داستان 3 خارجی بسکتبال زنان ایران
تیلر دیر، سوشا آفاناسیوا و آنا بهشتی؛ آنها سه بازیکن خارجی تیم گروه بهمن بودند، تیمی که در لیگ بسکتبال زنان به قهرمانی رسید. تیلر بازیکن آمریکایی است، سوشا و آنا اوکراینی.
اعتمادآنلاین| تیلر دیر، سوشا آفاناسیوا و آنا بهشتی؛ آنها سه بازیکن خارجی تیم گروه بهمن بودند، تیمی که در لیگ بسکتبال زنان به قهرمانی رسید. تیلر بازیکن آمریکایی است، سوشا و آنا اوکراینی. همانطور که برای ما سخت است باور کنیم بازیکنی از آمریکا به ایران بیاید، روسری سرش کند، شلوار و پیراهن آستینبلند بپوشد و در لیگ ایران که حتی در کشور خودمان دیده نمیشود، بازی کند، برای دوستان و اقوام تیلر هم سخت بود که او از بین پیشنهادهایی که داشته است، بازی در ایران را انتخاب کند.
به گزارش روزنامه همشهری، همه توصیهها به این دختر 24ساله این بود که به ایران نرو اما حالا همه آنهایی که تیلر را منع میکردند، از او حتی از طعم غذاهای ایرانی میپرسند و تیلر به این فکر میکند که آیا میتواند در ایران باشد؟ چند روز قبل از اینکه بهمن به قهرمانی برسد با تیلر و دوستان خارجی او صحبت کردیم.
گفته میشود، قبل از اینکه به ایران بیایی خیلی تو را ترسانده بودند. حتی بهت گفته بودند ایران کرونا بگیری، زندانی میشوی. وقتی میخواستی بیایی خانواده نگرانت نبودند؟
خانواده من از اینکه در ایران هستم اصلا نگران نیستند. آنها خوشحالند که من کاری را که دوست دارم، انجام میدهم. ما با تماس تصویری و پیامک مدام با هم در ارتباط هستیم. آنها بازیهای من را آنلاین نگاه میکنند. همهچیز مرتب است.
خودت نمیترسیدی؟
من اصلا نمیترسیدم. افرادی که در کنار من بودند؛ دوستان و مدیربرنامههایم وقتی میگفتم میخواهم به ایران بروم تعجب میکردند و میپرسیدند که آیا ایران امن است؟ آیا زنان امنیت دارند؟ من میگفتم نمیدانم و فقط میخواهم بروم و بسکتبال بازی کنم و از این بابت هم خوشحالم. مردم اینجا در ایران کاری کردهاند که احساس راحتی داشته باشم. بعضی افراد به من میگفتند که نباید به ایران بروم اما من تصمیمم را گرفتم و به ایران آمدم.
دوسه ماهی است که در ایران زندگی میکنی و همهچیز را دیدهای، زندگی در ایران و تهران چطور است؟ با حرفهایی که شنیده بودی، متفاوت است؟
همهچیز در ایران خوب است. همتیمیها، مربیان و افرادی که اطراف من هستند با من خوب هستند و خیلی خوشحالم که اینجا هستم. اینجا همهچیز عالی است. من همیشه کاری برای انجام دادن دارم. مناظر شهر عالی هستند. من خودم اهل هیوستون هستم و قبلا در یک شهر بزرگ زندگی کردهام. دوستانم با من اینجا مهربان هستند، دنبال من میآیند و من را بیرون میبرند و با من وقت میگذرانند. زندگی در اینجا خوب است. تا الان که همهچیز خوب بوده.
ظاهراً با حجاب هم کنار آمدهای.
بعضی وقتها در بازی یا تمرین خیلی گرمم میشود اما مشکل بزرگی نیست. گاهی میگویم کاش با خودم شلوارهای بلند و لباسهای آستیندار بیشتری به ایران میآوردم چون نمیدانستم که باید با آنها تمرین کنم. همهچیز خوب است و شرایط را قبول کردهام و با آن کنار میآیم.
دوستانت میگویند قرمهسبزی خیلی دوست داری.
من غذاها را خیلی دوست دارم. ما هم غذاهای ایرانی داریم و هم غذاهای آمریکایی. من هر دو را با هم ترکیب میکنم و عالی میشود. بعضی از غذاهای ایرانی را دوست ندارم اما بعضیها را خیلی دوست دارم. مثل برنج و جوجه، مثل بره و گوشت با برنج. گوشت گوسفند با برنج و جوجه با برنج را خیلی دوست دارم و همینطور قرمهسبزی و برنج با پیاز.
بازیات با دختران ایرانی خیلی متفاوت است. در بعضی از صحنهها که برای گرفتن توپ، پرواز میکنی. این تفاوت اذیتت نمیکند؟
فکر میکنم من خیلی سریع هستم. حتی در آمریکا و هرجای دیگری هم که بازی میکنم همه میگویند خیلی سریع هستی و این چیز جدیدی نیست. اما وقتی که مسئله مربوط به سازماندهی باشد، تفاوت زیادی بین من و دیگران وجود دارد. خیلی از دخترها دوست دارند بدوند شوت بزنند اما من سازماندهی را بیشتر دوست دارم و میخواهم به حلقه نزدیک شوم و به دیگران کمک کنم که گل بزنند. البته بازیکنان خوب زیادی اینجا هستند و شرایط بد نیست.
میتوانند بهتر شوند؟
البته. من میتوانم بهتر باشم، همتیمیهایم هم میتوانند بهتر باشند، همیشه جا برای پیشرفت هست، به همینخاطر است که همیشه تمرین میکنیم.
حاضری یک فصل دیگر در ایران بازی کنی؟
واقعا نمیدانم. من همیشه گزینههایم را باز نگه میدارم. اما من عاشق ایران هستم و اگر شرایط مهیا باشد دوباره به ایران میآیم.
در فضای مجازی دوستانت از ایران پرسیدهاند؟ چیزی نوشتهای که واکنشهایی داشته باشد؟ دوستانت درباره زندگی در ایران سؤال میکنند؟
من هر روز پیامهای زیادی دریافت میکنم و هرکدام چیزی میگویند. مثلا پسر عمویم با اینکه پسر است به من میگفت برای من هم حجاب بیاور. سؤالهای دیگری هم درباره غذا و چیزهای دیگر میپرسند. وقتی عکس غذا میگذارم، میگویند که این غذاها چقدر خوشمزه بهنظر میرسند. وقتهایی هم که مثلا عکسی از کوهها یا مناظر پست میکنم، عکسهایم را لایک میکنند و چیزهایی مثل این. آنها میگویند به من افتخار میکنند و خوشحال هستند که من کار مورد علاقهام را انجام میدهم. همیشه کامنتهای زیادی مثل این چیزها که گفتم میگیرم.
توصیه میکنی که به ایران سفر کنند؟
بله حتما این کار را میکنم. به آنها میگویم که اینجا زیباست. اینجا یک شهر بزرگ داریم، آدمهای زیاد و ترافیک. اینجا چیزهای زیادی هست که من هرگز تصورش را هم نمیکردم.
کجای شهر را بیشتر از همه دوست داری؟
من همه جای شهر نبودهام اما جاهایی را که مردم بیرون از شهر میروند و قلیان میکشند، دوست دارم. البته من قلیان نمیکشم اما از دیدن مردمی که با هم صحبت میکنند و غذا میخورند لذت میبرم. بهخصوص وقتی که منظره کوهها پشت سرشان است. البته من به دیزین هم رفتهام، همان پیست اسکی، و واقعا جای قشنگی بود. خیلی دوست دارم دوباره به آنجا بروم و اسکی کنم.
آنا بهشتی: بازیکنان ایران کار مهمی انجام میدهند
آنا و سوشا سابقه بازی در ایران را دارند. آنها چهار سال قبل برای تیم شیراز بازی میکردند. آنا با یک مرد ایرانی ازدواج کرد و فامیلیاش را به بهشتی تغییر داد و در ایران ماندگار شد. او حالا مترجم سوشا هم هست. سوشا خیلی انگلیسی نمی داند و تنها راه ارتباطیاش با بقیه، آناست. سوشا میگوید: «ایران را خیلی دوست دارم. آدمهای خیلی خوبی دارد».
او لیگ امسال را هم بهتر از قبل میداند؛ «نسبت به 4 سال پیش که شیراز بازی میکردم، امسال لیگ خیلی خوب و حرفهایتر بود. فکر کنم بهخاطر بازیکنان خارجی زیادی که به ایران آمدند، لیگ قوی بود. آنا هم حرفهای سوشا را تأیید میکند: «خارجیها که آمدند، روی طرز فکر بازیکنان ایرانی خیلی تأثیر گذاشت. ایرانیها بازی خارجیها را که از نزدیک میبینند، بهخودشان میگویند که ما باید به باشگاه برویم، بیشتر تمرین کنیم، بیشتر یاد بگیریم این اتفاق خوبی است. دوسه سال دیگر بسکتبال زنان ایران خیلی بهتر میشود».
آنا از بازی ایرانیها تعریف میکند: «بسکتبال ایرانیها خوب است، آنها میخواهند که خوب بازی کنند. این خواستن را میشود در چشمهایشان دید. آنها پلهپله باید بالا بروند. اینکه آنها با حجاب بازی میکنند، واقعا سخت است و کار مهمی انجام میدهند».
برای خود آنها هم بازی با حجاب سخت بوده ولی عادت کردهاند. سوشا میگوید: «روزهای اول خیلی برایم سخت بود که با روسری بازی کنم ولی عادت کردم. موقعی که دارم بازی میکنم، اصلا به حجاب فکر نمیکنم. مشکل این است که یک کم گرم است». آنا 2 سالی را از بسکتبال دور بود؛ «بچهدار شدم و دو سال بازی نکردم. خیلی سخت بود. من بسکتبال را دوست دارم».
دیدگاه تان را بنویسید