اریک کانتونا در کمال ناباوری به موسیقی روی آورد!
با کانتونا درباره سیاست، مرگ و گواردیولا/ می توانم هر کاری کنم جز متواضع بودن!
اریک کانتونا اسطوره باشگاه منچستر وارد صنعت موسیقی شد!
یک فوتبالیست بااستعداد، بازیگر مشهور و اکنون یک خواننده با پشتکار جدی! این مرد فرانسوی یک انسان بینظیر است. او درباره سیاست، مرگ و میر و پپ گواردیولا بحث میکند.
به گزارش روزنامه اعتماد، نیک کیو را انتخاب کنید، لئونارد کوهن را به آن اضافه کنید، با سرژ گینزبورگ مخلوطش کنید و ممکن است چیزی شبیه به اولین تک آهنگ اریک کانتونا داشته باشید. بله، درست خواندید: موزیک The Friends We Lost به یقین معرکه است. فوتبالیستی که تبدیل به بازیگر شد و حالا به خوانندهای مستعد بدل شده است. او زمزمه میکند - با یک مدیتیشن فوقالعاده در مورد زندگی همراه با جملههای خاص کانتونایسم (مثل یک مار قرمز در آب / در ذهن یک عدد برنده / به سکوت گوش دهید بر فراز ترس / اقیانوس عمیقی که نمیتوانیم بشنویم) این فقط شروع تک آهنگ است. مرحله بعد یک تور، یک آلبوم زنده و یک آلبوم استودیویی است.
کانتونا به من میگوید که از کودکی همیشه امیدوار بود که موسیقی خودش را روی صحنه اجرا کند، اما آن را در خود نمیدید. او نه موسیقی نوشته بود و نه فکر میکرد بتواند بخواند. اما در قرنطینه تصمیم گرفت گیتار بیاموزد تا بتواند در نوشتن آهنگ برای اجراهای زنده به پیش برود. آلبومها به صورت مجزا هستند. «من هنوز گیتاریست بدی هستم، اما فکر میکنم در آهنگسازی به اندازه کافی خوب باشم و تقریبا 30 آهنگ نوشتم. این کار را فقط برای رفتن روی صحنه انجام دادم، زیرا عاشق ارتباط با تماشاگران هستم و موسیقی برای من یک رویا بود.» شاید بزرگترین شگفتی این باشد که 57 سال طول کشید تا کانتونا اولین تک آهنگ خود را ضبط کند. او البته بهترین فوتبالیست راکاند رول بود. هیچکس در زمین چنین سبکی نداشت، چه در حال بازی کردن با یقهاش مثل یک طاووس، چه زمانی که سینهاش را برای جشن گرفتن گل شگفتانگیزش به بیرون پف داد، یا وقتی برای زدن لگد کونگفوییاش به یک تماشاچی در میان جمعیت یورش برد. این حمله برای او هشت ماه محرومیت و دو هفته زندان به همراه داشت که در دادگاه تجدیدنظر به خدمات اجتماعی کاهش یافت. کانتونا در 30 سالگی پس از کسب 5 عنوان قهرمانی لیگ در شش سال حضورش در انگلیس (اولی با لیدز و بقیه با منچستریونایتد) خسته و سرخورده از فوتبال کنار رفت. کانتونا، در اواخر دهه 90 بازیگر شد. اکنون، با بیش از 30 فیلم (مشهورترینش در جستوجوی اریک به کارگردانی فیلم کن لوچ)، او وارد یک عرصه جدید میشود.
ما او را در لندن در مقر اروپایی یونیورسال، شرکت ضبط موسیقی که موسیقی او را منتشر میکند، ملاقات میکنیم. کانتونا چهرهای قدبلند و با ابهتی دارد. با ریش جو گندمی، ابروهای پر پشت و خاصش میتوانست منتخب یک تیم مافیا باشد. ما قبلا او را در سال 2009، زمانی که در حال کار در فیلم «در جستوجوی اریک» بود، ملاقات کرده بودیم. با وجود شهرت او به عنوان یک پسر بد، چیزی که در آن زمان مرا تحتتاثیر قرار داد گرمی و خجالتی بودنش بود.
چهارده سال بعد، او هیچیک از آن گرما را از دست نداده است. اولین کاری که انجام میدهد یادآوری خاطرات لوچ است. احساس میکنی که برایش لذتبخش است که تمام روز درباره فیلمساز بزرگ بریتانیایی صحبت کند.
کانتونا از مادری اسپانیایی (خیاط) و پدری فرانسوی (پرستار یک رواندرمانگر و هنرمند) در مارسی به دنیا آمد. پدرش او را با اپرای ایتالیایی آشنا کرد و او با گوش دادن به پوچینی و وردی بزرگ شد. در دوران نوجوانی، ذایقهاش تکامل یافت: «من به تعداد زیادی Sex Pistols، Clash، AC/DC و Led Zeppelin گوش دادم.» در 17 سالگی، موسیقی که یک حرفه جدی برای او بود، در ذهنش با کشف جیم موریسون و Doors زندگیش تغییر کرد. «این برای من یک شوک بود. شعر، انرژی، اجراهای زنده. وقتی آنها را دیدم، زندگی من به کلی تغییر کرد.»
نگاهم به او دقیقتر میشود. با Doors ملاقات کردی؟ «نه، منظورم دیدار معنوی بود که از او الهام گرفتم.» او ادامه میدهد: Break on Through (To the Other Side) و The End بسیار سینمایی هستند. ما آزادی جیم موریسون را در آهنگهایش احساس میکنیم.
از او میپرسم آخرین کسی که موریسون را زنده دید چه کسی بود؟ او بلافاصله با اشاره به این فیلمساز فرانسوی میگوید: «آگنس واردا». کانتونا در مورد او چیزهای زیادی میداند. وقتی تمام آن سالها با او در مورد لوچ صحبت میکردم، او میتوانست اتفاقات زندگی را به مبهمترین فیلمهای این کارگردان برگرداند.
کانتونا لیست قهرمانان موسیقی خود را تمام نکرده است: «آخرین کسانی که واقعا الهامبخش من شدند نیک کیو، لئونارد کوهن و دانیل جانستون بودند.» به او میگویم که میتوانم تاثیرات کیو و کوهن را در موسیقی او بشنوم. در سکوت عمیقش جواب میدهد: «متشکرم.» او سبک خوانندگی خود را اینگونه توصیف میکند: «من متنفرم وقتی مردم سعی میکنند شبیه کسی باشند. همه ما شخصیتهای خودمان را داریم ولی من نمیخواهم شبیه دیگران باشم. سعی کردم صدایم را پیدا کنم؛ هرگز درس نخواندم و توانستم صدایم را پیدا کنم. من کاملا با صدایم در ارتباط هستم.»
جهان به من چهار آهنگ برای گوش دادن داده است، دو آهنگ به زبان انگلیسی و دو تا به زبان فرانسوی. صدای کانتونا غنی، فریبنده، بسیار فرانسوی است. فکر میکنم کانتونا متن ترانهها را نوشته و یک نوازنده حرفهای موسیقی ملودی را ساخته باشد. اما کانتونا میگوید که مسوولیت همه آنها را خودش برعهده داشته است. «این کاملا من هستم. هیچکس در کار من دخالت نمیکند. مردم خیلی به من کمک میکنند و من به آنها گوش میدهم، اما در پایان روز همهچیز را من تصمیم میگیرم. آنها آهنگهای من هستند و من آنها را دوست دارم.»
از او میپرسم آیا دوستانی که از دست دادیم (نام موزیک کانتونا) در اثر سقوط از دست رفتهاند یا مرگ آنها را از ما گرفته؟ او میگوید: «مرگ» و ادامه میدهد: «مثل خانواده. همیشه این احساس را دارم که میتوانستم زمان بیشتری را با آنها بگذرانم. هر بار که کاری را انجام میدهم، آن را صد در صد انجام میدهم، اما همیشه این احساس را دارم که میتوانستم کارهای بیشتری انجام دهم.» پس آهنگ در مورد پشیمانی است؟ «نه، نمیدانم میتوان آن را پشیمانی نامید یا نه». کانتونا که با خانوادهاش در لیسبون زندگی میکند، یک کلمه پرتغالی به نام saudade را ذکر میکند. او معادل انگلیسی یا فرانسوی نمیداند. «این فقط یک احساس است. زمانی است که چیزی را به یاد میآورید، مثلا مادربزرگتان و این حس عالی را از دیدن او در سوغاتیهایش حس میکنید و یک ثانیه بعد متوجه میشوید که دیگر او را نخواهید دید، زیرا او مرده است.» این همان احساسی است که The Friends We Lost برای او برمیانگیزد. «بله، من عاشق این کلمه هستم. این واژه بیشتر از کلمه پشیمانی است که نشاندهنده همین لحظه به نظر بیاهمیت است.»
ترانه I’ll Make My Own Heaven حاوی این شعر است: «من قهرمان بودم، جنایتکار بودم / فرشته بودم، جهنمی بودم / تو از من متنفری، دوستم داری». اتفاقا زندگینامهای نیست، اینطور نیست؟ «به صورت کامل.» او میخندد. آهنگ با اعتراض همراه است. «به جای پشیمانی، این درست است: من کارهای خوب و بدی انجام دادهام. در پایان، چه از من متنفر باشید و چه دوستم داشته باشید، من تنها کسی هستم که میتوانم قضاوت کنم، زیرا آنچه شما بد میبینید، شاید من آن را بد ندانم.» کانتونا پشیمان نمیشود، به استثنای ضربه کونگفو. او در سال 2021 اظهار داشت: «من یک پشیمانی دارم. خیلی دوست داشتم لگد محکمتری به او بزنم!»
طی یک کنفرانس مطبوعاتی در سال 1995، پس از استیناف موفق علیه حکم زندانش در دادگاه دادگستری کرویدون، او گفت: «وقتی مرغهای دریایی به دنبال ماهیگیر میروند، به این دلیل است که فکر میکنند ماهی ساردین به عنوان طعمه به دریا پرتاب میشود.» بسیاری از مردم فکر میکردند که او نقشه را باخته است. سخنان او ممکن است رمزآلود باشد، اما منطقی بود. او ماهیگیر بود، خبرگزاری مرغ دریایی بود و ساردینها لقمههایی بودند که آنها جستوجو میکردند. من میگویم برخی از اشعار شما مانند سخنرانی ساردین کانتونایی است. او با لبخند پاسخ میدهد: «همهچیز کانتونایی است، حتی موسیقی.»
او همچنین ویدیوی این تکآهنگ را که پسر 13سالهاش، امیرکه بزرگتر از دو فرزند دیگر از همسر دومش است در آن حضور دارد، همراه داشت. «من شعر را اجرا کردم، موسیقی را نوشتم، ویدیو را نوشتم و آن را کارگردانی کردم. من میتوانم هر کاری بکنم جز فروتنی.» آیا او در مورد عدم تواضع خود جدی است؟ از خنده منفجر میشود. «همهچیز درباره تمسخر است.» او استفاده از این کلمه را زیر سوال میبرد. به خودت میخندی؟ «آره. خندیدن به خودم - یا زندگی. این یک سیرک است، فقط یک سیرک بزرگ.»
کانتونا هرگز اعتماد به نفس نداشت، بنابراین جالب است که شک داشته باشد آیا میتواند موسیقی بنویسد. خب، او میگوید، خودباوری و شک از هم جدا نیستند. در واقع، این دو با خوشحالی در طول زندگی او همزیستی داشتهاند. او میگوید: «تنها چیزی که از آن مطمئن هستم، تردیدهای من است.» «تردید به شما این توانایی را میدهد که چیزها را امتحان کنید. هرچه بزرگتر شدم، فقط مطمئن شدم که تنها در مورد تردیدهایم مطمئن هستم، حتی بیشتر از قبل.»
او میگوید که مرگ و میر یک محرک است. «اگر ما جاودانه بودیم، خیلی کارها را انجام نمیدادیم. اکنون، من 57 ساله هستم. نمیخواهم با افرادی که دوستشان ندارم وقت بگذرانم.» مکث میکند. «در واقع، من هرگز این کار را نکردم. من نمیخواهم وقتم را تلف کنم. سعی میکنم از هر ثانیه با افرادی که به من الهام میدهند استفاده کنم.» آیا او زیاد به مرگ فکر میکند؟ «به روشی خوب، زیرا من را تشویق میکند تا کارهایم را امروز انجام دهم و به فردا یا هفته بعد موکول نکنم.»
26 سال از بازنشستگی او از فوتبال میگذرد. از او میپرسم که آیا کسی را در بازی امروز میبیند که شخصیتی مشابه شخصیت خودش داشته باشد. او به پپ گواردیولا، سرمربی منچسترسیتی اشاره میکند. من گواردیولا را دوست دارم. او یک هنرمند و یک خالق است. هر کاری که او انجام میدهد، قبلا هیچکس آن را انجام نداده است. او فرزند معنوی یوهان کرایف است. و بازیکنان؟ سرش را تکان میدهد. آنچه امروز در فوتبال دوست دارم فقط کار گواردیولا است.
آیا او نگران روح فوتبال است؟ فوتبالی که باشگاههای بزرگش بازیچه دست ثروتمندان میشوند؟ «فکر میکنم از تیمی از دسته سوم یا چهارم یا غیر لیگ حمایت کنم. مثل کن لوچ با باث سیتی.»
وقتی در مورد فروش احتمالی منچستریونایتد میپرسم، او آرام، اما قاطعانه به من میگوید که آنجا نخواهد رفت. او میگوید: «در این مورد صحبت نمیکنم.» «من ترجیح میدهم در مورد گواردیولا، چیزهای مثبت فوتبال، با شما صحبت کنم تا اینکه در مورد این چیزها صحبت کنم. امروز روز این سوالات نیست.»
کانتونا از بحث و جدل یا موضوعات دشوار استقبال کرده است. در سال 2010، او خواستار انقلاب اجتماعی علیه بانکها شد و مردم را تشویق کرد که پول خود را در اعتراض به بحران مالی جهانی پس بگیرند. در سال 2012 اعلام کرد که در حال جمعآوری 500 امضا از مقامات منتخب لازم برای نامزدی ریاستجمهوری است، اما روز بعد فاش کرد که این اقدامی برای برجسته کردن بحران مسکن فرانسه است. در سال 2015، دولتهای غربی را به دلیل ناکامی در حمایت از پناهندگان فراری از جنگهای آغاز شده یا پر التهاب غرب، محکوم کرد.
آیا او هرگز وارد سیاست میشود؟ نه! این چیزی است که میگوید؛ تا آنجا که به او مربوط میشود، سیاست متعارف راهحل نیست. او ترجیح میدهد حرف خود را از طریق هنرش بگوید - چه موسیقی، عکاسی، شعر، نقاشی یا بازیگری. «من واقعا به دنیا اهمیت میدهم و قبلا در مورد آن صحبت میکردم، اما سلامتیم را تحتالشعاع قرار میدهد و بهشدت آن را احساس میکنم. اکنون، ترجیح میدهم در فیلمی مانند Inhuman Resources (سریال نتفلیکس ۲۰۲۰ که او در آن بازی کرد) حضور داشته باشم. من هنرمندانی مانند بنکسی وای وی وی را ترجیح میدهم. یک آهنگ وجود دارد که عمیقا در مورد وضعیت جهان صحبت میکند. من هم ترجیح میدهم خودم را در ترانههایم بیان کنم. من فکر میکنم قویتر و موثرتر از صحبت کردن خواهد بود.»
به او میگویم که با بنسکی مصاحبه کردم. «تو او را ملاقات کردی؟ نه! او خودش را نشان داد؟» من میگویم - بله، مصاحبه رو در رو. او خیلی هیجان زده به نظر میرسد. «او خواننده Massive Attack است؟» نه، من میگویم. حالا، او ناامید است. کانتونا شیفته این هنرمند گرافیتی ناشناس است. متوجه شدم روی بازوی او خالکوبی دختر با بادکنک اثر بنکسی است. او این خالکوبی را حدود 10 سال پیش انجام داد. به او میگویم که این ارزش یک خالکوبی روی بازوی کانتونا را دارد. معمولا او را به یاد یک فیلم میاندازد. «فیلم فرانسوی با ژان گابین، Le Tatoué را دیدهاید؟ او یک خالکوبی مودیلیانی روی پشت خود دارد.
او کار در سیاست را رد کرده است، اما چیزی را انتخاب میکند که میتواند در جهان تغییر دهد. «هوش مصنوعی. افرادی که ما آنها را نابغه مینامیم، برای من احمقترین مردم دنیا هستند که این چیزها را خلق کردهاند. آنها بشریت و کره زمین را نابود خواهند کرد.» او نسبت به نسل فرزندانش میترسد - «شغل آنها، سلامت عقل و ذهنشان و آب و هوایی که در آن نفس خواهند کشید. در عین حال، من بسیار خوشبین هستم. چون این نسل میتواند کاری انجام دهد. ما باید خوشبین باشیم. ما باید به آنها ایمان داشته باشیم. آنها ناجیان ما هستند.»
آیا او از اینکه اوضاع پس از فوتبال برایش چگونه رقم خورده تعجب کرده است؟ «بله. من به زندگیام فکر میکنم - زندگی یک مرد خوششانس که این فرصت را داشته تا خود را به روشهای مختلف بیان کند. قبلا در ورزش بود. اکنون در هر نوع هنری وجود دارد. اگر فرصت ابراز وجود را نداشته باشم، ترجیح میدهم بمیرم. من فقط به چالش نیاز دارم برای اینکه احساس زنده بودن کنم، باید آتش درونم را زنده نگه دارم.»
اکنون، او نمیتواند صبر کند تا خود را تنها در راه موسیقی بیان کند. او میگوید که خیلی چیزها غیرقابل پیشبینی است، خیلی چیزها ممکن است اشتباه پیش بروند و این زمانی است که به جادوی ورزش نزدیکتر میشوید. «آنچه در زندگی دوست دارم نقصهاست. چگونه از نقص استفاده میکنید؟ چگونه بدتر میشود؟ روی صحنه هم مثل زندگی است. شما یک لحظه وقت دارید و نحوه پاسخ دادن به آن، واکنش شماست. داشتن این نوع نقص عالی است.» او از دورنمای حضور روی صحنه لذت میبرد و در انرژی متضاد مخاطب غرق میشود. «همانطور که در ترانهام میگویم، مردم یا من را دوست دارند یا از من متنفرند.»
وقت آن است که کانتونا عکس خود را بگیرد. آخرین سوال؛ از کانتونا میپرسم که از خودش چه میپرسد. او به آن فکر میکند. «خودم؟ آخرین سوال؟» میپرسم: «چند وجه داری؟ چون در زندگیام کارهای زیادی انجام دادهام.» و پاسخ شما چه خواهد بود؟ «پاسخ میدهم که به همان اندازه که عکس روانپزشکم پیکسل دارد، وجه دارم.» سپس پوزخند میزند، میخندد و میرود.
منبع: گاردین
دیدگاه تان را بنویسید