روایت یک کوهنورد زن ایرانی که ۹ قله بالای هشتهزار متر را صعود کرد؛
گرفتن «وام» برای تحقق رویای کوهنوردی
«افسانه حسامیفرد» به ۹ قلهٔ بالای هشتهزار متری صعود کرده و با صعود به پنج قله دیگر وارد باشگاه هشتهزارتاییهای خواهد شد
«کدام یک از شما حاضرید وام یک میلیارد تومانی بگیرید و بابتش سه و نیم سال قسط بدهید و آن وقت این وام را برای صعود به یک قله در هیمالیا هزینه کنید؟ خیلیها به من خرده میگیرند که پولت را در کوه ریختی! من میگویم این پول را هزینه کردم برای رویایی که سالها در دل داشتم و برایش تلاش میکردم، صعود به اورست!»
به گزارش روزنامه پیام ما، اینها گفتههای «افسانه حسامیفر» در باشگاه دماوند و در آیین گزارش «برنامه ۹ صعود او به قلههای بالای ۸ هزار متر» است. در این برنامه گرچه به شیوه صعودهای او به شکل غیرمستقیم انتقاد شد و مجری با نگفتن سن او گزارههای جنسیتی را بار دیگر پیش کشید، اما حسامیفرد به همه انتقادها پاسخ داد. او از «فرخنده صادق»، «لاله کشاورز»، «لیلا اسفندیاری»، «پروانه کاظمی»، «آتوسا معنوی» و «کتایون محمودیفر» و دیگر زنان هیمالیانورد دیگر در این مراسم یاد کرد و آنها را الهامبخش خود در این صعودها دانست.
«رینهولد مسنر» ایتالیایی نخستین کسی بود که توانست در یک فاصله زمانی ۱۶ ساله از سال ۱۹۷۰ تا ۱۹۸۶ صعود به تمام ۱۴ قله بالای هشت هزار متری واقع شده در هیمالیا را تکمیل کند و اولین عضو باشگاهی شود که آن را با عنوان هشتهزارتاییها میشناسند. نفر دوم «کوکوچکا» از لهستان بود که یک سال بعد به این افتخار دست یافت. این فهرست همینطور ادامه یافت تا سال ۲۰۱۷ که نام «عظیم قیچیساز» کوهنورد ایرانی ساکن تبریز در آن ثبت شد. قیچیساز همچنین توانست رتبه هجدهمین صعودکننده به هشت هزارتاییها بدون اکسیژن را هم نصیب خود کند. باشگاه هشتهزارتاییها فعلا ۵۰ عضو دارد که نفر پنجاهم آن «یوجین شرپا»؛ کوهنورد نپالی که همین چندی پیش بر اثر ریزش بهمن در هیمالیا از دنیا رفت. حالا «افسانه حسامیفرد» کوهنورد ایرانی یک رویا دارد، اینکه نامش در این باشگاه ثبت شود. او گرچه از عنوان نخستین و اولین در دنیای کوهنوردی دلزده است، اما تاکنون تنها زن ایرانی است که توانسته به ۹ قله هشت هزارتایی را صعود و شاید با صعود به پنج قله دیگر نام خود را در باشگاه هشتهزارتاییها ثبت و جاودانه کند. صعود به این ۹ قله آن هم در یک بازه زمانی کوتاه کمتر از سه سال بهانهای شد تا باشگاه دماوند در مراسمی از او بخواهد گزارشی از این صعودها ارائه کند.
افسانه حسامیفرد: کوهنوردی رقابتی نیست. من به دنبال آرزوهای خودم هستم. یکی برای آرزوهایشان سفر لندن و پاریس میرود و یکی سفر عمودی میکند و قله بالا میرود. درست است که تلاش و تمرین میکنم و میجنگم که به آن برسم ولی به دنبال آرزوهای خودم هستم به جای آنکه به دنبال اولین باشم یا اینکه در ذهن من چنین چیزی شکل بگیرد
ماجرا از کجا شروع شد؟
«افسانه حسامیفرد» زاده خراسان شمالی و متولد ۱۳۵۵ است که در آستانه ۴۸ سالگی در دهه پنجم زندگی کوهنوردی را به شکل جدی شروع کرده است. سال ۱۳۷۶ وقتی حسامیفرد وارد دانشگاه علوم پزشکی مشهد شد به هیئت کوهنوردی استان خراسان رضوی پیوست و سالها با آنها کوهنوردی کرد. با فارغ التحصیلی به گفته خودش از مشهد فاصله گرفت، اما از کوهنوردی خیر. تولد دو فرزند سه چهار سالی او را از کوهنوردی برای چند سال دور کرد. آنگاه که به نظرش رسید بچهها از آب و گل درآمدهاند و میتوانند دوریاش را تحمل کنند کوهنوردی را این بار جدیتر پی گرفت: «اینکه چطور وارد صعودهای بلند شدم هیچ خط مشخصی دارد. گویی یک فکر سالها با من و همه افرادی که در این راه قدم میگذارند وجود دارد ولی اینکه از کجا میتواند وارد مرحله عمل شود خیلی بستگی به افراد دارد. معین عباسی که در صعود قله ماناسلو با او بودم، ۲۰ ساله بود و در عوض عزیز عبدی که با من در صعود اورست حضور داشت به لحاظ سنی، از من بزرگتر بود. فاکتورهای اجتماعی، آمادگی جسمیو روحی فرد و در کنار آن آمادگی مالی اهمیت زیادی دارد.»
حسامی فرد ۸ تا ۹ سال پیش با اولین صعود شش هزارتایی به دنیای یخ و برف و هیمالیا گام گذاشت و بعد سراغ یک صعود هفت هزار تایی رفت. از آن زمان دغدغهاش هشت هزارتاییها شد، اما چند سالی لازم بود تا توانایی مالی و جسمی آن را پیدا کند.
آغاز صعود به هشت هزار متریها
بهار ۱۴۰۰ افسانه آماده بود تا اولین صعودش را انجام دهد. با «حسین بهمنیار» مشورت کرد و بعد هم تجهیزاتش را خرید و پولش را کنار گذاشت تا خرداد همان سال عازم قله هشت هزار و ۸۰ متری «گاشربروم» شود. درخواست ویزا هم کرد، اما حوالی تیر، کرونای دلتا، پاکستان را فراگرفت و ناچار شد قید سفر را بزند. اواخر شهریور عازم نپال شد تا «ماناسلو»ی ۸۱۶۳ متری را صعود کند. در این برنامه که یک تیم ۵-۶ نفره از ایران نظیر «حسین بهمنیار»، «کتایون محمودی» و «آتوسا معنوی» حضور داشتند حسامیفرد ششم مهر بر فراز ماناسلو ایستاد و وارد دنیای هشت هزارمتریها شد: «بیانصافی است درباره هشت هزاری با کلماتی مثل صعود تجاری بازی کنیم. صعود هشت هزاری همواره پرخطر بوده و کوهنورد در مرز مرگ است. در هر یک از هشت هزاریها که پا گذاشتم این را حس کردم، در یک صعود کمتر و در دیگری بیشتر!»
بعد از ماناسلو، حسامیفرد به دنبال یافتن اسپانسر برای صعود بعدیش به اورست بود، هر چه گشت هیچ گزینهای پیدا نشد. تصمیم گرفت زمینش را بفروشد، اما همه ماجرای نیاز او را میدانستند و زمینش در بجنورد را به قیمت پایین از او میخریدند. سراغ گزینه وام رفت و ۲۷ اسفند این وام جور شد. به اینجای صحبت که رسیدیم یکی در میان جمع پرسید، وام چند تومانی؟ و حسامیفرد از عدد یک میلیارد تومان سخن گفت: «خیلیها میگویند پول دارد که میتواند صعود قله برود. من به این حرف نقد دارم. خیلیها اگر یک میلیارد وام بگیرند طلا و ماشین و… میخرند نمونهاش را دور و بر خودمان مگر کم دیدهایم؟ کدامیک از شما حاضرید یک میلیارد وام بگیرید و سه و نیم سال قسط دهید و بعد با آن کوه بروید.»
۲۵ فروردین یعنی نزدیک به یک ماه پس از گرفتن وام او به سمت نپال راه افتاده بود در حالی که با خودش کلنجار میرفت و میگفت کوهنوردان زیادی اورست را صعود کردهاند و من هم میتوانم. آن زمان تنها نگرانی برای این کوهنورد عبور از یخچال «خومبو» بود و دیگری «هیلاری استپ» یا «قدمگاه هیلاری» (یک گرده پرشیب صخرهای به وسعت ۱۲ متر واقع در یال جنوب شرقی قله جنوبی اورست به ارتفاع ۸۸۴۸ متر از سطح دریا).
با این حال یخچال خومبو تبدیل به زیباترین تجربه حضور او در هشتهزارتایی ها شد به ویژه که یکی از اسپانسرها هم آن زمان به او پیام داد که برای صعودهای دیگر دغدغه مالی نداشته باشد. در مسیر برگشت افسانه حسامیفرد در کمپ 4 این توان را در خود میدید که به «لوتسه» دیگر قله بالای هشت هزار متر صعود کند، اما شرکت صادرکننده مجوز صعود به درخواست او که بعدتر هزینه صعود را بپردازد موافقت نکرد و افسانه به ناچار به ایران بازگشت: «برنامه بعدی من پاکستان بود که نمیدانستم ویزا را دریافت میکنم یا نه. گرفتن ویزای پاکستان معمولا یک ماه طول میکشد در حالی که بر اساس مذاکرات من با شرکت صادرکننده مجوز صعود باید حداکثر 22 روز دیگر در اسلامآباد میبودم. یک روز درمیان به سفارتخانه زنگ میزدم و دو سه بار حضوری مراجعه کردم و آنها میگفتند باید فرآیندش تمام شود. سه روز مانده به آخرین مهلت در حالی که من کیسه بارها، غذاها(چون گیاهخوار هستم خودم غذایم را تهیه میکردم)، تجهیزات و وسایل و داروهایم را حاضر کرده بود بلیت گرفتم و به سمت K2 راه افتادم.»
این قله را یکی از دشوارترین قلههای دنیا برای صعود میدانند، افسانه آماده بود هوا هم با او یاری کرد. از آنجا که یک ماه از صعود اورست نگذشته بود نیاز به هم هوایی هم نداشت. آن وقت که روی یخچال «بالترو» قرار گرفت یادی از «لیلا اسفندیاری» کرد که آرزوی صعود به این قله را داشت اما در نهایت هوای بد او را از این صعود بازداشت و در نهایت در میانه فرود از «گاشربروم» سقوط کرد و در هیمالیا آرام گرفت. افسانه در این سفر همچنین ناچار شد پای یکی از شرپاها که بر اثر سقوط سنگ دچار شکستگی دوبل ساق شده بود را در همان بیسکمپ جراحی کند تا او را از خطر قطع عضو نجات دهد: «بعد از برگشت به بیس کمپ حالم به لحاظ جسمیو روحی خیلی خوب بود. فکر میکردم اگر لوتسه را از دست دادی شاید بتوانی برودپیک را به دست بیاوری. با اسپانسر تماس گرفتم و او موافقت کرد. گرچه از کمپ ۳ به بالا ثابت گذاری نشده بود و دو فوتی داشتیم اما در نهایت ۵ روز بعد از صعود کی ۲ بر فراز برودپیک ایستادم و این صعود بعدی من شد.»
صعود آسان نبود
او پس از بازگشت به ایران به فکر صعود «دائولاگیری» هشت هزار و ۱۶۷ متری در نپال افتاد، این بار هوا با او یار نبود و در آن پاییز نه افسانه و نه هیچ کوهنورد دیگری به واسطه بهمنهای پیاپی و صاعقه و … موفق به صعود نشد. بهار سال بعد یعنی ۱۴۰۲ او آماده صعود به «آناپورنا» بود، قلهای که بیشترین درصد کشته های کوهنورد را به خود اختصاص داده است.
باز هم البته همه چیز لحظه آخری جور شد و او به سمت نپال راه افتاد. «صعودش را لحظه به لحظه با یاد خانم فرخنده صادق انجام دادم چون روی این قله تلاش کرد و دوست داشت روی آن بایستد.» در مسیر برگشت چند حادثه اتفاق افتاد، یک کوهنورد هندی داخل یخچال سقوط کرد و به شکل معجزهآسایی چند روز بعد نجات یافت، یک کوهنورد دانمارکی کشته شد و کوهنورد دیگری از هند گم شد هر چند با تجربه حسامیفرد در پزشکی تیم امداد پس از یافتن، توانست او را نجات دهد. بلافاصله پس از این صعود این کوهنورد ایرانی سراغ صعود «لوتسه» رفت و بار دیگر از یخچال «خومبو» گذشت و در فصل بعد با صعود «نانگاپاربات»، «گاشربروم» یک و دو توانست تعداد قلههای هشتهزارتایی خود را به ۹ برساند: «در صعود گاشربروم قدم به قدم یاد لیلا با من همراه بود و نهایتا من این صعود را تقدیم کردم به بانوی جاودانه مان لیلا اسفندیاری».
صعود به این قلهها به سادگی به دست نیامده، افسانه حسامیفرد نزدیک به یک سال از این دو سال صعود را بین پاکستان و نپال و در ارتفاعات در تردد بوده، مطبش را تعطیل کرده و از همه منصبهایی که داشته کناره گیری کرده است: «وقتی وارد برنامه میشوید باید روح و روان تان کاملا آزاد باشد اینکه فکر کنم در جایی مسئولیتی دارم و آیا میتوانم آن را به شکل درست انجام دهم یا نه، آیا دیگری به واسطه مسئولیت من به دردسر میافتد یا نه فکر من را دچار تنش میکرد برای همین تمام کارها را رها کردم و حتی مطبم را هم بستم.»
او در عین حال معتقد است ذکر اولین و نخستین در کوهنوردی بیمعناست: «در ورزش اولین و مدال نداریم و فرهنگی غلط در جامعه کوهنوردی است. کسانی که میتوانند و جایگاهی دارند باید این را حذف کنند. کوهنوردی رقابتی نیست. من به دنبال آرزوهای خودم هستم. یکی برای آرزوهایشان سفر لندن و پاریس میرود و یکی سفر عمودی میکند و قله بالا میرود. درست است که تلاش و تمرین میکنم و میجنگم که به آن برسم ولی به دنبال آرزوهای خودم هستم به جای آنکه به دنبال اولین باشم یا اینکه در ذهن من چنین چیزی شکل بگیرد.»
او زنان ایرانی که پیش از او سراغ هشت هزار متریها رفتند را الهامبخش خود میداند. «وقتی به پروانه کاظمیفکر میکنم از ته دل لذت میبرم. سالها و سالها پروانه برای من الگو بود و همیشه به او نگاه میکردم و میگفتم دست مریزاد که اینقدر پرتوان تلاش میکند. امثال او و لیلا اسفندیاری همواره برای من الهام بخش بوده و هستند.»
دیدگاه تان را بنویسید