کد خبر: 600767
|
۱۴۰۱/۱۲/۱۴ ۲۰:۴۶:۳۹
| |

مصائب محمدمهدی افشار کوچک‌ترین آفرودکار ایران از زبان پدربزرگش:

خسته شدیم! حمایت کنید تا از ایران نرویم!/ می‌گفتند رانندگی کردن محمدمهدی بدآموزی دارد!

یک کودک شش، هفت ساله که پشت ماشین‌های بزرگ می‌نشست و در کوه و کمر می‌راند رکورد کم سن‌وسال‌ترین راننده آفرود ایران را به نام خود ثبت کرد و رفت برای ثبت این رکورد در گینس. با این حال بعد از گذشت چند سال نه تنها هنوز این امکان فراهم نشده...

خسته شدیم! حمایت کنید تا از ایران نرویم!/ می‌گفتند رانندگی کردن محمدمهدی بدآموزی دارد!
کد خبر: 600767
|
۱۴۰۱/۱۲/۱۴ ۲۰:۴۶:۳۹

چهار، پنج سال پیش تلویزیون و برخی رسانه‌ها از ظهور یک استعداد تازه در ورزش اتومبیلرانی و به صورت مشخص آفرود خبر دادند: یک کودک شش، هفت ساله که پشت ماشین‌های بزرگ می‌نشست و در کوه و کمر می‌راند. همان زمان این پسربچه که محمدمهدی افشار نام داشت، رکورد کم سن‌وسال‌ترین راننده آفرود ایران را به نام خود ثبت کرد و رفت برای ثبت این رکورد در گینس.

به گزارش روزنامه اعتماد، با این حال بعد از گذشت چند سال نه تنها هنوز این امکان فراهم نشده که محمدمهدی به دلیل نداشتن ماشین برای تمرین کلا خانه‌نشین شده. پدربزرگ محمدمهدی آقای احسانی که مربی او بوده، می‌گوید: با وجود پیشنهاداتی از کشورهای خارجی برای ثبت این رکورد به نام خودشان ما تصمیم گرفتیم در ایران بمانیم، اما هیچ کدام از مسوولان ورزشی از ما حمایتی نکردند و حالا در این شرایط دیگر خسته شدیم و ممکن است عطای ماندن را به لقایش ببخشیم. گفت‌وگوی ایشان با «اعتماد» را در ادامه می‌خوانید. 

محمدمهدی از 3 سالگی شروع کرد!

من خودم در آفرود بودم. جزو اولین کسانی که در سطح کشور آفرود را از طبیعت‌گردی به حالت ورزشی درآوردند، بودم. در قزوین هم ما جسته گریخته انجام می‌دادیم. در زمان شکل‌گیری آفرود در قزوین و تمام استان‌های دیگر دو تا نوه من به دنیا آمدند. یکی محمدمهدی افشار (نوه پسری) و یکی محمدطاها احسانی (نوه پسری) . من احساس کردم محمدمهدی یک جور خاصی به ماشین‌سواری علاقه نشان می‌دهد. این را در 3 سالگی متوجه شدم. متوجه شدم محمدمهدی صرفا به ماشین علاقه ندارد، بلکه دوست دارد، رانندگی کند. یواش یواش او را با ماشین و فرمان آشنا کردم. تا اینکه سنش بالاتر رفت و قدرتش بیشتر شد. تا 6 سالگی یک روز تصمیم گرفتم مستقل بگذارم رانندگی کند. در همان دور نخست همان مسیری که می‌خواستیم رفت و ترسش ریخت. دیگر خودش عادت کرد از صفر تا صد ماشین را انجام دهد.

یکی گفت این بچه باورنکردنی است!

یک روز در 7 سالگی یکی از مسوولان قضایی قزوین محمدمهدی را دید و پرسید مسوولان این پسر را دیدند؟ گفتیم نه! گفت این بچه خیلی باورنکردنی است. از همانجا معرفی شدیم به مسوولان استان مثل مدیرکل ورزش و جوانان استان و بعد هم فدراسیون. در همان زمان وقتی دیدیم چنین شرایطی است ما ادعایی را مطرح کردیم. گفتیم این را به عنوان کوچک‌ترین آفرودکار ثبت کنیم. همان زمان از صداوسیما و شبکه سه آمدند و گزارش گرفتند.

می‌گفتند رانندگی محمدمهدی بدآموزی دارد!

بعد از آن رسما محمدمهدی عضو رسمی فدراسیون شد. قبل از این در قزوین یک اسپانسری آمد و آن ماشین پاژن که در ویدیوهای محمدمهدی مشخص است را به ما داد. آقای بهمنی بود که جزو مشوق‌های ورزش بود. او به ما گفت من هم هزینه ثبت رکوردش را پرداخت می‌کنم و هم ماشینش را می‌دهم تا رشد کند و اسپانسر قوی‌تری بیاید. او در قبال این کار فقط یک کارت شناسایی می‌خواست که نشان بدهد محمدمهدی عضو هیات است. می‌خواست در قرارداد ثبت کند. ولی بابت همین کارت اینها یک ماه ما را دواندند. رییس هیات وقت استان قزوین و هم مدیرکل ورزش و جوانان. بهانه‌های الکی می‌گرفتند. اینکه گواهینامه می‌خواهد و خطرناک است و... ما هر چه می‌گفتیم آفرود ربطی به گواهینامه ندارد، چون قرار نیست بیاید در خیابان. این رشته ورزشی است. وقتی یک نابغه دارد نبوغش را نشان می‌دهد باید ثبت کند تا 18 سالگی؟ بالاخره آنقدر اینها ما را سر دواندند که آن اسپانسر هم بی‌خیال شد و کشید کنار. برگشتیم فدراسیون و از فدراسیون خواستیم ما را حمایت کنند. آنها می‌گفتند نه! ما که چیزی نداریم و... به زور ما تلاش می‌کردیم کار را جلو ببریم. توی مسابقات آفرود معمولا قهرمانان و پیشکسوتان یک دور مارشال می‌زنند. ما گفتیم این بچه توانمندی دارد و شما اجازه بدهید در کنار مسابقات شما این بچه دور مارشال بزند که هم دیده شود و هم مردم لذت ببرند. فدراسیون قبول می‌کرد، هیات رد می‌کرد. هیات می‌پذیرفت، اداره ورزش و جوانان ایراد می‌گرفت. می‌گفتند این بچه است و بدآموزی دارد!

تصمیم گرفتیم به امارات برویم

وقتی دیدم شرایط به این شکل است رفتم فدراسیون و گفتم من دیگر با شما هیچ کاری ندارم. شما فقط محبت کنید یک نامه خطاب به فدراسیون امارات بزنید، چون گینس به ایران نمی‌آید . آنها گفتند یا بیایید امارات یا ترکیه. این تقریبا بین‌ سال‌های 97 و 98 بود. من چون توی آفرود بودم، می‌دانستم امارات در این ورزش صاحب سبک است و تصمیم گرفتیم برویم امارات. به فدراسیون گفتم برای ثبت رکورد محبت کنید یک نامه بدهید، چون ما نمی‌توانیم از اینجا ماشین ببریم امارات. شما ما را معرفی کنید. از طرف فدراسیون امارات این کار انجام شود. 

با بدبختی نامه گرفتیم. مثلا مسوول روابط بین‌الملل فدراسیون که کارشناس کشتی هم بود، می‌گفت نه آقا! ما چرا باید برویم امارات؟ ما می‌گفتیم می‌خواهیم پرچم ایران را ببریم بالا. بالاخره با بدبختی یک نامه نوشتند. یک نامه عوامفریبانه که هنوز هم در اسناد فدراسیون است. به ما گفتند ما نامه را زدیم شما بروید آنجا. ما گفتیم یک نسخه هم دستی به ما بدهید. ما داریم می‌رویم امارات، کرج هم که نمی‌رویم. خلاصه ندادند! ما را به شورای برون‌مرزی هم معرفی نکردند. همراه هم نفرستادند. ما دو نفر آدم تنها و غریب رفتیم امارات. با تور معمولی هم رفتیم. ما نه زبان بلد بودیم و نه کسی را می‌شناخیتم. باز آقای بهمنی خدا پدرش را بیامرزد آنجا به ما کمک کرد. 

به خاطر جابه‌جایی ساختمان فدراسیون نامه ما گم شد!

ما رفتیم آنجا فدراسیون امارات گفت نامه‌ای از فدراسیون شما نیامده! گفتند نامه نیامده ولی اگر می‌آمد ما شما را روی تخم چشم‌مان جا می‌دادیم و تمام امکانات را فراهم می‌کنیم. ولی نامه نیامده. ما دست خالی برگشتیم. 6 روز با آن هزینه ماندیم و هیچ! رفتیم فدراسیون گفتیم چه شد؟ گفتند ‌ای بابا! ما نامه را داده بودیم منتها چون در حال جابه‌جایی بین دو ساختمان بودیم که برویم جای جدید فکسی که زدند چک نکردند که نامه رسیده یا نه! همین‌طوری فرستادند و نامه آن ساختمان قبلی مانده! این دوران آقای صیدانلو بود. رفتیم پیش آقای صیدانلو گفتیم تو را به خدا نامه بدهید ما برویم. 

باز مدیر روابط بین‌الملل بازی درآورد که چه لزومی دارد؟ ما گفتیم شما یک‌بار این نامه را دادید چرا اذیت می‌کنید؟ بالاخره با کمک نماینده مجلس و ... راضی شدند، نامه بدهند. 

می‌خواستند رکورد محمدمهدی را به نام امارات بزنند و قبول نکردیم

رفتیم امارات و برعکس دفعه پیش خیلی تحویل گرفتند و ما رفتیم سراغ گینس. آنجا مدارک ما را دیدند و به حدی برای‌شان جذابیت داشت که اصلا نخواستند ما را امتحان کنند. گفت همین مدارک شما و ویدیوهایی که دارید، کافی است. فقط اگر ما الان این رکورد را ثبت کنیم به نام امارات ثبت می‌شود، چون شما از طرف فدراسیون امارات آمدید. پرسیدیم ما چه کار کنیم که به نام ایران ثبت شود؟ یک لبنانی که آنجا بود، گفت بروید در ایران یک رکورد ملی بگیرید، آن رکورد را به اضافه رزومه‌ای که دارید از طریق فدراسیون ایران بفرستید گینس که به نام ایران ثبت شود. 

257-2.V

رکورد ملی محمدمهدی ثبت شد

خلاصه آمدند و هدیه دادند به محمد و عکس گرفتند و راهی شدیم. رفتیم پیش آقای العطیه، رییس فدراسیون امارات و ایشان گفت شما اگر بمانید اینجا می‌توانید کار کنید و عضو تیم ما بشوید. پیشنهاد خوبی هم داد. پیشنهاد بالایی هم بود. من هم نه از پول بدم می‌آید و نه از موقعیت بهتر. ولی گفتم اولا من پدربزرگ مادری این بچه‌ام و نمی‌توانم این را امضا کنم و ثانیا هنوز ما افتخارش را به نام کشور خودمان ثبت نکردیم و مردم این را ندیدند. اینکه الان بیایم امارات درست نیست. گفتیم اول در ایران مردم ببینند بعد اسپانسر هم می‌آید با شرایط بهتر. ما با این نیت برگشتیم ایران. اماراتی‌ها گفتند از طریق واتس‌اپ در ارتباط باشیم. من تمرینات را برای‌شان می‌فرستادم هر هفته.  ما برگشتیم و گزارش دادیم به آقای صیدانلو و درخواست کردیم شما یک رکورد ملی برای این فراهم کنید. با هماهنگی فدراسیون اتومبیلرانی و فدراسیون همگانی که ثبت رکورد می‌کند این کار انجام شد. آقای رضایی که مسوول ثبت رکوردهاست آمد قزوین و بستری فراهم شد که کار شد. در یازده بهمن 98 جلوی چشم تماشاچیان و کارشناسانی که از فدراسیون آمده بودند، در پیست طراحی شده این رکوردگیری انجام شد. ویدیویش هم هست که اعلام می‌کند این رکورد ثبت شده و ما این موارد را به گینس ارسال می‌کنیم. 

شهادت سردار سلیمانی باعث شد طرف اماراتی دیگر جواب ما را ندهد!

متاسفانه بعد از آن هیچ اتفاقی نیفتاد و اصطلاحا حاجی حاجی مکه! دیگر هیچ اقدامی صورت نگرفت. نه آقای رضایی رکوردها را فرستاد، نه فدراسیون فرستاد و نه فدراسیون جوابی از نامه که گفته بود این رکورد ثبت شود، گرفت. هیچ اتفاقی نیفتاد. بعد از شهادت سردار سلیمانی هم کلا اماراتی‌ها ما را بلاک کردند یک طرفه. نمی‌خواستند ارتباط داشته باشند. ما ماندیم و خودمان. یک روز رفتیم فدراسیون گفتیم آقای رهنما ما خسته شدیم و می‌خواهیم برویم! آقای رهنما دبیر فدراسیون وقت در زمان ریاست آقای ناظمی، گفت نه شما صبر کنید. دولت دارد تغییر می‌کند و نگاه عوض می‌شود به ورزش. ما حمایت می‌کنیم و نروید! ما هم خوشحال شدیم و مصاحبه هم کردم با روزنامه‌ها با این عنوان که «ما ایران می‌مانیم و حمایت کنید» بعد از این مصاحبه مثبت اینها دیگر باز جواب ما را ندادند. یعنی یک‌بار آقای ناظمی حاضر نشد ما را ببیند! نپرسید شما کی هستید؟ این بچه چطور رانندگی می‌کند؟ تو کی هستی که تلویزیون نشانت می‌دهد و در روزنامه‌ها در موردت می‌نویسند؟ بارها و بارها با دفتر ایشان تماس گرفتیم که یک‌بار ببیند ما را! هر بار یک بهانه می‌آوردند که آقای دکتر وقت ندارد و جلسه است و بعدا! 

حمایت از یک بچه برای نظام کار سختی است؟

انگار نه انگار این بچه توانایی دارد. ما انتظار نداشتیم ما را توی پر قو بخوابانند ولی به هر حال دو تا خودروساز حامی اتومبیلرانی هستند. خب اگر این پسر به عنوان یک استعداد معرفی می‌شد لااقل می‌توانستند یک ماشین برایش  فراهم کنند. 

یک نفر است در ایران که چنین شرایطی دارد. ده نفر و صد نفر و هزار نفر که نیستند. آیا حمایت کردن از این یک نفر برای نظام و دولت کار سختی است؟ الان ما در کف جامعه که می‌رویم مدام می‌گویند بلند شوید از ایران بروید! به من می‌گویند بچه را بردار و برو. ما هم ماندیم. اگر ببریم با این شرایط چه کنیم. اگر نبریم هم سن این بچه دارد می‌رود بالا و 11 ساله است. او رکورد را در 8 سالگی ثبت کرده بود. آیا نباید این دیده می‌شد و مورد حمایت قرار می‌گرفت؟ رسما عضو فدراسیون هم هست و کارت عضویت دارد. الان نمی‌فهمم مشکل چیست برای حمایت نکردن؟ غیرقانونی است؟ این پسر عضو رسمی فدراسیون است. رکوردش ثبت شده در ایران. رسانه‌ها پوشش دادند. تلویزیون نشان داده. پس مشکل چیست؟ در همین استان قزوین افرادی هستند که اذیت می‌کنند. کلی مسابقه آفرود در قزوین برگزار می‌شود ولی ما یک ماشین برای تمرین نداریم. یک‌سال است تمرین نکردیم. حتی وسط مسابقه می‌رویم آنجا می‌گوییم در کنار رقابت اصلی اجازه بدهید محمد هم یک دور بزند ولی اصلا و ابدا! ما را به هم پاس می‌دهند. 

به اماراتی‌ها نگفتم بازنشسته سپاه هستم که برای محمدمهدی مشکلی پیش نیاید

هیچ کس حرف درستی به ما نمی‌زند. وقتی هم ملاقات است خیلی احترام می‌گذارند و دست به سینه هستند ولی کمکی نمی‌کنند. پشت گوش می‌اندازند. سازمان فرهنگی و ورزشی در قزوین یک برنامه داشت و آنها از ما مدارک خواستند که ما هم توی برنامه باشیم. پدرمان درآمد تا آقای رضایی آن نامه رکورد را بفرستد! مسوول سازمان فرهنگی و هنری به آقای رضایی می‌گفت شما این را امضا کردید و توی تلویزیون هم گفتید. یک نسخه برای ما هم بفرستید ولی نمی‌فرستاد! می‌گفت شما بروید توی لیست رکوردهای ایران هست! اذیت می‌کنند. همه ‌چیز هم دست  خودشان است. 

بالاخره مسیر این چیزها یا از هیات است یا اداره ورزش و جوانان یا فدراسیون. مثلا یکی از اینها بود می‌گفت باشد! محمدمهدی انجام بدهد ولی پسر من (پسرش 15 ساله بود) هم کنار محمدمهدی بنشیند! ما خسته شدیم از این وضعیت. من یک زمین کشاورزی و حقوق بازنشستگی دارم. من امارات رفتم کاری کردم اینها متوجه نشوند من بازنشسته سپاه هستم. گفتم اگر اسم سپاه بیاید وسط ممکن است توی گینس مشکل پیش بیاید. گفتیم ما که سوختیم ولی مشکلی برای این بچه پیش نیاید.

یک نفر ماشین  ما را بدون اطلاع خودمان فروخت!

در سیل خرم‌آباد و لرستان خود محمد یک کمک بچگانه بزرگ انجام داد. نان محلی سفارش داد به قزوین و خودش برد آنجا. خود آقای کولیوند می‌گفت چنین نانی ندیدم. در بحث خوزستان ماشینش را آمد مزایده بگذارد برای بی‌آبی خوزستان. متاسفانه اتفاق بدی افتاد. من از مسوولان خواستم کمک کنند این ماشین را بگذاریم مزایده و عایدی‌اش را ببریم خوزستان به دست محمد خرج کنیم. توی قزوین مسوولان مذهبی که از مسوولان مذهبی شهر هم بودند، گفتند نه! شما ماشین را ببرید، بفروشید و پولش را بدهید به ما و ما می‌بریم! هر چه گفتیم بابا این بچه خودش می‌خواهد این کار را بکند. این ماشین بنگاهی که نیست ما ببریم بفروشیم. یک بنده خدایی گفت شما چرا ماشین برای تمرین ندارید؟ گفتیم ماشین خراب شده. گفت من درست می‌کنم شما مسابقه بدهید. درست کرد و گفت من 55 میلیون هزینه کردم. گفتم ما که چنین پولی نداریم ولی شبکه خبر گفته ما یک گزارش قرار است تهیه کنیم این ماشین را به ما برسان. آنقدر معطل کرد که هم آن گزارش منتفی شد و آخرش برداشت ماشین را بدون اینکه به ما بگوید فروخت 120 میلیون و پول خودش را برداشت و باقی را داد به ما! پاترول را فروخت 120 تومان! الان پیکان قدیمی اینقدر نمی‌فروشند. الان دیگر ماشین هم نداریم. محمد دیگر فقط مسابقات را با ناامیدی از تلویزیون نگاه می‌کند. 

ما فقط دو چیز می‌خواهیم!

من امسال هم دو، سه بار زنگ زدم. یک خانمی هست مسوول دفتر که خوب هم پاسخ نمی‌دهند. ما چیز زیادی نمی‌خواهیم؛ یک اسپانسر معرفی کنند. مهم‌ترین چیز این است که ماشین داشته باشد که بتواند تمرین کند و مسابقه دهد. ورزشکار تمرین می‌خواهد. این بچه ماشین لازم دارد. ما انتظار داریم این همه هزینه کردیم رفتیم امارات، بدون مترجم و همراه و هیچ چی فقط خواستیم این رکورد به نام ایران ثبت شود. هنوز فرصت هست آن رکورد ثبت شود. گفتند این خوشبختانه به نام محمدمهدی ثبت شده و اگر کسی قرار است بیاید یا باید از لحاظ زمان یا سن کوچک‌تر باشد. آنجا ثبت شده منتها در ایران باید فدراسیون اتومبیلرانی و همگانی این رکورد را به همراه رزومه بفرستند برای گینس و ممکن است گینس هزینه‌ای بخواهد که بعد مشخص می‌شود. باید همکاری کنند این کار انجام شود. این بچه به خاطر سن و سالش ممکن است برای مردم جذابیت داشته باشد. اینکه در 8، 9 سالگی آفرودکار باشد جذاب است. ده سال دیگر بگویند این در 8 سالگی فلان کار را می‌کرده چه ارزشی دارد؟ آن موقع صد نفر می‌آیند اندازه محمدمهدی که ما هم هستیم! ما بحث مسابقات را داریم و بحث رکورد. همین دو تا درخواست را داریم. نه اینکه برود با بزرگ‌ترها مسابقه بدهد ولی اول مسابقه که می‌تواند دو تا دور مارشال بزند!

به امیر قطر نامه می‌زنم!

بله. الان غیرمستقیم یکسری ایجنت می‌آیند و پیشنهاد می‌دهند. از قطر و عمان آمدند. ولی من اعتماد ندارم و می‌گویم لااقل فدراسیون بیاید و این کار را بکند. از طریق کشور انجام شود که فردا مشکلی برای ما پیش نیاید وگرنه بردن محمدمهدی به کشور خارجی کاری ندارد. واقعا هم اگر این روند ادامه پیدا کند این کار را می‌کنم. می‌روم سفارت‌های کشورهای خارجی و معرفی می‌کنم. نامه می‌زنم به امیر قطر. پیشنهاد هم شده قبلا. خودشان نامه را ببینند، برمی‌دارند این بچه را می‌برند ولی من نمی‌خواهم این کار را کنم. ولی خب شرایط دارد سخت می‌شود. ناراحتی اعصاب گرفتم. دستم را عمل کردم. ما دوست داریم شرایط بهتر شود. 

مسوولان ورزشی استان بابت ترک فعل باید بازخواست شوند

خیلی از مسوولان ورزشی باید جواب دهند، چون ترک فعل کردند. اینها یک ملت را از یک استعداد محروم کردند. ما الماسی را داریم و گذاشتیم گوشه خانه و نه خودمان استفاده می‌کنیم و نه می‌گذاریم دیگران استفاده کنند. این بچه با یک پاترول قراضه این کارها را انجام می‌داد. هر کس می‌دید می‌گفت اگر او با این پاترول می‌تواند چنین کاری کند اگر یک ماشین خوب در اختیارش قرار بگیرد چه می‌کند. این همه ریخت و پاش ما در ورزش‌های دیگر داریم و آخرش هم به جایی نرسیده. یعنی یک بچه را بیایند پشتیبانی کنند خیلی کار سختی است؟ تیم فوتبال نیست که هزینه بالایی باشد. کل هزینه‌هایی که بخواهد برای این بشود نهایت یکی، دو میلیارد است. آیا این خیلی پول است؟ 

برنامه تخت گاز هم به استعداد محمدمهدی واکنش نشان داد

یک شبکه خارجی از محمدمهدی فیلم گرفت و این فیلم در چند ده شبکه خارجی کشورهای دیگر پخش شد. حتی یک‌بار جرمی کلارکسون به همراهی جیمز ‌می ‌و ریچارد هموند در سایت‌شان این گزارش را کار کردند. 

 

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها