میتوانستیم جواب آن عربستانی را بدهیم اما...
با توجه به تحریمها و سیاست «دلارزدایی» دولت سیزدهم، ورود بازیکنان خارجی به حداقل رسیده و نمیتوانیم انتظار داشته باشیم نقل وانتقالات متعارف و حداقلی فوتبالی را شاهد باشیم
فوتبال در قاره آسیا چندان نمیتواند بدون کمک دولتی سرپا بماند. تجربه چین نشان داده که تیمهای به اصطلاح خصوصی نتوانستند سرپا بمانند. حتی اگر یک شرکت بزرگ املاک و مستغلات چینی «اوررگرند» و شرکت الکترونیکی «علی بابا» بخواهند سرمایهگذاری کنند. ولی برای اینکه عربستان به همان سرنوشت چین چند سال قبل و ورود ستارگان مطرح دنیا تبدیل شود چندان نباید منتظر بمانیم.
به گزارش روزنامه اعتماد، مدل سرمایهگذاری عربستان در فوتبال یک سرمایهگذاری دولتی است. اکنون 75 درصد سهام چهار باشگاه الهلال، النصر، الاهلی و الاتحاد در اختیار صندوق سرمایهگذاری عمومی است که محمد بن سلمان ریاست هیاتمدیره آن را برعهده دارد. در واقع مالک اصلی هر چهار باشگاه همین صندوق است. این همان صندوقی است که باشگاه نیوکاسل از طریق آن خریداری شد و چالشهای زیادی را در فوتبال انگلیس ایجاد کرد. بعد از اینکه تضمینهایی برای عدم دخالت بن سلمان دریافت شد، اجازه فروش تیم نیوکاسل داده شد. محدودیتهای جدید موجب شد که نیوکاسل نتواند راه قطر و امارات را در پاری سنژرمن و منچسترسیتی در خریدهای نجومی برود و روی فوتبال داخلی فوکوس کرده است.
اما واگذاری چهار باشگاه عربستانی به صندوق سرمایهگذاری به نوعی مرحله اول آرزوهای بن سلمان است. حالا چهار درصد سهام آرامکو- شرکت تولیدی نفت و گاز عربستان و درآمدزاترین شرکت فعلی جهان- هم به صندوق رسیده تا درآمد آن افزایش بیشتری هم داشته باشد. شاید همین چهار درصد هزینههای هر چهار باشگاه را تامین کند!
سرمایهگذاری جدید و نجومی عربستان در فوتبال و ورود ستارههای بزرگ به این کشور سوالات زیادی را ایجاد کرده است. در ایران بیشتر این سوال مطرح میشود که چرا ایران از عربستان عقب افتاده است؟ البته مدل باشگاهداری ایران هم هنوز با کمکهای دولتی ادامه دارد. دو باشگاه محبوب تهران تحت اختیار وزارت ورزش هستند، اما بیشتر هزینهزا هستند تا درآمدزایی کنند.
نهتنها فوتبال بلکه ورزش اولویت سیاست فعلی دولت و حاکمیت ایران نیست. عربستان خود را برای میزبانی مسابقات بزرگ جهانی و المپیک آماده میکند اما ایران میداند که با توجه به مسائل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی شانسی برای میزبانی در هیچ ورزش شاخصی را ندارد. از سوی دیگر ایران با یک چالش بزرگ به نام صداوسیمای دولتی مواجه است که نه اجازه حضور رسانه خصوصی میدهد و نه حتی حاضر است حق پخش تلویزیونی را پرداخت کند یا اگر پولی هم بخواهد بریزد به حساب نمیآید!
در همین سند برنامه هفتم توسعه که قرار است در مجلس به عنوان سند بالادستی تصویب شود، هیچ اشارهای به ورزش نشده است! صداوسیما هم نهاد بالادستی و کنترلکننده رسانهها از جمله شبکه نمایش خانگی معرفی شده است. مشخص است هیچ شانسی برای درآمدزایی از این طریق وجود ندارد. شاید راهکار این باشد که دولت پول جداگانهای را به عنوان حق پخش در نظر بگیرد که البته هیچ جا صحبت آن نیست.
البته با توجه به تحریمها و سیاست «دلارزدایی» دولت سیزدهم، ورود بازیکنان خارجی به حداقل رسیده و نمیتوانیم انتظار داشته باشیم نقل وانتقالات متعارف و حداقلی فوتبالی را شاهد باشیم. تنها امید ورزش ایران از جمله فوتبال رشد ورزشکاران داخلی است. مشخص است عربستانی که در کل تاریخ المپیک هیچ مدال طلایی نداشته قابل مقایسه با ورزشکاران ایرانی نیست، جز اینکه بعد از این بخواهد مثل قطر و بحرین از ورزشکاران خارجی استفاده کند که افتخار دست دومی محسوب میشود. ولی همه این بازهم دلیل نمیشود که بگوییم مدل عربستانی دارد روی چیزی حساب باز میکند که پیش از این به حساب نمیآمد و ایران روی چیزی که پتانسیل و تواناییاش بیشتر هم ثابت شده هیچ مانوری نمیدهد. وقتی آن گزارشگر عربستانی به خاطر چمن آزادی خدا را شکر کرد که در عربستان هست، میتوانستیم دهها جواب درباره ورزش عربستان داشته باشیم، ولی واقعیت این است که فعلا دستمان بسته است و مثل آقای شهردار تهران فعلا بنر خوشامدگویی برای عربستانیها گذاشتهایم تا به ما فخر بفروشند.
دیدگاه تان را بنویسید