بیچاره فوتبال!
ایرانِ در آستانه سال 1400، ایرانِ در آستانه قرن جدید جامعهای است به شدت پیچیده و در هم تنیده. جمله «ساحتهای جامعه با یکدیگر ارتباط ارگانیک دارند» در ایران امروز به شکل اگزجرهای نمود دارد. همین است که نایب قهرمانی پرسپولیس در لیگ قهرمانان آسیا پای همه آنچه امروز با آن درگیر هستیم را وسط میکشد.
اعتمادآنلاین| ایرانِ در آستانه سال 1400، ایرانِ در آستانه قرن جدید جامعهای است به شدت پیچیده و در هم تنیده. جمله «ساحتهای جامعه با یکدیگر ارتباط ارگانیک دارند» در ایران امروز به شکل اگزجرهای نمود دارد. همین است که نایب قهرمانی پرسپولیس در لیگ قهرمانان آسیا پای همه آنچه امروز با آن درگیر هستیم را وسط میکشد. سیاست را با دوگانه تیم حکومتی- تیم مردمی و گزارش عادل در لایو اینستاگرامی ایافسی، اقتصاد را با تبدیل دو میلیون دلار پاداش سرخها به ریال، جامعهشناسی را با رصد افزایش نفرتپراکنی عدهای هوادار و عمیق شدن شکافها، مفهوم وطنپرستی را با انتشار تصاویر پرچمهای کره و ژاپن، پیشرفت کشور را با مقایسه زیرساخت تیمهای قدر آسیا با فوتبال کشورمان همچنین فرهنگ را با ذکر این نکته که «ایرانیها از اشتباهاتشان درس نمیگیرند.»
ورزش و خود فوتبال هم در این بین کمترین سهم را پیدا میکنند. تعداد تحلیلهای فنی و فوتبالی محض از بازی پرسپولیس و اولسان هیوندای کره جنوبی به نسبت سایر تحلیلها درصد بسیار کمتری از تمام تحلیلها را به خودش اختصاص داده است.
به قول معروف کاریاش هم نمیشود کرد. «این هم شانس مایه!» اینکه نمیتوانیم مثل بیشتر طرفداران فوتبال در اقصا نقاط دنیا از فوتبال لذت ببریم. اینکه وقتی تیم محبوبمان میبرد یا تیم رقیب میبازد باید در مورد خیلی چیزها حرف بزنیم. مثلا استقلالیها این روزها باید ثابت کنند که وطنفروش نیستند یا پرسپولیسیها باید رقبا را قانع کنند که رسیدن به فینال آسیا به چیزی جز شایستگی یک تیم بستگی ندارد. توضیح بدیهیات! بحثهای فرسایشی در فوتبال ایران مجال زیادی برای ذات این ورزش باقی نمیگذارد. وگرنه این روزها باید بیشتر در این مورد حرف میزدیم که یحیی گلمحمدی چطور توانست با یک کادر فنی تمام ایرانی و با به نمایش گذاشتن یک فوتبال کاملا مدرن به فینال لیگ قهرمانان آسیا برسد. باید در این مورد بحث میکردیم که چطور میتوان الگوی پرسپولیس را شبیهسازی کرد. اینکه چطور میتوانیم این روند را بهتر کنیم تا در آینده آن قدم نهایی را هم محکم برداریم. آن قدمی که طارمی مقابل دروازه پرتغال، پرسپولیس در دو فینال لیگ قهرمانان آسیا و ایران برابر ژاپن در جام ملتهای آسیا برنداشت.
گاهی با خودم فکر میکنم آیا وقتی پاری سنژرمن در فینال لیگ قهرمانان اروپا شکست خورد در فرانسه بحثهایی در مورد وضعیت اجتماعی مردم این کشور شکل گرفت؟ آیا وقتی بلژیک در نیمه نهایی جام جهانی باخت در بروکسل مردم از سرنوشت محتوم به شکست خودشان گفتند؟ آیا آن روزی که آتالانتا توانست به لیگ قهرمانان اروپا راه پیدا کند، مردم شهر برگامو از پولی که به حساب باشگاه قرار بود ریخته شود به وجد آمدند و حساب کردند به پول ایتالیا چقدر کاسب شدند؟ جواب همه این سوالات و سوالات مشابه منفی است. در کشورهای دیگر فوتبال با سایر ساحتهای جامعه ارتباط دارد اما شدتش به اندازه ایران نیست.
بحثی در این مورد وجود ندارد که فوتبال به واسطه ارتباط با دنیای پیرامونش محبوب شده. هنوز وقتی در مورد مارادونا حرف زده میشود همه به جزایر فالکند فکر میکنند. وقتی جام جهانی 2018 را به خاطر میآورند، یاد نماد عقاب آلبانی روی انگشتهای ژردان شکیری میافتند. هر سال وقتی الکلاسیکو از راه میرسد، داستان جداییطلبی کاتالانها مطرح میشود. همه اینها و هزاران مثال دیگر وجود دارد. خود ما به خاطر همین چیزها عاشق فوتبال شدیم. به خاطر همین مسائل بوده که میگوییم مارادونا از پله بهتر است. وقتی رونالدو از مردم سوریه حرف میزند، کیف میکنیم. وقتی آرژانتین به خاطر فشار گروههای حقوق بشری از رفتن به سرزمینهای اشغالی و بازی با اسراییل خودداری میکند، خوشحال میشویم. اما باور کنید با همه این تفاسیر و با اینکه دوست داریم نمودهای فوتبال را در جای جای زندگی پیدا کنیم اینکه در کشور ما فوتبال در این حد با همه شؤونات زندگیمان پیوند خورده، خسته کننده شده است.
این به نوعی از آن ور بوم افتادن است. «فوتبال خود زندگی است» اما چیزی که این روزها در حال دیدنش هستیم، کاریکاتوری از این جمله است. فوتبال در ایران دیگر خیلی خود زندگی شده. ما هیچ فرصتی پیدا نمیکنیم در مورد خود فوتبال حرف بزنیم مگر اینکه تمام بحثهای پیرامونی مربوط به آن را از سر گذرانده باشیم. مربیان، بازیکنان و هواداران که واقعا از جنس خود فوتبال هستند باید وظایف به مراتب سنگینتری جز کارشان در فوتبال به دوش بکشند. شجاع خلیلزاده علاوه بر اینکه باید در دفاع عملکرد خوبی از خودش نشان بدهد باید به فکر هواداران غمگینی که دلخوشی دیگری جز موفقیت تیم محبوبشان ندارند هم باشد.
مهدی شیری باید جدا از تحمل اشتباه فوتبالیاش بار ناکامی چند ده میلیون آدم دیگر که در زندگیشان شکست خوردند را هم در نظر بگیرد. اینها واقعا طاقتفرساست. فوتبالیستی که میداند یک تکل سادهاش در بازی میتواند زندگی دهها میلیون نفر را عمیقا تحت تاثیر قرار میدهد چطور فوتبال بازی میکند؟ به خدا که اگر من جای بازیکنان پرسپولیس بودم ممکن بود هر آینه از این فشار سکته کنم و بیفتم! در چند روز مانده به فینال انواع و اقسام پیامها در گروههای اینستاگرامی و تلگرامی خطاب به بازیکنان پرسپولیس با این مضمون منتشر شد که «قهرمان شوید چون ما به شادی نیاز داریم.» حقیقت تلخی است ولی واقعا هواداران پرسپولیس قهرمانی را نه فقط برای ثبت در تاریخ و کریخوانی با رقیب که بهانهای برای ادامه زندگیشان میدانستند.
هوادارانی که از تیم ملی کشورشان قهرمانی میخواهند تا زخمهای عمیقشان التیام پیدا کند. از خدا میخواهند توپ گل شود چون خیلی خسته هستند. این بار سنگینی روی دوش فوتبال است. این بار سنگینی روی دوش بازیکنان و مربیان است. همه جای دنیا فوتبال به طرفدارانش غم و شادی میدهد. آنها را بالا میبرد و پایین میکشد. اما بعید است یک طرفدارا منچسترسیتی بعد از اینکه گل تیمش مقابل تاتنهام در نیمهنهایی لیگ قهرمانان چند ثانیه مانده به پایان بازی با ویایآر رد شد، بنویسد:«عمر خوشبختی توی انگلیس همین قدر کوتاهه.» حالا چکار میشود کرد؟ این در هم تنیدگی را چطور میتوان از هم گشود؟ چطور از هواداران بخواهیم وقتی بازیکنان تیمشان خوب نتیجه نمیگیرند، ننویسند «بیچاره هوادار». ننویسند «هوادار توی این وضعیت گرونی و بدبختی پا میشه این همه راه میاد استادیوم اما تو به هیچ جات نیست». نرود جلوی در باشگاه تجمع کند و داد بزند «ما تنها دلخوشیمون همین فوتباله!» چکار میشود کرد؟ شاید اگر سهراب امروز بود بلافاصله میگفت:«دلخوشیها کم نیست. مثلا این خورشید...» اما سهراب نیست و خورشید هم خیلی وقت است فروغش را از دست داده. سهراب نیست و هواداران پرسپولیس این روزها نشستهاند و فکر میکنند زندگی حتی یک بار هم روی خوشش را به آنها نشان نداد.
منبع: روزنامه اعتماد
دیدگاه تان را بنویسید