به بهانه سوپرکلاسیکو، مسابقهای بین تیمهای بوکاجونیورز و ریورپلاته:
فوتبال؛ جنگی برای سرزمین مادری
آمریکای لاتین همه شکستها و ناکامیها را با یک توپ و زمین سبز به خوبی تسویه میکند. آنها یاد گرفتهاند که با دریبلها و دویدنها و شوتها همه آنچه را سالیان سال در سرزمین مادریشان تکرار شد جبران کنند.
اعتمادآنلاین| فرشاد اعظمی- اگر فوتبال در قاره سبز در تاکتیک و تکنیک رنگ میگیرد. آمریکای جنوبی جایی است که فوتبال جان دارد و عشق برانگیز است. فوتبال در آنجا همه چیز است. حتی در سختترین روزهای اقتصادی و جنگ، در تمام روزهایی که دولتهای تا خرخره مقروض لاتین زیر پوتین شمالیها بودند، فوتبال همان معجزهای بود که دست خدا را زیر آفتاب سوزان جام جهانی 86 نمایان کرد؛ اتفاقی که خیلیها آن را با سیاست گره زده تا سالها بعد نیز امیر کاستاریکا مستندساز معروف در باب آن، بزرگان فوتبال لاتین را سیاستمداران بخواند.
اما فراتر از این سیاست میتوان فوتبال را اسباب انتقاد و انتقام از قدرتها دانست. مثل وقتی که مارادونا آن گل معروف را به انگلیس زد، میلیونها نفر با شوق به هوا جستند تا در پس تاریخیترین پیروزی آلبیسلسسته مقابل انگلیسیها نبرد فالکلند و کشتار بیرحمانه سربازان آرژانتینی و داغ مادران جنگدیده التیام یابد. الدیگو درباره آن مسابقه سالها بعد گفت که «احساس کردم کیف یک انگلیسی را زدم و خوشحالم»!
بنابراین چنین تفسیر و تمجیدی از فوتبال در آمریکای لاتین نه دور و نه بعید است که آنان همه شکستها و ناکامیها را با یک توپ و زمین سبز به خوبی تسویه میکنند. آنها یاد گرفتهاند که با دریبلها و دویدنها و شوتها همه آنچه را سالیان سال در سرزمین مادریشان تکرار شد جبران کنند و چنین است که شور و شوق هواداران در آمریکای لاتین و آرژانتین رنگ دیگری میگیرد و جز معجزه چیزی برازنده این فوتبال اساطیری نیست و نخواهد بود.
معجزهای که حالا در معتبرترین رقابت باشگاهی لاتین هیجان دوچندانی دارد. آن هم در شرایطی که دو باشگاه آرژانینی به مرحله نهایی رسیدهاند تا این بار سوپر الکلاسیکو برای فتح آمریکای جنوبی باشد. رقابت آتشینی که تاکنون 247 بار برگزار شده و سرمهای و زردپوشان بوکاجونیورز 88 بار و سفید و قرمز پوشان ریورپلاته 81 بار به پیروزی رسیدند و در این میان 78 بار کار دو تیم به تساوی کشیده است. دوباره بوینس آیرس قطب فوتبال آمریکا شده و همه نگاهها را به خود معطوف کرده است. اتفاقی مشابه با آن چیزی که قبلا برای مادرید در اسپانیا تکرار شد.
در بازی رفت فینال لیبرتادورس که به میزبانی بوکاجونیورز برگزار شد، دو تیم به تساوی 2 بر 2 رضایت دادند تا این بار در 9 مایل آن طرفتر دو تیم رقابت برگشت را برگزار کنند. رقابتی که برخی در توضیح و تفسیر آن شانس ریورپلاته را به مدد قانون گل زده در خانه حریف بیشتر میدانند ولی آمار و احتمالات بوکاجونیورز را بخت اول قهرمانی میداند.
بوکاییها تاکنون 10 بار به فینال لیبرتادورس رسیدهاند که 6 بار جام را بر بالای سر بردهاند و در طرف دیگر ریوریها دقیقا نصف این افتخارات را دارند تا در نهایت هر دو تیم بعد از ایندپندیته دیگر باشگاه آرژانتینی که 7 قهرمانی تجربه کرده است، افتخارآفرینان سرزمین «چه» باشند.
البته اهمیت دیگر این رقابت به تغییر نسل فوتبالی سرزمین نقره مربوط میشود. وقتی الدیگو با حسرت شکست آلبیسلسته را مقابل خروسها در روسیه میدید، همه تحلیلها و برداشتها به این سمت رفت که وقت آن رسیده تا آرژانتین تغییر کند. جوان شود و پوست اندازد و طور دیگری بدود، بتازد تا پیروز شود. حتی اگر این تغییر به معنای آن باشد که مارادونای موعود کنار رود که رفت.
بنابراین فینال تمامنقرهای لیبرتادورس، فرصت دوبارهای است که آرژانتین جان بگیرد و چون ققنوس از آتش برخیزد. به ویژه آنکه ترکیب چند بازی اخیر آرژانتین نیز حکایت از همین مساله دارد که تحولات آتی بیش از هر زمان دیگری رنگ و بوی خانگی دارد و این بار ستارگان داخلی نقش مهمتری ایفا کرده و لژینورها یاغی نخواهند بود.
دیدگاه تان را بنویسید