داستان هایی از رقابتهای جهانی کشتی/ سرنوشت غمانگیز مسعود!
مسعود در یک لحظه با شنیدن این خبر مات و مبهوت ماند، دنیا بر سرش آوار شد و بغضش گرفت و چنان زخمی خورد که تا سالها جای آن خوب نشد
مسعود جمشیدی دارنده سه مدال نقره و برنز نوجوانان و جوانان جهان برای تصاحب دوبنده ۷۶ کیلوگرم رقابتهای جهانی ۱۹۹۹ آنکارا در مرحله آخر انتخابی توانست بر علیرضا بهابسته و مهرنوش شاهرخی از خراسان و مازندران غلبه کند و رهسپار این آوردگاه شود.
به گزارش روزنامه اعتماد، شاگرد ارسلان پیروز برای ارایه نمایشی درخشان، فراتر از حد تصور و متکی به اندیشههای برتر آماده صفآرایی با مدعیان این وزن بود. کشتیگیر تهرانی در این کارزار پس از برتری کامل مقابل حریف استرالیایی، آماده جدال با آرپاد ریتر مجاری شد تا با ترسیم زیباترین تکنیکهای خود روی تشک خالق صحنههای بیهمتا باشد. در آن لحظات امید در دلش موج میزد و برای این نبرد لحظهشماری میکرد تا نبوغ و شایستگیاش را به اثبات برساند و فریاد درخشش خود را به گوش همگان برساند.
اما تفسیر اشتباه کادرفنی و جدولنویس اعزامی از نحوه چیدمان قرعهها و قوانین آن باعث شد تا این کشتیگیر یک شکست مصلحتی را بپذیرد؛ برای آنکه مربیان به این کشتیگیر گفته بودند باخت در این جدال به سود تو خواهد بود تا در دوره بعدی با آدام سایتییف روس سرشاخ نشوی. به او گفتند در صورت شکست با حریف ارمنستانی پیکار خواهی داشت. با این طرز تفکر و نسخه شفابخش مربیان مسعود روانه میدان شد و در یک کشتی عجیب و خندهآور که هر دو کشتیگیر به دنبال پذیرفتن شکست بودند تا با رقیب نامبرده روبهرو نشوند. درنهایت آن رقابت کشتی به یک نمایش پوچ تبدیل شد. نمایشی که در آن هدف کشتیگیر کشورمان محقق شد. هدفی برای رسیدن به فرجامی که از قبل به صورت نکتهسنج طراحی و با دقت زیاد تنظیم شده بود. مسعود آن کشتی را با نتیجه ۱۰- ۶ به حریف خود باخت تا در ادامه راه سادهتری داشته باشد غافل از اینکه قرار است به طور کامل حذف شود!
روز بعد جمشیدی برای ادامه رقابتها به تالار کشتی کمال آتاتورک رفت که اعضای کادر فنی در یک وضعیت ناراحت با اطلاع از اشتباه فاحش خود، موضوع را به او منعکس کردند. طبق شنیدهها مسعود در یک لحظه با شنیدن این خبر مات و مبهوت ماند، دنیا بر سرش آوار شد و بغضش گرفت و چنان زخمی خورد که تا سالها جای آن خوب نشد. سرنوشتی اندوهناک که تلختر از زهر هلاهل برایش بود. این کشتیگیر در امتداد سکوت، رویاهایش را برباد رفته دید و در سالهای بعد هیچگاه نتوانست آرزوهایش در این عرصه را به تحقق برساند.
دیدگاه تان را بنویسید