فریدون جیرانی در میزگردی با حضور ابوالحسن داوودی و فرهاد توحیدی مجموعه اتفاقات سینمای ایران در سال ۱۴۰۲ را بررسی کردند.
به گزارش اعتمادآنلاین، بخشهایی از صحبتهای ابوالحسن داوودی در خصوص برخورد مدیریت سینما با فیلمهای منتقد اجتماعی را در ادامه میخوانید و میبینید.
هر زمان که دامنه بحران در شرایط اجتماعی بالا رفته تاثیرات اول آن را در فضای فرهنگی شاهد بودهایم
*برخوردی که مدیریت سینما با فیلمهای منتقد اجتماعی داشت شبیه «برادران لیلا»، «شب، داخلی، دیوار» که باعث شد این فیلمها به سینما نرسند. همراه اینها فیلمهای دیگری هم به سینما نرسیدند مثل «بیرویا»، «اورکا»، «تفریق» و حتی «جنگ جهانی سوم» هم که به سینما رسید اول در فضای مجازی آمد. یعنی به نظر میرسد سینمای منتقد معترض اجتماعی ما که سالهاست رشد کرده در این شرایط جدید با مدیریت جدید با بحران روبهرو شده و به نظر میرسد اگر این بحران ادامه پیدا کند، برویم به سمت یک سینمای زیرزمینی که فضا و شرایط سیاسی به نظر من بهشدت آماده است تا این سینما رشد کند. از تحلیل این موضوع شروع کنیم.
داوودی: این موضوع، داستان تازهای نیست. یعنی به هر حال اگر سابقهاش را بخواهیم نگاه کنیم هر زمانی که دامنه بحران در شرایط اجتماعی بالا رفته تاثیرات اول آن را بهخصوص در فضای فرهنگی شاهد بودهایم که بیشترین مقدار و شاید عریانترین شکلش در اتفاقات ۱۴۰۱ و اعتراضاتی که شکل گرفت و رویکردی که بعد از آن اتفاق افتاد [نمود یافت]؛ که از طرف حاکمیت، شرایطی به وجود آمد که برای اولین بار تقریباً بین دولت و حاکمیت، و بین گروهی که به تعبیری در سینما گروه منتقد بودند- حالا منتقد فرهنگی یا بخش تحلیل امور فرهنگی یا کسانی که در بخش تولید فیلمساز بودند- به نظرم یک شکاف کاملاً آشکاری شکل گرفت و برخلاف سالهای قبل و دورههای قبل که دولت و حاکمیت سعی میکرد یک جوری پنهان یا تکذیب کند که چنین شکافی وجود دارد، عملاً خیلی هم ابایی نداشت که این را بفهماند که کشتیبان را یک سیاست دیگری آمده و بر اساس آن سیاست جدید، اینها سعی کردند بهکلی همه روزنههایی را که ممکن است- به نظر تحلیلگرانی که آنجا بودند- به یک تعامل اجتماعی ختم شود یعنی سینما یک جور جریان پیشرو بتواند داشته باشد، از بین ببرند.
در طول این سالها سینمای منتقد بیشتر از آنکه سینمای سیاسی باشد یک وجه مردمی و اجتماعی داشت
در حالی که واقعیت این بود که در طول این سالها هم سینمای منتقد بیشتر از آن چیزی که سینمای سیاسی باشد یعنی یک وجه سیاسی در جنبه انتقادی داشته باشد، بیشتر یک وجه مردمی و اجتماعی داشت. یعنی بیشتر زمینههایی را مطرح میکرد که شاید مثلاً اگر موضوعات سیاسی را میخواستیم در آن بررسی کنیم، در ردههای دوم و سوم قرار میگرفتند. مسائل اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در مواردی که سینمای منتقد- آن چیزی که شما اسمش را سینمای منتقد میگذارید- شکل گرفته بود به نظرم خیلی فراتر و عمدهتر از بحث سیاست بود.
اما آنچه حداقل من برداشت کردم تقریباً از همان ابتدای شکلگیری این اعتراضات، تصمیم حاکمیت بر این بود که جلوی این نوع فیلمها و همچنین فیلمسازانی که در این زمینه کار میکنند به اشکال مختلف گرفته شود. حتی در جلسات مختلفی که داشتیم، با کسانی که به دلیل اتفاقاتی که آن زمان افتاده بود مثلاً یک عدهای را گرفته بودند، یک عده در زندان بودند... مثلاً من به دلیل موقعیت صنفیای که داشتم مجبور بودیم با چندتا از افرادی که در حاکمیت بودند، در این زمینه صحبت و تعامل کنیم، راهی پیدا کنیم تا مشکلات فیلمسازان حل شود.
خیلی از فیلمسازان علنی و آشکار از دایره کار بیرون قرار گرفتند
مواردی که آنجا مطرح میشد کاملاً این را آشکار میکرد که اینها به شکلی به زبان عامیانه شمشیر را از رو بستهاند برای اینکه جلوی این اتفاق را از سرمنشأ بگیرند. یعنی اگر فیلمی ساخته میشود دیگر خیلی برایشان مهم نبود که چقدر مثل سابق فیلمساز را تکریم کنند، فیلمش را نگه دارند اما اجازه کار دیگر بدهند. عملاً خیلی از فیلمسازان به این ترتیب علنی و آشکار از دایره کار بیرون قرار گرفتند به خاطر یک جور سیاست پیشگیری. که البته به نظر من این سیاست نهتنها سیاست دامنهداری که بتواند تاثیر بگذارد نبود بلکه با چشماندازی که بعد از این در موردش صحبت خواهیم کرد و با شکل جدیدی که سینما دارد و تحولی که دائماً سینما را درگیر کرده و همینطور پیش میرود عملاً به ضد خودش تبدیل میشود.
*مشروح این گفتوگو را اینجا ببینیم و بخوانیم.
دیدگاه تان را بنویسید