کم باشد و از طرف دیگر اساساً بحث افت مخاطب هم هست و الان جز اقلیتی- متأسفانه- بقیه تلویزیون تماشا نمیکنند. فضای سوشالمدیا هم تنها گزینهای بود که داشتیم که با فیلترینگ جدید آن هم با افت مخاطب مواجه شد. طبیعتاً با محصول فرهنگیای مواجه هستید که در پریود دو و سه ماه قرار است عرضه شود و محصول تجاری نیست که سالهای متمادی داشته باشد و کار برندینگ کند. پس چارهای نبود و ناگزیر بودیم این اتفاق بیفتد که تاثیرش را ببینیم. یعنی مطمئن باشیم تبلیغات اگر نبود، فروش حداقل ۲۰، ۳۰ در صد کمتر بود. با شرایط اقتصادی و گرفتاریای که مردم دارند شما باید مدام تاکید کنید که این فیلم اکران میشود. در بحث بیلبورد شهرداری هم آنجا واگذار شده به یکسری شرکتهای تبلیغاتی که طرف برایش مهم است باکسش را به عنوان بخش خصوصی پر کند حالا با چیپس و پفک باشد یا کار فرهنگی.
مجبور هستیم در شبکههای ماهواره اطلاعرسانی کنیم که خصوصاً مخاطب شهرستان آگاه شود و بداند که چنین فیلمی روی پرده است
پس عملاً فضای رسانهای نداریم و تلویزیون هم که با مسائلی که عرض کردم، بچهها ناگزیر هستند بهنوعی اطلاعرسانی کنند. ما با محصول فرهنگی مواجه هستیم که مدتزمان کمی روی پرده است و بارها شده فیلم اکران شده و دو سه ماه خوب هم فروش داشته و بعد از چهار ماه که خواستهاند فیلم را ببینند از روی پرده سینما برداشته شده چون تصور میکردند مدتها نمایش خواهد داشت. ما جزو قانون کپیرایت هم که نیستیم، در پلتفرم آنلاین [پخش] میشود و ماهواره و شبکههای سوشالمدیا هم همه مجانی نمایش میدهند. لذا بچهها ناگزیر هستند به این سمت بروند که ما یک محصول فرهنگی با این شرایط اقتصادی تولید کردهایم و مجبور هستیم در شبکههای ماهواره اطلاعرسانی کنیم که خصوصاً مخاطب شهرستان آگاه شود و بداند که چنین فیلمی روی پرده است و برای دیدنش برنامهریزی کند.
سینما یک آیین است و مردم دوست دارند دستهجمعی به سینما بروند
*آقای خانی، نقش پلتفرمها در رونق یا رغبت مخاطب به سینما رفتن چیست؟ نقش بازدارنده دارد؟ یعنی مثلاً در سبد فرهنگی خانواده بخشی را پر میکند و بخش کمتری برای سینما رفتن میگذارد با توجه به هزینه کمتری که دارد و اینکه چهار پنج نفر از یک خانواده میتوانند همزمان با عدد کمتری فیلم ببینند؛ یعنی منتظر باشند تا فیلمها به پلتفرم بیایند و بعد ببینند، یا فیلمهایی که به نسبت در پلتفرم پخش میشود اینها چه نقشی در رونق دارد، نقششان مثبت است یا منفی؟
خانی: به نظر من در بحث حوزه مارکتینگ مدیوم مخاطبش فرق میکند و شخصاً خیلی نگران آن نیستم. این پلتفرمها ابتدا گاردی با سینما داشتند و متوجه شدند جنس مخاطبانشان با هم فرق میکند. سینما یک آیین است و مردم دوست دارند دستهجمعی به سینما بروند. تعداد کمی- که دو سه میلیون مخاطب داریم- که لوپ شده و ۲۴ میلیون نفر شده، به اینها اگر خوراک خوب (فیلم خوب) بدهیم، قاعدتاً حمایت میکنند. من بیشتر نگرانیام در بخش تولید است؛ یعنی پلتفرمها هیجانزده از سلبریتیها و بازیهای مطرحشده...
قیمتها بهشدت نابسامان شده و دستمزدها را بالا بردهاند
*قیمتها را بالا بردهاند.
خانی: بله قیمتها بهشدت نابسامان شده و دستمزدها را بالا بردهاند. ولی در حوزه فروش فیلم به نظرم جنس مخاطبی که سریال ببیند با جنس مخاطبی که به سینما میرود تفاوت دارد و نگرانکننده نیست چون واقعیت این است که در همان حوزه هم شاهد هستیم که مثلاً یک سریال خیلی خوب میگیرد و بیشترین یوزری که آن پلتفرم دارد یک میلیون و 500 است ولی میبینیم که آن سریال را ۳۰ میلیون نفر دیدهاند. از آنجا که متاسفانه قانون کپیرایت نداریم مخاطب ما تربیت نشده که بخشی هم به خاطر شرایط اقتصادی است و به صورت غیرقانونی رایگان تماشا میکند.
*شبکههای ماهواره ای با یکی دو ساعت اختلاف همه این تولیدات را پخش میکنند.
خانی: به عنوان بحث اقتصاد مثل همه جای جهان طرف از رسانههای دیگر درآمدزایی دارد، درآمد ما منوط میشود به سینما و VODها که آن هم درآمد اکراین آنلاین است؛ یعنی بخشی از مخاطبانی که تربیت شدهاند که حتی اکران آنلاین بروند و ۸۰ هزار تومان بدهند و در ۱۲ ساعت ۱۰ نفر هم ببینند و گاه مخاطب به هر دلیلی حتی حاضر نیست آن ۸۰ هزار تومان را بدهد. که ۲۰ نفر ببینند و برای هر نفر چهار هزار تومان بشود و از همان شبکه ماهواره یا یک پلتفرم در سوشالمدیا تماشا میکند. لذا به نظرم در بحث مخاطب خیلی نگرانکننده نیست، فقط در عرصه تولید این آسیب را میرساند. من از ۹۸ فیلم تولید کردهام و تا الان واقعاً هزینه تولید هشت برابر شده است.
*اگر بخواهیم به طور متوسط اعداد و ارقامی بگوییم، یک فیلم معمولی را که در سال ۹۸ تولید کردهاید در مقایسه با الان با چه هزینهای میتوان تهیه کرد؟
خانی: به صورت مصداقی فیلم «دوزیست» را سال ۹۸ با آن کستینگ که جواد و هادی و پژمان بودند با سه و نیم میلیارد تومان ساختم و الان اگر بخواهم آن فیلم را بسازم بعید میدانم با کمتر از ۲۵ میلیارد تومان امکانپذیر باشد.
*خسته نباشید [با خنده]. خب این رونق است دیگر.
خانی: بیش از هشت برابر شده است.
*که بخش زیادی هم مربوط به دستمزدهاست. عددی که گفتید دستمزد یکی از این دوستان هم نمیشود.
خانی: بله.
*شما با هشت میلیارد چند فیلم میسازید؟ [با خنده]
سجادی: من الان همین کار را میکنم به همین خاطر سراغ انیمیشن رفتهام.
با معیارهای ۴۰ سال پیش نمیتوان جامعه را اداره کرد؛ حاصلش میشود همین وضعیت فعلی
*میخواهم وارد همین بحث بشویم. الان سیستمی که در بخش اعظم ۴۰ و چند سال وجود داشته گرفتن پروانه ساخت و پروانه نمایش است جز مقطع کوتاهی که آقای مرحوم سیفالله داد پروانه ساخت را حذف کرده بودند در بقیه موارد این قوانین وجود داشت. اساساً الان در سال ۲۰۲۴ (۱۴۰۲) چقدر این محدودیت کار میکند؟ هنوز هم پروانه ویدئویی و سینمایی داریم در حالی که ویدئوی سینمایی عملاً معنی ندارد و هیچ جای دیگری این شکل مجوز دادن وجود ندارد. به هر حال ابزاری است برای کنترل و تسلط و اعمال قدرت حاکمیت در بخش فرهنگ و سینما. الان میبینید که یک فیلم سینمایی ایرانی در مسابقه برلین حضور دارد بدون ضوابطی که مرسوم است و دوستان میخواهند اعمال شود. اساساً کار کردن هنرمند چقدر میتواند در قید و بند این مجوز قرار بگیرد. به هر حال مانع هست ولی میتواند چقدر میتواند از کار کردن هنرمند جلوگیری کند؟
سجادی: خودتان هم اشاره کردید، به نظر من اگر جمهوری اسلامی لااقل در حوزه سینما مثل دهه ۶۰ است پس الان هم میتوان با همان ضوابط پیش رفت. واقعاً شوخی است. هیچ چیزی شبیه قبل نیست؛ همان مثال معروف که در یک رودخانه دو بار نمیتوانید شنا کنید. دفعه دوم همان آب نیست. من برای پسرم تعریف میکردم، آن زمان یک ویاچاس بتاماکس میگرفتید، و اگر ما را در خیابان میگرفتند یا جریمه میشدیم یا به زندان میرفتیم. الان چه مسیری رفته؟ انگار حضرات سرشان را زیر برف کردهاند. شما هیچ نسبتی با واقعیت اکنون نمیبینید. شما با معیارهای ۴۰ سال پیش که نمیتوانید الان جامعه را اداره کنید. حاصلش میشود همین وضعیت [فعلی]. با معیارهای زورکی آن دوره میخواهید جامعه را اداره کنید میشود این وضعیت. نسل جوان اسمش رویش است، کاری به اینکه هر چیزی میخواهد درست یا غلط ندارم، مهم این است که چیز دیگری میخواهد و دنبال اتفاقات نو و نوجویی است. وقتی این همه ابزار تکنولوژی در سطح جهان میآید و هوش مصنوعی آخرش است، در این دوره نمیتوانید با معیارهایی جامعه را اداره کنید. نتیجه میشود تعارضی که الان میبینید. به نظر من الان بزرگترین مشکلی که وجود دارد همین است. به همین دلیل فکر میکنم الان این نسبت ایراد دارد. یعنی جوان که کار خودش را میکند و حتی به نظر من جاهایی تخریبی میشود چون آن جوان فقط به این فکر میکند من فیلمی بسازم که مغایر با شرایط فعلی باشد. یعنی حتی روند طبیعی خودش را هم شاید نرود. شما بههیچوجه نمیتوانید جلوی آن را بگیرید وقتی با یک موبایل میتوان فیلم ساخت و فیلم دید.
مساله پروانه ساخت و نمایش یک جوک و شوخی است
شرایط عمومی سینما و نظراتی که آقای خانی دادند از نظر من یک اقلیت است و هیچ نسبتی با واقعیت کلی فرهنگی جامعه ما ندارد. چون تلویزیون که در واقع سیمای میلی است... از یکی از نیروهای نظامی شنیدم که گفتند کسی اصلاً تلویزیون نگاه نمیکند؛ یعنی خودشان هم میدانند که چنین اتفاقی افتاده است. پلتفرمها هم که تکلیفشان روشن است. همانطور که آقای خانی هم گفتند، سیمای ملی آقایان هیچ نسبتی با واقعیت ندارد. از نظر من سینما هم همینطور است. این خیلی مهم است مخاطب هم این فیلم ملودرام و اجتماعی رایج را به نظرم دیگر نمیخواهد. اینکه فروش هم ندارد یکی از دلایلش این است، حالا اینکه اجازه نمیدهند بحث دیگری است. الان مساله پروانه ساخت و نمایش به نظر من یک جوک و شوخی است. شاید در بدنه رسمی سینما آقای خانی مجبور است چون سینما دارد، یا من سینما داشته باشم مجبور هستم با معیارهای روز تولید کنم. ولی یک جوان لزوماً این کار را نمیکند او میخواهد در یک روند طبیعی مثل همه آدمهایی که در دنیا هستند با همه هست و نیست بشری تجربهاش را انجام دهد خوب یا بد. حاصلش میشود همین. و همین وضعیت را به نظرم این نظام به وجود میآورد. چون اگر روند طبیعی باشد که آن جوان همینجا فیلم میسازد و وقتی وارد فضای بازی میشود... مثلاً وقتی علف را در کانادا آزاد کردند یک ماه اول صف بود بعد از یک ماه همه چیز عادی شد. وقتی جلوی یک چیزی را میگیرید آن آب سد میشود و سد سرریز میکند. این لُب مطلب است و همین است که به نظر من این واقعیت غالب خواهد شد. همینطور که هست. یعنی الان شما با این شکل مصنوعی زور میزنید کنترل کنید و به نظر من ته این قضیه سرریز کردن است کمااینکه بارها دیدهایم که اتفاق میافتد. یعنی در حوزه فرهنگ شما نمیتوانید به یک نویسنده بگویید ننویس، او مینویسد. در حوزه فرهنگ نقاش نقاشیاش را میکشد. موسیقیدان موسیقیاش را میسازد. حالا شاید شرایط تولیدش نباشد، کاری که ما میکنیم.
فیلم «سودابه» از سال ۹۸ که ساخته شده منتظر اکران است و شرایطش پیش نیامده/ از سال ۹۹ که رمان و فیلمنامهای بر اساس زندگی فردوسی نوشتم نه توانستم رمانم را چاپ کنم و نه توانستم جایی را جذب کنم که زندگی فردوسی را کار کنند
*شما به عنوان یک هنرمند در برابر این شرایط عجیبوغریب که مانع فعالیت هنرمندان است و بخشی را پوشش میدهد و بخش عظیمی را پوشش نمیدهد... اگر کارگردانان و تهیهکنندگان سینمای ایران را فهرست کنیم که تمایل داشتند فیلم متفکر و فرهنگی و متصل به اندیشه تولید کنند، فیلم منتقد اجتماعی تولید کنند، میبینیم که اکثراً الان در فضای رسمی فعال نیستند. به هر حال هر کسی برای خودش یک راهی پیدا میکند. شما به عنوان یک هنرمند، برای مقاومت در برابر این شرایط چه راهی انتخاب کردهاید؟
سجادی: من فقط میتوانم در مورد خودم صحبت کنم. من چندوجهی هستم و همه کار میکنم. آخرین فیلم من «سودابه» از سال ۹۸ که ساخته شده منتظر اکران است و شرایطش پیش نیامده یا کرونا بوده و الان هم با این فضا مواجه شده که به نظرم کار کردن فیلم سوزاندنش است. همانطور که اشاره کردید من مینویسم و نقاشی میکشم. از سال ۹۹ که رمان و فیلمنامهای بر اساس زندگی فردوسی نوشتم و خیلی هم در موردش کار کردم و تقریباً حاصل چیزی است که من میفهمم، نه توانستم رمانم را چاپ کنم چون جلویش را گرفتند و هشت صفحه ممیزی دادند، و نه توانستم جایی را جذب کنم که زندگی فردوسی را کار کنند. به واسطه نقاشیای که انجام میدادم و اولین فیلمام و مشقهایی که کردم و در ۱۳ سالگی ساختم انیمیشن بوده و برای یاد گرفتن در دوره نوجوانی خیلی تلاش کردم و سالها هم تقلاهایی انجام میدادم. پسرم به من گفت بابا آیپد خیلی امکانات خوبی دارد. از آنجا که همیشه [روحیه] جستوجوگری را دارم و خودم را شاگرد میدانم و فکر میکنم همچنان در جهل هستم و دوست دارم یاد بگیرم و این چیزها تعارفبردار نیست، شروع به کار کردن با این کردم و فهمیدم امکان بسیار فوقالعادهای است و میتوانم این کار را بکنم. اولین انیمیشنی که کار کردم به اسم «بستور» داستانی از شاهنامه و یادگار زریران است که متن مهمی است و اولین نمایشنامههای معتبر از دوره ساسانیان مانده و مبنای تعزیه است. برخلاف چیزهایی که میگویند آنجا تعزیه است. آقای بیضایی هم بهدرستی اشاره کرده است. داستانکی است که زندهیاد مهرداد بهار نازنین در کانون پرورش فکری چاپ کرده و فرشید مثقالی نمایشنامه کرده و این مبنا بود. منتها من مسیر خودم را رفتم چون باید تلفیق میکردم. آن اولین تجربه من بود، طبیعتاً سر وجد آمدم و شروع کردم. درست مصادف شد با داکیومنت فیلم جستار گزارههایی درباره بوف کور که درگیر بازسازی شدم که برای پخش بدهم و دوباره درگیر بوف کور شدم و طی شش ماه تقریباً بخش تصویری را کار کردم که خودم شگفتزده شدم. در ۱۴۰۰ این فیلم آماده شد و از آن تاریخ به بعد فقط انیمیشن به صورت خصوصی و شخصی کار میکنم.
*یعنی شما روی آیپدتان فیلم میسازید.
سجادی: بله با آیپد و جدیداً با نرمافزار موهو این کار را می کنم.
با دوستان شوخی میکنیم که در جامعهای زندگی میکنیم که هنرمند خوب، هنرمند مرده است؛ مثل آقای مهرجویی که به شکل فجیعی به قتل رسیده/ دوستان تازه کشف میکنند که مهرجویی چه جور آدمی بود و تا زنده بود میدانید که چه رفتاری با این عزیز داشتند/ الان مهمترین نکته این است که بتوانی خودت را حفظ کنی
*شما به عنوان هنرمندی که به هر حال برای تکمیل بخشی از کارتان... هر هنرمندی علاقهمند است مخاطب داشته باشد، که رمانش خوانده شود، فیلمش را ببینند یا نقاشیاش را تماشا کنند. برای آن بخش چه فکری کردهاید؟ یعنی شما الان کار میکنید و داخل کمد میگذارید؟
سجادی: بله مثل خیلی از سناریوهایی که مینویسم و در داخل کمد میگذارم. با دوستان شوخی میکنیم که ما در جامعهای زندگی میکنیم که معمولاً هنرمند خوب، هنرمند مرده است. مثل آقای مهرجویی که به شکل فجیعی به قتل رسیده ،دوستان تازه کشف میکنند که ایشان چهجور آدمی بود. تا زنده بود میدانید که چه رفتاری با این عزیز داشتند. ما فکر میکنیم شاید آن موقع بتوانند از خاکسترها دربیاورند ولی من فیلمها را آن طرف ارائه میدهم، میگردد و البته طبیعتاً خواست اولیه من این است که در اینجا نمایش داده شود. ولی الان شرایطش نیست به همین خاطر من فقط تولید میکنم کنار میگذارم چون فکر میکنم این فیلمها... هرچند درست میگویید فیلم و سینما بدون مخاطب اهمیتی ندارد، یعنی من این را خیلی خوب نمیبینم؛ اینکه به مخاطب میاندیشی نه اینکه به او باج بدهی، ولی وقتی اثر را تولید میکنید، مثل این است که کسی به سینمای آقای خانی نیاید، این سینما به چه درد میخورد؟ ولی به دلیل شرایطی که مفصل بحث کردیم نمیشود، من هم ندادم. من هم سعی میکنم اینطوری فقط زنده بمانم. الان مهمترین نکته این است که تو بتوانی خودت را حفظ کنی. از خودکشی کیومرث پوراحمد گرفته تا خیلی از دوستان دیگر، میزان وحشتناکی از افسردگی نهادینه شده، خیلی از دوستان اتفاقاً به من میگویند کاش ما هم میتوانستیم مثل تو نقاشی بکشیم. حالا من این شانس یا استعداد و تجربه را دارم که کار کنم. ولی الان کاری که میکنم بدون هیچگونه تعارفی اول پاسخ به خویش است. بحث مخاطب در مرحله بعد است. ۳۰ سال درگیری با بوف کور داشتهام و دلم میخواست بعد از «شیفته و رنگ شب» بسازم و شرایطش فراهم نمیشد و دیدم درنمیآید. کارهایی که الان میکنم متنهایی است مثل «افسانه نیما»، یا «موش و گربه» عبید زاکانی. متنهایی که به نظرم میآید باید برای نسل جوان انجام شود که اگر حوصله خواندن ندارد بتواند این کار را ببیند.
در هر صورت ما با سینما زندگی میکنیم، بخشی به خاطر امرار معاش است و یک بخش هم به خاطر عشق به سینماست
*خیلی هم عالی. آقای خانی، در ادامه این بحث، یکی از کارهایی که شما با آقای کاهانی تولید کردهاید توقیف شد و اجازه نمایش نگرفت در آخر هم به نمایش درنیامد و منجر به مهاجرت آقای کاهانی شد و مشکلاتی که وجود داشت. به عنوان یک تهیهکننده جلوگیری از به ثمر نشستن یک اثر هنری در مرحلهای که مخاطب دخالت دارد، البته که فیلمتان بهنوعی بیرون آمد و همه در ماهواره یا جاهای دیگر دیدند و دیده شد، اما هر اثری باید بهموقع و در زمان خودش دیده شود که حق مطلب ادا شود؛ در این زمینه صحبت کنید که اساساً چنین برخوردی چه تاثیری بر شما، کارگردان و عوامل دیگر میگذارد؟
خانی: در هر صورت ما با سینما زندگی میکنیم یک بخشی به خاطر امرار معاش است و یک بخش هم به خاطر عشق به سینماست. من در ۳۴سالگی تهیهکننده آن فیلم بودم و اگر اکران میشد خیلی ذوق و شوق بیشتری داشتم تا الان که در ۴۳سالگی آن ذوق و شوق را ندارم.
*به سن ما برسید چه میگویید؟ [با خنده]
خانی: وقتی ۴۰ را رد میکنید با ۵۰ و ۶۰ هیچ فرقی نمیکند. یا بازیگری که در آن فیلم بازی کرده بود اگر همان موقع اکران میشد خب خیلی متفاوت بود.
*خانم آیدا ماهیانی.
خانی: اگر آن فیلم آن زمان اکران میشد اتفاق خوبی میافتاد. جنس فیلمهایی که من در این سالها تولید کردهام بخش خصوصی به معنای واقعی بوده. حرف آقای سجادی را قبول دارم که...
سینما بحث هنر و صنعت است؛ قسمت صنعت هم اهمیت دارد و سینمای ما واقعاً صنعت نیست
*وقتی در مورد بخش خصوصی صحبت میکنیم درباره یک سازوکار منسجم حرف میزنیم والا پولهای خصوصی هست و میآید و میرود.
خانی: سینما بحث هنر و صنعت است، قسمت صنعت هم اهمیت دارد و سینمای ما واقعاً صنعت نیست. من بر این گفته صحه میگذارم اما آن زمان به عنوان بخش خصوصی چون آن فیلمنامه را خیلی دوست داشتم و احساس میکردم اتفاق خوبی میافتد و تا مرز ورشکستگی هم پیش رفتم، همه پولهایی که از همین سینما هم درآورده بودم... شما گذشته من را میدانید که از ردههای پایین، بالا آمدم.
*بله جزو دوستانی هستند که پلهپله از سطح پایین پلهها را طی کردند و جزو موفقهای حوزه پخش و تهیه هستند.
خانی: ابایی ندارم که از مرحله تدارکات به اینجا رسیدم و با افتخار میگویم.
سجادی: چه اشکالی دارد خیلی هم خوب است. اتفاقاً این خوب است؛ یعنی شما زحمت کشیدید و بالا آمدید نه مثل خیلیها که پشتوانه داشتند و منتسب شدند.
خانی: از لحاظ اقتصادی هم آن زمان خیلی به من لطمه زد. البته این جمله کلیشهای است که توقیف هر فیلم به قتل یک انسان میماند. به هر حال توقیف فیلم ضربه سنگینی بود البته مربوط به دولت قبل بود و ربطی به این دولت نداشت. ولی طبیعتاً آسیبش زیاد بود.
تندروهای آن طرف فضایی درست کردند که هر فیلمی از ایران بیاید و پروانه ساخت داشته باشد یعنی حاکمیت پولش را داده و ما باید ثابت میکردیم که اینطور نیست/ ما به خاطر اینکه قرار است در خیابان فیلمبرداری کنیم و اینکه پلیس دوربین ما را نگیرد، مجبور هستیم مجوز بگیریم
*طبیعتاً به خیلی از عوامل از جمله شما لطمه وارد شده است. این جمله را تکرار میکنم، الان یک فیلم از ایران جایزه کارگردانی ساندنس را گرفته. یک فیلم از ایران در جشنواره برلین در بخش مسابقه است. سینمای ایران کدام یک از اینهاست؟ و اینکه چقدر میتوان جلوی تولید اثر هنری را با این ضوابط گرفت؟ خب داریم میبینیم که نمیشود گرفت. پس من به عنوان قانونگذار آیا نباید متوجه باشم که قانونم چقدر کار میکند و چطور قرار است جلوی کسی را بگیرم که با گوشیاش فیلم میسازد، جلوی کسی را بگیرم که با موبایل میتواند با ضوابط خودش فیلم بسازد و چطور هنوز پای آن ضوابط ۴۵ سال قبل ایستاده و کوتاه هم نمیآیم؟ اگر در این زمینه نکتهای دارید بفرمایید.
خانی: من از منظر خودم میگویم. برای آقای سجادی احترام زیادی قائل هستم و زمانی که ایشان «بازجویی یک جنایت» را ساخته من دوساله بودم. طبیعتاً در قرن بیست و یکم با این تکنولوژی دوره این حرفها واقعاً گذشته. اما نکته این است که من شخصاً روحیاتم اینطور است که دوست دارم در این شرایط کار کنم و اتفاقاً بیشترین لطمه را افرادی مثل ما میخورند. چون [به سبب] فضایی که سال قبل در جامعه ایجاد شده تندروهای آن طرف فضایی درست کردند که هر فیلمی از ایران بیاید و پروانه ساخت داشته باشد یعنی حاکمیت پولش را داده و ما باید به این دوستان جشنواره ثابت میکردیم که اینطور نیست و ما به خاطر اینکه قرار است در خیابان فیلمبرداری کنیم و اینکه پلیس دوربین ما را نگیرد، مجبور هستیم مجوز بگیریم به اضافه اینکه قرار است در سینمای همین کشور اکرانش کنیم. از طرف دیگر فضایی ایجاد کردهاند که این فیلمها ساخته نشوند. به نظرم در هر صورت گروه سومی که ما هستیم و دوست داریم در این شرایط فیلم بسازیم، کمدی یا ژانرهای دیگر که بتوانیم به شعور مخاطب از نظر خودمان احترام بگذاریم و در فیلمهای ملودرام نیمنگاهی به فستیوالهای خارجی داشته باشیم، دودش به چشم ما میرود. اما واقعیت این است که دوره این حرفها تمام شده و همه مردم هم دیدهاند که وقتی فیلمی به این صورت ساخته میشود، اتفاقاً بیشتر دیده میشود و مهمتر میشود و بیشتر سروصدا میکند. اساساً در قرن ۲۱ شرایطی نیست که اگر فیلمساز جوانی که آقای سجادی بهدرستی گفتند و به من هم خیلی مراجعه میکنند میگوییم بیایید طبق روال اداری و قانون بسازید، میگویند چند بار رفتهایم و رد شده و چندین فیلمنامه بردیم. اینها هم تصمیم میگیرند با موبایل بسازند و احتمال اینکه در فستیوالها هم موفق باشند وجود دارد.
پخشکنندههای ما با همه جهان متفاوت هستند/ آنقدر فیلمهای آمریکایی خوب و باورپذیر با پروداکشنهای عجیب ساخته میشود که قاعدتاً فیلمهای ما خیلی جذاب نیست
*با توجه به شرایط یکی دو سال اخیر، شاید دوران این سوال گذشته باشد. شما به عنوان پخشکننده یا تهیهکنندگان ما چقدر به بازارهای کشورهای اطراف خودمان فکر میکنید. که گاهی با ضوابطی که ما داریم همخوانتر هستند و سینمای ایران هم برایشان معتبر است و دوست دارند با سینمای ما ارتباط داشته باشد. اخیراً دیدم یکی از فیلمهای پرفروش امسال در عمان اکران شده است. چرا به بازارهای بیرون از ایران فکر نمیکنید؟ پول ما که طبیعتاً ارزش چندانی ندارد و فروش اینجا را اگر به دلار تبدیل کنیم چیز دندانگیری نمیشود، حداقل این است که در منطقه سینمای ما میتواند اکران عمومی داشته باشد. چرا پخشکنندهها و تهیهکنندههای ما به صورت جدی وارد این فضا نشدهاند؟ چون این هم جزو رونق سینماست.
خانی: پخشکنندههای ما با همه جهان متفاوت هستند. بخشهایی داریم که فقط لوکال هستند و در داخل کار میکنند و بخشهایی هستند که فقط مارکتینگ خارج از کشور انجام میدهند. اساساً [به دلیل] اتفاقی که افتاده شرایط پخش آن طرف هم خیلی خوب نیست. یعنی آنقدر فیلمهای آمریکایی خوب و باورپذیر و با پروداکشنهای عجیب ساخته میشود که قاعدتاً فیلمهای ما خیلی جذاب نیست، در کشورهای حوزه خلیج فارس هم تازه در سالهای اخیر فعال شدهاند. مثلاً در عمان اکرانها محدود است و واقعیت این است که ناگزیر هستیم به این قضیه فکر کنیم و شما هم بهدرستی اشاره کردید که آنقدر هزینهها زیاد شده که باید به درآمد دلاری فکر کرد.
مطمئناً نسلی که خواهان تغییر است این تغییر را دیکته خواهد کرد
*آقای سجادی، با این بحثها آیا باید امیدوار باشیم که تغییری در نگرش ایجاد شود یا اینکه ناامید شویم و کنار بنشینیم؟ چون واقعیت این است که بخشی از هنر ما و بخشی از هنرمندان ما در حال حاضر فعال نیستند. حتی شما که اینقدر فعال هستید، در عرصه عمومی احساس این است که آقای سجادی کار نمیکند. به قول شما اکثریت و کسانی که سینمای ایران را شکل دیگری میدیدند و آرزوهای دیگری برای سینما داشتند، خودشان را در یک پکیج فرهنگی تعریف کرده بودند، این افراد در حال حاضر گوشهنشین و غیرفعال هستند. جدای از بحثهای سیاسی و کلان اجتماعی آیا در شرایط فعلی امیدوار باشیم که سینما بار دیگر ققنوسوار از خاکستر خودش بلند شود یا نه؟ [با خنده]
سجادی: من همیشه بهناچار امیدوار هستم، این خاصیت و خمیره هستی است. این حرف را بارها گفتم. همه ما میدانیم هستی دائم در چرخش است. ما نسبت خودمان را با کائنات هیچ وقت در نظر نمیگیریم. اگر نسبت خودمان را با کائنات در نظر بگیریم و ببینیم همه چیز شناور است، و این انسان مفلوک که فکر میکند عددی است، در حقیقت ما هیچی نیستیم، اگر بخواهیم اینطور نگاه کنیم، بله مطمئناً تغییر میکند. هیچ چیزی سر جای خودش نخواهد بود. اما با این شرایط و عواملی که هستند مطلقاً امیدی که نمیبینم هیچ، فکر میکنم فقط فرو رفتن است. که این هم جزئی از ضرورتهای تاریخی و اجتماعی ماست. ما باید این را تجربه کنیم. مطمئناً نسلی که خواهان تغییر است این تغییر را دیکته خواهد کرد. این خاصیت حیات است و همه ما میدانیم. به همین خاطر است که فرهنگ و طبیعتاً سینما که مد نظر ماست، از این قضیه مستثنی نیست. تولید اثر هنری، حتی این افسردگی هم که عمومی است، زیباییشناسی خودش را مطمئناً پیدا خواهد کرد. منتها با کسانی که در رأس کار هستند نه. همینها هم مجبور به تغییر خواهند شد. از آنجا که نشان دادهاند هدف وسیله را توجیه میکنند باد هرجا که بخواهد بوزد میوزد و اینها هم خودشان را تغییر میدهند. چون متاسفانه ما با حقیقتی ایدئولوژیک طرف نیستیم. یعنی یک سیستم بسته داریم که بیهوده تلاش میکند و به قول برشت، «اینگونه که هست، اینگونه نخواهد ماند».
*جنس سینمای فرهنگی و کارگردانانی که عمرشان را پای سینما گذاشتهاند که حرف بزنند و اندیشه را وارد سینما کنند که یک سینمای فرهنگی را دستهجمعی بسازند، نمیتوانند خارج از این سینما دوام بیاورند. نمونهاش آقای عیاری بزرگوار که واقعاً جزو بزرگترین و بهترین سینماگران تاریخ سینمای ماست، وقتی لاینش را یکباره به سمتی میآورد که متعلق به او نیست، یعنی نه آقای عیاری متعلق به آن جنس از سینماست و نه آن سینما با آقای عیاری ارتباطی دارد، نتیجهاش میشود اینکه نه کیفیت قابل توجهی میدهد و نه خود آقای عیاری طبیعتاً راضی است. آرزوی سلامتی هم برایشان داریم، انشاءالله که همیشه برقرار باشند، اما میبینیم که نتیجه خوبی نمیدهد. آقای عیاری برای این جنس از سینما ساخته نشده. آن جنس آدمهای خودش را دارد خیلی هم محترم و خوب، ولی شما آقای عیاریها را مجبور میکنید که یک لاین عوض کنند تا بتوانند به لحاظ هنری زنده بمانند. و خب این اتفاق خوبی نیست. چون نه خودشان راضی هستند و نه مخاطبشان و نه هیچکس دیگری. دو روز دیگر اگر از آقای عیاری بخواهید که لیست فیلمهایش را سریع بگوید، حتماً این فیلم را کنار میگذارد و در موردش صحبت نمیکند. به هر حال ممکن است فروش نسبی هم داشته باشد ولی آقای عیاری را که راضی نمیکند. آقای عیاری سرمایه سینمای فرهنگی ایران است. امیدوارم به شکلی پیش برود که هر فیلمی در سینمای ایران جای خودش را پیدا کند. در مورد سینمای مستند و کوتاه و انیمیشن باید حرف بزنیم، آنها هم جزو پکیج رونق سینما هستند. باید فضای اکران و تولیدشان را داشته باشند و همه چیز به سینمای حرفهای و بخش تجاری سینمای حرفهای ختم نشود. سعی کردم درباره وجوه مختلف این قضیه صحبت کنیم که به چه چیزهایی میتوانیم بگوییم سینمایی که رونق دارد و بتوانیم در همین وقت محدود که داشتیم دربارهاش صحبت کنیم. خیلی ممنون هستم که دعوت ما را قبول کردید و به نظرم خیلی هم بحث خوبی بود. از هر دو نفر ممنون هستم. شما برنامه خط فرضی را دیدید، زیرمجموعه روزنامه اعتماد و اعتمادآنلاین. امیدوارم که بحث قابل استفادهای ارائه کرده باشیم. خیلی ممنون، وقتتان خوش.
تصویر: بهنام افشاری، مهرداد آلادین
تدوین: بهنام افشاری
دیدگاه تان را بنویسید