تختی، فراموش شدنی نیست
تختی نماد فاخر برای میراث فرهنگ پهلوانی در تاریخ معاصر این سرزمین بوده و خواهد ماند.
یک: هر سال به تبعیت از منطق تقویم به یک روز خاص برای جامعه کشتی میرسیم. برای خیلیها تکراری شده است، از نسلی به نسل دیگر. داستانی که سینه به سینه نقل میشود، اما این بازگویی با ورزش و با پهلوانی پیوند عمیق و ناگسستنی خورده است. این روزها عقربههای ساعت خود را لنگلنگان به روز موعد میرسانند که در افسونگری چهرهاش، اندوه جانکاه به صورت پنهان نقاشی شده است. آرام آرام با گامهای خسته میرود تا با افشاندن هزاران درد انباشته شده با این روز ارتباط برقرار کند. شبیه همان یکشنبه غمانگیز هفدهم دی ۱۳۴۶ که پهلوان غلامرضا تختی برای همیشه چشمهایش را بست و رخ در نقاب خاک کشید.
دو: 56 سال از فراق مرد بیتکرار تاریخ کشتی ایران زمین میگذرد و در این ایام هر آنچه درباره شخصیت، زندگی و خاطرههای او باید گفته میشد، انجام شده است. اما بازهم وقتی به روز سالمرگش میرسیم، امکان ندارد اثری از نام پرآوازه، مرام و مسلک او در لابهلای صفحههای روزنامه، رسانههای مکتوب و شبکههای اجتماعی دیده نشود. ضرورتی ندارد با رنگ و لعاب دادن به چگونگی رفتنش از این دنیا پرداخته شود، چراکه این سفر پُرابهام دردی را معالجه نمیکند. هیچگاه زیستن این پهلوان وارسته و بیهمتا کمفروغ نمیشود و رمز و راز جوانمردیاش هیچ وقت اسیر جبر زمان نخواهد شد.
سه: چهرهای که نمادی فاخر برای میراث فرهنگ پهلوانی در تاریخ معاصر این سرزمین بوده و خواهد ماند، هرگز رنگ تباهی به خود نخواهد گرفت. تختی آنگونه زیست که جایگاه ماندگاری در بطن ذهن و کالبد جامعه داشته باشد و مرور طریق زندگیاش هرازگاهی تلنگری باشد برای همگان. ما این روزها جای خالی خصایل پهلوانی او را در دنیای پیرامونمان بیشتر احساس میکنیم. خصایصی که باید سرلوحه قرار بدهیم. اسطوره شدن و جاودانگی نام تختی مهمتر از پایان داستان زندگیاش است.
دیدگاه تان را بنویسید