یورو 2024 یک مهمانی است اما شکافها قابل کتمان نیست
اصول اساسی در آلمان تغییر نکرده است، اما تابستان امسال به باشکوهی 18 سال پیش نبوده است.
تیم آلمان نتوانست از تیم سال 2006 در مسابقاتی که با ناسیونالیسم پیچیده در هم آمیخته بود، الگوبرداری کند.
به گزارش روزنامه اعتماد و به نقل از گاردین، برای بیشتر هواداران بازی آلمان در مرحله یکچهارم نهایی یورو 2024 مقابل اسپانیا، به نظر بازنویسی مدرنی از مرحله یکچهارم نهایی جام جهانی 2006 مقابل آرژانتین بود. در هر دو بازی، اسپانیاییزبانهای کارآمدتر از نظر فنی، حدود 5 دقیقه بعد از نیمه اول پیش افتادند و تیم آلمان در 10 دقیقه پایانی با یک سانتر از جناح چپ به تساوی رسیدند.
بنابراین پیروزی آلمان در ضربات پنالتی اجتنابناپذیر به نظر میرسید، تنها سوالی که مطرح میشد این بود که آیا مانوئل نویر به طور واضح به یادداشتهایی که روی کاغذ در هتل نوشته شده بود و در جوراب خود مخفی کرده بود، قبل از هر ضربه نگاه میکرد یا خیر؟ همانطور که ینس لمان 18 سال قبل این کار را کرده بود.
و سپس، در دقیقه 119، میکل مرینو با یک ضربه سر دروازه نویر را گشود. نویر توپ را تماشا کرد که با حالتی گیج از کنارش گذشت. قرار نبود این شکلی شود. این اتفاق برای لمان نیفتاده بود، پس کجا بود که او قهرمان شد؟ همگی به آهستگی متوجه شدند. نه فقط نویر، نه فقط جمعیت حاضر در استادیوم، بلکه در سراسر اشتوتگارت و کل آلمان همه فهمیدند: این سال 2006 نیست که دوباره تکرار شود.
شاید در آن زمان برای خارجیهایی که درگیر دغدغههای خودشان بودند فهم این نکته که میزبانی آلمان چه معنایی دارد، سخت بود. مثلا انگلیسیها فکر میکردند آیا فرانک لمپارد و استیون جرارد میتوانند کنار هم در خط میانی بازی کنند؟ اما اهمیت آن برای آلمانیها قابل بحث نیست.
البته بحثهای فوتبالی هم وجود داشت. آلمان سبک جنگی و بدی را که آنها را به فینال قبلی جام جهانی رسانده بود، کنار گذاشت تا سبکی پیشرفتهتر و مدرنتر مبتنی بر مفاهیم بیگانه مانند علامتگذاری منطقهای و پرسینگ را در دستور کار قرار دهد. در آن تابستان، بذر پیروزی برای هشت سال بعد در برزیل کاشته شد.
و مهماننوازی چیزی بود که واقعا در مورد آنها دیده میشد. هفتاد سال پس از المپیک برلین، این موضوع در مورد نشان دادن آلمان در فضایی بسیار متفاوت بود. آلمان به عنوان یک کشور مدرن، متنوع و شاد که با خودش راحت است، دیده شد. خورشید میدرخشید، قطارها کار میکردند و هواداران اوقات خوشی را سپری کردند. آلمان تقریبا کشور مناسبی برای برگزاری مسابقات است: این کشور به اندازه کافی شهرهای بزرگ دارد که بتواند دهها هزار بازدیدکننده را در خود جای دهد. به همان اندازه هم قابل مدیریت است و دسترسی به تمام نقاط آن با قطار آسان است. همچنین کشوری پر از فضاهای عمومی بزرگ، پارکها و میدانهایی است که طرفداران میتوانند در آن جمع شوند و با ایده نوشیدن دسته جمعی جشن بگیرند.
اصول اساسی در آلمان تغییر نکرده است، اما تابستان امسال به باشکوهی 18 سال پیش نبوده است. خورشید کمتر از پشت ابرها بیرون آمده است و در اغلب روزها شک و تردید در مورد آب و هوا وجود داشته که باعث شده انتخاب کت و چتر ضروری به نظر برسد.
آلمان هنوز مکانی نسبتا لیبرال است و گذشته در حال تبدیل شدن به حال مترقی است. ورزشگاه Poststadion قدیمی در برلین، جایی که آدولف هیتلر تنها مسابقه فوتبالی را که تا به حال در آن شرکت کرده بود را تماشا کرد که همراه با شکست شوکآور 2-صفر مقابل نروژ در المپیک 1936 بود، هنوز یک استادیوم است اما اکنون مرکز برلین پراید نیز هست (جشن افتخار برلین، یکی از بزرگترین رویدادهای سازمان یافته همجنسگرایان) بیشتر از همه، آلمان کشوری باقی مانده که با شادی متعهد به نوشیدن انبوه در فضای باز است. نتیجه چنین رویکردی، به استثنای تعداد کمی از موارد، حالتی از شادی و نشاط گسترده بوده است. پس از جام جهانی قطر و ماجراهای کووید و فساد میشل پلاتینی این رقابتها در آلمان یک حس آشکار آزادی در محیطی سنتیتر وجود داشته است. جو استادیومها تقریبا بدون استثنا، تهاجمی ولی به ندرت خصمانه بوده است؛ البته اگر نگوییم همیشه خوشخنده بوده است. صدای موسیقی مخصوصا موسیقیهای معروف کلاسیک امسال همه جا به گوش رسیده و حال و هوای عجیب بیگانگی سرخوشانه را به تصویر کشیده است.
همچنین آندره شنورا، استاد موسیقی که درست قبل از مسابقات از کار بیکار شده بود، با پیراهن رودی وولر در منطقهای میان هواداران، شروع به نواختن ساکسیفون کرد و تبدیل به یک ستاره شد. او ممکن است به زودی دوباره ناپدید شود، اما جایگاه خود را در نمادهای مسابقات به دست آورده است. شنورا تمام درخواستهای مصاحبه را رد کرده و فقط از طریق اینستاگرام ارتباط برقرار میکند، جایی که او برای صلح و با هم بودن تلاش میکند.
در عین حال، این تورنمنت رگههای قوی از ناسیونالیسم پیچیده، با نمادهای عقابهای دو سر و گرگهای خاکستری، تصنیفهای مجارستانی با چهره سیاه هلندی، یادآوری جنگ جهانی دوم و معنای «خودمختاری» در خود داشته است. در همین تورنمنت هواداران آلبانیایی و کرواسی در شعارهایی درباره کشتن صربها به شکل حیرتانگیزی شرکت کردند.
باتوجه به اینکه ابراز خود اغلب مستلزم طرد دیگری است، شاید اجتنابناپذیر باشد که چنین مسائلی هنگام گردهم آمدن مردم یک قاره ظاهر شود و در این میان مرز بین شوخی و توهین اغلب چنان مبهم است که نامحسوس میشود، اما جنگ در اوکراین و ظهور راست افراطی در آلمان و فرانسه و اصلاحات در این کشور و مسائل انگلستان چیزهایی نیست که بتوان راحت از کنارشان عبور کرد.
با نگاه کردن به هر میدان که پر از هواداران است، هر جایگاهی که در آن پیراهنها در بلوکهای قرمز یا سفید یا زرد انباشته شدهاند، با دیدن بنرهایی که تصاویر سیاه و سفیدی از چهرههای غیرقابل تشخیص را نشان میدهند همراه با شنیدن آهنگهای میهنپرستانه، غیرممکن است که از دو حس آگاه نباشیم.
از یک طرف، آیا این همه درخشان نیست؟ آیا این سر و صدا و رنگ آن چیزی نیست که مسابقات قرار است نشان بدهد؟ دور هم جمع شدن با وجود همه تفاوتها؟ و از سوی دیگر، این فکر که مورخان ممکن است به همه اینها نگاه کنند و همزمان ترکهایی هشداردهنده در قارهای که در شرف فروپاشی است، ببینند نیز وجود دارد.
دیدگاه تان را بنویسید