کد خبر: 230571
|
۱۳۹۷/۰۶/۱۴ ۰۹:۴۷:۰۰
| |

روایتی جدید از پرونده تصادف مهدی قائدی

پرونده تصادف مهدی قائدی هنوز به سرانجام نرسیده است.

روایتی جدید از پرونده تصادف مهدی قائدی
کد خبر: 230571
|
۱۳۹۷/۰۶/۱۴ ۰۹:۴۷:۰۰

اعتمادآنلاین| شب تصادف راننده چه کسی بود؟ سرنشینان خودرو از مهمانی باغ برمی گشتند یا پارک دلوار بوشهر؟ دختر داخل خودرو چه نسبتی با بازیکن استقلال داشت؟ این سوال های بی جواب پرونده مرگ احمدرضا شاکر است که 7 ماه پیش در تصادف جنجالی مهدی قائدی بازیکن تیم فوتبال استقلال به کام مرگ فرو رفت. فاطمه باقری مادر احمدرضا شاکر که پسرش را در این تصادف از دست داد همچنان به دنبال سوال های بی جواب از شب این حادثه است.

خانواده شاکر که 7 عضو بدن پسرشان را به بیماران نیازمند اهدا کرده اند می گویند هرگز به دنبال غرامت نیستند اما می خواهند حقیقت روشن شود . باقری معتقد است مهدی قائدی که در زمان حادثه گواهینامه رانندگی نداشته پشت فرمان بوده و این تصادف مرگبار را رقم زده است و اگر این موضوع در دادگاه به اثبات برسد باید دید که چه اتفاقی برای آینده این بازیکن فوتبال کشور خواهد افتاد.

خانم باقری، بعد از تصادفی که منجر به مرگ پسرتان شد شما علیه راننده خودرو شکایت کردید. الان آخرین وضعیت پرونده چیست؟

پرونده شکایت ما نسبت به همان 6 ماه گذشته هیچ تغییری نکرده، یعنی هنوز در قسمت دادیاری و تحقیق است! نتیجه تحقیقات را هم به ما اعلام نمی‌کنند. من از طریق وکیل‌مان که پیگیری کردم، می‌گوید راننده‌های اورژانس‌هایی که شب حادثه سر صحنه تصادف رفته بودند برای توضیح به دادیاری احضار شده‌اند اما نرفته‌اند. ظاهرا می‌گویند چون دو بار از آنها درخواست شده و نرفته‌اند، حکم جلب‌شان را گرفتند تا توضیح بدهند که وقتی سر صحنه تصادف رسیدند چه دیده‌اند و چه کسی پشت فرمان بوده؟!

مگر همان شب تصادف اظهارات راننده‌های اورژانس ثبت نشده بود؟

همان شب در کلانتری توضیح داده بودند، اما الان دادیار از آنها خواسته است، ولی هنوز نیامده‌اند.

الان چیزی که شما از شب حادثه می‌دانید، چیست؟ منظورم این است که تا این لحظه شما چه جوابی گرفته‌اید؟

بیرون از دادگاه همه می‌گویند مهدی قائدی پشت فرمان بوده، حالت طبیعی نداشته و دختر با آنها بوده. ولی خودشان برای دادگاه یک سناریو درست کردند و حرف‌های‌شان با هم یکی نیست.

چه سناریویی؟

ببینید! می‌گویند تا نصفه راه مهدی پشت فرمان بوده، اما از نصفه راه راننده عوض شده و محمد امین حسن‌پور موقع تصادف پشت فرمان بوده است.

طراح اصلی این سناریویی که از آن حرف می‌زنید چه کسی است؟

باشگاه استقلال می‌خواهد آبروی بازیکنش نرود. وگرنه باشگاه نباید بداند که بازیکنش ساعت یک بامداد کجا بوده و چرا دختر همراهش بوده است؟!

از آن خانمی که در خودرو بوده به عنوان شاهد بازجویی شده؟

بله، همان روز اول در بیمارستان به پلیس کلانتری گفته بود که مهدی پشت فرمان بوده است، اما بعد که ما شکایت کردیم و پرونده به دادگاه کشیده شد، ایشان در جواب دادیار گفته نمی‌دانم و اطلاع ندارم که چه کسی پشت فرمان بوده!

مگر موقع تصادف در خودرو نبوده؟

چرا، ولی الان اظهار کرده که خواب بوده و یادش نمی‌آید.

از صحنه تصادف فیلمی وجود ندارد؟

یک نفر موقعی که اورژانس به صحنه تصادف رفته فیلم گرفته و من هم این فیلم را دارم. در فیلم دخترخانمی که همراهشان بوده روی زمین خوابیده و مامور اورژانس در حال صحبت کردن با او است و می‌پرسد لنز در چشمانت است، حالت خوب است، نیست؟!

این فیلم ضمیمه پرونده شده است؟

بله، من این فیلم را روی سی دی رایت کرده و به دادیاری داده‌ام.

دوربین‌های راهنمایی و رانندگی چطور؟ تصویری ثبت نکرده که نشان دهد چه کسی پشت فرمان بوده؟

تصاویر وجود دارد اما خیلی تاریک است و چیزی دیده نمی‌شود. حتی ما تصاویر را به آگاهی تهران فرستادیم، اما نتوانستند مشخص کنند که چه کسی پشت فرمان بوده.

می‌خواهم مشخص شود که در زمان تصادف چه کسی پشت فرمان بوده و چطور این اتفاق افتاده است. چهار نفری که به عنوان شاهد رفته‌اند دادیاری و ماجرا را توضیح داده‌اند حرف‌های‌شان با هم یکی نیست! دو تا از آنها گفته‌اند احمدرضا عقب، یکی گفته جلو و دوباره یکی‌شان گفته وسط نشسته بوده، خلاصه هر کدام‌شان یک چیزی گفتند! من به عنوان مادر احمدرضا حتی نمی‌دانم پسرم در آخرین لحظات زندگی‌اش روی کدام صندلی ماشین نشسته بوده و اصلا از ماشین پرت شده یا در باز شده است!

درخواست غرامت کرده‌اید؟

غرامت برای من اصلا مهم نیست. احمدرضا دچار مرگ مغزی شد و ما اعضای بدنش را اهدا کردیم. یعنی از قطعه‌قطعه بدن بچه‌ام گذشتم، روزی که دکتر گفت اجازه می‌دهید بافت قفسه سینه پسرتان را هم در بیاورم گفتم آقای دکتر پسر من ورزشکار بوده و بدنش خیلی سالم است، حیف است که برود زیر خاک هر چیزی که فکر می‌کنید به درد بیماری می ‌خورد را اهدا می‌کنیم. بنابراین ما 8 قطعه بدن پسرم مثل 2 کلیه، پانکراس، 2 دریچه قلب، کبد و بافت سینه‌اش را اهدا کردیم.

اینکه مهدی قائدی بازیکن تیم فوتبال استقلال است به نظرتان تاثیری در روند رسیدگی پرونده داشته است؟

شک نکنید! حتما یک چیزی هست که هنوز بعد از 7ماه هیچ اتفاقی نیفتاده حتی ماشینی که با آن تصادف کردند فروخته شده و هرکدام‌شان سر خانه و زندگی‌شان هستند، اما تحقیقات پرونده هنوز تمام نشده است! چند روز پیش روزنامه خبر ورزشی نوشت که به خاطر بازی‌های آسیایی تیم امید مسئولان درخواست کرده‌اند که رسیدگی به پرونده عقب بیفتد. یعنی بازی‌های آسیایی خیلی مهمتر از جان بچه من است.

همان موقع که این حادثه رخ داد و رسانه‌ای شد در خبرها آمده بود که مهدی قائدی، پسر دایی احمدرضا بوده. این خبر صحت دارد؟

خیر، ما هیچ نسبت فامیلی با قائدی نداریم و او فقط با پسر من دوست بود.

واکنش مهدی قائدی به شکایتی که شما کرده‌اید چه بود؟

مهدی قائدی به من تسلیت هم نگفته است! فقط یک بار به من پیام داد که ماشین بیمه است و دیه‌اش را می‌دهد. یعنی پول دیه اندازه جان بچه‌ام احمدرضا است! من حاضرم پول دیه را به او بدهم احمدرضا را به من برگرداند! البته چون مدعی شده که پشت فرمان نبوده برای خودش ادعای دیه کرده است.

یعنی خودش پیگیر پرونده نیست؟

مهدی قائدی خودش را کنار کشیده تا بتواند پول دیه را از بیمه بگیرد. اما الان سه نامه روی پرونده است. یکی از این نامه‌ها از طرف بیمه است که با توجه به اینکه مهدی گواهینامه نداشته باید مشخص شود که راننده ماشین چه کسی بوده. یک نامه دیگر از طرف امنیت اخلاقی است و با توجه به اینکه مهدی قائدی بازیکن استقلال است باید مشخص شود که دختری که در ماشینش بوده ساعت یک و نیم بامداد چرا با آنها همراه بوده! و سومین نامه هم از طرف وزارت ورزش است که باز هم خواستار این هستند که چه کسی پشت فرمان بوده و نسبتش با دختر سرنشین ماشین چه بوده است.

مهدی سر خاک احمدرضا آمد؟

موقع خاکسپاری که خودش در بیمارستان بستری بود، اما بعدش هم نرفته چون اگر رفته بود حداقل یک عکس یا استوری در اینستاگرامش می‌گذاشت. همان‌طور که تولد فوتبالیست‌ها را در اینستاگرامش تبریک می‌گوید یا باشگاه‌های بدنسازی و لباس‌فروشی‌ها را در پست‌هایش تبلیغ می‌کند حداقل می‌توانست یک عکس از خاطراتش با بچه من هم بگذارد.

جواب این سوال‌ها در پرونده نیست؟

مهدی قائدی یک باشگاه فوتبال را پشت خودش دارد، اما ما هیچ‌کس را نداریم. اگر مهدی قائدی در محکمه بتواند مستندات اولیه تصادف مثل همراه داشتن یک دختر، نداشتن حالت طبیعی و راننده بودنش را از پرونده حذف کند، می‌خواهم روز آخر دادگاه یک لوح تقدیر برایش بنویسم و تقدیمش کنم. چند وقت پیش با دادستان دیدار داشتم. گفتم اگر رأی دادگاه به نفع او صادر شود فقط می‌خواهم تک‌تک آنهایی که شهادت داده‌اند جلوی من دست روی قرآن بگذارند که مهدی قائدی آن شب پشت فرمان نبوده و بعد از دادگاه بیرون بروند.

این قضیه که آن شب مهدی قائدی حالت عادی نداشته در پرونده‌شان ثبت شده است؟

نه، اصلا نیست. ببینید! تصادف ساعت یک و 45 دقیقه اتفاق افتاده اما آن موقع به پلیس110 اعلام نکردند و ماموران ساعت 6 صبح رفته‌اند. بنابراین وقتی به دادیار این مسائل را می‌گویم جوابم این است که چون پلیس همان موقع سر صحنه نبوده و صبح رفته نمی‌توان به این موضوع استناد داشت.

شب حادثه پسر شما هم در خودرو بوده است. به خود شما نگفته‌اند خانمی که همراهشان بوده با آنها چه نسبتی داشته؟ اصلا با مهدی بوده یا احمدرضا؟

ببینید! احمدرضا به من نگفته بود که به باغ می‌روند. الان 4 نفری که بازجویی شده‌اند این موضوع را رد کرده‌اند. یکی‌شان می‌گوید پارک دلوار بوده‌ایم؛ یکی می‌گوید در آلاچیق‌های دلوار بودیم و اسمی از میهمانی و باغ نیست!

شما مطمئن هستید که مهدی قائدی پشت فرمان بوده است؟

طبق کروکی‌ای که پلیس کشیده و صدماتی که به مهدی قائدی وارد شده مشخص است که او پشت فرمان بوده. ببینید! مهدی در تصادف طحالش پاره شده! مگر پزشکی قانونی مشخص نمی‌کند که بر اثر چه چیزی طحال پاره می‌شود؟! مگر صندلی عقب چیزی داشته که در طحال سرنشین فرو برود؟! همان موقع که تصادف را به ما اطلاع دادند هم خانواده مهدی می‌گفتند پسرشان پشت فرمان بوده. حتی آقای توفیقی به همسر من زنگ زد و گفت خودت می‌دانی که مهدی آه ندارد که با ناله سودا کند! معنی این حرف چیست؟!

خانم باقری، پسر شما و مهدی قائدی خیلی با هم صمیمی بودند. با توجه به اینکه مهدی قائدی گواهینامه نداشته، شما دیده بودید که پشت فرمان بنشیند؟

بله، مهدی گواهینامه نداشت اما در تهران ماشین داشت! 24 ساعت قبل از این تصادف در تهران به همین دلیل به دادسرای جنت‌آباد رفته و تعهد داده بود که پشت فرمان ننشیند. دقیقا هفتم بهمن‌ماه در دادسرا مهدی قائدی تعهد داده که پشت فرمان ننشیند و حتی دختر من با او در دادسرا بود و خود ما دنبال کارهایش بودیم.

خودرویی که با آن تصادف کردند، متعلق به مهدی قائدی بود؟

نه، ماشین محمد امین حسن‌پور بود و برای همین هم الان ادعا کردند که او راننده بوده است.

برای شما یکسری چیزها مشخص است، اما ظاهرا چنین مستنداتی در پرونده وجود ندارد.

ببینید! بوشهر یک محیط کوچک است و خیلی زود خبرها پخش می‌شود و غیر ممکن است که در این شهر اتفاقی بیفتد و بتوانی پنهانش کنی، بنابراین از در دادگاه که بیرون بیایید از هر کسی که بپرسید، می‌گویند شب حادثه مهدی قائدی پشت فرمان بود، حالت عادی نداشته، دختر همراهشان بوده، باغ بوده‌اند. ولی در دادگاه سه‌تا از دوستان مهدی قائدی رفته‌اند شهادت داده‌اند که مهدی تا نصفه راه پشت فرمان بوده و باغ نبوده‌ایم و آن خانم رابطه‌ای با ما نداشته است.

شما می‌گویید در بوشهر کسی نمی‌تواند کاری انجام دهد و دیگران متوجه نشوند. باغی که آن شب بچه‌ها به آنجا دعوت شده بودند را پیدا کردید؟

بله، پیدا کردیم اما صاحب باغ چون پسر خودش هم همراه بچه‌ها بوده و در واقع سرنشین یکی از آن سه‌ ماشین‌ بوده، موضوع را انکار کرد.

در خبرها آمده بود که سه‌ خودرو بودند، اما آقای حسن‌پور در یکی از مصاحبه‌هایش این موضوع را رد کرده است.

بله، سه ماشین بودند، این موضوع درست است اما طبق سناریویی که چیده‌اند، منکر شده‌اند. اگر این قضیه برعکس اتفاق افتاده بود؛ پسر من راننده بود و یک بازیکن فوتبال کشته می‌شد، الان احمدرضای من پشت میله‌های زندان بود!

هیچ‌کدام از سرنشینان این سه خودرو حرف شما را تایید نمی‌کنند؟ یعنی همه شاهدان ماجرا پشت مهدی قائدی ایستاده‌اند؟

چه بگویم! بعد از چهلم احمدرضا همان‌هایی که شب حادثه همراهش بودند البته به غیر از آن دختر خانم، در بوشهر لب دریا لایو استوری گذاشتند با آهنگ بندری! خب، یک لحظه وجدان‌شان درد نیامد که شاید مادر یا پدر احمدرضا این لایو را در اینستاگرام ببینند؟! اتفاقا من دیدم و برای‌شان پیغام دادم که خوش باشید ولی لطفا خوشی‌های‌تان را نشان ندهید چون شاید بعضی‌ها با احمدرضا خاطره داشته باشند! حتی دو ماه بعد از این حادثه از یک طرف مرخصی پزشکی گرفته بود، از یک طرف دیگر رفته بود کیش و عکس می‌انداخت و در اینستاگرامش می‌گذاشت.

با ابهاماتی که در پرونده وجود دارد، فکر می‌کنید سرانجام پرونده مرگ احمدرضا به کجا می‌رسد؟

من همه چیز را به خدا سپردم. ببینید! من گفتم که از اعضای بدن پسرم گذشتم. کاش مهدی قائدی هم می‌آمد و می‌گفت ببخشید جوانی کردیم، اتفاق بود و واقعیت‌ها را می‌گفت. انتظار داشتم مهدی که به هوش آمد به من می‌گفت خاله پسرت رفت، من جای پسر شما. مهدی 6 ماه در خانه ما زندگی کرده و سفره ما یکی بوده است. راستش این اتفاق‌های بعد از مرگ احمدرضا واقعا برایم درد سنگینی داشت.

اگر فرضیه‌ای که شما می‌گویید درست باشد و آن شب مهدی قائدی پشت فرمان بوده باشد؛ این حق را به او نمی‌دهید که چون گواهینامه نداشته ترسیده که زندگی و فوتبالش با این اشتباه نابود شود و برای همین واقعیت را انکار می‌کند؟

فوتبال مهمتر است یا جان یک آدم؟! می‌گویم من از بدن بچه‌ام گذشتم از مهدی نمی‌گذشتم؟!

یعنی الان حاضرید اگر واقعیت را بگوید از شکایت‌تان صرف نظر کنید؟

الان بعد از 7 ماه؟! به خودش هم گفته‌ام که اگر محکمه عادلانه‌ای وجود داشته باشد به هیچ جایی نمی‌رسی. بعضی‌ها یک جایی سرشان به سنگ می‌خورد و از خواب غفلت بیدار می‌شوند و به خودشان می‌آیند، اما مهدی قائدی چون خیلی زود بزرگ شد، خودش را گم کرده، بنابراین هیچ‌وقت به خودش نمی‌آید.

حرف آخرتان؟

جان آدم‌ها از همه چیز مهمتر است. مهدی قائدی تا به حال ضربه روحی نخورده که معنی داغ دیدن را بفهمد.

منبع: روزنامه شهروند

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها