کیوان کثیریان در بخشی از گفتوگوی تصویری با محمدرضا اصلانی، فیلمساز و نوید پورمحمدرضا، پژوهشگر درباره شرایط کار در این روزهای سینمای ایران بحث و تبادلنظر کردهاند.
به گزارش اعتمادآنلاین، در بخشی که در ادامه میخوانید میبینید، محمدرضا اصلانی درباره شرایط کار سینماگران و وضعیتی که این روزها سینما دارد سخن میگوید. اصلانی تاکید میکند که کنارهگیری به معنای بیعملی افراد نیست و افراد باید از این فضا برای بازگشت پرقدرت خود به شکلهای مختلف استفاده کنند.
نمیتوانیم بیعمل باشیم/ یک فرد فقط یک مهره نیست، او حوزه دارد
*چقدر حق میدهید به کسانی که با هر ظرفیت شخصی متفاوت و با شرایط زندگی متفاوت و روحیات متفاوت در سیستم رسمی کار کنند. بعد از این ماجراها شما چه تلقیای از آنها دارید؟
اصلانی: مساله بعدی به قول مائو، عقبنشینی فاتحانه است. اما اینها هیچکدام راهحلهای منجز نهایی نیستند. این هم یک راهحل است تو عقبنشینی فاتحانه داری تا دوران گذار برسد. مساله این است که من دلم نمیخواهد در آن موقعیت که قابل اشغال است باشم. موقعیتی که اشغال میشود، پس این موقعیت قابل اشغال بوده نه اینکه فقط آن موقعیت را اشغال کردهاند. آن موقعیت قابل اشغال است. احتیاجی نیست که من در آن مشارکت داشته باشم بگذارید اشغالگران اشغالش کنند. مساله بعدی این است که ما این عقبنشینی فاتحانه را به چه معنایی میگیریم. یعنی اگر عقبنشینی کردم اینطور نیست که در خانهام بخوابم. عقبنشینی کرد و مسیری را طی کرد و با تمام کشاورزان کار کرد و سربازانش را گذاشت که مزرعههای آنها را شخم بزنند و روستاییها را حمایت کرد و آنها را جذب کرد. و به این صورت یک لشکر عظیمی ساخت که سیویل نبود، اما این لشکر عظیم در درازمدت بر لشکر سیویل پیروز شد. عقبنشینی فاتحانه به این معناست نه به معنای بیعملی. ما نمیتوانیم بیعمل باشیم. همانطور که گفتم دستهای ما دستهای شیواست. ما شیواهای دوران خودمان هستیم. حتی انگشتهای پای ما هم عمل میکند. ما فقط یک دست نداریم ۱۰تا انگشت هم داریم. اگر پنجتا دست داریم ضربدر ۱۰ کنید ببینید چه اتفاقاتی میافتد. اینها همه مساله است. تو عقبنشینی فاتحانهات را به معنای بیعملی انجام نمیدهی بلکه تو عمل میکنی در حیطههای مختلف. حوزههایت فرق میکند. اگر دانشگاه اشغال میشود آن دانشگاه دیگر اشغالشدنی است و دانشگاه نیست. بنابراین لزومی ندارد استاد بخواهد در آنجا در جمع اشغالشدهها قرار بگیرد. در واقع خود او یک دانشگاه است اگر او یک دانشگاه نباشد، اگر دانشگاهی دانشگاه نباشد دانشگاه نیست، اگر استادی خود دانشگاه نباشد، دانشگاه نیست. ما باید بتوانیم حوزه وجودی انسان...
یک فرد حوزه ایجاد میکند. نه اینکه یک فرد فقط یک مهره است. مهره نیست، او حوزه دارد. چه استاد دانشگاه باشد چه سپور محله. سپور محله هم یک حوزه دارد. اگر سپور یک محله را عوض کنند آن خیابان به شکلی که قبلاً تمیز میشده نمیشود. هر انسانی یک حوزه دارد. حوزه یک استاد دانشگاه و معلم مکانش نیست، خودش مکان و زمانش است. به همین جهت هرجا برود حوزه را با خودش میبرد. در حوزههای قدیم هم همینطور بوده. ملاصدرا مکان نداشته و در منزل خودش درس میداده. یعنی ایوان خانهشان مدرسهشان بود نه جای دیگر. در مسجد و مدرسه و نظامیه درس نمیدادند. ایوان خانهشان لحظهای بوده که میخوابیدند، و لحظهای بوده که درس میدادند. ایوان خانهشان هم مدرسه بود، هم مهمانخانه، هم آشپزخانه، و هم مهمانسرا. باید بتوانیم ایوان خانهمان را به مهمانسرا، آشپزخانه، محل خواب، محل عشقبازی و درس تبدیل کنیم.
مشروح این گفتوگو را اینجا بخوانید و ببینید.
دیدگاه تان را بنویسید