موسیقی سنتی ایران
مرحوم سهراب محمدی - شاره جان
شاره جان نام معشوقه ایست که داستان عشق او و معشوق جنگاورش در صفحات تاریخ گم شده است
اعتمادآنلاین| شاره جان نام معشوقه ایست که داستان عشق او و معشوق جنگاورش در صفحات تاریخ گم شده است، در بهبوحه حمله ازبکها و ترکمنها به سرحدات شمال خراسان که گویا معشوق در خط حمله و یا نقطه دیگری در حال جنگیدن بوده که خبردار میشود دشمن از راه دیگری خودش را به برج زنگلانلو رسانده است جایی که معشوقه اش شاره در آنجا زندگی میکند و چشم به راه معشوقش مانده است.
قطعه موسیقی شارێ جان:
در روزهای دور در صفحات پیشین تاریخ ایران، زمانی که سختی و سردی هجوم اقوام متجاوز به شمال خراسان گرمای حضور ایلیاتی مردمان سرزمینمان را به سردی میکشاند. در روزی که معشوقه ی داستان ما در آنسوی راه از یارش در این سوی راه جدا می افتد، این آتش عشق است که سوز این جدایی را به اوج آسمان سرد تنهایی می کشاند و پرتویی از آن را بر قلب بخشی خراسانی می افکند.
پرتویی از قلبش بر زبانش جاری می شود و همچون برق شمشیری رو به سوی متجاوز، راه را خطاب قرار می دهد و شکوه از روزگار می کند که او را از یارش جدا کرده. امروز این فخر موسیقی خراسان است که از حنجره اش همان آتش و همان سوز را روایت می کند و آتش به قلب راه هایی می زند که راه میان عاشق و معشوق را سد میکنند. سهراب محمدی همان راوی عاشقیست که سوز صدایش لرزه بر اندام شنونده می اندازد.
ترجمه آهنگ شاره جان سهراب محمدی
Ez ku îrû (îro) lêlê lêlê lêlê çi(çiqas)
xemgîn im hay hay *Şarê can hay hay Şarê can
من که امروز غمگین و ناراحتم، ای جان، شاره جان
Nata(mîna-wekî) marê lêlê lêlê lêlê
we(bi) birîn im hay hay Şarê can hay hay Şarê can
مانند ماری زخمی هستم آی شاره جان
Hatim carê lêlê lêlê lêlê
te biwînim(bibînim) hay Şarê can hay hay Şarê can
آمده ام یکبار دیگر تو را ببینم هان ای شارِه جان
Bira berde berde berde
dijmen *Borjî Zingil e Şarê can
برادر رهایم کن دشمن به برج زنگل رسیده است
Elacekê(dermaneke) zû bigir(bigire) le(li) birînî dile (vê dilî)
زخم دل رو درمان کن
Ez hemîşe lêlê lêlê lêlê
nême(nayêm) vira hay Şarê can hay hay Şarê can
من که همیشه به اینجا نمی آیم آی شاره جان
Dilkê(dilê) mi(min) kir lêlê lêlê lêlê
ax va kevira hay Şarê can hay hay Şarê can
(این دلم بود که من را مجبور کرد اینکار را انجام دهم(من را به اینجا آورد
Bira berde berde berde
dijmen *Borjî Zingil e Şarê can
برادر رهایم کن دشمن به برج زنگل رسیده است
Elacekê zû bigir le birînî dil e
زخم دل رو درمان کن . .
دیدگاه تان را بنویسید