بررسی شرایط سینما و جامعه در گفت وگوی فریدون جیرانی با مازیار میری نویسنده و کارگردان سینما

کل فیلمساران اجتماعی ممنوع الکار هستند | سینما برای حاکمیت مهم بود ولی الان مهم نیست | میخواهند ما را عصبی کنند تا از کشور برویم

کد خبر: 662473
|
۱۴۰۳/۰۳/۱۹ ۱۷:۲۵:۱۲
| |

سینمای ایران در تمام سال‌های دور و نزدیک تحت تأثیر زمانه‌اش بوده، نگاهی به تاریخچه سینمای ایران مهم‌ترین نکته‌ای را که به ذهن متبادر می‌کند فرق فیلم‌های دهه‌های مختلف است، یعنی شکل جامعه در سینمای دهه 60 با فیلم‌های دهه ۷۰ یا دهه ۸۰ کاملا متفاوت است و فیلم‌ها بازتاب جامعه دوران خود بودند و اوضاع و احوال آدم‌ها و پیرامون‌شان در فیلم‌ها مشهود است واین متاثر از تحولاتی است که جامعه در دوران خود سپری می‌کرده، به بیانی دیگر زمانه و دوران در ساختار فیلم‌ها باعث می‌شده درک آن روزگار برای مخاطب ملموس‌تر باشد، اما پرسش اینجاست آیا سینمای ایران این روزها تحت تاثیر زمانه‌اش است؟ آیا جامعه و سینما ارتباط خوبی با هم دارند؟ آیا در فیلم‌های امروز می‌توانیم تصویری از اجتماع اکنون ببینیم؟

فریدون جیرانی فیلم ساز و تحلیل‌گر و کارشناس سینما، با مازیار میری نویسنده و کارگردان طی گفت وگویی به بررسی وضعیت سینما در شرایط حاضر پرداختند واین پرسش را مطرح کردند که فیلم سازان اجتماعی دراین شرایط چه باید کنند؟ آیا می‌شود یک نسل را حذف کرد و خواسته‌شان را نادیده گرفت؟

متن کامل گفت وگو را در ادامه ببینید و بخوانید:

 

 

 

پروانه ساخت برای فیلم در هیچ جای دنیا وجود ندارد مگر کره شمالی/ جوانان اصلاً اعتقادی به پروانه ساخت ندارند/ فیلمسازان حرفه‌ای ما دیگر  انگیزه‌ای  برای ساختن فیلم  ندارند

 

 

*آقای مازیار میری به برنامه اعتماد خوش آمدید.

ممنون هستم از دعوتتان. گفت‌وگو کردن با شما جذاب است. سلام عرض می‌کنم خدمت دوستانی که ما را می‌بینند امیدوارم گفتگوی خوب باشد. همیشه گفت‌وگو کردن با آقای جیرانی برای من جذاب و هیجان انگیز است.

*مخلص عزیز. سوال مهمی که این روزها همه تقاضا دارند، آیا امکان دارد پروانه ساخت برداشته شود و مثل همه کشورها فقط پروانه نمایش داشته باشیم؟ افغانستان که سینما ندارد، فکر نمی‌کنم پروانه ساخت در هیچ جای دنیا -مگر کره شمالی- وجود داشته باشد.

فراتر از این به نظرم می‌آید که موضوعیت پروانه ساخت از بین رفته است.

*آفرین بله.

به نظرم می‌آید الان با شرایط تکنولوژی، جوانانی که آمدند، فیلم‌هایی که ساخته می‌شود موضوعیت پروانه ساخت از بین رفته. اگر بررسی آماری کنیم، به هر دلیلی که بعداً می‌توانیم در گفت‌وگو با آن بپردازیم فیلمسازان حرفه‌ای ما دیگر تقاضا نمی‌دهند یعنی حضوری ندارد. انگار انگیزه‌ای هم برای ساختن ندارند، به هزار دلیل که می‌توانیم در موردش صحبت کنیم. یک عده جوانانی آمده‌اند که اصلاً اعتقادی به این روش ندارند و فکر می‌کنند با گروه کوچک خودشان می‌توانند فیلمی که دلشان می‌خواهد را بسازند.

 

شما می‌توانید یک فیلم عروسی برای خودتان ضبط کنید و در خانه خودتان باشد، یا یک فیلم خانوادگی برای خودتان باشد، اگر می‌خواهید انتشارش بدهید باید مجوزهایی بگیرید که خلاف یکسری قوانین نباشد/  به نظرم الان باید دولت هوشمندی داشته باشد و خودش را مقابل فیلمسازان نسل جدید قرار ندهد

 

 

*بدون پروانه ساخت.

بله. می‌ماند فیلم‌هایی که نوع ساختش مربوط به گیشه‌ای زودبازده هست که باید سریع اکران شود پولش را دربیاورد که مشخصا هم در این چند سال اتفاق افتاده.

*تهیه‌کنندگان علاقه‌مند هستند که پروانه ساخت بگیرند.

بله. یادم هست چند سال پیش قرار بر این بود که سراغ این اتفاق برویم و ارشاد هم در آن دوره موافقت می‌کرد ولی بعضی از تهیه‌کنندگان مخالفت می‌کردند. اما در سال ۱۴۰۳ به نظرم موضوعیتش به از بین رفته ضمن اینکه قانون به ما می‌گوید شما می‌توانید هر تصویری را ضبط کنید، اگر خواستید انتشار دهید مجوز بگیرید. شما می‌توانید یک فیلم عروسی برای خودتان ضبط کنید و در خانه خودتان باشد، یا یک فیلم خانوادگی برای خودتان باشد، اگر می‌خواهید انتشارش بدهید باید مجوزهایی بگیرید که خلاف یکسری قوانین نباشد. به نظرم الان باید دولت هوشمندی داشته باشد و خودش را مقابل فیلمسازان نسل جدید قرار ندهد و اتفاقاً اجازه بدهد فیلم‌ها ساخته شود و در شرایطی که اگر قرار باشد اکران یا منتشر شود، گفت‌وگو را شکل بدهد.

*اگر پروانه ساخت برداشته شود، فرض کنیم فردا تصمیم بگیرند که پروانه ساخت برداشته شود، فیلمسازان جوانی که الان بدون پروانه ساخت کار می‌کنند به کارشان ادامه می‌دهند؟

بله.

 

جامعه و نسل جوان توقعش از سینما فراتر رفته یا اصلاً معتقد هستم که از ما عبور کرده‌اند/ زمانی بود که نگاه می‌کردند که فیلمساز در مورد انتخابات و شرایط جامعه چه چیزی می‌گوید/ به نظرم الان نسل جوان دیگر از ما عبور کرده‌اند و نه تنها به ما گوش نمی‌دهند به مراجع دیگر هم گوش نمی‌دهند.

 

*حرفه‌ای‌ها می‌آیند؟

به نظرم حرفه‌ای‌ها شرایط دیگری دارند و فقط پروانه ساخت نیست. معتقد هستم فیلمسازان حرفه‌ای ما الان نمی‌دانند باید چه چیزی بسازند. جامعه و نسل جوان توقعش از سینما فراتر رفته یا اصلاً معتقد هستم که از ما عبور کرده‌اند. زمانی بود که نگاه می‌کردند که فیلمساز در مورد انتخابات و شرایط جامعه چه چیزی می‌گوید. به نظرم الان دیگر از ما عبور کرده‌اند و نه تنها به ما گوش نمی‌دهند به مراجع دیگر هم گوش نمی‌دهند.

* این عده خواستند  از بین برود و این اتفاق از ۱۴۰۰ هم افتاده است.

 بله. فیلمسازان ما نمی‌دانند باید چه کنند و چه چیزی بسازند. از نظر اقتصادی الان یک فیلم لوباجت اجتماعی 20-25 میلیارد هزینه برمی‌دارد این کجا قرار است اکران شود؟ چقدر قرار است بفروشد؟ حتماً اتفاق نمی‌افتد. شرایط جامعه شکلی است که نوع پوشش تغییر کرده. فیلمساز نمی‌داند باید با این چه کار کند. آیا باید کل بانوان یک فیلم را حذف کند؟ از جامعه‌اش بیرون بیاید و داخل یک خانه بسازد؟ یک دوره این اتفاق افتاده بود در سال‌های ۷۶ تا ۸۰ و خرده‌ای و فیلم‌های آپارتمانی شکل گرفت. و می‌توانستیم کارهایی به این صورت انجام بدهیم. الان حتی در آپارتمان هم باید تو یک فیلم مردانه بسازی، اگر قرار باشد نگاهت نزدیک به جامعه‌ات باشد. آیا حذف یک نسل می‌تواند اتفاق بیاید بیفتد؟ چون باید یک نسل جوان را هم کنار بگذاری. نسل جوان خواسته‌ها و حرف‌های دیگری دارد. نوع نگاهش تغییر کرده. باید این تغییر را قبول کنیم. به همین دلیل فیلمسازان ما الان در این موقعیت قرار گرفتند که با فیلم اجتماعی چه کار کنند؟ فیلم اجتماعی که معتقدم ثبت زمانه‌اش است. یعنی الان باید ثبت کنیم در اردیبهشت ۱۴۰۰ چه خبری بود. خب ما نمی‌توانیم ۱۴۰۰ را نشان دهیم.

 

 الان سینمادارها هم اجازه ساخت را به فیلمسازها نمی‌دهند چون به طور ناخودآگاه به ما سفارش می‌کنند که اگر با فلان بازیگر کار کنید، اگر فلان موضوع را کار کنید اکران خوبی خواهید داشت/ با یک طراحی کل فیلمسازان اجتماعی ما ممنوع‌الکار هستند 

 

* در دهه ۸۰ و ۹۰ با همه مشکلاتی که بود حتی در دوره احمدی‌نژاد فیلم‌های اجتماعی ساخته شدند و بازتاب جامعه بودند و دهه ۹۰ که واقعاً خیلی فیلم‌های اجتماعی ساخته شد مثل برادران لیلا، تفریق، شب داخلی دیوار و خیلی فیلم‌های اجتماعی ساخته شد از دل شرایط بعد از ۸۸ هم بیرون آمد. الان بعد از ۱۴۰۱ چیزی که شما می‌گویید خیلی تحلیل درستی است. یعنی بعد از اعتراضات ۱۴۰۱ هنر قفل است.

اتفاق دیگری که افتاد و فقط به این دولت ربطی ندارد، این بود که مثلاً از ۱۰- ۱۵ سال قبل تهیه‌‌کنندگان حرفه‌ای را بدهکار سینماهایی که به آنها دادند کردند.

*سینمادار کردند.

بله با قسط‌های بزرگ سینمادار کردند و حالا تهیه‌کننده می‌گویند من چرا باید فیلم اجتماعی اکران کنم که هیچ اتفاقی برایش نمی‌افتد بروم سراغ فیلم‌های کمدی و کمدی هرچه حرف‌های عجیب غریب‌تر بزند بفروش‌تر است و برای من بهتر است. خودم هم تولید می‌کنم. به همین دلیل الان سینمادارها هم اجازه ساخت را به فیلمسازها نمی‌دهند چون به طور ناخودآگاه به ما سفارش می‌کنند که اگر با فلان بازیگر کار کنید، اگر فلان موضوع را کار کنید اکران خوبی خواهید داشت. معتقد هستم با یک طراحی کل فیلمسازان اجتماعی ما ممنوع‌الکار هستند بدون اینکه خودشان بدانند به هزار و یک دلیل که هیچ دلیل رسمی هم ندارد. ممنوع ندارند، اکران ندارند، پول ندارند و فکر می‌کنند که چه موضوعی بسازند.

* گیج هستند و انگیزه ندارند. یعنی نسل قبل‌تر انگیزه ندارد.

بله.

 

 

الان فکر می‌کنم هیچ تحلیلی در مورد شرایط خاص نداریم. در حوزه فرهنگ که هیچ تحلیلی ندارم که قرار است چه اتفاقی بیفتد و چه شرایطی قرار است پیش بیاید

 

 

*با اتفاقاتی هم که افتاده، اگر برادران لیلا، یا شب داخلی دیوار و تفریق اکران می‌شد باز هم فضا یک فضای بهتری بود.

به شدت تغییر می‌کرد معتقد هستم که آن فیلم‌ها حتی می‌فروشد.

*من معتقد هستم برادران لیلا خیلی می‌فروخت.

به نظرم هر کدام از این سه تا می‌توانست فروش داشته باشد. ولی حتی در مورد «تفریق» می‌دانم که در ارشاد گفت‌وگوهایی شکل گرفت و زمانی که می‌دانستند فیلم دارد درمی‌آید عده‌ای موافق بودند که اکران کنند و عده‌ای مخالف بودند. آن جماعتی که مخالف بودند برنده شدند بر کسانی که موافق بودند که اکران شود. معتقد هستم آنجا کاملاً می‌شد جلوی ضرر را گرفت و فیلم را اکران کرد.

* چه جریانی دلش نمی‌خواست که این فیلم اکران شود؟ احساس می‌شود دیگر مدیریت فرهنگی یکدست نیست.

من معتقد هستم الان کشور من در شرایطی است که خیلی از اتفاقات دیگر یکدست نیست. در مورد هر اتفاقاتی الان فکر می‌کنم هیچ تحلیلی در مورد شرایط خاص نداریم. در حوزه فرهنگ که هیچ تحلیلی ندارم که قرار است چه اتفاقی بیفتد و چه شرایطی قرار است پیش بیاید. یا چه کاری شکل بگیرد. به همین دلیل به نظرم به طور نانوشته همه‌مان ممنوع‌الکار هستیم چون نمی‌دانیم باید چه کار کنیم. یعنی وارد یک گیجی شده‌ایم که فکر می‌کنیم فعلاً یک گوشه نگاه کنیم و کار نکنیم. بخشی از ما گاهی مشغول نمایش خانگی می‌شویم و با آن کارهایی می‌کنیم که آنجا هم شرایطی مثل ساترا و اتفاقاتی که افتاده امکان کار نیست. از طرف دیگر در سینما نمی‌دانید با چه شرایطی طرف هستید، و چه اتفاقاتی می‌افتد و این گیجی و بی‌انگیزگی به نظرم دامنه بیشتری پیدا کرده.

* در زمان احمدی‌نژاد می‌توانستید با مدیریت حرف بزنید.

من در دوره احمدی نژاد «سعادت آباد» را ساختم.

 

باب گفت‌وگو کاملاً بسته شده یا حداقل به این شکل شده که گفت‌وگوها بی ثمر شده/ یعنی شما گفت‌وگو هم بکنید اتفاقی نمی‌افتد/شما بهتر یادتان است از سازمان سینمایی یا معاونت سینمایی قبل با فیلمسازان تماس می‌گرفتند که چه کار می‌کنید، آیا فیلمنامه‌ای ندارید؟ چرا کار نمی‌کنید؟ الان بعید می‌دانم این اتفاق بیفتد یا حتی اگر هم اتفاق بیفتد سرانجامی پیدا نمی‌کند  

 

*مجید شاه حسینی به فیلم «درباره الی» سیمرغ داده. آقای حسن عباسی و ابوالقاسم طالبی به فیلم جدایی نادر از سیمین و جرم سیمرغ دادند. آنجا می‌شد در مورد یک چیزهایی صحبت کرد و الان احساس می‌کنم دیگر باب گفت‌وگو هم بسته شده.

به نظر من باب گفت‌وگو کاملاً بسته شده یا حداقل به این شکل شده که گفت‌وگوها بی ثمر شده. یعنی شما گفت‌وگو هم بکنید اتفاقی نمی‌افتد. فکر می‌کنم الان مدیریت فرهنگی کلان کشور آیا واقعاً تحلیلی از الان ندارد و رصد نمی‌کند؟ حتماً رصد می‌کند و انگار فکر می‌کند این گیجی و بی‌انگیزگی را حفظ کنم. شما بهتر یادتان است از سازمان سینمایی یا معاونت سینمایی قبل با فیلمسازان تماس می‌گرفتند که چه کار می‌کنید، آیا فیلمنامه‌ای ندارید؟ چرا کار نمی‌کنید؟ الان بعید می‌دانم این اتفاق بیفتد یا حتی اگر هم اتفاق بیفتد سرانجامی پیدا نمی‌کند.  

*بله سرانجامی پیدا نمی‌کند. به ندرت هم اتفاق می‌افتد و تفکر نسل جدید در ذهنشان شکل گرفته که ما باید نسل جدید در همه عرصه‌ها بیاوریم، در تلویزیون، سینما و... دفعه قبل هم گفتم فکر کردند مدرسه هنر مزرعه بلال است که بلال بکارند و هر سال بلال دربیاید.

 

اتفاقی است که به نظرم اکثر دولت‌ها می‌دانند و تکرار هم می‌کنند و برای من عجیب است که چرا از روی دست همدیگر می‌نویسند و اشتباه هم می‌نویسند/ مگر می‌شود به کسی بگویید که تو از الان فیلمساز هستی، تو از الان مدیر فیلمبرداری یا صدابردار هستی/ مگر اصلاً می‌شود گفت تو فیلنامه‌ای که شناختی نداری و زندگی‌اش نکرده‌ای را بساز و فیلم موفقی هم بساز

 

 

دوستان فکر کردند ما یک نسل فیلمساز وارد می‌کنیم همانطور که در اقتصاد و کشاورزی و شرایط جامعه و... وارد کردیم در فیلمسازی هم وارد می‌کنیم. می‌گوییم این بچه‌ها هستند پول بزرگی هم به آنها می‌دهیم که کار کنند.

*نمی‌دانند که نسل‌ها از دل تحولات اجتماعی بیرون می‌آید نه از دل تصمیم دولت برای انتخاب یک کارگردان برای کار کردن.

این اتفاقی است که به نظرم اکثر دولت‌ها می‌دانند و تکرار هم می‌کنند و برای من عجیب است که چرا از روی دست همدیگر می‌نویسند و اشتباه هم می‌نویسند. مگر می‌شود به کسی بگویید که تو از الان فیلمساز هستی، تو از الان مدیر فیلمبرداری یا صدابردار هستی. مگر اصلاً می‌شود گفت تو فیلنامه‌ای که شناختی نداری و زندگی‌اش نکرده‌ای را بساز و فیلم موفقی هم بساز. امکان ندارد این اتفاق بیفتد. در این دو سه ساله می‌بینیم. به نظر من الان ضرری که فیلم‌های گرانقیمت که از زندگی شهدا می‌سازند، ضرری که به آن شخصیت‌ ها می‌زند خیلی بیشتر است از کمدی‌هایی که ساخته می‌شود. بارها این را به دوستان گفته‌ام شما این شخصیت‌ها را تخریب می‌کنید که برای بسیاری از مردم شخصیت‌های جذابی هستند و قهرمانان این کشور هستند. شما این‌ها را خراب می‌کنید. چگونه می‌شود که فیلم‌ساز جوانی که فقط فکر می‌کنید تکنیک بلد است ولی هیچ شناخت

و حتی باوری ندارد، من معتقد هستم آن دوران را باور ندارند و فقط فکر می‌کنند الان دوره‌ای است که می‌شود پول درآورد، به این‌ها بگویید که این فیلم را بساز. فیلمسازی اینطور نیست که تو فقط بگویی من تکنیک بلد هستم. تو باید باور و شناخت داشته باشی، باید در آن دوران زندگی کرده باشی.

 

 آنچه اتفاق می‌افتد تخریب فرهنگ است/ انگار با یک برنامه‌ای شکل می‌گیرد/ این فقط در سینما هم نیست در کلیت فرهنگ این اتفاق را می‌بینم/ در حوزه موسیقی، کتاب، نمایش، تئاتر همه این اتفاق‌ها می‌افتد.

 

 

* انقلاب اسلامی با آن فیلم‌ها زنده نمی‌شود. در واقع اشتباه می‌کنند باید تحلیل بعد از ۱۴۰۱ را داشته باشند و جامعه را بشناسند که الان جامعه چه می‌خواهد و باید این مسئله را مدیریت کنند.

برای من همین سوال است که آیا واقعاً نمی‌فهمند یا قرار است فکر کنند که همینطور جلو می‌رویم و مهم هم نیست. بعضی وقت‌ها واقعاً شک می‌کنم که آیا این دوستان تحلیل دارند؟ یا تحلیلشان تخریب است؟ آنچه اتفاق می‌افتد تخریب فرهنگ است. انگار با یک برنامه‌ای شکل می‌گیرد. این فقط در سینما هم نیست در کلیت فرهنگ این اتفاق را می‌بینم. در حوزه موسیقی، کتاب، نمایش، تئاتر همه این اتفاق‌ها می‌افتد.

*این مدیریت‌ها در شهر نمی‌چرخند؟ در یک کافی‌شاپ و رستوران نمی‌نشینند؟ نمی‌بینند که همه چیز تغییر کرده؟

من می‌گویم چرا به خانه خودشان نگاه نمی‌کنند.

*  بله درست می‌گویید (با لبخند)

 به نظرم بچه‌های دوستان بزرگ شدند و در این سال‌ها زندگی می‌کنند

 

بعضی وقت‌ها نمی‌توانیم به سادگی بگوییم دوستان نمی‌دانند. به نظرم بعضی وقت‌ها می‌دانند

 

 

*اصلاً تفکر عوض شده  شهر دیگر  شهر سابق نیست.

اصلاً نیست. حتی شهرستان‌ها و روستاهای ما هم کاملاً شبیه شهر هستند. همان گفت‌وگوها و اتفاق‌ها هست.

*واقعا قرار نیست این‌ها را بررسی کنند و بفهمند که چه اتفاقی افتاده؟

به همین خاطر می‌گویم بعضی وقت‌ها نمی‌توانیم به سادگی بگوییم دوستان نمی‌دانند. به نظرم بعضی وقت‌ها می‌دانند.

*در برنامه شیوه نماینده اصولگرا گفت سه اعتراض مهم داشتیم ۹۶، ۹۸، ۱۴۰۱. این‌ها خیلی اعتراضات مهمی هستند و باید جدی بگیریم. این سه اعتراض نشانه نارضایتی است. نماینده اصولگرا گفت نه نماینده اصلاح‌طلب.

همانطور که شما گفتید ما  را از دست دادیم.

*یک عده می‌خواستند از دست بدهیم.

 سیاسی و فرهنگی را از دست دادیم. حتی در یک دوره‌ای می‌بینید اصلاح‌طلب‌ها و اصولگراهایی که در کشور پایگاه دارند و نمی‌توانید این‌ها را از بین ببرید، این‌ها را کنار می‌گذاریم...

 

 

یادم است در دوره‌های انقلاب اول و شکافی که بین اصولگرا و اصلاح‌طلب بود یک روحانیت مبارز بود و و یک روحانی مبارز، ولی همچنان هر دو پایگاهی داشتند و با احترام با هم گفت‌وگو می‌کردند

 

 

 

*ما می‌خواستیم طبقه را نابود کنیم. دقیقاً همان اتفاقی که زمان شاه در مجلس ۲۱ افتاد الان هم افتاد که طبقه را حذف کردند و گفتند انقلاب سفید طبقه ندارد، آقای مجید محسنی و حبیبی نماینده شدند. چهار تا روزنامه‌نگار طبقه شدند. الان هم نماینده‌ها را نگاه کنید معلوم نیست پایگاه طبقاتی اینها چیست.

از ادبیاتی که سیاسیون ما الان با هم صحبت می‌کنند کاملاً معلوم است که شرایط چه شده است. یادم است در دوره‌های انقلاب اول و شکافی که بین اصولگرا و اصلاح‌طلب بود یک روحانیت مبارز بود و و یک روحانی مبارز، ولی همچنان هر دو پایگاهی داشتند و با احترام با هم گفت‌وگو می‌کردند.

* در مجلس سوم ما شرکت کردیم که به نمایندگان روحانیون رای بدهیم که روحانیون پیروز شدند. در مجلس چهارم روحانیت پیروز شد. در مجلس پنجم باز شرکت کردیم که روحانیون را به ترتیب مجاهدین انقلاب، احزاب بودند و هویت داشتند.

بله. این ندانستن نیست. اتفاقاً به نظرم با یک برنامه  و گفت‌وگو از بین رفت و شکل گفت‌وگویی که الان شکل گرفته، یک نماینده تازه که همچنان عمرش به ۳۰ سال نمی‌رسد راجع به نمایندگان گذشته مجلس، کسانی که در دوره‌های مختلف بودند با فحاشی و لفظ بد حرف می‌زند و می‌گوید ما اصلاً این اتفاقات را قبول نداریم ما باید این شکلی برخورد کنیم.

* آقایی که همه‌تان هم می‌شناسید در برنامه تلویزیونی که نه در شیوه نشسته بود و می‌گفت دو دوره آقای هاشمی که مزخرف است، دو دوره آقای خاتمی که مزخرف است، این دوره هم خیلی دوست ندارم فقط درباره دوره احمدی‌‌نژاد زیاد نظر نمی‌دهم. ولی الان درباره همه دوره‌ها مقاله پیدا می‌کنید که همه ضد انقلاب بودند.

 

حتی اگر فکر کنید که یک آدمی را می‌آوریم که سینما را بلد است و بگوییم تو مدیریت بکن نمی‌تواند کاری کند چون این چرخه معیوب است و اتفاقاً روشی را می‌رود که علاقمند هستند  و گفت‌وگو از بین برود

 

 

حالا کلیت را که نگاه کنید در این کلیت مگر می‌شود فرهنگ را جدا کرد. فرهنگ هم با همان شیوه اداره می‌شود حتی اگر فکر کنید که یک آدمی را می‌آوریم که سینما را بلد است و بگوییم تو مدیریت بکن نمی‌تواند کاری کند چون این چرخه معیوب است و اتفاقاً روشی را می‌رود که علاقمند هستند  و گفت‌وگو از بین برود، آن چیزی که من علاقمند بودم را به نازل‌ترین شکل نمایش بدهند که کم‌کم خودش از بین برود و دیگر کسی توجه نکند. ببینید برای کتاب و مطبوعات چه اتفاقی افتاده.

* من روز گذشته کتاب آقای بهشتی «توسعه در تاریکی» را خریدم. زمانی که آقای بهشتی در میراث فرهنگی بوده مجموع مقالات و گفتارها در مورد سینما است. دیدم تیراژها خیلی کم است.

یعنی الان من و شما که صحبت می‌کنیم مدیر فرهنگی از این خبر اطلاع ندارد؟

* من سال ۱۳۴۵ کتاب می‌خریدم و تیراژ ۴، ۵ هزار نسخه بود الان تیراژ ۵۰۰ تا خیلی زیاد است.

الان که شنیده‌ام گاهی تیراژ 100-200  نسخه هست.

*بله. در نمایشگاه کتاب می‌گویند کتاب بخوانید. چه کتابی بخوانیم؟

با گفت‌وگویی که من و شما در مورد کتاب و مطبوعات و همه چیز داریم، برایم عجیب است که وزیر فرهنگ از یک توسعه و رونقی صحبت می‌کند که من هرچه می‌گردم نمی‌فهمم کجاست.

 

 

من باید شرایطی را در سینما ببینم که فیلمسازان مختلف کار می‌کنند. اینکه چهار تا فیلم خاص بفروشد و مردم ببینند و بگوییم اینقدر فروخته و اینقدر توسعه و رونق هست را باید احساس کنیم

 

 

*همه مدیران فعلی ظاهراً وظیفه دارند که امید بدهند.

امید باطل.

* نمی‌فهمند امید دادن یک فرهنگ خاص نیاز دارد. تو می‌توانی تیتر بزنی که تورم پایین آمده. با این تیترها تو نمی‌توانی امید بدهی. امید باید بتواند در افکار عمومی لمس شود.

من وقتی از سوپرمارکت خرید می‌کنم باید متوجه شوم که از دیروز ارزان‌تر خرید می‌کنم. من باید شرایطی را در سینما ببینم که فیلمسازان مختلف کار می‌کنند. اینکه چهار تا فیلم خاص بفروشد و مردم ببینند و بگوییم اینقدر فروخته و اینقدر توسعه و رونق هست را باید احساس کنیم. هر چقدر این طوری صحبت کنیم نوع گفت‌وگوی بعدیمان غیر قابل می‌شود.

* روی افکار عمومی تاثیری نمی‌گذارد. تو باید بفهمی که جامعه چه شرایطی دارد و چطور باید امید بدهی که تأثیر بگذارد. نمی‌توانی سخنرانی کنی که تورم پایین آمد، مردم ما را دوست دارند. آمار می‌گوید ۱۵ درصد زنان با کشف حجاب موافق هستند. در کانال مصاحبه می‌کند می‌گوید پنج درصد زن‌ها موافق هستند. شما این درصدها را از کجا درمی‌آورید؟

این‌ها برای من هم عجیب است. هر روز که اخبار و گفت‌وگوها را می‌بینم که به قول همایون اسعدیان که می‌گفت انگار با هم مسابقه می‌گذارند که جملاتی بگویند هرچه خنده‌دارتر بهتر، واقعاً مدام گیج‌تر می‌شوم. ذهنم به‌هم‌ریخته‌تر می‌شود.

 

کاش این بار که مجلس شکل گرفت رئیس مجلس هر کسی که هست، اعلام کند ما در بحران هستیم خواهش می‌کنم حرفی نزنید تا از این بحران رد شویم/ چون هر گفت‌وگوی شما ما را دو سال عقب‌تر می‌اندازد و مردم عصبی‌تر می‌شوند

 

 

* من گاهی وقت‌ها دلم می‌خواهد بنویسم به دوستان بگویم که جان مادرتان مصاحبه نکنید. به برخی از روحانیون و سیاستمداران بگویید مصاحبه نکنند. مصاحبه کردن خودش هنر است.

من چون به فوتبال علاقه دارم، در فوتبال وقتی یک تیمی در بحران است و می‌خواهند اتفاقی برایش نیفتد می‌گویند که بازیکنان هیچ کدام صحبتی نکند و اجازه مصاحبه نمی‌دهند. و همه می‌گویند ما اجازه صحبت کردن نداریم. فکر می‌کردم کاش این بار که مجلس شکل گرفت رئیس مجلس هر کسی که هست، اعلام کند ما در بحران هستیم خواهش می‌کنم حرفی نزنید تا از این بحران رد شویم، قهرمان که شدیم بعداً همه‌تان خوشحالی کنید. چون هر گفت‌وگوی شما ما را دو سال عقب‌تر می‌اندازد و مردم عصبی‌تر می‌شوند. وقتی گله دارم که وزیر فرهنگ چگونه این حرف را می‌زند که از ۶۰ فیلمی که سال گذشته اکران شده، سه چهار فیلم توانسته‌اند به یک سود برسند و ۵۰ و خرده‌ای فیلم ضرر کرده‌اند و نتوانستند حتی سرمایه اولیه‌شان را برگرداند. مگر فیلم‌هایی که ارگان‌ها پول داده‌اند یا اتفاق دیگری افتاده. وقتی وزیر می‌گوید من رونق بی‌نظیری می‌بینم و در دوره ما هیچوقت انقدر بهتر نبوده، اهالی فرهنگ عصبی می‌شوند، از تو دورتر می‌شوند. یا شهردار تهران اعلام می‌کند ما در سطح شهر اینهمه پارک ساخته‌ایم و شما می‌گویید این پارک‌ها کجاست که من نمی‌بینم. شما می‌گویید من ۴۰ پارک بانوان و کودکان ساخته‌ام و شما که سرچ می‌کنید می‌بینید همان یک پارک است که قبلاً ساخته شده بود. و تو مدام خودت را از مردم دورتر می‌کنی و انگار قصد داری مردم را عصبی‌تر کنی.

 

 

همینطور که شما را اینطور عصبی می‌کند و انگار موفق می‌شود. به نظرم می‌آید عده‌ای علاقمند هستند مردم ایران را عصبی کنند و شرایط را تغییر بدهند. بعضی‌ها آرامش را در هر حوزه‌ای دوست ندارند

 

 

* دقیقاً هرچه کمتر صحبت کنید مردم عصبی نمی‌شوند و تو صحبت می‌کنی و عصبی‌شان می‌کنی. کارشناس هم می‌گوید هرچه زن‌ها باسواد شوند فرزندآوری کم می‌شود. من نمی‌فهمم چه کسی این چنین حرفی را می‌زند.

ببینید همینطور که شما را اینطور عصبی می‌کند و انگار موفق می‌شود. به نظرم می‌آید عده‌ای علاقمند هستند مردم ایران را عصبی کنند و شرایط را تغییر بدهند. بعضی‌ها آرامش را در هر حوزه‌ای دوست ندارند. وقتی گفت‌وگو می‌کنند و حرف می‌زنند، قرار است حال مردم را بد کنند و ماموریتشان را درست انجام می‌دهند. قرار است من و شما را عصبی کنند و من عصبی اعتراض کنم. عده‌ای علاقمند آرامش این مملکت نیستند. عده‌ای علاقمند توسعه مملکت نیستند. عده‌ای علاقمند به رفاه و حال خوب مردم نیستند.

 

من به شبکه‌های خارج از کشور کاری ندارم. تیترهایی که در قلب و روح ما می‌گذارید را چه می‌کنید؟

 

* عده‌ای که با توسعه مخالف هستند و فرهنگ توسعه را رد می‌کنند.

به همین دلیل من می‌گویم اتفاقاً این‌ها کارشان را درست انجام می‌دهند. از صبح که حرف می‌زنند قرار است ما را عصبی کنند و می‌کنند. و چرا کسی به این‌ها نمی‌گوید حرف نزنید؟ در هیچ حوزه‌ای حرف نزنید و کار کنید.

* بله اصلاً نیازی به حرف زدن نیست. کارتان را بکنید و ما هم نتیجه کارتان را می‌بینیم. چرا باید حرف بزنید و مصاحبه کنید؟ چرا مدام مصاحبه می‌کنید. بعد در روزنامه گفتند مصاحبه نکنید اینترنشنال از مصاحبه ما یک جمله می‌گیرد و تیتر می‌زند. خب هر کسی سلیقه خودش را تیتر می‌زند. آنها جمله منفی را پیدا می‌کنند و تیتر می‌زنند. خب صحبت نکنید که تیتر نزنند.

من به شبکه‌های خارج از کشور کاری ندارم. تیترهایی که در قلب و روح ما می‌گذارید را چه می‌کنید؟

*من رجانیوز را که می‌خوانم تیتر می‌بینم حالم بد می‌شود.

شما تیتر را از آنجا می‌بینید، با حال بد آن تیتر را در ذهن و قلبتان نگه می‌دارید و همان حال بدتان را به آدم‌های دیگر گسترش می‌دهید. چگونه می‌شود در هر حوزه‌ای در اقتصاد، سیاست، فرهنگ عده‌ای حال خوب مردم برایشان مهم نیست. شما می‌گویید تورم پایین آمده، اجازه بدهید ما خودمان حسش کنیم و متوجه شویم. آقای وزیر فرهنگ اجازه بدهید ما خودمان بفهمیم رونق هست. اجازه بدهید وقتی بچه‌های ما کار می‌کنند و فیلمسازها سر کار هستند حسش کنیم. وقتی عمده فیلمسازان ما در همه صنوف بیکار هستند کجا از رونق حرف می‌زنید؟ من اصلاً با آدم‌های تازه هیچ مشکلی ندارم، آدم‌ها بیایند و باشند، اما می‌توانید از خانه سینما آمار بگیرید، همین صنف کانون کارگردانان ۴۰ درصدشان بیکار هستند.

 

 آقای وزیر اجازه بدهید من این توسعه را حس کنم و بفهمم. آقای وزیر اقتصاد ،بگذار من بفهمم که تورم پایین می‌آید. از خریدم، از نوع زندگیم. چرا زندگی‌ها مدام کوچک‌تر و کوچک‌تر می‌شود؟ چرا طبقه متوسط در حال از بین رفتن است؟ اجازه بده من این‌ها را حس کنم، من را عصبی نکن. با حرف‌هایت من را عصبی می‌کنی. این عصبیت من باعث می‌شود من از تو دورتر شوم

 

 

 

* بله دفعه قبل گفتم بعضی‌ها ناراحت شدند که ما ۴۰۰ کارگردان داریم و ۸۰- ۹۰ درصدشان کار نمی‌کنند.

کجای این توسعه است؟ آقای وزیر اجازه بدهید من این توسعه را حس کنم و بفهمم. آقای وزیر اقتصاد بگذار من بفهمم که تورم پایین می‌آید. از خریدم، از نوع زندگیم. چرا زندگی‌ها مدام کوچک‌تر و کوچک‌تر می‌شود؟ چرا طبقه متوسط در حال از بین رفتن است؟ اجازه من این‌ها را حس کنم، من را عصبی نکن. با حرف‌هایت من را عصبی می‌کنی. این عصبیت من باعث می‌شود من از تو دورتر شوم. من به هیچ چیز دیگر کشور واکنش نشان ندهم و بگویم به من چه. انتخاباتش به من چه.

*الان صندوق رای کارکردش را از دست داده.

 اتفاقاً به نظر من آنها علاقمند بودند من و شما رای ندهیم و حضور نداشته باشیم. اتفاقاً آنها علاقمند بودند ما در توسعه کشور نقش نداشته باشیم.

*یادتان است ما در مجلس پنجم و ششم چه کار کردیم که همه رای بدهند.

بله. مگر در انتخابات ریاست جمهوری کار نکردیم.

*در انتخابات ۸۸ چه تلاشی برای رای دادن کردیم.

این یعنی برای کشورم علاقمند هستم ولی تو کاری می‌کنی که من به هیچ چیز دیگری فکر نکنم. الان مهم‌ترین اتفاق این است که بعضی‌ها عصبی می‌شوند و فریاد می‌زنند. بعضی‌ها بی‌تفاوت می‌شوند. بعضی‌ها مهاجرت می‌کنند سیل مهاجرت را در حوزه فرهنگ ببینید چقدر است.

*مهاجرت به طبقه متوسط رسیده است از پولدارها که گذشته.

آیا فکر می‌کنید دوستان ما نمی‌دانند؟ می‌دانند. بعضی‌ وقت‌ها فکر می‌کنم کارشان را درست انجام می‌دهند. قرار است من و شما را عصبی کنند که برویم یا خانه‌نشین شویم و بی‌تفاوت باشیم. به نظرم خیلی کارشان را درست انجام می‌دهند.

 

به نظرم سینما در حال تمام شدن است/ سینمایی که من و شما دوستش داریم و قصه می‌گوید قصه‌گویش دارد تمام می‌شود

 

 

*سینما...

به نظرم سینما در حال تمام شدن است. سینمایی که من و شما دوستش داریم و قصه می‌گوید قصه‌گویش دارد تمام می‌شود و آیا به نظر شما نمی‌دانند که این اتفاق می‌افتد؟ می‌دانند. خیلی هم دوست دارند و می‌گویند چقدر خوب. کاش جیرانی برود، چرا هنوز مانده، چرا اصلاً حرف می‌زند؟

*چه سینمای قصه‌گوی خوبی داشتیم که داشت رشد می‌کرد و الان سینمای قصه‌گو متوقف است.

کاملاً از بین رفته است. سینمای اجتماعی، سینمایی که قصه بگوید، درام داشته باشد، حرف بزند.

* سعادت آباد، جرم حتی جدایی نادر از سیمین نداریم.

بله و هرچقدر دم از این بزنیم که رونق وجود دارد، خودمان که می‌دانیم چه کار می‌کنیم و چه کرده‌ایم. من حرفم با آقای وزیر فرهنگ این است که خودت که می‌دانی الان شرایط چطور است و آمار فروش را می‌دانی که چه خبر است. سه چهار فیلم کمدی که من اصلاً مشکلی ندارم و می‌توانند باشند، اما به اندازه، به سهمش. اندازه‌ای که تو بگویی من ارگان‌ها را می‌گویم که بیایید کار کنید پول بگذارید و بسازید. چه اتفاقی برایشان می‌افتد؟ آیا به اندازه پولی که برایش می‌گذارید، مخاطب دارد؟ جوانان را می‌توانید به سینما بکشانید؟ آیا می‌توانید قشری که سال‌ها به سینما نرفته‌اند را دوباره برگردانید؟ خیر.

* خیر.

این کدام رونق است؟

 

 زمانی فیلمسازان ما تلاش می‌کردند شرایط فرهنگی کشورشان را تغییر بدهند، در موردش گفت‌وگو کنند، تلویزیون و سینما شرایط دیگری داشت. فقط به مدیریت بد یا عدم مدیریت یا سیاست‌های غلط خیلی معتقد نیستم، به نظرم با طراحی مدام به سراشیبی رفته‌ایم و تلویزیون سلیقه مردم را در یک دوره‌ای خراب کرد

 

 

* بخشی از آمارها را که غلط می‌دهند، چون آمارهای اول و و دوم تغییر کرده و می‌گویند آمار بالا رفته و به بیننده دوم رسیده است. بله بیننده فیلم‌ها بالا رفته ، آیا همه فیلم ها فروش رفته ؟  سال 69 سالی است که  همه فیلم‌ها فروخته. سال ۷۷ و ۷۸ اکثر فیلم‌ها فروخته بودند.

آمار فیلم‌های سال‌های گذشته را نگاه کنید در میان هفت هشت فیلم اول اقلا نیمی‌شان فیلم‌های اجتماعی سر و شکل‌داری هستند که هم در جهان می‌توانسته نماد داشته باشد و هم در کشور، هم نمایش خانگی و هم گفت‌وگو درباره‌اش شکل می‌گرفته و فرهنگ‌سازی می‌کرده. الان نگاه کنید سیر فیلم‌ها را ببینید چه اتفاقی برایش می‌افتد. این توسعه نیست. در همه شرایط به نظرم الان گفتار درمانی شکل می‌گیرد. ما مدام حرف می‌زنیم ولی آنچه می‌بینیم اتفاق دیگری است.

* یک چیزی انگار از دست رفته. به نظرم مدیریت فرهنگی کارشناس ندارد کسانی که کنارش تحلیل کنند و بگویند این اتفاق افتاده و باید چه کار کنیم. البته حرف شما درست است که در همه عرصه‌ها این موضوع وجود دارد در اقتصاد و سیاست هم همینطور است. یعنی حکمرانی دچار مشکل شده.

امروز مطلبی می‌خواندم که در فوتبال در یک باشگاه فسادی رخ داده. یاد این نکته افتادم که مگر در جاهای دیگر اینطور نیست؟ خب فوتبال و سینما هم بخشی از همین است. مگر می‌شود همه چیز مملکت درست باشد و در سینما و فوتبالش درست نباشد؟ من به عنوان فیلمساز وقتی در شرایطی قرار می‌گیرم که انقدر عصبی می‌شوم و وقتی گفت‌وگوهایی که هیچ پیشتوانه‌ای ندارند را می‌شنوم و حالم بد می‌شود، علاقمندی ندارم که فیلمی بسازم. شرایطش هم وجود ندارد. زمانی فیلمسازان ما تلاش می‌کردند شرایط فرهنگی کشورشان را تغییر بدهند، در موردش گفت‌وگو کنند، تلویزیون و سینما شرایط دیگری داشت. فقط به مدیریت بد یا عدم مدیریت یا سیاست‌های غلط خیلی معتقد نیستم، به نظرم با طراحی مدام به سراشیبی رفته‌ایم و تلویزیون سلیقه مردم را در یک دوره‌ای خراب کرد و دستمزدها را بالا برد برای اینکه فیلم اجتماعی را نابود کند. چه کسی دستمزد بازیگران را اینقدر بالا برد؟ مقصر بخشی از این اتفاق تلویزیون بود. بدون اینکه به شما بگویند آقای جیرانی شما ممنوع‌الکار هستید ممنوع‌الکارتان کردند.

 

سینمای آمریکا با قهرمانانش چگونه رفتار می‌کند؟  یک شکلی از قهرمان می‌سازد که من باورش می‌کنم و فکر می‌کنم چه کار بزرگ و عظیمی کرده /اما شما قهرمان های ما را خراب کردید

 

 

 

*آدم‌هایی آمدند با تفکری که مثلاً عمار درست کردند. اشکالی هم ندارد. گفتید ما می‌خواهیم فیلم بسازیم و ثابت کنیم ۸۸ فتنه است. الان ۱۱ سال گذشته عمار نتوانسته یک فیلم بلند سینمایی بسازد و بگوید ۸۸ فتنه است.

یا حداقل اگر هم کار کرده‌اند...

*بیشتر مستند بوده.

فقط در مورد عمار صحبت نمی‌کنم، نتوانستند ارتباط برقرار کنند چون پایگاهی نداشته‌اند.

*در  این ۱۰ سال از این تیم هیچ فیلم و فیلمسازی درنیامده. من موافق هستم که تو فیلم بساز مخالف هر چیزی که هستی. خوب بساز.

من می‌گویم ضرری که این فیلم‌ها در مورد قهرمانان جنگ ساخته می‌شود بیش از فیلم‌های کمدی است، به خاطر اینکه تمام دنیا با قهرمانانشان چگونه رفتار می‌کنند؟ سینمای آمریکا با قهرمانانش چگونه رفتار می‌کند. یک شکلی از قهرمان می‌سازد که من باورش می‌کنم و فکر می‌کنم چه کار بزرگ و عظیمی کرده. شما با قهرمان‌های ما هم همین کار را کردید. نابودشا ن کردید با این نوع طراحی فیلم که کرده‌اید. فیلمی که من هیچ وقت برای تماشا نمی‌روم و ارتباط برقرار نمی‌کنم. برای اینکه گفتید فیلمسازی که ما قبولش داریم با ما نزدیک است نه فیلمسازی که شناخته و باور دارد. به همین دلیل معتقد هستم که یک طراحی می‌شود که فرهنگ در حوزه‌های مختلف از بین برود و کار نکند، حداقل بی‌خاصیت شود. حرف من و شما را جامعه گوش نکند و به نظرم در حال موفق شدن هستند.

 

 

به نظرم سینما برای حاکمیت مهم بود و الان مهم نیست

 

 

*خیلی تلخ است. شما کمتر و من بیشتر، من از سال ۵۹ در سینما هستم. دوره‌های مختلف را دیده‌ام. قبل از اینکه آقای بهشتی بیاید کار می‌کردیم. آفتاب‌نشین‌ها‌. دوره آقای بهشتی کار می‌کردیم. فیلمنامه می‌خریدیم بازنویسی می‌کردیم که یک مقدار درست شود و بتوانیم کار کنیم. با آن فیلمنامه خودمان کنار آمدیم آنها را وادار کردیم که بنویسند نسخه نهایی فیلمنامه. یعنی بازنویسی نهایی را در تیتراژ بیاورند.

شما الان می‌توانید با همان ترکیب نرگس بسازید؟

خیر نمی‌شود ساخت. آن زمان مشمول بند الف و ب شد، در واقع فیلمسازان الف فیلم‌نامه‌‌هایشان تصویب نمی‌شد. فیلمسازان ب هم سه نامه می‌گرفتند و درجه‌بندی نکات ممتاز داشت. درست است که بعضی فیلم‌ها لطمه دیدند، ولی درجه‌بندی به فیلمسازان شاخص و خوب اجازه داد فیلم‌هایشان را بسازند. بیضایی مسافران و نرگس را ساخت. در نیمه دوم دهه ۶۰ خیلی فیلم‌های خوبی ساخته شده به این خاطر بود که ممیزی فیلمنامه کاهش پیدا کرد.

به نظرم سینما برای حاکمیت مهم بود و الان مهم نیست.

*حاکمیت از سینما ترسید.

به نظر من هم همینطور است.

 

چگونه می‌شود مشارکت یک کشوری برای حاکمیت ترس داشته باشد؟ اتفاقاً باید افتخار کنید

 

 

*همانطور که از مطبوعات ترسید، از سینما هم ترسید. وقتی مطبوعات توانست لیست نمایندگان مجلس ششم را تشکیل بدهد و مطبوعات حزب شدند...

و سینماگران توانستند تاثیرگذار باشند. وقتی فریدون جریان می‌گوید من به این لیست رای می‌دهم عده زیادی هم رای می‌دهند.

*تمام لیستی که در مجلس ششم رای آورد لیست احزاب نبود، لیست روزنامه‌ها نبود و بنابراین از روزنامه‌ها ترسیدند. چون به حزب تبدیل شد.

باز هم سوال است که چگونه می‌شود مشارکت یک کشوری برای حاکمیت ترس داشته باشد؟ اتفاقاً باید افتخار کنید. تو از درون رصدی که مثلاً خبرگان می‌کند و می‌گوید این‌ها می‌توانند باشند، یعنی برای حاکمیت فرقی نمی‌کند می‌گوید من هر دو را تایید کرده‌ام، مردم کدامش را دوست دارید. هرچه مشارکت بالا برود حماسه است نه حماسه ۷ و ۸ درصدی. حماسه زمانی است که مشارکت بزرگ در همه لحاظ و جبهه‌ها وجود داشته باشد. کجای این اتفاق باید ترس داشته باشد؟ ما سینماگرها را محکوم کردیم که از فلان نامزد حمایت کردید در صورتی که نامزدی بود که خبرگان و شورای نگهبان تأیید کرده بودند.

*بله تایید شده بود.

ما اینها را محکوم کردیم که چرا شما به این افراد رای دادید.

* نمی‌گویم همه اما یک عده از افکار عمومی‌سازی سینما و مطبوعات ساختند. از سریال‌های پاورچین و نقطه‌چین مهران مدیری ترسیدند و گفتند از طبقه متوسط بیرون بیا و برو در طبقه پایین که «برره» شکل گرفت.

این‌ها برای من سوال است. من می‌گویم نشان دادن یک فیلم با همه چیزی که تو فکر می‌کنی که شکل‌های مختلفی از جامعه را می‌خواهد نشان دهد، کجایش ترس دارد؟ نشان دادن یک فیلم مهمتر است یا اینکه تو قهرمان بسازی از یک آدمی که ممنوع‌الکار است.

 

من می‌گویم من و شما می‌توانیم با این شکل اعتراض مشکل داشته باشیم ولی هیچ اشکالی ندارد و این اعتراض هم باید نمایش داده شود/ وقتی شما این را در قوطی می‌کنید و شکل بسته پیدا می‌کند، اتفاقاً طرفدار بیشتر و بهتری پیدا می‌کند/  چرا اجازه نمی‌دهید همه گفتگوها شکل بگیرد؟

 

 

 

* یکی از کارشناسان الان نوشته پدرسالار نباید ساخته می‌شد، پدرسالار سنت را نابود کرد. الان چنین تحلیل‌هایی درآمده. پدرسالار از دل زمانه بیرون آمده. آدمی که این تحلیل را می‌کند نمی‌فهمد که این‌ها از دل زمانخ بیرون آمدند و زمانه می‌طلبیده که یک دختری به پدرسالاری اعتراض کند.

 به نظرم الان مدیریت فرهنگی ما می‌خواهد زمانه را حذف کند.

*نمی‌خواهد بفهمد که اعتراض لیلا به پدرش اعتراض نسل جدید به نسل قدیم است. بپذیرید که این اعتراض نسل قدیم است.

من می‌گویم من و شما می‌توانیم با این شکل اعتراض مشکل داشته باشیم ولی هیچ اشکالی ندارد و این اعتراض هم باید نمایش داده شود. وقتی شما این را در قوطی می‌کنید و شکل بسته پیدا می‌کند، اتفاقاً طرفدار بیشتر و بهتری پیدا می‌کند. چرا اجازه نمی‌دهید همه گفتگوها شکل بگیرد؟ زمانه، زمانه گفت‌وگویی است که آدم‌ها باید گوش کنند و دوباره حرف بزنند و اجازه بدهند کسانی در مقابلشان حرف بزنند. ما می‌خواهیم حرف زدن طرف مقابلمان را حذف کنیم، خودمان بگوییم و تصوراتی که داریم را او هم باور کند. او باور نمی‌کند چون در زمانه‌اش زندگی می‌کند. او خرید می‌کند، زندگی می‌کند، بیرون می‌رود، به تئاتر و سینما می‌رود، کتاب می‌خواند. زمانه‌اش را درک می‌کند.

* زمانه من که رادیو بود و زمانه تو تلویزیون شد و بعد هم ویدیو. زمانه نسل جدید و اینترنت است. در اسرع وقت خبر می‌دهد یک دموکراسی تحمیل شده به حکومت. تو اگر امروز بخواهی یک خبر بدهی اینترنت زودتر خبر را داده که چه اتفاقی افتاده. این قضیه باید مدیریت شود. مگر جلوی ماهواره‌ها را نمی‌گرفتیم؟ مگر به خانه‌ها نمی‌ریختیم و ماهواره جمع نمی‌کردیم؟ الان همه ماهواره دارند.

 

 

الان شما جامعه‌ای را تصور کنید که اینترنت و تلویزیونش بسته است و هیچ چیزی وجود نداشته باشد اما زیست که می‌کنی/  زیست که می‌کنی یعنی صبح خرید می‌کنی، کار می‌کنی، در جامعه می‌چرخی، آدم‌ها را می‌بینی

 

 

چقدر هزینه بابت این کار دادیم. الان شما جامعه‌ای را تصور کنید که اینترنت و تلویزیونش بسته است و هیچ چیزی وجود نداشته باشد اما زیست که می‌کنی. زیست که می‌کنی یعنی صبح خرید می‌کنی، کار می‌کنی، در جامعه می‌چرخی، آدم‌ها را می‌بینی. به این آدم که زیست می‌کند نمی‌توانی دروغ بگویی و گفتار درمانی کنی و هر ماه بگوییم ۳۰ درصد همه چیز ارزان شد و تورم پایین آمد، ما خیلی خوب کار می‌کنیم، به همه چیز رونق داده‌ایم. مگر می‌شود؟ من لمس می‌کنم و می‌بینم. تو نمی‌توانی زیست و زمانه آدم‌ها را حذف کنی و خودت فقط حرف بزنی. تو باید گاهی هم گوش کنی. نمی‌خواهند گوش کنند. وقتی گوش نمی‌کنند من از آن آدم دورتر می‌شوم، بی‌انگیزه‌تر می‌شوم و دیگر برایم مهم نیست چه اتفاقی می‌افتد و سیل مهاجرت و رفتن و کار نکردن شکل می‌گیرد. و سیل خلق نکردن شکل می‌گیرد و جامعه کم‌کم امیدش را از دست می‌دهد. هر چقدر هم که ماموریت داشته باشی امید تزریق کنی، امید واهی هیچ اتفاقی برای جامعه شکل نمی‌دهد.

*بله من گفتم امید دادن خودش یک فرهنگ نیاز دارد. اینکه چطور امید بدهی و مردم باور کنند. شما الان ببینید چهره‌های تلویزیون نمی‌تواند افکار عمومی‌سازی کند. ولی چرا نمی‌تواند؟ بررسی کنید تحلیل کنید که چرا نمی‌تواند. شما که می‌گویید ۸۵ درصد بیننده داریم پس چرا نمی‌توانید افکارعمومی‌سازی کنید؟

چون فکر کردند فقط می‌توانند  ما را از بین ببرند. وقتی  از بین برود  همه از بین می‌رود. دیگر  روحانیت و تلویزیون و اقتصاددان هم از بین می‌رود و دیگر هیچکس حرف دیگری را باور نمی‌کند و هیچکس به دیگری رجوع نمی‌کند. تو فقط فکر کردی می‌توانی  یک بخشی را از بین ببری؟ تو  را از بین برده‌ای. و دیگر هیچ جایی وجود ندارد که من بتوانم گاهی سوال کنم چون دیگر به چیزی اعتماد ندارم.

 

یک چیزهایی در حال از بین رفتن ریشه‌ای است و این ریشه‌ای از بین رفتن، فقط ریشه یک بخش زده نمی‌شود، ریشه کلیت زده می‌شود و این برای جامعه خطرناک است/ درکشوری که همه دیگر اعتماد می‌کنند که کتاب و روزنامه نخوانیم، تئاتر نبینیم و سینما نرویم، دیگر هیچ اتفاقی نمی‌افتد و تو نمی‌توانی با هیچ نسلی ارتباط برقرار کنی و حرفت را به آدم‌ها بزنی

 

 

 

* ما زمانی که رای می‌دادیم مبتنی بر  رای می‌دادیم. یعنی یکی بود که به من می‌گفت. آخرین باری که من رای دادم مجلس دهم بود لیستی را آقای هاشمی بیرون داد که ما براساس آن لیست رای دادیم که ترکیبی بود از مجلس خبرگان.  خیلی تاثیر دارد. طبقه متوسط ش را از دست داد. الان طبقه متوسط منفعل است. علت کاهش انتخابات، عدم حضور طبقه متوسط در انتخابات است و یک عده هم نمی‌خواهند طبقه متوسط در انتخابات باشد.

من همچنان فکر می‌کنم که کاش یک عقلایی گاهی فکر کنند یک چیزهایی در حال از بین رفتن ریشه‌ای است و این ریشه‌ای از بین رفتن، فقط ریشه یک بخش زده نمی‌شود، ریشه کلیت زده می‌شود و این برای جامعه خطرناک است که فکر کنیم آدم‌ها با هم درگیر هستند و انگیزه ندارند، آدم‌ها دیگر برایشان مهم نیست و می‌روند. این برای یک جامعه و کشور خطرناک است. امیدوارم همچنان عقلایی باشند که فکر کنند این فرهنگ در حال از بین رفتن است و اگر از بین برود فقط یک گروهی از بین نمی‌روند و کلش از بین می‌رود. وقتی کتاب نخواندن بشود یک شکل جهانی و کشوری که همه دیگر اعتماد می‌کنند که کتاب و روزنامه نخوانیم، تئاتر نبینیم و سینما نرویم، دیگر هیچ اتفاقی نمی‌افتد و تو نمی‌توانی با هیچ نسلی ارتباط برقرار کنی و حرفت را به آدم‌ها بزنی. اینطور نیست که فقط برای دیدن فیلم جیرانی نروند، فیلم تو را هم نمی‌بینند و هیچ اتفاق دیگری نمی‌افتد. امیدوارم عقلا در یک جایی فکری برای این قضیه بکنند.

 

آمدن آقای خزاعی بهتر است برای اینکه خزایی اصولاً بلد است جشنواره برگزار کند.

 

*پیشنهادتان برای اینکه مدیریت جشنواره عوض شده چیست؟ جشنواره باید چه کند که تبدیل شود به جشنواره‌ای که قبلاً مهم بوده.

به نظرم آمدن آقای خزاعی بهتر است برای اینکه خزایی اصولاً بلد است جشنواره برگزار کند.

* جشنواره سی‌ام خیلی خوب بود.

بله، اما باز هم نمی‌توانیم از جامعه جدایش کنیم. بی‌انگیزگی در همه ما هست. جشنواره با فیلم‌ها و حضور آدم‌ها و نگاهی که فیلمسازان مختلف داشته‌اند، جشنواره بود. یک دوره‌ای صف‌های طولانی می‌گذاشتیم برای سینما آزادی که از هفت صبح صف می‌بستند و شکل‌های مختلفی وجود داشت و فیلمسازان جوانی که آمده بودند. الان فیلم‌ها شبیه همدیگر هستند. یک شکل هستند، نوع مختلفی نداریم. برای مردم فیلمسازان مورد علاقه‌شان حضور ندارند. نمی‌دانم آقای خزایی در این چند ماه می‌تواند چه کار کند که آدم‌ها را ترغیب کند که فیلم بسازند. نمی‌دانم آیا انگیزه‌اش وجود دارد یا نه.

 

جشنواره را نمی‌شود از جامعه و حال بد این روزها جدا کرد/بعید می‌دانم بشود مثل سال‌هایی در صنف، مجمع عمومی پرحرارت و مشارکت برگزار کرد

 

 

*جشنواره ما جشنواره روشنفکری است. یعنی این نکته باید در ذهن همه باشد مدیریت احمدی‌نژاد هم فهمید جشنواره، جشنواره روشنفکری است و باید به روشنفکران در جشنواره احترام بگذارند، روشنفکران را بیاورند و سعی کنند از روشنفکری دفاع کنند و این تفکر روشنفکرستیزی را که دوباره در حال رواج است را کنار بگذارند.

نمی‌دانم می‌شود یا نه اما جشنواره را نمی‌شود از جامعه و حال بد این روزها جدا کرد. این بی‌انگیزگی به نظرم در بیننده و سازنده جشنواره هم هست. بعید می‌دانم که در مدیریتش هم نباشد ولی حتماً نشان می‌دهند که انگیزه دارند ولی به نظرم در مدیریتش هم این بی‌انگیزگی هست.

*صنف باید چه کار کند؟

به نظرم صنف هم کارایی‌اش را از دست می‌دهد. شما نمی‌توانید با اعضایتان یک جوری گفت‌وگو کنید که با جامعه فرق داشته باشد. صنفی که اعضایش بیکار هستند و نمی‌توانند کار کنند را آیا می‌توانید به دیدن و خواندن ترغیب کنید؟ نمی‌شود کاری کرد. به نظرم حال جامعه بد است و همه‌مان بی‌انگیزه هستیم. بعید می‌دانم بشود مثل سال‌هایی در صنف، مجمع عمومی پرحرارت و مشارکت برگزار کرد. وقتی در خانه سینما به مشکل برمی‌خوردیم همه آدم‌ها را با همه دیدگاه‌ها زیر یک سقف در خانه سینما جمع می‌کردید تا به یک تصمیم درست برسید. همه با انگیزه می‌آمدند که چه اتفاقاتی بیفتد.

 

دیگر کسی انگیزه ندارد / حتی برای خانه سینما هم که خانه خودشان است جمع نمی‌شوند/ من فکر می‌کنم الان در مدیریت خانه سینما، سقف بر عدم مشارکت است یعنی آدم‌ها دیگر آن حال را ندارندهمه بی‌تفاوت شدیم و برایمان مهم نیست هرچه می‌خواهد بشود و این بی‌تفاوتی برای جامعه در همه بخش‌هایش بد است

 

* اتفاقات سال ۸۸ بی‌نظیر و تاریخی است.

یک دوره برای قاچاق فیلم وقتی جمعی در حوزه سینما جمع شده بودند از همه قشرها می‌آمدند و همه بودند. طوماری امضا شده در موزه سینما هست که آن روز امضا شده به امضاها که دقت می‌کنیم با همه دیدگاه‌ها امضا کرده‌اند. آیا الان هم می‌شود این عده جمع شوند؟ اصلاً. دیگر کسی انگیزه ندارد حتی برای خانه سینما هم که خانه خودشان است جمع نمی‌شوند. من فکر می‌کنم الان در مدیریت خانه سینما، سقف بر عدم مشارکت است یعنی آدم‌ها دیگر آن حال را ندارند. یک موقع خانه سینما به مشکل مالی خورد و دولت همه شاهرگ‌های مالی را بسته بود، آقای عسگرپور از من خواست که مدیریت مالی آنجا را به عهده بگیرم و مشارکت جذب کنم. من با همه اهالی سینما تماس گرفتم که کمکی کنید و اوراق به آنها دادیم. واقعاً عجیب و غریب بود که همه آمدند. حتی صنف دستیاران و تدارکات نفری ۵۰ هزار تومان و ۱۰۰ هزار تومان می‌دادند. برگه‌های ۱۰۰ هزار تومانی بود بعضی‌ها 100 تومان نداشتند پنج نفر با هم جمع می‌شدند و یک برگه می‌گرفتند. برای اینکه انگیزه برای حال بهتر جامعه‌شان برای همه وجود داشت. الان همه بی‌تفاوت شدیم و برایمان مهم نیست هرچه می‌خواهد بشود و این بی‌تفاوتی برای جامعه در همه بخش‌هایش بد است. اینکه برایم مهم نباشد جامعه‌ام چقدر تمیز و یا در حال پیشرفت است. یک چیزی می‌سازد یا نه. برایم مهم نباشد که چه کسی رفت، چه کسی رفت، فیلم ساخته شد یا نه. اقتصاد چطور شد برایم مهم نیست و به نظرم این بی‌انگیزگی سرطان یک جامعه است.

*نمی‌خواستم ناامید تمام کنیم ولی چاره‌ای نداریم (با لبخند)

مجبوریم. به نظرم من و شما الان زمانه را در نظر گرفتیم.

 

زمانه در فیلم و سینما مهم است /فرق فیلم‌های دهه ۷۰ با دهه ۸۰ زمانه است/ اگر پدرسالار درآمده و دختری اعتراض می‌کند، از دل زمانه درآمده/ اگر همسران و پاورچین درآمده از دل زمانه درآمده

 

 

*زمانه خیلی مهم است. سینمای ما در این سال‌ها تحت تأثیر زمانه بوده و و دوستان باید بفهمند که زمانه مهم است. فرق فیلم‌های دهه ۶۰ با دهه ۷۰ زمانه است. فرق فیلم‌های دهه ۷۰ با دهه ۸۰ زمانه است. اگر پدرسالار درآمده و دختری اعتراض می‌کند، از دل زمانه درآمده. اگر همسران و پاورچین درآمده از دل زمانه درآمده. یعنی زمان تاثیر گذاشته که این‌ها دربیایند. زمانه نسل‌ها را شکل داده. نه نسل‌های ما که بگوییم تو برو فیلم بساز. زندگی فلان را بساز. «عقاب‌ها» از دل زمانه درآمده.

کاش مدیریت فرهنگی به خودش بیاید و زمانه را حذف نکند. وقتی زمانه را حذف نکند امکان گفت‌وگوی همه به وجود می‌آید.

* یادتان باشد که کانی‌مانگا و عقاب‌ها، فیلم‌‌های جنگی که فروش داشتند از دل زمانه درآمدند. زمانه تغییر کرده رسول ملاقلی‌پور فیلم دیگری ساخته.

بله. جور دیگر فیلم ساخته. امیدوارم تغییر را حس کنند و زمانه را بفهمند. حذف هر دو اینها و ندیدنشان بی‌انگیزگی به وجود می‌آورد و بی‌انگیزگی برای جامعه اتفاق خوبی نیست.

خیلی متشکر هستم از بینندگان عزیز هم که تا این لحظه بیننده ما بودند متشکر هستم.

 

 

 

دیدگاه تان را بنویسید