مهدی مهدویکیا:
جانشینی برانکو برایم وسوسه انگیز بود/ بهتر بود از کیروش آنطور انتقاد نمیکردم
ستاره فوتبال ایران و یکی از اسطوره های باشگاه پرسپولیس از تمام پیشنهاداتش گذشت تا کماکان تمرکزش روی موفقیت تیم آکادمی کیا باشد.
اعتمادآنلاین| مهدی مهدوی کیا از زمانی که به عنوان یک بازیکن جوان در ترکیب تیم پرستاره پرسپولیس به میدان رفت، گلزنی به آمریکا و درخشش در هامبورگ و بوندس لیگا تا امروز همواره یکی از محبوب ترین ستاره های فوتبال ایران بوده است. او در این سال ها که از فوتبال خداحافظی کرده همواره یکی از گزینه های مورد نظر تیم های ملی ایران و پرسپولیس بوده است اما او در حالی که مدارج مربیگری را طی می کرد کار در تیم های پایه هامبورگ را آغاز و اقدام به تاسیس آکادمی فوتبال کیا کرد. او به همراه هادی مهدوی کیا برادرش که بازیکن سابق پرسپولیس بود، در این سال هابا تلاش بسیار آکادمی کیا را تبدیل به یکی از تیم های موفق فوتبال پایه ایران و در سطح جهانی کرده است.
پیشنهاد جانشینی برانکو را در کردم
در تمام سالهایی که فوتبال بازی میکردم، هر وقت به ایران میآمدم و با مردم روبهرو میشدم همیشه بیشترین سوال نوجوانها و بچهها درباره این بود که چطور میتوانند وارد فوتبال حرفهای شوند. خیلیها مدرسه فوتبال رفته بودند، کلی پول خرج کرده بودند و به هیچ نتیجهای هم نرسیده بودند. از همان زمان در ذهنم بود طرحی را برای استعدادیابی اجرا کنم که بهخصوص روی استعدادهای مناطق محروم کشور تمرکز داشته باشد. از آکادمی هامبورگ چیزهای زیادی یاد گرفته بودم که همه را اینجا به کار گرفتم. از کار سیستماتیک و بسیار دقیقی که آلمانیها برای استعدادیابی میکنند تا حد امکان الگوبرداری کردم. سال2015 اولین قدم را برداشتیم و خوشبختانه استعدادهای خوبی هم پیدا کردیم و به نتایج خوبی رسیدیم. پیشنهاد دستیاری برانکو و هدایت تیمهای ملی پایه را رد کردم چون فکر میکردم اینجا میتوانم به اهدافم برسم. اهداف کوتاهمدت و بلندمدتی داشتیم که فعلا در کوتاهمدت حتی از اهدافمان هم فراتر رفتهایم.
تغذیه تیم های پایه
سال2015 با استعدادهای 11ساله شروع کردیم که هر سال بالا آمدند و استعدادهای جدید هم به آنها اضافه شدند. الان در ردههای 11 تا 16سال تیم داریم. هدف اول ما این بود که ورودیهای سال اول وقتی به 16سالگی میرسند حداقل 3نفرشان به تیمملی نوجوانان برسند. اما این تعداد خیلی بیشتر از انتظار ما شد. الان در مراحل انتخابی 13، 14بازیکن از آکادمی ما در لیست تیم ملی زیر 16سال هستند.
از 35بازیکن تیم ملی نوجوانان 14نفرشان محصولات آکادمی ما هستند. آن هم بچههایی از کردستان، یزد،... و جاهایی که اصلا فوتبال در آنجا نبود. با این تورنمنتهای خارجی که ما با این بچهها رفتیم و همه در جریانش هستید، این 10، 14نفری که به تیمملی رسیدهاند هر کدام سابقه 70بازی بینالمللی دارند. 70بازی مقابل باشگاههای بزرگ دنیا مثل بارسلونا و بایرنمونیخ و آیندهوون و اتلتیکومادرید و... در حالی که بقیه بازیکنان تیمملی اولین بازی بینالمللی را در همین مسابقات مقدماتی آسیا با کشورهای اطرافمان یعنی آذربایجان و افغانستان و... میکنند. برآورد ما این است که بازیکنان آکادمی وقتی به 18سالگی میرسند و وارد تیمملی جوانان میشوند هر کدام 100بازی بینالمللی داشته باشند. خب این خیلی اتفاق خوبی است و اگر برگردیم به سوال اول شما، من فکر میکنم از این طریق خیلی بهتر میتوانم به فوتبال کشورم کمک کنم تا در سمتهایی مثل مربی پرسپولیس و تیمملی. بله خیلی وسوسهانگیز بود که پیشنهاد پرسپولیس را قبول کنم و جای برانکو بنشینم. من از بچگی عاشق پرسپولیس بودم، برانکو هم تیم خوبی ساخته که داشتنش آرزوی هر کسی است. اما من هدفم چیز دیگری است و
فکر میکنم اگر بتوانم چند سال دیگر دو سه بازیکن خیلی خوب از محصولات آکادمی را به پرسپولیس بدهم، به تیم محبوبم هم کمک بیشتری کردهام.
از جیب خودم هزینه کردم
مشکلات بیشمارند. وقتی این کار را شروع کردم خیلی از دوستان نزدیکم میگفتند «مهدی اصلا میدانی داری چه کار میکنی؟ میخواهی سالها از جیبت خرج کنی و بازیکن بسازی بعد یا تحویل تیمهای نظامی بدهی یا مفت و مجانی بروند تیمهای دیگر بازی کنند؟» بله اینها هست اما شما اگر بخواهی به مشکلات فکر کنی اصلا نباید کاری را شروع کنی. ما کاری که عشقش را داشتیم شروع کردیم، تا اینجا هم پیش آمدیم و به زودی وقتی به آن مراحل برسیم برای آن مشکلات هم یک فکری میکنیم. کاری که ما شروع کردیم، شما در هر جای دنیا شروع کنی همه ارکان فوتبال به کمکتان میآیند و حمایت میکنند. اما اینجا کسی کمک نمیکند، تازه این مشکلات هم هست. برای همه چیز هم باید پول بدهی. خبرهایی میآمد که در خارج از کشور اسپانسرهایی داریم یا مثلا برای هزینه لباس و شرکت در تورنمنتها یک حمایتهایی میشویم اما هیچکدام از اینها نبوده. فقط بعضی از دوستان خودم بهخاطر عشق و علاقهشان در بخشهایی از کار کمکهایی کردند. آن هم درصد کمی از هزینهها را پوشش میداد. بقیه را شخصا از جیب خودم هزینه کردم.
عدد و رقمی دارید که تا حالا حدودا چقدر هزینه کردید؟
عدد و رقم که نمیدهم اما بهعنوان یک نمونه میگویم ما همین ماه قبل آخرین تورنمنتی که شرکت کردیم با 41بازیکن و 9مربی و همراه به اروپا رفتیم. این 50نفر 20روز در اروپا بودند و به سه چهار کشور مختلف هم سفر کردند. شما هزینه پرواز و اقامت این 50نفر را با ارز امروز حساب کنید ببینید به چه رقمی میرسید! تازه این فقط یک نمونه از صدها هزینهای است که داریم. در این بین تورنمنتهایی هستند که شکل خاصی دارند و هزینه اقامت و... پایین میآید. مثلا در فرانسه یک تورنمنت خیلی جالب در رده پایه هست که خیلی هم قدیمی است و حدودا 50سال قدمت دارد. در این تورنمنت بچهها هتل نمیروند بلکه هر 2نفر میهمان یک خانواده فرانسوی میشوند و در تمام مدت بازیها با آن خانواده زندگی میکنند تا با فرهنگ و شرایط این کشور هم آشنا شوند. در شهری که این تورنمنت برگزار میشود، اهالی شهر سالهاست به این موضوع عادت دارند و هر ساله هر کدام میزبان 2نوجوان از کشورهای مختلف میشوند. ما هر ساله در این تورنمنت حضور داریم. واقعا تجربه عجیب و کمنظیری است. ویدیوهایی دارم از لحظه خداحافظی خانوادههای فرانسوی با بچههای ایرانی. باید ببینید چه گریهای میکنند وقتی قرار است بعد از 20روز از هم جدا شوند.
آکادمی در سوئیس و آلمان داریم
دستتنها نمیشود بیشتر از این کاری کرد و مدیریت کردن در شرایط فعلی هم اصلا با روحیات من سازگار نیست. متاسفانه کارهایی که شما میگویید اصلا بسترش فراهم نیست. من هم خیلی دوست داشتم خیلیهای دیگر هم بیایند و شبیه کاری که من دارم میکنم را انجام بدهند. اما اصلا حمایتی وجود ندارد و طبیعی است که کسی سراغ چنین کاری نیاید. حالا ما چون یک روابطی در آن طرف مرزها داشتیم توانستیم کار را تا اینجا پیش ببریم. یک مدرسه فوتبال هم راهاندازی کردیم که با آخرین متد مدارس فوتبال در آلمان و سوییس اداره میشود و درآمد آنجا را در اینجا خرج میکنیم. چون در آکادمی که ریالی از کسی دریافت نمیشود.
می خواهیم تیم بزرگسالان داشته باشیم
ما از نونهالان و نوجوانان شروع کردیم و حالا در رده جوانان هم تیم داریم. هدف نهایی ما در برنامه 5ساله دوم این است که یک تیم بزرگسال در سطح اول فوتبال ایران داشته باشیم. اینطور نیست که ما بچهها را از 11سالگی بیاوریم تا 18سالگی و بعد هیچ برنامهای برای آنها نداشته باشیم. منتظریم کمی بزرگتر شوند و به شرایط بازی با بزرگسالها برسند. آن وقت تیمی خواهیم داشت با میانگین سنی عالی که میتواند با بزرگان رقابت کند. البته برای پستهایی که نیاز داریم چند بازیکن هم از بیرون آکادمی اضافه میکنیم چون به هر حال طبیعی است که همه نیازهایمان را نمیتوانیم خودمان بسازیم. شما ببینید لاماسیا هم با آن همه شهرتی که در بازیکنسازی دارد نمیتواند تمام نیازهای بارسلونا را تامین کند و این باشگاه هر سال بازیکنهای گرانقیمتی میخرد. ما هم همین اوضاع را خواهیم داشت. اهداف ما در 5سال دوم این است که یک تیم خیلی خوب در سطح اول لیگ داشته باشیم و هر ساله بازیکنانی را به سطح اول اروپا ترانسفر کنیم. اتفاقی که سالهای زیادی است در فوتبالمان نمیافتد. من یک سوال از شما میپرسم ببینم برای جوابش چقدر باید فکر کنید. آخرین بازیکن ایرانی که در بوندسلیگا بازی کرد چه کسی بود؟ منظورم آخرین بازیکنی است که از لیگ ایران به آلمان رفت. ما آخرین نفراتی بودهایم که در بوندسلیگا بازی کردیم. چرا بعد از ما بازیکنی ساخته نشد که در بوندسلیگا بازی کند؟ آن زمان 10، 12نفر ایرانی در دسته اول و دوم آلمان بودیم، در حالی که حتی یک ژاپنی هم در بوندسلیگا نبود. الان ژاپنیها و کرهایها جای ما را گرفتهاند.
نمی خواهم بگویم ساختار فوتبال آن زمان درست بود؛درست نبود ولی این افتضاحی که امروز در فوتبال پایه هست هم نبود. چون پولی در کار نبود. میآمدی تمرین بانکملی میدیدی هزار نفر دارند تست میدهند و مربیها هم با عشق و علاقه کار میکنند. چون پول و دلال و این چیزها در رده پایه نبود مربیها با عشق و علاقه آموزش میدادند و بازیکنان خیلی بهتری تربیت میشدند. به جرات میگویم اوایل دهه70 فوتبال باکیفیتی که در رده جوانان و امید تهران بازی میشد الان در لیگ برتر انجام نمیشود. خیلی کیفیت بالا بود. من دلیل را در نوع آموزش میبینم. الان آموزش خوبی وجود ندارد و ما نتوانستهایم بازیکنی تربیت کنیم که به آن سطح برسد.
هدف ما با بازیکنان جدید فرق می کند
الان نگرش خیلی از بازیکنها تغییر کرده است مثلا مهدی طارمی هم بازیکن خیلی خوب و باکیفیتی است که می تواند در اروپا بازی کند. ولی دیدگاه بازیکن به فوتبال هم خیلی مهم است و ممکن است ترجیح بدهد کار راحت تر را انجام بدهد. من خودم را مثال بزنم، سال1997 پیشنهاد 2میلیون دلاری از چین را رد کردم و رفتم آلمان با 15هزار مارک. چون هدفم چیز دیگری بود. مهندس عابدینی که مدیر پرسپولیس بود شاهد است من 2میلیون دلار را رد کردم و با تیم بوخوم قرارداد 6ماهه قرضی بستم با 15هزار مارک. چون میدانستم جای پیشرفتم در آلمان است و اگر آن 6ماه را خوب بازی کنم به تیم بزرگتری میروم. همانطور هم شد و 8سال در هامبورگ بازی کردم. بنابراین تصمیم بازیکن و مشاورههایی که به او میدهند هم خیلی مهم است. بازیکنی مثل جهانبخش هم هست که مشاورهای خوبی کنارش هستند و با من هم همیشه تماس میگیرد. از روز اول هم تمام تصمیماتش را درست گرفته و پیشرفت خیلی خوبی داشته است.
با کی روش موافق هستم
در یک نکته کاملا با کیروش موافقم. او میگفت تجربه بینالمللی بازیکنان ایرانی پایین است و این حرف کاملا درستی بود. این همان نکتهای است که من درباره آکادمی هم گفتم و هدف ما این است که وقتی بازیکنان به سن جوانان میرسند لااقل 100بازی بینالمللی داشته باشند. حرف کیروش کاملا درست بود. من یک انتقادهایی به رفتارهایش داشتم ولی این حرفش درست بود و حرف درست را باید پذیرفت.
تفاوت کی روش و گواردیولا
به نظرم فلسفه یک مربی ثابت است و ربطی به کیفیت بازیکنانش ندارد. بعضی از مربیها همیشه سبک دفاعی را انتخاب میکنند، مثل مورینیو، مثل کیروش. کما اینکه کیروش الان در کلمبیا بازیکنان خوبی در اختیار دارد اما باز هم دفاعی بازی میکند. گواردیولا فوتبال مالکانه دوست دارد، مورینیو و کیروش فوتبال دفاعی دوست دارند. هیچ ایرادی هم ندارد. با اینحال من فقط یک بار و بعد از بازی با ژاپن از کی روش انتقاد کردم چون بازی خیلی بیکیفیتی از تیمملی دیدیم. شاید هم عراقیها بودند که بازی را خراب کردند. من اگر جای سرمربی عراق بودم در آن بازی تمام تلاشم را میکردم که برنده شوم و بهعنوان تیم اول گروه صعود کنم تا مسیر آسانتری برای فینال داشته باشم. اما عجیب بود که عراق بسته بازی کرد، ما هم بسته بازی کردیم و کلا بازی خراب شد. شاید عراقیها بازی را خراب کردند ولی ما هم هیچ برنامهای نداشتیم. من هم بعد از بازی ناراحت بودم و یک چیزهایی نوشتم. قبول دارم که متنی که نوشتم تند بود. خب آدم گاهی در حالت عصبی یک چیزی مینویسد که بعدا خودش هم فکر میکند نباید این شکلی میگفتم. الان که فکر میکنم میبینم اگر جور دیگری مینوشتم بهتر بود.
گواردیولا را دوست دارم
سبک بازی تیمهای گواردیولا خیلی جذاب است، اگرچه گاهی هم نتیجه نمیدهد. در کل نمایش تیمهای گواردیولا را دوست دارم اما مربیای که عاشقش هستم یورگن کلوپ است. او بینظیر است. هم از لحاظ فنی و هم از نظر روحی روانی و ارتباط با بازیکنانش عالی است. برای بازی لیورپول و بایرنمونیخ، من و دو نفر دیگر از مربیهای هامبورگ رفتیم آلیانس آرهنا و بازی را از نزدیک دیدیم. وقتی از نزدیک بازی تیمش را میبینید بهتر میفهمید چقدر کارش را خوب انجام داده و چقدر تیمش برنامه دارد. آمد بایرن را در مونیخ 3-1 برد و رفت. بعد آن جوی که روی نیمکت ایجاد میکند و رفاقتی که با بازیکنانش دارد بینظیر است. ذخیرههای تیم بیشتر از فیکسها دوستش دارند.
هادی با تیم به لیگ برتر می آید
خیلی ها می پرسند بالاخره یک روز قرار است روی نیمکت بنشینید و سرمربی باشید یا نه؟ باید بگویم من آدمی در کنارم دارم که پلهپله دارد با این بچهها بالا میآید و همان جو رفاقت و هیجانی که گفتم را با بچهها ایجاد کرده است. برادرم هادی را میگویم. او خیلی با علاقه مربیگری را دنبال میکند، دائما مطالعه میکند و از مربیان آلمانی که به اینجا میآیند هم یاد میگیرد. به نظرم هادی میتواند همینطور با بچهها تا لیگبرتر برود.از طرفی من دارم تمام دورهها و مراحل مربیگری را در آلمان میگذرانم و در تمام ردههای باشگاه هامبورگ مربیگری کردم. اما به موازاتش کلاسهای مدیریت را هم میگذرانم و سعی کردهام از هر طریقی که میشود این کار را هم فرا بگیرم. بهزودی هم در آلمان وارد دانشگاه میشوم تا مدیریت ورزشی بخوانم. اما اینکه در آینده چه پیش میآید و دقیقا در چه سمتی کار میکنم را باید منتظر ماند و دید.
ما ورشکست نمی شویم
باشگاههای ایران شرایط عجیب و غریبی دارند. سالهاست همه تیمها بدهکارند، درآمدی ندارند و از حق اصلیشان که حق پخش تلویزیونی است محروماند. نصف بیشتر باشگاههای ایران عملا ورشکستهاند.گنج هم اگر داشته باشیم یک روزی بالاخره تمام میشود... شرایط باشگاهداری در ایران هم فکر نمیکنم تا آن موقع تغییری بکند و چیزی درست شود. ولی بالاخره من هم 11سال در آلمان بازی کردم و بعدش هم در ساختار حرفهای آنها مربیگری کردم و چیزهایی از باشگاهداری حرفهای یاد گرفتهام. تصمیم ما این است که با چیزهایی که یاد گرفتهایم خودمان را مثل یک باشگاه حرفهای اداره کنیم و خرجمان را دربیاوریم. ما قرار نیست ورشکسته شویم. حالا حق پخش نیست اما راههای دیگری برای درآمدزایی هست. یکیاش همین فروش بازیکن که امیدواریم هر سال دو سه نفر از نخبههای آکادمی را ترانسفر کنیم. خلاصه فکرهایی داریم و باید ببینیم در عمل به کجا میرسیم. کار سختی است ولی شدنی است. تلاشم این است که آدمهای مناسب را برای هر جایگاهی پیدا کنم و ساختار باشگاهم را درست بچینم. هر چند آدمهای مناسب به سختی پیدا میشوند.
جلوی کسی را برای جدایی نمی گیریم
ممکن است بازیکنی را از آکادمی کیا حتی قبل از بازی در لیگ ایران ترانسفر کنیم.البته قوانینی که در اروپا وجود دارد یک مقدار دستوبال ما را میبندد. هیچ باشگاه اروپایی نمیتواند بازیکن زیر 18سال بگیرد و لابد در جریان هستید که باشگاههای بزرگی مثل بارسا و رئال سر همین موضوع به مشکل و محرومیت خوردهاند. آنها نمیتوانند بازیکن زیر 18سال بگیرند مگر اینکه با او قرارداد حرفهای امضا کنند. فقط 4کشور ژاپن، کره، کانادا و امریکا از این قانون مستثنا هستند. در تورنمنتهایی که ما شرکت میکنیم استعدادیابهایی از باشگاههای اروپایی حضور دارند. خیلی وقتها هم بچههای ما را میپسندند و اسم یادداشت میکنند. اما تا زمانی که آنها 18ساله نشوند نمیتوان کاری کرد. به محض اینکه 18ساله شوند بعضیها را بدون بازی در ایران به تیمهای اروپایی میفرستیم. البته باید از لیگهای کوچکتر مثل بلژیک و هلند شروع کنند و مسیر درستی برای پیشرفتشان تعیین کنیم. الان مسایلی چون حضور دلال ها یا رقبای دیگر در کنار تیم هست ولی ما سعی میکنیم به چیزهای مثبت فکر کنیم. همین دلالبازیها باعث میشود بعضی خانوادهها آینده فرزندشان را مثلا با 50میلیون پول خراب کنند. بهخاطر تصمیم غلط خانواده بعضی از این استعدادها در میانه راه از ما جدا میشوند. ما هم جلوی کسی را نمیگیریم و میگوییم کسی اگر بخواهد برود باید برود.
سبک ویلموتس با کی روش تفاوت دارد
من بازی با سوریه را ندیدم ولی بازی با کره را دیدم. شاکله تیم که همان بود و طبیعی هم بود چون فرصتی برای تغییر وجود نداشت. اما نکته مهمی که به چشم میخورد اصرار تیم روی پرس از جلو آن هم در زمین کره بود که خیلی با سبک بازی کیروش تفاوت داشت. مشخص است که ویلموتس میخواهد سبک تهاجمیتری نسبت به کیروش داشته باشد و بهجای جمع شدن در زمین خودی، پرس را از همان زمین حریف آغاز کند. البته تغییر در سبک بازی تیمملی کار سختی است. چون آنجا باشگاه نیست که شما هر روز بتوانید با تیمتان تمرینات تاکتیکی انجام بدهید. تیمملی چند ماه یک بار دور هم جمع میشوند و در همان زمان کم، مربی باید فلسفهاش را پیاده کند. اما ظاهرا قرار است از این به بعد لااقل در آسیا مقابل تیمها حمله کنیم. به نظرم تصمیم خوب و درستی هم هست چون ما تیم خوبی داریم که توانایی این کار را دارد.
باورم نمیشد برانکو جدا شود
درباره پرسپولیس که من واقعا از بعضی اتفاقات و تصمیمها شگفتزده میشوم. یک اتفاقاتی در فوتبال ایران میافتد که فقط مخصوص کشور ماست. من اصلا نمیتوانم بفهمم. پرسپولیس چندین سال مشکلات زیادی داشت و یکی دو فصلش را خود من هم حضور داشتم و از نزدیک میدیدم. بعد برانکو آمد و آن تیم آشفته را جمعوجور کرد. طی 4سال افتخاراتی کسب کرد که شاید در 20سال هم نمیشد به آن رسید. برانکو دیگر باید چه کار میکرد که باشگاه همه حواسش را برای حفظ او جمع کند و به راحتی از دستش ندهد؟ من اصلا باورم نمیشد او از پرسپولیس جدا شود. حالا اگر یک سال دیگر میرفت میگفتیم قراردادش تمام شده و رفته. ولی او یک فصل دیگر قرارداد داشت، خب شما وقتی میدانی بندی در قرارداد مربیات هست که اگر حقوقش عقب بیفتد میتواند فسخ کند باید به هر قیمتی شده اجازه ندهی کار به آنجا بکشد. وقتی شما اولین تاخیر را داری و اولین اخطار را میگیری یعنی مربیات را از دست دادهای. چرا وقتی همه چیز در باشگاه داشت به این خوبی پیش میرفت، مدیران تمرکزشان را روی حفظ برانکو نگذاشتند؟
می شد جلوی رفتن برانکو را گرفت
به نظر من میشد جلوی رفتن برانکو را گرفت. طبعا او که یکروزه تصمیم نگرفته برود. یک سری مسائل دست به دست هم دادهاند. یک روز حقوق نگرفته، یک روز شرایط باشگاه درست پیش نرفته، یک روز رفته فینال جامحذفی آن اتفاقات خندهدار افتاده و 4ساعت کنار زمین معطل مانده؛ بالاخره به جایی رسیده که احساس کرده اینجا دیگر جای ماندن نیست. این وسط یک پیشنهاد خوب هم از عربستان به دستش رسیده و تصمیمش را گرفته است. من میگویم همانطور که برانکو به پرسپولیس کمک کرد، پرسپولیس هم به برانکو کمک کرد و او را بالا کشید. او یک مربی بیکار بود که به ایران آمد و با پرسپولیس دوباره مطرح شد. او با پرسپولیس به جایی رسید که دوباره پیشنهادهای خوب به سمتش بیاید. پرسپولیس و برانکو هر دو به هم کمک کردند، اما پرسپولیس از رفتن برانکو خیلی ضرر کرد. اگر حقوقش را به موقع داده بودند لااقل میتوانستند بابت رفتنش پول بگیرند و درآمدزایی کنند. حالا به هر حال این مسائل به پایان رسیده و من هم دوست ندارم بیشتر از این درباره مسائل حاشیهای صحبت کنم. من پرسپولیس را دوست دارم و امیدوارم از مسیر خوب سالهای اخیرش خارج نشود. کالدرون هم که تازه آمده و چیز زیادی از او نمیدانیم اما چون پرسپولیس شاکله تیمش را حفظ کرده خوشبینم و امیدوارم فصل موفقی داشته باشد. اینکه کالدرون در کشورهای عربی بوده هم حسن بزرگی است چون حتما با فوتبال منطقه آشناست.
یحیی دوست خوب من است
درباره گزینه های مربیگری پرسپولیس قبل از کالدرون هم باید بگویم یحیی دوست خیلی خوب من و حالا دیگر جزو مربیان خوب و موفق لیگ ایران است. او کار را از ردههای پایین شروع کرد، در لیگیک مربی بود، دستیاری کرد و در سالهای اخیر هم خوب نتیجه گرفته است. آن سال هم نیمفصلی که در پرسپولیس بود خیلی خوب تیم را جمع کرد. اتفاقات آن فینال واقعا تلخ بود ولی شاید اگر پرسپولیس میبرد و یحیی میماند برایش زود بود و فصل بعد خراب میشد. نمیدانم، آدم نمیتواند با قطعیت بگوید اما شاید برایش خوب شد که رفت و در شهرهای مختلف کار کرد. حالا خیلی پختهتر شده و اگر روی نیمکت پرسپولیس بنشیند خیلی بهتر از آن زمان نتیجه خواهد گرفت.
نمی خواستم به هر قیمتی بمانم
شش سال از فینال جام حذفی و خداحافظی من می گذرد اما من همیشه به خداحافظی از فوتبال فکر میکردم و با آن راحت کنار آمده بودم. وقتی بچهها این جمله تکراری را میگفتند که فوتبالیست دو بار میمیرد و فلان، من میگفتم این حرفها را قبول ندارم و حالا ببینید چقدر راحت از فوتبال کنار میروم. من در 32سالگی از تیمملی خداحافظی کردم در حالی که میتوانستم یک جامجهانی دیگر هم بازی کنم. در سن 35سالگی هم در حالی از فوتبال خداحافظی کردم که یک نیمفصل بازیکن فیکس پرسپولیس بودم. خلاصه چندان علاقهمند نبودم که به هر قیمتی در این فوتبال بمانم. اما روز خداحافظیام روز تلخی شد و بیشتر بهخاطر هواداران ناراحت بودم که با شکست و ناراحتی از ورزشگاه رفتند. در آن سالهای سختی که پرسپولیس نتیجه نمیگرفت، آن جام میتوانست هواداران را کمی آرام کند. اما 80هزار نفر با شکست و ناراحتی از ورزشگاه رفتند و من بیشتر بهخاطر آنها ناراحت بودم. یک لحظاتی در زندگی هست که خیلی سخت است و چارهای نیست و باید گذراند. من یک بار در هامبورگ طعم تلخ این خداحافظی را چشیدم و یک بار هم آن شب در تهران. اینها دو سه دقیقههای خیلی سختی هستند. اما خداوند آدم را طوری آفریده که بتواند این سختیها را پشت سر بگذارد. شاید بزرگترین حسرتتان در دوران بازی، همان فینال باشد.البته اتفاقات دیگری هم بود. من زمانی آمدم پرسپولیس که یک جوان 18ساله بودم و درک نمیکردم فینال آسیا و قهرمانی آسیا چقدر مهم است. با پرسپولیس که عاشقش بودم دو بار تا پای فینال آسیا رفتم و ناکام شدیم. با تیمملی یک جامجهانی رفتم و دو جامجهانی را از دست دادم که دومی را در شش هفت دقیقه آخر گل خوردیم وگرنه صعود کرده بودیم. در جام ملتها هم که دو بار تا نیمهنهایی رفتیم و بهخصوص بار دوم یعنی سال2004 در چین کاملا شایسته مقام قهرمانی بودیم. این حسرتها همه هست، اما من همیشه با خوبیها و موفقیتهای فوتبال زندگی میکنم. چون مردم هم وقتی ما را میبینند همان موفقیتها و شادیها را به یادمان میآورند.
منبع: روزنامه همشهری ورزشی
دیدگاه تان را بنویسید