بازخوانی یکی از جالبترین مصاحبههای بلاژویچ؛ رازهای فوتبال ایران!
مشکل علی کریمی این بود که بیش از حد ایرانی است/ دایی یک وطنپرست بزرگ و یک عظمت حماسهساز است
در مورد باخت به بحرین کتابی نوشتم که بعد از مرگم چاپ میشود
میروسلاو بلاژویچ سالها بعد از ناکامی در راه رسیدن به جام جهانی با ایران به کشورمان برگشت و سرمربی یکی از تیمهای باشگاهی شد. او در آن مقطع مصاحبهای مفصل انجام داد که خواندنش هنوز جذاب است.
میروسلاو بلاژویچ ساعاتی پیش درگذشت. بلاژ برای ایرانیها یادآور خاطرات درهم آمیختهای از احساسات متناقض است. احساساتی که شاید بتوان آن را در این مصاحبه مفصل که او ده سال بعد از ناکامی ایران در رسیدن به جام جهانی با روزنامه گل انجام داد رمزگشایی کرد. این مصاحبه قدیمی را در ادامه میخوانید.
به گزارش گل، گفتوگو با میروسلاو بلاژویچ همانطور که انتظار داشتیم خیلی سریع گر گرفت. امروز 10سال بعد از شبی بود که او ناگهان ایران را ترک کرد. درست در لحظاتی که همه فکر میکردیم او به دلیل علاقه شدید مردم اقامت خود را تمدید خواهد کرد. چیرو سالها بعد تکیدهتر و مسنتر به فوتبال ایران بازگشته تا مأموریت ناتمامش را به پایان برساند. هنوز سر جای خودمان ننشستهایم که او میگوید:اگر امسال با مس قهرمان نشوم سال دیگر میشوم و این یعنی چیرو ذرهای تغییر نکرده است. لحظاتی بعد گفتوگو آغاز شد و ما میهمان ادبیات محشر و استثنایی او بودیم درست مثل همان روزهای قبل، زمانی که با رضا چلنگر کلمات را گداخته میکرد و در دامن روزنامهچیها میانداخت. این گفتوگو ویژه را میهمان ما باشید.
دوست دارم از 10سال پیش حرف بزنیم شما ناغافل از ایران رفتید و به سوالات پاسخی ندادید. چیزهایی که بعد از بازگشت به ایران گفتهاید حرفهایی است که در آخرین روزهایتان در ایران میزدید. درباره شکست مقابل بحرین گفتهاید که کتابی نوشتهاید که بعد از مرگ منتشر خواهد شد اما من فکر میکنم چنین کتابی وجود ندارد. اشتباه که نمیکنم؟
نه به جان خودم، این کتاب وجود دارد. من همه اتفاقات آن روزها را به دقت نوشتهام و آن کتاب را تقدیم مرگ بزرگی خواهم کرد که در تمام لحظات کنار من بود. مرحوم رنجبر که خیلی دوست داشت مثل من به جام جهانی برویم اما ما نهایتا با چشمان پر از اشک مجبور به خداحافظی از مسابقات جام جهانی شدیم. به هر حال تا مرگ من صبر بکنید و بعد این کتاب را بخوانید.
چرا بعد از مرگ تصمیم به انتشار آن دارید؟
چون وقتی مرده باشم کسی نمیتواند دوباره مرا بکشد.
جدایی شما از تیم ملی در شرایطی اتفاق افتاد که جو عمومی و آقای صفایی فراهانی دوست داشتند شما کارتان را ادامه بدهید اما شما شغل سرمربیگری تیم ملی ایران را رها کردید و برانکو این کار را برعهده گرفت.
برانکو توصیه من بود به آقای فراهانی. من با شوک بزرگی دست و پنجه نرم میکردم و حقیقتا نمیتوانستم از آن فضای ذهنی بیرون بیایم بنابراین تصمیم گرفتم بروم موقع رفتن هم به آقای فراهانی اطمینان دادم که برانکو حتی میتواند بهتر از من تیم ملی را هدایت کند. البته این کار سادهای نبود چون آقای صفایی فراهانی به برانکو اطمینان نداشت وقتی ما برای جلسه به دفتر ایشان میرفتیم او اجازه نمیداد برانکو در جلسه حضور پیدا کند. او به من میگفت طوری که تو تیم را تمرین میدهی و رهبری میکنی از پس برانکو برنمیآید و من هم در پاسخ میگفتم پرفسور مغز من است و تفکر من و من با نظر او کار میکنم که البته واقعیت هم نداشت(میخندد) ...
اما این کار به یک نتیجه خیلی خوب منتهی شد. برانکو تیم ملی را به جام جهانی برد و ما یک تورنمنت عالی در جام ملتها پشت سر گذاشتیم.
خدا خودش میداند که من چقدر این ملت و این کشور را دوست دارم و خیلی خوشحال شدم که این اتفاق با برانکو رخ داد، کاری که من نتوانستم انجام بدهم و دینم را به مردم شما ادا کنم.
اما شما هم کارهای مختلفی در ایران کردید. از جمله اینکه فضای دو قطبی در تیم ملی با حضور شما از بین رفت، بازیکنان شهرستانی به تیم اضافه شدند و شکل تیم ملی بهتر شد. اما تیم ملی ایران در دوره شما به حقاش نرسید.
وقتی تیم ملی عربستان در جام جهانی 8 گل از آلمان خورد من از تماشای این بازی آنقدر عصبانی شدم که میخواستم خودم را از پنجره به بیرون پرتاب کنم. این لعنتیها جای ما را در جام جهانی پر کرده بودند. در حالی که استحقاقش را نداشتند. بازیکنان ایرانی شجاع و جسورند و فقط بلوغ تاکتیکی کمی دارند و بنابراین حقشان است که به عربستان، قطر، عمان، بحرین و ... مسلط باشند. در حال حاضر هم خیلی متأسفم که ایرانیها زیر دست ژاپن، کره جنوبی و استرالیا قرار گرفتهاند اما این مسأله مدت زیادی دوام نخواهد آورد. ما در همین بازیهای مقدماتی به آنها مسلط خواهیم شد. ما در بازی مقابل قطر که به نظر من بهترین بازی ما در مسابقات مقدماتی بوده است قطریها را در زمین سقط کردهایم و این خوشحالکننده است چون نشان میدهد مربی فعلی تیم ملی درسهای خوبی را به بازیکنان داده است.
از جام جهانی 2002 صحبت کردید که در غیبت ما به پایان رسید. اگر شما با تیم ایران در آن رقابتها شرکت میکردید چه نتیجهای به دست میآوردید؟
به نظر من ما ترتیب همه تیمها را میدادیم. در جام جهانی 1998 وقتی وارد رقابتها میشدیم من ادعا کردم کرواسی قهرمان جهان میشود اما همه به من خندیدند حتی زنم به من گفت که تو دیوانه شدی ولی خودتان دیدید که در آن مسابقات حضور پیدا کردیم و درخشیدیم و به مقام سوم جهان رسیدیم در حالی که اگر هدف من سومی بود در دور مقدماتی حذف میشدم. من مطمئنا با همین ذهنیت وارد جام جهانی میشدم ... بیایید در مورد آن مسابقات حرف نزنیم چون غم تمام وجود من را میگیرد.
برداشتی که از آن رقابتها کردید چه بود؟
کاری که هیدنیک با کره جنوبی کرد راه را نشان داد. به نظر من استفاده از مربیان بزرگ اروپایی کاری است که باید در دستور کار کشورهایی مثل ایران قرار بگیرد چون آنها چیزهایی برای یاد دادن دارند اما اینکه من روی اروپایی بودن مربی تأکید میکنم هر مربی خارجی. این مربی باید از مربیان شما که سطحشان بسیار بالا رفته باید خیلی بهتر باشند. مربیای که من از آن صحبت میکنم یک استراتژیست است. کسی که بتواند مفهوم بازی را درک کند، عربستان در جام جهانی 2002 فاقد یک مربی خوب بود و دیدید که چه بلایی سرش آمد.
در این سالها فوتبال ملی ایران را تعقیب میکردید؟
بله، من همیشه حواسم به تیم شما بوده انگار که همچنان تیم خودم هست. این را گوش یک بار من سرمربی دیناموزاگر بودم. ما بهترین تیم کرواسی بودیم و 6ملیپوش داشتیم و ایران برای یک بازی دوستانه مقابل ما ایستاد. مربی تیم شما برانکو بود، من قبل از بازی مصاحبه کردم و گفتم روز سختی خواهیم داشت اما هیچ کس حرف من را قبول نداشت و گفتند دینامو ایران را چپ و راست میکند اما ایران ما را 2 بر یک برد. در آن بازی هیچ کس به گرد پای علی کریمی نمیرسید و شما تیم من را چپ و راست کردید. من میدانستم قدرت ایران چقدر است.
حالا بگذارید قصه دوم را تعریف کنم. من سرمربی تیم بونسی هرزهگوین بودم و ظرف سه روز بلژیک را در دو بازی رفت و برگشت کوبیدیم و کارش را ساختیم. ترکها را هم به زیر خودمان کشیدیم. در این گروه مقدماتی ما بودیم و اسپانیا من تیمی داشتم که برای از پا درآوردن یک گاومیش نیروی کافی داشت اما ناگهان ایران از راه رسید، یک بار دیگر تکرار میکنم ما پنجه در پنجه اسپانیا بودیم و نبرد نهایی بین ما دو تیم بود اما جلوی ایران بازی کردیم و اتفاق دیگری افتاد؛ اول بازی کاپیتان تیم شما جواد نکونام آمد من را بغل کرد و هر دو بغض کردیم بعد بازی شروع شد ما پدر ایران را درآوردیم. دو گل زدیم و منتظر گلها بعدی بودیم اما یکهو تا آمدم به خودم بجنبم دیدم 3 بر 2 بازی را باختیم. بله این تیم ایران بود، تیمی که به نظر من جایش در صدر آسیاست.
در آن بازی ما فکر میکردیم بلاژویچ عمدا تیم را ضعیف چیده تا به ما ببازد. در طول بازی هم کت سفیدی پوشیده بودید و مدام با تماشاگران مشغول بودید؟
یکسری آدمهای کج فهم در آنجا من را متهم کردند ولی من حتی به مادر خودم هم اجازه نمیدهم این کار را با من بکند. فوتبال زندگی من است و من برای سلامت آن ارزش قائلم، من حتی فکرش را هم نمیتوانم بکنم که یک مسابقه را رها کنم. به همین دلیل است که در کرواسی اعتبار هم از دست رفته به جز چیرو. آن شب خیلی دلم میخواست ایران را ببرم چون میخواستم به همه ایرانیها ثابت بشود که هنوز رئیس منم و زندهام ولی این اتفاق نیفتاد.
از بین بازیکنانی که شما به تیم ملی آوردید ابراهیم میرزاپور با وجود اینکه سالها بازی کرد هیچ وقت ستاره نشد فکر میکنید علتش چه بود؟ جالب اینکه او در جام جهانی همان نقط ضعف قدیمی خود را که شوت زدن بود نشان داد.
من میبینم که ابراهیم هنوز هم دروازهبانی میکند و به نظر من اگر او آن قدرت واقعی دروازهبانی را نداشت هرگز نمیتوانست اینقدردوام بیاورد. من ادعا نمیکنم که حق با من است ولی ابراهیم گلر شجاعی بود که در زمان خودش من را تحت تأثیر قرار میداد. من شارژ میشوم وقتی میبینم که هنوز با بازوبند کاپیتانی به میدان میرود و دروازهبانی میکند.
علی کریمی را خیلی دوست داشتید، نظرتان درباره او چیست؟
او استعداد و شرایطی را داشت که شایسته بازی در رئال مادرید و بارسلونا است ولی متأسفانه یک نقص بزرگ دارد و آن این است که بیش از حد ایرانی است و به همین دلیل او هرگز نتوانسته در فوتبال بینالمللی برای خود جای بزرگی دست و پا کند. علی به سختی میتواند خودش را با محیطهای جدید تطبیق بدهد و حتما میدانید که قبل از بازی بحرین هم برای من مشکل ایجاد کرد.
سر همبرگر؟
اجازه بدهید توضیح بدهم. قبل از بازی من در هتل نشسته بودم که آقای رنجبر آمد و به من گفت علی کریمی میگوید نمیخواهد در هتل غذا بخورد من به سرعت بلند شدم و سراغش رفتم. رنجبر میگفت غذا را با دست هل داده و گفته که نمیخورم. من خودم را به رستوران هتل رساندم دیدم یک ظرف ماکارونی جلوی اوست دستم را پشت گردنش گذاشتم و گفتم بخور، بخور پدرسوخته (فریاد میزند). عصبانی شدم و داد میزدم و او هم مجبور بود اطاعت کند.
رضا جمله شما را ترجمه میکرد؟
بله دقیقا با همان زنگ صدایی که من دارم ترجمه میکرد و داد میزد بخور!
علی کریمی حالا که به اواخر فوتبالش رسیده بازیکن خیلی مسئولی شده و شخصیت ویژهای برای پرسپولیس است. ما همه حسرت میخوریم که کاش زودتر پخته میشد.
من از بازی علی کریمی لذت میبرم. پاسهایی که او میدهد چشم دارند و همیشه بهترین راه حلها را باید از او خواست. او وقتی تصمیم میگیرد تا به عنوان یک تکنواز حرکت کند شما شیری را میبینید که حرکت میکند. فوقالعاده است، فوقالعاده است. در بازی ما با پرسپولیس وقتی شنیدم که قرار نیست جلو ما بازی کند کل روز از مسئولان تیم میخواستم که خبر دقیق را کسب کنند. آخر سر وقتی فهمیدم که او نیست مصاحبه کردم و گفتم دخل پرسپولیس را میآوریم اما اگر کریمی در تیمشان بود غلط میکردم که دخلشان را بیاوریم!
شما با علی دایی هم بازی کردید او امسال تبدیل به محبوبترین چهره فوتبال ایران شده و مردم حالا به نحو عجیبی دوستش دارند. شما هم ظاهرا خیلی به او علاقه دارید؟
خیلی خوشحالم برای علی که همچنان بزرگ مانده است. بگذارید یک مثال از او بزنم یکبار ما از ورزشگاه بیرون میآمدیم که دیدیم اتوبوس ایستاد، پرسیدم که چه شده. به من گفتند که چند زن روی زمین خوابیدهاند و تو را صدا میکنند علی دایی برگشت به من گفت خدا را شکر حالا که شما آمدهاید دیگر مرا صدا نمیکنند! من علی دایی را میپرستیدم. در بازی عربستان او گلی زد که فقط خودش میتوانست بزند من داشتم میلرزیدم و دیدم که 140هزارنفر در ورزشگاه داریم میلرزیم اما همه ته دلمان قرص بود که علی دایی میتواند گل بزند ... دایی بسیار سزاوار چیزی است که شما راجع به او گفتهاید چون او یک وطنپرست بزرگ، یک فرد مذهبی بزرگ و یک ورزشکار عالی است و زمانی که فوتبال ایران ناشناس بود او موفق شد شما را در سطح دنیا مطرح کند.
ما بعد از دایی هیچ کس را نداشتهایم که بتواند گل بزند؟
بالاخره یکی مثل علی دایی پیدا میشود که مشکل گلزنی شما را حل کند اما او یک عظمت حماسهساز است که از نظر شخصیتی کمتر مشابهاش را خواهید دید. من در بازیای که با آنها داشتیم نمیتوانستم به رویارویی فکر کنم چون واقعا به او وابستهام.
او را که دیدید چه حسی داشتید؟
تنها فرقاش با گذشته این بود که خیلی لاغر شده(میخندد). یک روز به پوشکاش گفتند که تو چرا اینقدر چاقی و او جواب داد علتش این است که روزنامه نمیخوانم. علی دایی هم مثل پوشکاش اصلا روزنامه نمیخواند.
اگر قرار باشد راجع به یک اشتباه خاصتان در دوره مربیگری تیم ملی ایران صحبت کنید به کدام مورد اشاره میکنید؟
من اشتباهات زیادی کردم. اگر در گذشته عقل امروز را داشتم حتما کرواسی را قهرمان جهان میکردم.
یعنی الان مربی بهتری هستید؟
بدون شک، هرگز مربی بهتری مثل حالا نبودم. تجربه یکی از ابزار مهم مربیگری است.
آیا شما در زمینه استفاده از خداداد عزیزی اشتباه نکردید؟
همین حالا میتوانید از آدمهای مختلفی سوال کنید و خودتان ببینید که نظرهای مختلفی وجود دارد. اما در مورد خداداد شنیدهام که او با همه مربیان خارجی که بعد از من به ایران آمدهاند دشمنی کرده، البته من عزیزی را پذیرفتم چون عدهای مرا متقاعد کردند که او را برگردانم. بله، من از عزیزی متنفر نیستم بلکه او را دوست دارم اما به شرط اینکه از آن خانه من دور باشد!
چیز خاصی در اخلاق او بود که شما را ناراحت میکرد؟
یک غرور بیجایی داشت، یک غرور بیجا و بدون پشتوانه. او یک تیپ منفی است که کل جو را علیه من مسموم میکرد. من هم گفتم تو کی هستی که بخواهی از من بزرگتر باشی، برو بیرون دیگر نبینمت. او خداداد عزیزی بود اما اگر خود پله هم بود میانداختمش بیرون.او به تنهایی می تواند نظم ارکستر فیلارمونیک اتریش را به هم بریزد.
در آن مقطع پرویز برومند و مهدی هاشمینسب هم مشکلاتی برای تیم ملی ایجاد میکردند. ما بعدا چیزهای وحشتناکی درباره آنها شنیدیم جالب است که حالا هاشمینسب دوست صمیمی خداداد است.
به هر حال آنها همدیگر را پیدا میکنند.
آیا این راست است که بعضی از بازیکنان در اتاق بعضی دیگر ادرار کردند؟
من این را متعاقبا شنیدم ولی اگر همان لحظه میشنیدم و اطلاعات سر وقت به دست میرسید همه چیز را عوض میکردم.
شما این مشکل را داشتید که بازیکنان تیم ملی در دوره شما چندان تربیت شده نبودند و از نظر شخصیتی خودشان را مقید به رعایت برخی از مسائل نمیکردند.
بله، این از مشکلات همیشگی من بود. یکبار در اردوی اتریش 45 دقیقه آنها را آزاد کردم تا به شهر مجاور بروند بعد یکی از آنها با یکجور مریضی که نمیتوانم اسمش را به زبان بیاورم به اردو برگشت. ما کلا بازیکن این تیپی زیاد داشتیم. در اردو من قصاب مسلمان آورده بودم تا همه چیز متناسب با شریعت باشد اما پرویز برومند گفت من غذا نمیخورم چون بوی غذای ایرانی را احساس نمیکنم. من هم گفتم وسایلات را ببند و به ایران برگرد، هاشمینسب را هم میخواستم اخراج کنم. به آقای رنجبر گفتم بلیت اینها را بده تا به ایران برگردند. با این روش مدتی آرامش برقرار شد اما خب دوباره مشکلات به وجود آمد و من مجبور شدم آنها را اخراج کنم.
آقای بلاژویچ در این سالها بزرگترین بازیکنانی که با او کار کردهاید چه کسی بوده؟
از همه بزرگتر داور شوکر به عنوان یک گلزن اما من این افتخار را داشتهام که دیدیه دشامبر زیر دستم باشد یا بوبان و پروسینچکی اما آلن بوکشیچ از همه اینها بهتر بود.
ادین ژکو چی؟
اولین بار که دیدمش جلوی همه خبرنگارها صدایش کردم و گفتم هی تو گوش کن تو قرار است از زلاتان ابراهیمویچ هم بازیکن بهتری بشوی. او جا خورد ولی من میدانم که او از زلاتان بهتر است. ژکو یک گلزن بزرگ است که هر چقدر هم بگذرد بزرگتر خواهد شد.
سوال آخر ما هم در مورد برانکوست هر وقت درباره شما از برانکو سوال میکردیم او جواب سرراستی به ما نمیداد؟
ایوانکویچ 10سال دستیار من بود و آدم بسیار صدیقی بود ولی همواره در سایه من قرار میگرفت و شاید طبیعی است که بعضی عقدهها را به خودش بگیرد.
اما به نظر ترکیب خوبی بودید؟
بله، اگر اینطور نبود که 10سال با هم دوام نمیآوردیم. ولی من انتظارم از برانکو این بود که کمی نسبت به من مهربانتر باشد چون او موفقیت خود در فوتبال را مدیون من است. حرفی که شما به من زدید مرا ناراحت کرد ولی هر کس طبیعت خودش را دارد، من اینطور آدمی هستم و به همین خاطر یک رهبر واقعی شدم. برانکو همیشه هر وقت با من بود از من تعریف میکرد و در مصاحبهها میگفت از نظر شخصیتی و سرعت تصمیمگیری کسی را در حد من سراغ ندارد اما آن موقع زیر دست من بود. کاش وقتی از من جدا شده بودم هم این حرفهای خوب را پشت سر من میزد.
از شما متشکریم که در این مصاحبه شرکت کردید، راستش اصلا عوض نشدهاید.
بله، چیرو هیچ وقت تغییر نمیکند.
دیدگاه تان را بنویسید