علیرضا منصوریان:
هیچ طوماری علیه ناصر حجازی امضا نکردم/ سیدجلال را پرسپولیسی کردم
علیرضا منصوریان، مردی است که روزی محبوب دل همه استقلالیها بود، اما ترجیح داد پس از توقف مقابل ذوبآهن خودش از استقلال برود تا حکم اخراج به دستش ندهند.
اعتمادآنلاین| «پرونده استقلال را بستم و کنار گذاشتم.» این جملهای بود که علیرضا منصوریان شهریور 96 پس از کنفرانس فوق العاده طولانی و خبرساز خودش در ورزشگاه آزادی بر زبان آورد. مردی که روزی محبوب دل همه استقلالیها بود، ترجیح داد پس از توقف مقابل ذوبآهن خودش از استقلال برود تا حکم اخراج به دستش ندهند. چهرهای که روزگاری روی سکوها برایش سر و دست میشکستند ولی اواخر حضورش در استقلال سنگهایی از روی همان سکوها پرتاب شد که نزدیک بود سرش را بشکند. علیمنصور از استقلال رفت و پس از آن هم دوران حضورش در ذوبآهن چندان طولانی نشد. در تمام این مدت ترجیح میداد روزه سکوت بگیرد و به ندرت در مورد شرایط فوتبال کشور و به ویژه استقلال حرف میزد.
طومار علیه حجازی
از این ماجرای جمعآوری و امضای طومار در پاییز سال 75 هیچ اطلاعی ندارم ولی با صراحت میگویم هرگز هیچ طوماری علیه ناصر حجازی عزیز امضا نکردم. اصلاً در آن مقطع چنین بحثهایی مطرح نبود. اگر قرار بود در استقلال طوماری امضا شود بدون شک من جزو اولین نفراتی بودم که در جریان قرار میگرفتم، چون آن زمان هواداران استقلال لطف بسیار زیادی به من داشتند. البته این بزرگواران همیشه به من لطف دارند. باور کنید حتی طرفداران پرسپولیس نیز با احترام با من برخورد میکنند. در مورد ماجرای برکناری مرحوم پورحیدری و روی کار آمدن مرحوم حجازی این را بگویم که در آن مقطع اصلاً بستری برای دخالت بازیکنان استقلال در چنین مسئله مهمی وجود نداشت، چون باشگاه از هیئت مدیره فوق العاده قوی و کارآمدی برخوردار بود. دکتر آقامحمدی، دکتر ایروانی، دکتر قریب و دکتر میرولد جزو هیئت مدیره استقلال بودند و هر کدام در عرصه مدیریت وزنه بسیار مهمی تلقی میشدند. باور کنید ما به عنوان بازیکن اصلاً شانس دیدن هیئت مدیره را نداشتیم و شرایط مثل امروز نبود. تمام امور در اختیار حاجکاظم اولیایی بود و ایشان خودش با هیئت مدیره هماهنگی میکرد. پس از اینکه آقای فتحا... زاده
روی کار آمد هم حکایت به همین شکل بود. اعضای هیئت مدیره استقلال کارهای کلان را به درستی پیش میبردند و یادم نمیآید که حتی یک بار پیرامون وضعیت تیم با رسانهها مصاحبه انجام داده باشند. در آن مقطع بودجه استقلال کم بود، اما به موقع تزریق میشد و آنقدر بود که کارمان را راه بیندازد.
اولین تمرین با استقلال
اولین روزی که سر تمرین استقلال آمدم را هرگز فراموش نمیکنم. فضا برایم فوق العاده سنگین بود. شما تصور کنید که از 11 بازیکن اصلی، حداقل 9 نفر یا ملیپوش بودند یا سابقه حضور در تیم ملی را داشتند. با امیر قلعهنویی برای رفتن سر تمرین هماهنگ کردم و البته در اولین جلسه، جواد زرینچه هم کنارم بود. حضور این دو نفر واقعاً برایم قوت قلب شد. اتفاقاً هر دو نفر مصاحبه کرده و از من تعریف کردند، حتی بحث بر سر این بود که زوج زرینچه- منصوریان تشکیل شود تا خاطرات بازی کردن آقاجواد در کنار مجید نامجومطلق دوباره برای هواداران تکرار شود، اما شرایط تاکتیکی استقلال به گونهای پیش رفت که با زرینچه زوج نشدم. یادش بهخیر، زوج زرینچه- مطلق واقعاً خاطرهانگیز بود. حرکت آقامجید، نفوذ آقاجواد، سانتر روی دروازه، ضربه سر کریم باوی و گل! تیم ملی بارها با این شیوه به گل رسید. البته حالا دیگر فوتبال عوض شده و نمیتوانید مانند گذشته زوجسازی کنید.
نامه علیه خبرورزشی
تا از ماجرای طومار دور نشدهایم باید به نکته جالبی اشاره کنم. تنها طوماری که من امضا کردم، علیه خبرورزشی بود! (میخندد) دقیقاً یادم میآید بهار سال 77 بود و ما در اردوی تیم ملی در ایتالیا بودیم. پس از اتفاقاتی که آنجا افتاد و بازتاب خبری در روزنامه شما، طوماری امضا کردیم و از رئیسجمهور وقت خواستیم با خبرورزشی برخورد کند. در آن زمان به ما گفتند خبرورزشی مدت یک هفته تعطیل شده است ولی حالا دارم از شما میشنوم که اصلاً چنین اتفاقی نیفتاد (دوباره میخندد).
خیانت به ایویچ
به تومیسلاو ایویچ خیانت شد؟ بله، خیانت شد ولی بازیکنان در این مسئله نقشی نداشتند. تومیسلاو ایویچ در کارنامه خودش همه چیز داشت غیر از حضور در جام جهانی، به همین خاطر با انگیزه بسیار زیادی برای هدایت تیم ملی ایران به تهران آمد. شاید باورتان نشود ولی این مربی داخل زمین فوق العاده سختگیر و منظم بود، اما پس از پایان تمرینات مثل یک پدر مهربان کنار شاگردانش قرار میگرفت. من و مهدی مهدویکیا جزو نفرات مورد علاقه اش بودیم و شک نکنید که اگر آن اتفاقات رخ نمیداد و ایویچ در جام جهانی سرمربی ایران بود من فیکس بازی میکردم. در مورد برکناری ایشان باید گفت که چنین مسئلهای بدون دستور رئیس فدراسیون ممکن نبود، همین و بس. هنوز فراموش نکردهام که ایویچ با من و مهدویکیا گاهی اوقات 20 دقیقه پس از پایان تمرینات گروهی به صورت اختصاصی تمرین میکرد. برای ما تمرین بسکتبال و پرش سهگام گذاشت تا عضلات ما قویتر شود. ماجرای این مربی فقید و فهیم را اینطوری میبندم که در مورد کنار گذاشتن او حرف زدن مثل این است که دست خودتان را داخل جوی آب کرده و از آن لجن بیرون بیاورید. اگر فلسفه رفتن ایویچ را بگویم، حالم از خیلیها به هم میخورد.
بازی با آمریکا همراه با سرمربی ایرانی
خود ما هم شنیده بودیم که، چون در جام جهانی فرانسه با آمریکا همگروه شدهایم، میخواهند یک سرمربی ایرانی روی نیمکت تیم ملی باشد ولی اگر چنین فرضی درست باشد، آن وقت دیگر در سایر ادوار جامهای جهانی هم نباید سرمربی خارجی میداشتیم ولی چنین اتفاقی رخ نداد.
جدی نگرفتن سرمایههای خودی
متأسفانه گاهی اوقات در فوتبال ایران یک ایرانی هر کاری میکند به چشم نمیآید. من برای شما دو مثال واضح میزنم؛ علیرضا فغانی تا زمانی که بهترین داور جهان نشده بود خود شما نمیدانستید که پشت سر او قرار بگیرید یا نه؟ مثال دوم هم علی دایی است؛ وقتی علی آقای گل جهان شد تازه همه فهمیدند که چه کار بزرگی انجام داده است.
مقایسه کخ با ایویچ
به هیچ عنوان نباید رولند کخ را با تومیسلاو ایویچ مقایسه کرد. قبلاً گفتهام و باز هم میگویم که استقلال با کخ 50 سال عقب افتاد. ایویچ واقعاً یک مربی فوق العاده فهیم بود که متأسفانه در فوتبال ایران اصلاً از او به درستی استفاده نشد ولی هیچ کس نمیتواند دانش فنی این مرد بزرگ را کتمان کند. من طی 10 سال مربیگری خودم حداقل 20 هزار ساعت پیرامون مسائل مختلف مرتبط با این شغل کار کردهام. از روانشناسی گرفته تا اصول مدیریت، کوچینگ و...، اما تومیسلاو ایویچ 23 سال قبل همه اینها را داشت. شاید باورتان نشود، اما حتی روی صبحانه بازیکنان نیز حساس بود و تأکید داشت که همه ما باید سر میز صبحانه حتماً سرشیر، عسل و آب پرتقال داشته باشیم. یادش بهخیر، گاهی اوقات من و حمید استیلی زودتر از بقیه به رستوران میآمدیم و آب پرتقال سیروس دینمحمدی و هادی طباطبایی را میخوردیم (میخندد). به طور کلی بهترین شیوه مدیریت فوتبال در شرایط کنونی برای یک مربی، سیستم دیسیپلین و رفاقت است. ایویچ آنقدر با سواد بود که در آن مقطع این شیوه را پیاده میکرد.
زدن زیرآب مایلیکهن
من اصلاً معتقد نیستم که محمد مایلیکهن خیلی زود سرمربی تیم ملی شد بلکه میگویم اتفاقاً خیلی زود زیرآب این مربی باشرف را زدند. مطمئن باشید در سال 75 هر کس دیگری غیر از مایلیکهن سرمربی تیم ملی میشد، هرگز آن همه ستاره برای فوتبال ایران تولید نمیشد.
رنسانس در فوتبال ایران
قاطعانه معتقدم 4 مربی در فوتبال ایران رنسانس ایجاد کردند؛ مرحوم رایکوف، مرحوم دهداری، محمد مایلیکهن و کارلوس کیروش. البته در میان آنها کار دهداری و مایلیکهن دشوارتر بود. مرحوم دهداری با ماجرای استعفای 14 بازیکن سرشناس مواجه شد و نسل جدیدی برای فوتبال ایران پرورش داد که از دل آنها نفراتی همچون عابدزاده، زرینچه، مرفاوی و... بیرون آمدند. محمد مایلیکهن نیز در میانه دهه 70 به معنای واقعی کلمه تیم ملی ایران را متحول کرد. او اصلاً یک خط هافبک جدید برای ایران به وجود آورد. در خط دفاع و حمله نیز سرمنشأ تحولات مثبت بسیاری شد. در مورد حاجیمایلی این را نیز باید بگویم که با قاطعیت معتقدم 98 درصد از حرفهایی که میزند کاملاً درست است. پیرامون مربیانی که خالق رنسانس در فوتبال ما شدند یک نکته را هم در مورد کارلوس کیروش فراموش نکنید. وقتی او سرمربی تیم ملی ایران شد، میانگین سنی ملیپوشان ما 33/5 بود، اما هنگامی که از تیم ملی کشورمان رفت معدل سنی این تیم 10 سال جوانتر شده بود.
عقد قرارداد با دورتموند
قبل از آغاز جام جهانی با تلاش دکتر حمیدرضا آصفی تیم ملی اردوی تدارکاتی خوبی را در فرانسه برپا کرد. هنگام بازگشت از آن اردو در هواپیما به تومیسلاو ایویچ گفتم بوروسیادورتموند برای جذب من علاقه نشان داده و میخواهم از شما برای سفر به آلمان و مذاکره با آنها اجازه بگیرم. ایویچ هم با روی باز اجازه داد تا مسافر آلمان شوم. میشائیل هنکه که بعداً در استقلال دستیار پرویز مظلومی شد، در پیکارهای مقدماتی جام جهانی برای زیر نظر گرفتن مهدی مهدویکیا آمده بود ولی از بازی من خوششان آمد به همین خاطر دعوتم کردند. در آن زمان نویو اسکالا ایتالیایی سرمربی دورتموند شده بود و بازیکنانی همچون ژولیو سزار و آندریاس مولر در این تیم توپ میزدند. اتفاقاً روزی که من به کمپ دورتموند رسیدم هر دو بازیکن فوق هم بودند. در آن مقطع کارل هاینس ریدله مهاجم تیم ملی آلمان از بوروسیادورتموند جدا شده و راهی لاتزیو شده بود به همین خاطر قرار شد من پیراهن شماره 13 را که مال این بازیکن بود مال خودم کنم. فراموش نمیکنم که به من گفتند برای اینکه از فرم ایدهآل خارج نشوی، میتوانی با ما تمرین کنی. بعد از حضور در کمپ دورتموند، راهی منزل علی دایی شدیم، شب
را همانجا ماندیم و صبح فردا کریم باقری را هم دیدیم. مسئولان باشگاه دورتموند پیشنهادی به ارزش 3/8 میلیون مارک به من ارائه کردند ولی با توجه به اینکه در آن مقطع تعدادی از ملیپوشان ایران توسط آقای امیر عابدینی به اروپا ترانسفر شده بودند، آقای فتحا... زاده حق ترانسفر من را هم در اختیار ایشان گذاشت! مهندس عابدینی ناگهان اعلام کرد که باید با منصوریان قراردادی 5/8 میلیون مارکی ببندید! در نهایت ما گفتیم که برویم تهران و برگردیم. البته همانجا هم با سرمربی هرتابرلین و فرانک پاگلزدورف سرمربی هامبورگ هم مذاکره کردیم ولی در نهایت مسیر لژیون شدن من تغییر کرد و چند ماه بعد هم به جای آلمان راهی یونان شدم.
جانفشانی 3 نفره
در رابطه با صعود ایران به جام جهانی برزیل نباید علاوه بر زحمات کارلوس کیروش، جانفشانی سه بازیکن ایران در جدال مقابل کره جنوبی را هم فراموش کنیم؛ رحمان رضایی، سیدجلال حسینی و پژمان منتظری هر کدام در آن بازی با از خودگذشتگی مانع گلزنی میزبان شدند.
کارنامه درخشان
کارنامه کارلوس کیروش در فوتبال ایران کاملاً درخشان است. دو بار حضور مقتدرانه و متوالی در جام جهانی که البته مرتبه دوم آن در حالی رقم خورد که ما در میان تیمهای صعودکننده صاحب بهترین خط دفاعی شدیم. در جام ملتهای آسیا هم پس از سالها به نیمه نهایی رسیدیم، اما اشتباه بازیکنان حاصل زحمات کیروش را در آنجا بر باد داد.
گل اسپانیا، بهترین لحظه زندگی
شاید برایتان عجیب باشد، اما گلی که اسپانیا به ما زد یکی از بهترین لحظات زندگی من بود! بابت گل خوردن تیم ملی فوق العاده ناراحت بودم، اما وقتی میدیدم ترکیبی از بهترین بازیکنان رئالمادرید، اتلتیکومادرید و بارسلونا برای باز کردن دروازه ایران و عبور از لایههای دفاعی که توسط کارلوس کیروش چیده شده تا این حد خوشحال هستند و گلزنی به ایران بینهایت برایشان مهم شده، احساس غرور میکردم.
دلالی در قرارداد ویلموتس
مارک ویلموتس به عنوان بازیکن چهره فوق العاده بزرگی بود و بارها جام جهانی را تجربه کرد ولی متأسفانه مسئولان فوتبال ایران عقبه مربیگری او را خوب چک نکردند. همان زمان که ایشان با مربیان لیگ برتری جلسه گذاشت به او گفتم که جای سختی برای کار آمدهای و امیدوارم عقبه بازیگریات کمک حال شما شود. من نمیدانم چه کسی ویلموتس را آورد ولی متأسفانه باید بگویم در قرارداد او دلالی شده است. ایشان الان شکایت کرده و اگر به دادگاه عالی ورزش برود، چیزی حدود 100 میلیارد تومان دیگر هم از ما خواهد گرفت. گاهی اوقات بدون کارشناسی مربی خارجی میآوریم و برای تکریم او سر و دست هم میشکنیم. ماجرای خاویر کلمنته را که یادتان نرفته است. کلی آدم روی پله برقی جمع شدند تا در عکس کنار آن مربی حضور داشته باشند. برایم عجیب است که چرا هنگام عقد قرارداد با مربیان خارجی، آدمهای حقوقی حضور ندارند، اما پس از اینکه مشکلات ایجاد شد تازه سر و کله حقوقدانان پیدا میشود؟ این مملکت کانون وکلا دارد. ما کلی وکیل بینالمللی در داخل و خارج کشور داریم که میتوانند کمکحال فوتبال ایران شوند. در همین فدراسیون افراد باسوادی مثل دکتر براتی داریم، اما نمیدانم چرا
از وجود آنها هنگام مذاکره و عقد قرارداد با سرمربیان خارجی نظیر ویلموتس استفاده نشده تا الان دچار چنین مشکلی شویم؟ با کدام منطق برای ویلموتس قراردادی به ارزش 2/2 میلیون یورو بسته شد در حالی که آخرین قرارداد کارلوس کیروش در ایران 1/8 میلیون یورو بود که تازه دستمزد دستیارانش را نیز شامل میشد؟ متأسفانه یک مجموعه عوامل در سال آخر حضور کیروش دست به دست هم داد تا او را بزنند و از ایران دور کنند. باز هم میگویم در قرارداد ویلموتس دلالی شده و یک چیزهایی گم شده است.
نسخهپیچی برای استقلال
متأسفانه باید گفت 95 درصد مردم ایران فرهنگ استفاده از فضای مجازی را بلد نیستند و این عرصه به مجالی برای عقدهگشایی و خودنمایی بدل شده است. از بچه 10 ساله تا پیرمرد 90 ساله در فضای مجازی پست میگذارند. واقعاً این فضای مجازی برای فوتبال ایران به یک آفت بدل شده است. در همین استقلال گاهی اوقات میبینیم یک بچه که خودش به تنهایی نمیتواند حتی به سرویس بهداشتی برود، برای استقلال نسخه میپیچد!
جفا در حق مجیدی
فرهاد مجیدی 9 سال دیرتر از من کار مربیگریاش را شروع کرد و در برهه بسیار حساسی حاضر شد سرمربی استقلال شود بنابراین در شرایط کنونی همه باید به او کمک کنند. در لیگ برتر شرایط خوبی دارد و در جام حذفی هم با سه پیروزی متوالی میتواند قهرمان شود، اما در شرایط کنونی جام خواستن از مجیدی در واقع جفا در حق فرهاد است، چون سطح توقعات را از او به طرز بسیار زیادی بالا میبرد و تمرکزش را بر هم میریزد. در چنین شرایطی باید همه کنارش قرار بگیرند و مشکلات استقلال را حل کنند. البته این را هم بگویم که خیلیها پشت اسم فرهاد مجیدی مخفی شدهاند تا کسی نبیند که چه غلطهایی کردهاند.
مصاحبههای بیجا
راه لطمه زدن به فرهاد در شرایط کنونی، مصاحبهها و پستهای بیجایی است که بعضی از پیشکسوتان استقلال انجام میدهند و در فضای مجازی میگذارند. باور کنید اگر بعضیها در فضای مجازی واکنش نشان نداده و یا با رسانهها در مورد استقلال حرف نزنند هیچ کس نمیگوید آنها لال هستند! البته عزیزان نسل جام جهانی 78 استثنا هستند. بزرگوارانی همچون نصرالله عبداللهی، بهتاش فریبا، علی جباری و... بحث من اصلاً این بزرگواران نیستند بلکه آنهایی هستند که جوانترند. آقایان محترم، شما برای استقلال بازی کردید و اصلاً هم رایگان بازی نکردید ولی استقلال به هیچ کدام از شما بدهکار نیست. استقلال حتی به بزرگانی همچون: جباری، حجازی، قلعهنویی، زرینچه و... هم بدهکار نیست چه رسد به شما. شما پول گرفتید و بازی کردید ولی امثال من هم با اینکه حتی برای استقلال مجانی بازی کردیم باز هم هیچ منتی بر سر این باشگاه نداریم. خود من سال 76 مجانی برای استقلال بازی کردم. سال 77 هم فقط موقع ازدواجم 10 سکه بهار آزادی گرفتم، اما با این وجود قاطعانه میگویم که پس از خداوند، قرآن و ائمه اطهار، هر چه در زندگیام به دست آوردهام از صدقه سری استقلال است. آقای پیشکسوت!
برای چه پست میگذاری؟ دنبال حل مشکلات استقلال هستی یا افزایش فالوور؟ متأسفانه فضای مجازی ما واقعاً کشنده شده است.
گوشت قربانی
گفتن این حرف تلخ است ولی متأسفانه استقلال الان مانند یک گوشت قربانی شده است که هر کس دارد تکهای از آن را میکند و در نهایت کارد به استخوان میرسد. در همین ماجرای فرهاد باید بگویم که مجیدی را آوردهاند تا خیلی از کمبودها را با استفاده از نام او جبران کنند.
به عشق حسن روشن
حسن روشن از جمله استقلالیهایی است که به جرأت میتوانم بگویم حداقل 90 درصد از حرفهایش درست است. شاید باورتان نشود ولی من در دوران بچگی وقتی میدیدم پای حسنآقا بانداژ شده، به عشق او پای خودم را با پارچه میبستم تا شبیه روشن شوم. اگر حسن روشن انتقادی میکند واقعاً از سر دلسوزی است. امثال حسن روشن و محمد مایلیکهن هرگز پشت سرت حرف نمیزنند. من همیشه حسنآقای روشن و خداداد عزیزی را در یک قاب میبینم.
حضور در اردوی استقلال
دوستانی که فرهاد مجیدی را به عنوان سرمربی استقلال انتخاب کردند، یا نباید چنین کاری میکردند و یا حالا که او را برگزیدهاند باید قاطعانه حامیاش باشند. من خودم شب قبل از شهرآورد بدون اینکه اصلاً به او بگویم راهی اردو شدم و صادقانه مواردی که در مورد بازی با پرسپولیس میدانستم را خطاب به فرهاد گفتم.
به عقب نگاه نکن
به فرهاد مجیدی اکیداً توصیه میکنم که هرگز به عقب نگاه نکند و اصلاً توجه نداشته باشد که چه کسی در موردش چه چیزهایی میگوید. استقلال تیم فوق العاده خوبی دارد که میتواند با تلاش و تمرکز بالای کادر فنیاش موفق شود ولی اگر فرهاد حواسش را به اطراف و حرف دیگران معطوف کند، آن وقت آب از دستش میریزد و دیگر نمیتوان آن را جمع کرد.
بازی با العین
اگر زمان به عقب بازگردد، باز هم پس از شکست سنگین مقابل العین امارات از سمت خودم کنارهگیری نمیکردم. آرسن ونگر در خاطرات خودش میگوید: پیروزیها و شکستهای سنگین برای هر مربی درس هستند. او باید تلاش کند تا بردهای پرگلش بیشتر شده و شکستهای سنگینش کمتر شود. شما وقتی فوتبالیست هستید در واقع یک نفر از 11 نفر تلقی میشوید و بار شکست میان همه نفرات تقسیم میشود ولی وقتی سرمربی باشید تحت هر شرایطی باید همیشه خودتان جوابگوی ناکامیها باشید.
پیشبینی پیروزیهای استقلال
وقتی استقلال با استراماچونی در اصفهان مقابل ما به تساوی 2-2 رسید، داخل رختکن به بازیکنان خودم گفتم مطمئن باشید این تیم استقلال هفت بازی آینده خودش را میبرد و دقیقاً همین اتفاق هم افتاد، چون آن تیم از باخت و فوتبال بازی کردن نمیترسید.
سختی زندگی با من
واقعاً باید از تمام اعضای خانوادهام و به ویژه مرحوم پدرم، مادرم، همسرم و پسرم تشکر کنم. زندگی با علیرضا منصوریان بسیار سخت است. این عزیزان با من گریه کردهاند، با من خندیدهاند، پا به پای من بیدار ماندهاند و خوابیدهاند. این را هم بگویم که من از استقلال به تیمهای مختلف ملی رسیدم. من از استقلال به شماره هفت تیم ملی رسیدم و در نهایت شماره 10 استقلال نصیبم شد که فوق العاده ارزشمند است.
بهترین روز مربیگری در استقلال
پیروزی مقابل السد قطر و برتری در شهرآورد سال 95 بهترین روزهای مربیگری من در استقلال بود که اتفاقاً هر دو مسابقه نیز بهمنماه آن سال برگزار شد. پیش از آغاز فصل قول قهرمانی نداده بودم، اما تأکید داشتم پرسپولیس را میبریم. خوشحالم که به قولی که داده بودم، عمل کردم. السد قطر را هم در حالی بردیم که ژاوی را در اختیار داشت. بازیکنی که تا چند ماه قبل از آن بازی در بارسلونا توپ میزد.
چرا اینقدر نگاه میکنی؟
در بازی مقابل السد، من خودم بارها محو تماشای ژاوی شده بودم. اتفاقاً یک بار کنار زمین با زبان انگلیسی به من گفت: چرا اینقدر به من نگاه میکنی؟ من هم گفتم: میخواهم ببینم یک بازیکن شماره 6 چه فیزیکی دارد.
نیامدن ارسلان
اینکه چرا وقتی به استقلال آمدم، ارسلان مطهری را با خودم نیاوردم مسئلهای است که باید برای مردم توضیح بدهم. یک بار به دلیل مشکلات مالی قرار شد تمرینات نفت را دو روز تعطیل کنیم، اما ارسلان رفت و تا یک ماه دیگر پیدایش نشد! وقتی سرمربی استقلال شدم، به محمد خرمگاه گفتم: اگر این بچه را به استقلال بیاوریم و در اینجا چنین رفتاری انجام دهد آن وقت به لحاظ رسانهای سر و صدای بسیار عجیبی راه میافتد و دردسرهای بزرگی برای ما ایجاد میشود. البته در ابتدای همین فصل هم مطهری میخواست استقلال شود ولی توافق حاصل نشد و در نهایت نیمفصل به جمع بازیکنان استقلال اضافه شد.
پول امیری
صادقانه بگویم وحید امیری آن زمانی که بازیکن نفت بود، نه آبی بود و نه قرمز. بچه بسیار خوب و استثنایی است ولی از نفت پول خوبی نگرفته بود و به من گفت: علیآقا! پول برام خیلی مهمه. واقعیت این بود که ما نمیتوانستیم در استقلال پولی را که پرسپولیس به او میپرداخت، بپردازیم.
استقلالی نشدن سیدجلال
صراحتاً به همه هواداران فوتبال میگویم که من نگذاشتم سیدجلال حسینی استقلالی شود. سیدجلال یک پرسپولیسی اصیل بود ولی، چون این تیم را از دست داده بود، از روی عصبانیت و لجبازی با برانکو میخواست در سال 94 همان کاری را بکند که علی انصاریان در سال 85 انجام داد ولی من که آن زمان سرمربی نفت بودم به حسینی گفتم: جلالجان، دوران فوتبال یک روز تمام میشود و باید دست بچهات را بگیری و در خیابان راه بروی بنابراین فقط با یک تیم باش. بیا و این فصل در نفت بازی کن، حتی اگر استقلال 3 برابر دستمزد هم میدهد، به آنجا نرو. به نفت بیا و شاید فصل آینده بتوانی دوباره به پرسپولیس برگردی. اتفاقاً همینطور هم شد و از وقتی سیدجلال حسینی به پرسپولیس برگشت، این تیم سه قهرمانی متوالی کسب کرده است.
قایدی در منزل ما
مهدی قایدی را مثل پسر خودم دوست دارم. به او گفته بودم هرگاه احساس تنهایی کردی، یا به منزل ما بیا و یا به من بگو تا پسرم را به خانهات بفرستم تا با همدیگر پلیاستیشن بازی کنید. حتی یک بار همسرم پیشنهاد داد که چند هفته او را به خانه خودمان بیاوریم تا آرامآرام تهران را یاد بگیرد ولی من گفتم: این بچه خودش زرنگه و تمام تهران را بلد است.
پدرم سر تمرین استقلال
وقتی پدرم به رحمت خدا رفت، احساس کردم ستون خانواده را از دست دادهام. پدرم یک استقلالی اصیل بود و اصلاً ما را قبول نداشت! همه عشقش بازیکنان دهه 50 استقلال بودند. غلامحسین مظلومی، ایرج داناییفرد، حسن نظری، حسن روشن، علی جباری و... ایشان هیچ وقت سر تمرین استقلال نمیآمد ولی آن اوایل که سرمربی استقلال شده بودم، ناگهان یک روز خودش را سر تمرین رساند و دید که هواداران دارند مرا تشویق میکنند. شاید باورتان نشود ولی فکر میکنم پس از ازدواج و تولد فرزندانش، آن روز بهترین روز زندگی پدرم بود و لبخندی بر لبانش داشت که هرگز فراموش نمیکنم. من خودم ترسیده بودم و به اطرافیانم گفتم: حاجی را بگیرید. این بنده خدا قلبش را جراحی کرده و میترسم الان سکته کند. تماشاگران هم فهمیدند که پدرم آمده حسابی تشویقش کردند. یک روز به یاد ماندنی شد. وقتی از او پرسیدم جو چطور بود، لبخندی زد و گفت: علیجان، کیف کردم.
منبع: خبرورزشی
دیدگاه تان را بنویسید