خاطرات دختر لژیونر ایران؛
از چیدن ترکیب تراکتور تا حضور در آذربایجان
دنیای فوتبال برای برخی دختران پیچ وخمهای زیادی دارد که این بار صبا سلیمی راوی آنها است.
اعتمادآنلاین| بسیاری از دختران این سرزمین عاشقانه فوتبال را دوست دارند، کودکیهایشان رنگ مستطیل سبز میگیرد، در رویای خود دریبل میزنند و توپ را به تور دروازه میچسبانند.
برخی اتاقهایشان را با پوستر بازیکنان محبوبشان تزئین میکنند و اسم همه آنها را از بر هستند؛ درست مثل صبا سلیمی که نام تمام بازیکنان تراکتورسازی تبریز را میدانست. مقوا و در بطریهای نوشابه را دست میگرفت و ترکیب تراکتورسازی را میچید.
صبا 14 ساله بود که پا به توپ شد؛ شهرش مدرسه فوتبال نداشت و فوتسال را انتخاب کرد تا اینکه برای حضور در مسابقات انتخابی المپیک به تیم ملی فوتبال دعوت شد اما به دلیل قوانین فیفا مجبور به ترک اردوی ملی شد.
با این حال دیگر از فوتبال دست نکشید و برای بازی به تیمی در لیگ عراق پیوست. او اکنون که با تیم اف سی مارخال آذربایجان قرارداد بسته، بیشتر از همیشه برای رسیدن به آرزوهایش مصمم است.
گفتوگوی این دختر فوتبالیست را در ادامه میخوانید.
با در نوشابه، ترکیب تیم تراکتورسازی را میچیدم
از بچگی به فوتبال علاقه داشتم و همیشه بازیهای تراکتورسازی را با شور و اشتیاق تماشا میکردم، اسم بازیکنان را بلد بودم و آرزو میکردم که مثل آنها بشوم حتی روی یک مقوا زمین فوتبال را میکشیدم و با در نوشابه بازیکنان را در زمین میچیدم، آن موقع نمیدانستم که این نوع تفکر مربیگری است.
از کمربند مشکی کاراته تا بازی در لیگ فوتسال
فوتسال را از 14 سالگی به صورت حرفهای شروع کردم و با باشگاه شهرداری تبریز که لیگ برتری بود قرارداد رسمی بستم. قبل از آن کاراتهکا بودم و کمربند مشکلی دان 3 بین المللی داشتم اما از آنجایی که علاقه زیادی به فوتبال داشتم، کاراته را رها کردم.
شهر ما مدرسه و باشگاه فوتبال نداشت به همین دلیل فوتسال را انتخاب کردم. سرمربی تیم شهرداری تبریز زمانی که همراه با تیم مدرسه در مسابقات استانی شرکت کرده بودم، بازی من را دید و قراردادی حرفهای با من بست. به مدت هشت سال در تیمها و لیگهای مختلف تبریز بازی کردم؛ ماشین سازی، حلال احمر، ولایت انصار، شهرداری تبریز و جمشیدیراد از جمله تیمهایی بود که با آنها قرارداد بستم.
آغاز فوتبال با لژیونر شدن
سال 97 به عنوان اولین دختر آذربایجان شرقی به تیم ملی فوتبال بزرگسالان دعوت شدم که خود را برای حضور در مسابقات انتخابی المپیک آماده میکرد اما نتوانستم در اردوی بعدی تیم ملی شرکت کنم چون طبق قانون فیفا بازیکن باید دو سال سابقه و قرارداد فوتبالی داشته باشد، بنابراین از اردوی تیم ملی خارج شدم و با چند تیم لیگ برتری رایزنی کردم که پیشنهادهای خوبی هم داشتم حتی تا حدودی به توافق هم رسیدم اما تیم القتان عراق به من پیشنهاد داد و بدون هیچ حرفی قبول کردم.
دو سال در این تیم بازی کردم تا اینکه درگیریهای داخلی در بصره شدت گرفت به گونهای که شبها صدای تفنگ میآمد و از ترس تا صبح بیدار میماندم. بعد از آن هم شهادت سردارسلیمانی اتفاق افتاد که لیگ به طور کلی تعطیل شد. چند ماه تمرین و مسابقهای نداشتم و وقتی هم که کرونا شیوع پیدا کرد به ایران برگشتم. اکنون هم با تیم اف سی مارخال جمهوری آذربایجان قرارداد بستهام.
قرار بود بعد از باز شدن مرزها به آذربایجان بروم اما هنوز لیگ شروع نشده و طبق بیانیه جدید رئیس جمهور این کشور مجموعههای ورزشی بانوان یک ماه بعد از مردان باز میشود. باشگاه هم به من گفته که در این مدت شرایط لازم را فراهم میکند تا تمرینات را شروع کنیم.
قراردادم با تیم اف سی مارخال یک ساله است. البته باشگاه در نظر داشت دو ساله ببندد اما خانوادهام گفتند یک سال بازی کنم و اگر راضی بودم دوباره تمدید میکنم، از طرفی شاید پیشنهادهای بهتری داشته باشم.
از حاشیه بدم میآید
لژیونر شدن من خیلی بیسرو صدا بود چون دوست نداشتم در فضای مجازی باشم و وقتی هم با تیم عراق قرارداد بستم، پوشش رسانهای ضعیف بود. از حاشیه و سر و صدا بدم میآید، به گونهای که تا به حال در لیگ عراق کارت زرد و قرمز نگرفتهام اما وقتی که با تیم آذربایجان قرارداد بستم، مردم شهرم خیلی اطلاعرسانی کردند حتی از من خواستند تا صفحه اینستاگرام خودم را عمومی کنم.
مادرم توپ جمع کنم بود
سختیهای زیادی کشیدهام؛ شهرم تیم فوتبال نداشت و برای تمرینهایم زمین چمن میگرفتم. با اینکه مسئولان هیات فوتبال حمایتم می کردند اما گاهی مردم با دیدن من در زمین چمن می گفتند دختر نباید فوتبال بازی کند و اذیتم میکردند. این باعث شده بود که گاهی ساعت دو شب زمین اجاره کنم. علاوه بر این با پدرم تمرین می کردم و مادرم توپ جمع کن بود گاهی هم برعکس. وقتی با عراق قرارداد بستم خوزستان تنها استانی بود که به من زمین چمن داد. حتی مردم خونگرم و مهربان مسجد سلیمان میگفتند اگر میخواهی تا به تو مربی هم بدهیم.
اگر فوتبال زنان پخش میشد، مردم توانمندی ما را میدیدند
لیگ فوتبال بانوان ایران قبلا پوشش رسانهای نداشت اما خوشبختانه در چند سال اخیر وضعیت بهتری دارد و خیلی از مردم بازیکنان را به اسم میشناسند. با این حال بازیها پخش نمیشود؛ اگر مردم بازیهای ما را ببینند به آنها و دیگر کشورها ثابت میکنیم که بازیکنان ایران توانایی بالایی دارند و میتوانیم چندین فرشته کریمی، گلنوش خسروی و صبا سلیمی را برای بازی به کشورهای دیگر بفرستیم تا افتخارآفرینی کنند.
از طرفی دیگر مربیهای خوبی داریم که دیده نمیشوند در حالی که با پخش بازیها علاوه بر اسپانسر، مخاطبان زیادی هم جذب میشوند.
مسعود شجاعی الگوی ورزشی و اخلاقی من است
تمام سبکهای بازی فوتبالیستهای مرد و زن را دوست دارم، همه درخشان هستند و استعداد خود را نشان دادهاند اما آقای مسعود شجاعی را الگوی خودم میدانم که از نظر فرهنگی، اخلاق ورزشی و تکنیک و تاکتیک عالی است. بازی تیمهای خارجی را هم دنبال میکنم و بیشتر مسی را دوست دارم.
رویای بازی در بارسلونا
سقف آرزوهایم بازی در تیم بانوان بارسلونا است و تلاشم را میکنم تا روزی به آن برسم.
حرف پایانی
خدا را شکر میکنم و ممنون پدر و مادرم هستم که حمایتم کردند؛ خانه ما تبریز بود اما وقتی با تیم عراق قرارداد بستم، خانوادهام به شهری که کمترین فاصله با عراق را داشت، نقل مکان کردند.
از مسئولان هیات فوتبال آذربایجان شرقی، مربی خوبم خانم سیما علیزاده و خانم رز جدیدی زاده هم تشکر دارم که دراین راه خیلی به کم کمک کردند. بزرگترین تشکرم از آقای الیاس گل محمدزاده است که نه تنها به من بلکه به سایر بانوان تبریز کمک میکند.
منبع: ایسنا
دیدگاه تان را بنویسید