صدایی از اعماق تاریخ: من تعظیم عرض می کنم به مردم ایران!
بسیار جالب است که تنهای صدای باقیمانده از مرحوم تختی، صدایی است که تواضع او را برابر مردم نشان می دهد.
از صدای گمشدهای حرف زده میشود، گمشدهای شبیه شبنمی که به نرگس چشمها نشسته و بعد از پنجاه و نه سال از سرزمین آفتاب تابان به مقصد رسیده است. کلامی که میرقصد و دل میرباید و با شنیدن آن قطرههای زلال اشکی از چشمه دل عاشقانش میجوشد و بر گونههایشان جاری میشود.
به گزارش روزنامه اعتماد، این صدا جاودانه نفس نفس میزند تا رازهای پشت پرده در رقابتهای المپیک 1964 توکیو را برملا کند. از ناگفتههایی که سالها در تاریکخانه تاریخ کشتی سر به مُهر مانده است. این صدای پُر درد به چه میاندیشید؟ دردی که در پس اصوات حزنآلود حنجرهاش پنهان شده بود و خود را تنهاتر از همیشه به چشم دید، تنها تر از آنچه بیندیشی و خستهتر از آنچه به تصور آید. صدایی که هم ابتهاج در آن به رقص مینشیند و هم نغمه حسرت در آن نواخته میشود.
پهلوان تختی که به دلیل بیماری و مشکلات دیگری نتوانست در آوردگاه 1963 صوفیه شرکت کند و خیلی دیر شروع به آمادهسازی برای حضور در چهارمین المپیک دوران ورزشیاش کرد نتوانست در برنامههای تدارکاتی برای پیکارهای دوستانه با شوروی و جام تفلیس حضور یابد. سرانجام در مسابقات انتخابی نهایی که شهریور ماه 1343 برگزار شد با غلبه بر خیراله امیری و شهاب ایراندوست به عضویت تیم ملی در 97 کیلوگرم نائل شد. در اردوی تیم ملی قبل از اعزام که در دانشکده افسری تشکیل شد فضایی غمانگیزی برایش به وجود آورند که باعث ناراحتی او شد. همچنانکه تا ساعتهای پایانی قبل از آغاز مراسم افتتاحیه رقابتها، پهلوان تختی پرچمدار کاروان ایران بود اما پرچم را از او گرفتند و هیچ کشتیگیر دیگری هم حاضر نشد جایگزین شود و به همین خاطر پرچم به نصرتالله شاهمیر از فدراسیون شنا تحویل داده شد.
در رقابتهای المپیک، شانزده کشتیگیر در وزن او حضور داشتند که با برتری مقابل ایمره ویگ مجارستانی، ژوزف باک از بریتانیا (با ضربه فنی) و شونیچی کاوانو از کشور میزبان (با ضربه فنی) به دور چهارم راه یافت اما با شکست 0-1 در مصاف با احمت آییک از ترکیه و تساوی 3- 3 با ساید مصطفی اف بلغارستانی در جایگاه چهارم قرار گرفت.
وقتی در جدال سوم با کشتیگیر ژاپنی از تشک پایین آمد، عطا بهمنش میکروفن را جلوی او میگذارد. تختی ولی تمایلی به صحبت کردن ندارد که با اصرار خبرنگار اعزامی و در واکنش به اینکه فقط درود بفرستید برای مردم، پهلوان تختی میگوید: من تعظیم عرض میکنم. جملهای کوتاه و مختصر بیان شد. بسیار جالب است تنها صدایی که از مرحوم تختی به جا مانده همین جمله است. جملهای که او در تمام زندگیاش آن را زیسته بود. هر ایرانی میتواند با تمام دلباختگی همراه با یک شکوه غرورانگیز به عصمت صدای تختی بارها گوش بدهد. صدایی که میتواند شوق نفس کشیدن را در وجود تکتک سلولهایمان چند برابر گرداند.
دیدگاه تان را بنویسید