پوپه مهدوینادر اولین زنی که میخواهد پیاده جهانگردی کند
پوپه مهدوینادر اولین زن جهانگرد بین کشورهای مسلمان به حساب میآید که افتخارات زیادی را به دست آورده. او نخستین زن در جهان است که با دوچرخه دور دنیا را سفر کرده است و حالا میخواهد اولین زنی باشد که با پای پیاده این کار را انجام میدهد
اعتمادآنلاین| 18 سال پیش و همزمان با آغاز حمله امریکا به عراق، یک ایرانی تصمیم گرفت با دوچرخهاش به اقصانقاط دنیا سفر کند و پیام صلح را به جهانیان برساند. آن زمان آن دختر ایرانی بسیار ناشناخته بود ولی امروز پوپه مهدوینادر به چهرهای بینالمللی تبدیل شده است؛ کسی که مدال قهرمان صلح را از مقر یونسکو در پاریس و چندین و چند تقدیرنامه از شهردارهای شهرهای بزرگ دنیا نظیر سانفرانسیسکوی امریکا و ایالت جاموو در کشور هند دریافت کرده است. پوپه مهدوینادر اولین زن جهانگرد بین کشورهای مسلمان به حساب میآید که افتخارات زیادی را به دست آورده. او نخستین زن در جهان است که با دوچرخه دور دنیا را سفر کرده است و حالا میخواهد اولین زنی باشد که با پای پیاده این کار را انجام میدهد. این بانوی ایرانی قصد دارد مسیری به نام مسیر صلح در جهان بسازد و همین بهانهای شد تا با این قهرمان ملی در روز تولدش به گفتوگو بنشینیم. پوپه مهدوینادر بدون شک جزو آن دسته از آدمهایی است که اصطلاحا به آنها «عملگرا» گفته میشود و معتقد است باید به دل ماجرا زد؛ دختر نترسی که با وجود همه مخاطرات از قبیل جنگ و ناامنی و حتی پاندمی کرونا تصمیم دارد پروژهاش را به سرانجام برساند. زنی که توسط مجله
Formidable women که در ژوئن 2020 در امریکا منتشر شد به عنوان یکی از 9 نفری که سرنوشت جهان را تغییر میدهند معرفی شده است.
از جدیدترین برنامهتان بگویید.
جدیدترین پروژهام سفر به دور دنیا برای ترسیم اولین جاده صلح در جهان است. شعارم «به نام عشق، دوستی و صلح جهانی» است. این سفر را با پای پیاده انجام خواهم داد و در آن قرار است اهدافی نظیر «بنیانگذاری مسیر و جاده صلح در جهان برای نخستینبار»، «ترویج عملی گفتمان صلح بین مردم جهان»، «مقابله با ایرانهراسی»، «کمک به بهزیستی زندگی و تعلیم و تربیت نسل آینده با ساختن مدرسه و... در نقاط محروم ایران و جهان توسط فروختن قدمهایی که در راه صلح در جاده صلح برمیدارم» و چیزهایی از این قبیل را دنبال کنم. سفرم قرار است از مرز ترکیه آغاز شود و بعد وارد اروپا شوم ولی اگر به خاطر شیوع کرونا مرزها بسته بود، فعلا در کشورهای همسایه حرکتم را ادامه میدهم. در این سفر سعی میکنم با مردم سایر نقاط جهان گفتوگو کنم و مصاحبه با مطبوعات را در دستور کار قرار دهم. همچنین ملاقاتهایی با مقامات برخی کشورها در برنامهام هست.
از اولین پروژهتان 18 سال گذشته. در این همه سال از اینکه چنین راهی را انتخاب کردهاید پشیمان نشدید؟
نه اصلا. نه تنها پشیمان و دلسرد نیستم بلکه مشتاقتر هم شدم که دوباره تصمیم گرفتم در این وضعیت راه بیفتم. فکر میکنم شاید همه اتفاقات قبلی به گونهای رقم خورد که من به اینجا برسم و بخواهم سفر جدید را آغاز کنم.
کلا ایده این حرکت، جهانگردی با هدف ترویج صلح چطور در ذهنتان شکل گرفت؟
زمانی که 9 سالم بود وقتی با این سوال مواجه شدم که دوست داری چه کاره شوی، دو تا آرزو داشتم؛ یکی اینکه جهانگرد شوم. توی خواب و رویاهایم میدیدم که روزی با یک کولهپشتی جهانگردی میکنم. یکی دیگر هم اینکه وقتی بزرگ شدم خانهای دو طبقه داشته باشم. طبقه بالا خودم باشم و طبقه پایین را تبدیل به پرورشگاه کنم. از 17 سالگی خیلی جدی کوهنوردی را شروع کردم و همزمان با گروهی آشنا شدم، یک گروه خیریه غیردولتی به اسم رحمه للعالمین که بچههای یتیم را تحت پوشش قرار میداد. من یک جوان 16 یا 17 ساله بودم که مددکار این موسسه شدم و این زندگی مرا عوض کرد. تا 29 سالگی برنامه مرتب کوهنوردی داشتم، مثلا بعضی وقتها 3 روز میرفتم قله توچال میماندم و پایین نمیآمدم. تا همان سن من با اینکه کشورمان بسیار وسیع است اکثر نقاط آن را با پای پیاده گشتم. سالها مجله زمان گزارش سفرم را مینوشت و عکسم روی جلد یکی از مجلات سال 79 رفت و آنها تیتر زدند: «دختری که پیاده سفر میکند» با وجود اینها مسائل اجتماعی در زندگی من نقش پررنگتری داشته است. در 29 سالگی یک روز با استادم دکتر شهریار روحانی که موسس خیریه ما هم بودند صحبت کردم و گفتم دلم تاب نمیآورد و هرجا هم که میروم دلم هوای جهانگردی و سفر دور دنیا میکند. ایشان به من گفتند که خودت باید تصمیم بگیری ولی به این فکر کن که شاید این کار یکی از آن کارهایی باشد که سالها بعد حسرتش را بخوری که چرا تا وقتی جوان بودم انجام ندادم. من تصمیم گرفتم جهانگردی را آغاز کنم. ماجرای صلح هم از جایی آغاز شد که از 17 سالگی زندگیام را گذاشتم در راه کمک به دیگران. بنابراین باعث شد که شعار سفرم را هم به نام «عشق، دوستی و صلح جهانی» انتخاب کنم.
باتوجه به بافت جامعه و سنتهایی که در کشورمان وجود دارد، فکر میکنم اقدام شما به عنوان یک زن خالی از مساله هم نبود. درست است؟
من معتقدم که آدمها باتوجه به نقشها و رسالتهایی که در زندگیشان دارند، شرایط بیرونی و ویژگیهای شخصیتیشان فرق میکند. یکی از بزرگترین جنگها یا بهتر بگویم تغییراتی که تجربه کردم انتخاب شیوه زندگی غیر عرفم نسبت به هم سنوسالهای خودم در 18 سالگی بود. آن زمان وقتی من ساعت دو یا سه نصف شب برمیگشتم خانه به این دلیل نبود که با دوستانم یا اعضای خانواده مهمانی و گشتوگذار بودم. من از سر زدن به خانواده فلان بچه یتیم برمیگشتم. این تغییری در زندگی من بود که باعث شد دید خانواده تغییر کند. غیر از آن من در 17 سالگی انتخاب کردم که مسلمان باشم. چند سال پیش یکی از روزنامهها به نقل از من نوشت که تا 17 سالگی ارمنی بودم بعد مسلمان شدم در حالی که من مثل همه شناسنامهام مسلمان بود ولی در 17 سالگی خودم انتخاب کردم و این انتخاب هم اطرافم را تحتتاثیر قرار داد و اینکه از بچگی شجاعتم بیشتر از بقیه بود. همین که در سنین نوجوانی میرفتم سه روز توی کوه میماندم هم روی خودم و هم روی اطرافیانم تاثیر گذاشت. ولی در مورد سفر دور دنیا که همزمان با جنگ امریکا و عراق بود باید بگویم که هنوز هیچکسی این کار را انجام نداده بود. من اولین خانم جهانگرد ایرانیام که با دوچرخه این کار را انجام دادم. همه آن زمان به من گفتند تو میروی و پناهنده میشوی. تو اصلا چه کارهای بروی از صلح حرف بزنی؟ هیچکس به ذهنش نمیآمد که یک آدم میتواند اهداف دیگری داشته باشد. میخواهم بگویم خیلی سخت بود. هم فشارهای اجتماعی بود هم باورهایی که مردم داشتند ولی بالاخره این کار انجام شد.
کشور ما با برخی کشورهای دنیا مشکلات بزرگی دارد. سایه جنگ و تحریم روی سر ایران و منطقه دیده میشود. در چنین شرایطی سفیر صلح بودن به چه معناست؟
از زمانی که در سال 82 با این عنوان شروع کردم سفرم را، کشور ما و کشورهای دیگر درگیر مسائلی از این قبیل بودند؛ هرچند الان شدت تنشها بیشتر شده، منتها معتقدم کسی که میخواهد کار صلح انجام دهد، یکی از بهترین کارهایش میتواند دیپلماسی مردم با مردم باشد. این بهترین و موثرترین کاری است که میتوان انجام داد. حتی ممکن است من با یک سفر این شکلی بتوانم خیلی موثرتر از دیپلماسی دولتی باشم،چون مردم را دارم معرفی میکنم و باهم ارتباط میدهم. در سفر قبلیام خیلیها با مردم ایران آشنا شدند و دیدشان تغییر کرد. در شرایط فعلی امیدوارم که بتوانم یک موج عظیمی به راه بیندازم. باتوجه به اینکه الان فضای مجازی هست و آن موقع نبود. تلاش دارم یک موج عظیم با خودم همراه کنم تا صدای صلحطلبی مردم ایران و مقابله با ایرانهراسی را انشاءالله به راه بیندازم.
شما سیاستمدار هستید یا ورزشکار یا ماجراجو؟
اگر قرار به انتخاب یک عنوان باشد من فعال صلح و فعال اجتماعی هستم. از بچگی ورزش کردم و اصلا هم سیاسی نیستم. سال 86 یاهو اعلام کرد اکانتش را میخواهد برای ایران ببندد. من رفتم امریکا و در کنگره این کشور (باتوجه به سفر قبلیام مشکلی برای این سفر نداشتم) یک هفته تلاش کردم تا این مشکل حل شود. برایشان مهم بود یک نفر از ایران آمده و تلاش میکند و اکانت یاهو بسته نشد. همان موقع دفتر حفاظت منافع باخبر شدند و خواستند در رزومه من بفرستند که من گفتم این کار را برای کشورم انجام دادم ولی به هر حال جزو سوابقم ثبت شد. یعنی بیشتر کارهایم به این شکل بوده.
این روزها سفر کردن آن هم به شیوههایی که شما انجام میدهید مخاطرات زیادی دارد. ناامنی در همه جای جهان وجود دارد و در منطقه خاور میانه بیشتر است. ممکن است ربوده شوید یا بازداشتتان کنند. از خطرات کار نمیترسید؟
تا به حال تجربههای این شکلی نداشتم. ولی به هر حال هر آدمی که بخواهد کاری انجام دهد، میداند ریسکهایی وجود دارد و تلاش میکند تا حد ممکن احتیاط لازم را انجام دهد. ولی بالاخره هر چیزی ممکن است و من به این آگاهی دارم. سعیام بر این است که چارچوب مشخصی داشته باشم. مثلا برای سفر به دور دنیا چارچوبم به این شکل بود که حتما قبل از غروب آفتاب جای خوابم مشخص شود. با هر کس هرجایی نروم. وارد بیراههها نشوم و این شکلی بود که توانستم سفرم را بدون مشکل انجام دهم و خدا را شکر بهترین آدمهای جهان سراغم آمدند. الان هم امیدوارم صلحجوترین و صلحطلبترین افراد جهان همراهم شوند و مخاطرات کمتر شود.
پشتیبانی از شما انجام میشود از طریق نهادهای داخل ایران یا سفارتخانهها؟ مثلا پیگیری کنند که کجا هستید یا وضعیتتان به چه صورت است یا اگر جواب ندادید حساس شوند؟
الان به خاطر رزومهای که دارم خدا را شکر اعتبارم را همه پذیرفتهاند. با این حال از اول آدم مستقلی بودم و همه جا اعلام میکردم ایرانیام و کشورم برایم مهم است، چون من همه جای دنیا میتوانم به راحتی بروم هم برای اقامت و هم درس. ترجیحم این است در کشور خودم باشم و هر کاری از دستم بر میآید انجام دهم ولی همیشه پوپه مهدوینادر آدمی بوده که خودش تک و تنها بوده. به خاطر همین همراهی جاهای متفاوت را قبول نمیکنم. ولی مثلا وزارت امور خارجه محبت میکند و اگر سوالی داشته باشم راهنمایی میکند یا در بخش خبررسانی همراهی میکند. حالا شاید دوستانی باشند که خودشان بخواهند به شکل شخصی پیگیری کنند که ببینند گم شدم یا نشدم ولی به صورت رسمی این اتفاق نمیافتد و خودم هم چنین درخواستی ندارم.
اگر کسی بخواهد مثل شما جهانگرد شود و با دوچرخه یا پای پیاده سراسر دنیا را بگردد چه کار باید بکند؟
توصیه من این است که همه آدمها تا جایی که ممکن است سفر بروند. به هر میزانی که میتوانند. بعد اینکه هر کس باتوجه به شخصیت خودش و راهی که در زندگی انتخاب کرده، هدفی را مدنظر قرار دهد. یک برنامهریزی کوتاهمدت داشته باشند و بعد شروع کنند. اگر بخواهند خیلی منتظر بمانند که این آماده شود یا آن مهیا شود، عمر میگذرد و زمان مناسب از بین میرود. تعلل نباید کرد. یکسری آموزش هم میخواهد که من خودم در کارگاههایم آموزش دادم یا در صفحه شخصیام گذاشتهام که چطور میتوان ارزان سفر کرد.
شما خیلی عملگرایانه با جهانگردی برخورد میکنید. منتها دید برخی افراد جامعه به این صورت است که میگویند افرادی نظیر شما یا خیلی پولدار هستند یا خوشی زده زیر دلشان یا اصطلاحا بیغم هستند.
من از یک خانواده متوسط میآیم اما جدا از اینکه خانوادهام پولدار باشند یا نه، من از 18 سالگی شروع کردم به کار و طراح آتلیه بودم. بعد هم به خاطر طرحهایی که انجام میدادم و چون همانطورکه گفتم همیشه مستقل بودم، خودم خرجم را درآوردم. من مترجم زبان فرانسه هستم و این زبان را درس میدهم. فوق لیسانس روانشناسی دارم و سعی کردم خوب درس بخوانم و الگوی بچههایی باشم که مرا به عنوان خاله پذیرفتهاند. سعی کردم زندگیام را تغییر بدهم. اتفاقا بیغم نبودم و نیستم چون هیچ شبی نیست که نگران آدمها، مردم کشورم و همه جای دنیا نباشم. به این فکر میکنم که چه کار میتوانم برایشان انجام دهم تا مقداری زندگیشان راحت باشد. ببینید برخی افراد سفر میکنند برای دیدن جهان که خیلی خیلی با ارزش است. خداوند هم در قرآن فرموده تا جایی که میتوانید سیر آفاق داشته باشید. بعضیها یک قدم از این جلوتر میروند و برای یک هدف خاصی سفر میروند تا شاید زندگی خودشان را بهتر کنند. برخی هم برای تغییر شرایط جهان سفر میکنند. کاملا مخالف دوستانی هستم که این حرفها را میزنند.
ما در عصر فضای مجازی زندگی میکنیم و هر روز از گوشه و کنار اینستاگرام و توییتر یک شاخ مجازی پیدا میشود که اکثرشان هم چیزی در چنته ندارند. اما شخصی مثل شما با این رزومه و این همه فعالیت متاسفانه در این فضا ناشناخته است. دلیلش چیست؟
دو سال پیش فیلم مستند سفرم در فرهنگسرای ابنسینا اکران شد. بعد از اتمام فیلم که در آن اتفاقات خیلی عجیب و غریبی نشان داده شد، یکی از آقایان گفت اگر نمره 10 به بیشترین دیده شدن در اینستاگرام اختصاص داده شود اشخاصی هستند که اندازه یک هم کار نکردند اما به اندازه 10 دیده میشوند. ولی شما از 10 بالاتر کار کردید ولی صفحه شما این را نشان نمیدهد. بخشی از این برمیگردد به کوتاهی خودم. من از زمانی که این فضا وارد ایران شد آنقدر درگیر کارهای مددکاری بودم که خیلی دیر وارد فضای مجازی شدم و خوب کار نکردم. حالا باید با تمام تلاش و زحمت کار چند سال عقبمانده را برای این روزها انجام دهم، منتها متاسفانه چیزی که میگویید درست است. این روزها شاخهای مجازی با یکسری حرکات خاص و فیک مطرح شدهاند. امیدوارم با فعالیتهایی که انجام میدهم این فضا را پر کنم.
تمرینات ورزشی روزانه شما به چه صورت است؟
من نمیخواهم آدم ورزشی شناخته شوم. البته اشکالی ندارد. من از بچگی مدام ورزش کردم ولی در هیچ تیم و کلوب و دستهای نبودم. خیلی ورزش میکنم. شش سال خصوصی فولکنتاکت با آقای مهدی صفایی قهرمان جهان کار کردم. کوهنوردی حرفهای کار کردم. توی سفر دور دنیام کمپ 14 روزه در اورست را داشتم. مقداری سوارکاری و شنا کار کردم. انتخاب دوچرخه برای سفر دور دنیا هم به این دلیل بود که نفس و قدرت پای خوبی داشتم؛ وگرنه من دوچرخهسوار حرفهای نیستم. تمرینات روزانهام حالا که قرار است به سراسر جهان با پای پیاده حرکت کنم دوباره منظم شده است. من قرار است به سراسر کره زمین حتی قطبهای شمال و جنوب با پای پیاده سفر کنم. دوست دارم یک جاده صلح در سراسر جهان ترسیم کنم.
تاریخ شروع سفرتان بالاخره مشخص شد؟
بله. در تاریخ 31 شهریور روز جهانی صلح سفرم آغاز میشود. البته قرار بود زودتر شروع کنم ولی به خاطر کرونا مشکل ایجاد شد، چون که جنگ و قحطی و تحریم به خاطر کرونا متوقف نشده، من هم متوقف نمیشوم. خیلیها از سراسر جهان به من گفتند بگذار کرونا تمام شود و در سال 2021 کار را شروع کن ولی چون نه جنگ تمام شده نه تحریم به عنوان یک انسان تصمیم گرفتم کار را شروع کنم تا به اهدافم برسم.
منبع: روزنامه اعتماد
دیدگاه تان را بنویسید