نگاهی به شکنجههای ساواک؛ از شلاق و تجاوز تا آپولو + عکس
برای بسیاری از مبارزان انقلابی، اتاقهای بازجویی ساواک، آخر دنیا بود؛ سازمانی مخوف که برای سرکوب مخالفان رژیم شاه ایجاد شد و نقش مهمی در مقابله با معترضان داشت. مشی ساواک را میتوان رویکرد حقیقی رژیم شاه در برابر مخالفانش فرض کرد. فضای رعب و وحشت از دستگاه امنیتی کشور، قدرت هرگونه اظهارنظری را از مردم سلب میکرد.
به گزاش همشهری، این نفوذ آن قدر شدید بود که برخی از مردم گمان میکردند حتی صحبتهای خصوصی و خانوادگی آنها نیز توسط ساواک شنود میشود. اوریانا فالاچی، خبرنگار مشهور ایتالیایی، در مصاحبهای از شاه پرسیده بود: «وقتی در تهران میکوشم درباره شما حرف بزنم، مردم به سکوت ترسآلودی میگرایند. حتی جرأت نمیکنند نام شما را بر زبان بیاورند، چرا؟» پاسخ شاه به این پرسش جالب و قابل تأمل بود. او شانهای بالا انداخت و گفت: «تصور میکنم بهدلیل نهایت احترام. البته درخصوص اقتدار، من انکار نمیکنم؛ زیرا از جهتی درست است، اما توجه کنید برای انجام اصلاحات نمیتوان مقتدر نبود.»
شکنجههای ساواک
شلاق زنی
به جرأت میتوان گفت بیش از ۹۰ درصد زندانیان این بازداشتگاه طعم این نوع شکنجه را چشیدهاند. شلاق زنی ابتداییترین روش شکنجهگران برای گرفتن اطلاعات از زندانی بوده است. البته مثل اینکه انقلابیها با این شکنجه بهاصطلاح پوست کلفت میشدهاند و مقاومت بیشتری در برابر بازجوییها نشان میدادند. معمولاً مقاومت هیچیک از زندانیان با این روش شکسته نمیشده. شلاقها انواع مختلف چرمی، سیمی وکابلی داشتهاند و ضربه آنها زخمهای عمیق طولی را در بدن زندانی به جا میگذاشت. بعد از این شکنجه پانسمانی در کار نبود و در برخی موارد برای درد کشیدن بیشتر زندانی روی این زخمها نمک و محلول خاصی ریخته میشد که شدت جراحت و آسیب دیدگی و درد را بیشتر میکرد. عفونت زخمها، شب ادراری، و لخته شدن خون در رگهای سطحی از عواقب بعدی شکنجه با ضربههای شلاق بود.
دستبند قپانی
بستن دستها به روش قپانی یکی دیگر از شکنجههای متداول کمیته مشترک ضدخرابکاری بوده است. در این روش یک دست زندانی از بالای شانه و دست دیگرش را از پشت به هم نزدیک کرده و با یک دستبند فلزی سنگین وزن به هم وصل میکردند. بعد از این کار معمولاً زندانی از جایی آویخته هم میشد. ماندن طولانی مدت در این وضعیت آسیب شدیدی به استخوانهای کتف، مهرههای کمر و دستها وارد میکرد. بهطوری که زندانی بعد از رها شدن با کوچکترین حرکت میتوانست صدای استخوانها یش را بشنود. روش شکنجه با دستبند قپانی درد زیادی داشته و باعث تحریک عصب نخاع، اختلال در گردش خون بدن، خون مردگی در اطراف استخوان کتف و همچنین خمیدگی استخوانهای دست میشده است. به روایت زندانیان این نوع شکنجه بیش از ۱۰ ساعت طول میکشیده است.
آویختن صلیبی
آویختن یکی از انواع متداول شکنجه بهحساب میآید و روشهای مختلفی برای آن وجود دارد. اما در کمیته مشترک ضدخرابکاری نوع صلیبی آن بیشتر انجام میشده است. زندانی را ساعتهای طولانی با دستهای باز و پاهای بسته شده میآویختند و در همین حال به او شلاق میزدند. این کار با عث اختلال در جریان خون بدن میشد. بعد از گذشت یک ساعت خون در کف و مچ پاها جمع میشد و میزان فشار آن به حداقل میرسید. آویخته شدن بیش از ۲۴ ساعت مرگ حتمی را در پی داشت. تورم رگهای پا، سرگیجه، حالت تهوع و تب و لرز از عواقب این نوع شکنجه طولانی مدت بود. آویختن از پا، یک دست و زیر بغل از دیگر انواع شکنجه در این بازداشتگاه بوده است. شکنجه آویختن انواع دیگری هم داشت که یکی از دردناکترین آنها آویختن زنان با موی سرشان بود که فقط چندبار از این نوع شکنجه استفاده شده است.
شوک الکتریکی
عبور دادن جریان برق از بدن زندانی شکنجه مدرنی بود که مأموران ساواک استفاده از دستگاهها و روش انجام آن را از گروه اعزامی شکنجه گران اسرائیلی و آمریکایی آموخته بودند. برای شوک الکتریکی اتاق مخصوصی درنظر گرفته شده بود. در این اتاق تختی قرار داشت که زندانی را با خواباندن و بستن بر آن کنترل میکردند. بعداز بسته شدن توسط شاسیهایی که میزان ولتاژ برق با آنها کم و زیاد میشد جریان برق را وارد بدن زندانی میکردند. این روش شکنجه آثار روانی سوئی را در زندانی به جا میگذاشت. مهمترین نتیجه آن آسیب رساندن شدید به سیستم عصبی بود. عبور جریان برق از بدن حالت رعشه را در زندانیان ایجاد میکرد و به شهادت انقلابیهایی که خود یا هم بندانشان این نوع شکنجه را تجربه کرده بودند تشنج و رعشه تا ساعتها بعد از انجام این عمل در بدن ادامه پیدا میکرده است.
سوزاندن بدن
سوزاندن بازداشتشدگان از شکنجههای رایج کمیته مشترک بود به این شکل که یک میله یا اطوی الکتریکی را داغ میکردند و آنگاه با فشار شدید روی تمام نقاط بدن متهم قرار میدادند که بالطبع موجب سوختگی شدید میشد. اما شکنجه سوزاندن بدن انواع مختلفی داشت که در اینجا آمده است: با سیگار افروخته سینه را سوزاندن: یکی از ابتکارات شکنجهگران ساواک، خاموش کردن سیگار افروخته روی بدن زندانی بود که درد شدیدی را ایجاد میکرد. سوزاندن با صندلی داغ: یکی از وسایل شکنجه مرسوم در کمیته مشترک که عنوان تهدید داشته و کمتر مورد استفاده قرار میگرفت، نشاندن متهم روی صندلی فلزی بوده که زیر آن کوره یا اجاق برقی روشن میکردند. متهم را نیمه عریان روی صندلی مینشاندند. فروکردن سوزن به زیر ناخن زندانی و داغ کردن آن: یکی از شکنجههای رایج، فروکردن سوزن به زیر ناخن بود. سوزن و سنجاق را به وسیله فندک گرم میکردند.
آپولو
«آپولو» یکی از آشناترین و مخوفترین ابزار شکنجه برای زندانیان به شمار میرفت. علت نامگذاری آن به آپولو، شباهت آن به سفینه آپولو بود. دستها و پاها توسط بستهای فلزی مهار میشدند و سر در محفظه فلزی قرار میگرفت. کلاهخود فلزی باعث میشد که موقع شلاق خوردن صدای زندانی تشدید شود و تأثیر مضاعف و مخربی روی سیستم عصبی و شنوایی او گذاشته شود. گاهی علاوه بر شلاق زدن، شوک الکتریکی به نقاط حساس بدن هم داده میشد، به این صورت که برق با ولتاژ پایین غیرکشنده و صرفا شوک آور و دردناک را به نقاط حساس بدن ازجمله لاله گوش، لبها، بینی و حتی آلت تناسلی زندانی وصل میکردند و پس از آن شوک داده میشد. این کار باعث تخریب دیواره مویرگها و سلولها و موجب خونریزی داخلی و کلیوی متعاقب آن موجب دفع خون از راه ادرار در طول چند روز پس از شوک و شلاق میشد.
قفس داغ
در حقیقت شکنجه قفس داغ باید جزو شکنجههای سوزاندن بدن قرار میگرفت، ولی خاص بودن این روش باعث میشود که قفس داغ از شکنجههای مربوط به سوزاندن جدا شود. این قفس که با لولههای فلزی ساخته شده بود، ۸۰ سانتیمتر ارتفاع و نیم متر طول و عرض داشت و سقف آن را با ورقهای فلزی پوشانده بودند. ابتدا زندانی را با فشار فراوان از ورودی کوچک و تنگ آن داخل قفس و سپس در آن را قفل میکردند. آنگاه به وسیله اجاق بزرگی که زیر آن بود، قفس را داغ میکردند. زندانی که جای هیچگونه حرکتی نداشت و بدن برهنهاش با تمامی قسمتهای فلزی قفس در تماس بود، دچار سوختگی شدید از کف پا تا فرق سر میشد. آثار این سوختگی تا مدتها روی بدن زندانی باقی میماند. این نوع شکنجه بسیار در بازداشتگاه کمیته مشترک مورد استفاده قرار میگرفت.
تهدید به تجاوز جوانان
تهدید به تجاوز یکی از رایجترین مسائل در بازجوییهای کمیته مشترک ضدخرابکاری بوده است. البته این کار فقط در حد تهدید باقی نمیماند و تجاوزات زیادی به زندانیان در زندانهای ساواک گزارش شده است. درحقیقت اگر بازجو نمیتوانست این کار را انجام دهد، متهم را تهدید میکرد که او را بهدست دیگران خواهد سپرد. در کلانتریها، اغلب پلیس، زندانیان جوان یا بانوان را با رکیکترین کلمات تهدید میکرد که امشب با او همبستر خواهد شد. در زندانهای ساواک بهطور کلی مسئله تجاوز به دختران و زنان امر رایجی بوده است. بهعنوان مثال در بازداشتگاه کمیته مشترک، اشرف دهقانی توسط عطارپور شکنجهگر مورد تجاوز قرار گرفت. این عمل در زندانها بسیار رایج بود. بسیاری از شکنجهشدگان از ترس آبروی خویش هرگز این مسئله را ابراز نکردند.
فشار آوردن بر چشمها
یکی از شکنجهها که نوع بدیعی است و توسط شکنجه گران ساواک ابداع شد، این بود که زندانی را روی زمین میانداختند و آنگاه بر سینه او مینشستند و با دو دست، سر او را در دست میگرفتند و با انگشت شست، بر چشمان او فشار میآوردند، طوری که گویی چشم میخواست از جای خود بیرون بیاید. این شکنجه هم بسیار دردناک بود. درضمن یکی از وسایل شکنجه هم اعدام مصلحتی بود. چشم متهم را میبستند و او را به صحرا یا محل اعدام زندان میبردند و به چوبه اعدام میبستند؛ آنگاه حکم دروغین اعدام را میخواندند و پس از آن یک نفر میآمد و فریاد میزد: «این کار را نکنید. زندانی به شکنجهگران گفته که همکاری خواهد کرد. از اعدام او صرفنظر شود.» این مورد درباره عده زیادی انجام گرفت و اغلب زندانیها با این شگرد، آشنا بودند. این روش در سالهای آخر کمتر استفاده میشد.
ایستادن بهمدت طولانی
یکی از شکنجههای رایج در بازجوییها اجبار به ایستادن متهم با دست بسته بود که گاهی تا ۲۴ساعت هم طول میکشید. این شکنجه انواع مختلفی داشت که ازجمله سختترین آنها میتوان به اجبار متهم به ایستادن رو به دیوار درحالیکه بینی مماس با دیوار است، اجبار متهم به ایستادن با پای برهنه روی گونی یا پارچه خیس، اجبار متهم به ایستادن عریان در کنار اتاق، اجبار متهم به ایستادن بهمدت طولانی در سرما و یا گرما، عریان و یا با لباس نازک و... اشاره کرد. این شکنجه موجب خستگی و گرفتگی شدید عضلات پشت پا، ریزش ادرار، خشکی گلو، سنگینی پلک چشم، ورم پا، درد زانو، وزوز گوش، سنگینی بدن، گزگز نوک انگشتان دست، فشار عروق در پا و پس از ۲۴ ساعت، موجب درد کمر میشد و خستگی و استفراغ را بهدنبال داشت. درضمن کشیدن ناخن با انبردست هم از شکنجههای بسیار قدیمی بهحساب میآید.
بهداشت در بازداشتگاه
رفتن به حمام در بازداشتگاه کمیته مشترک ضدخرابکاری تنها با اجازه بازجو و هفتهای یک مرتبه، آن هم در ۵ دقیقه، میسر بود و کسانی بودند که ۴ماه و ۱۶ روز در این مکان بودند و اجازه استحمام نیافتند. در و دیوارها و راهروهای بندها مملو از رد خونهایی بود که از بدن زندانیان برجای مانده بود. معمولاً چند نفر تِی بهدست هم مدام کارشان پاک کردن خونهایی بود که از کف پای زندانیان جاری میشد.
دستشویی رفتن زندانیان
برای دستشویی رفتن هم روزی 3 بار اجازه میدادند که بعضی مواقع از آن هم دریغ میکردند و امکانی برای تقاضای بیشتر وجود نداشت و لذا زندانیان برای دفع ادرار و مدفوع خود از کاسه و لیوان پلاستیکی قرمز رنگی که برای خوردن غذا و چای به آنها داده شده بود، استفاده میکردند و در فرصتی که برای دستشویی رفتن به آنها داده میشد، ظروف را میشستند و در آن غذا میخوردند.
اتاق پانسمان مثل اتاق شکنجه
مصدومشدگان در شکنجهها گاهی هم راهی اتاق پانسمان میشدند. اگر مقداری مداوا صورت میگرفت، نه بهخاطر مداوای شخص مجروح که بهمنظور التیام محل شکنجه برای شکنجههای بعدی بود. اتاق پانسمان وجه مشترکی با مغازه کفاشی داشت؛ همانگونه که کفاش براحتی نیم تخت را از ته کفش جدا میکند، در اینجا نیز بدون استفاده از دارو بیحسی، پوست کف پا را میکندند.
دیدگاه تان را بنویسید