کد خبر: 602670
|
۱۴۰۱/۱۲/۲۶ ۰۴:۱۵:۰۰
| |

معرفی کتاب؛ ماجراهای پوتین و ک گ ب

از همون بچگی، پوتین آرزوی ملحق شدن به کاگ‌ب رو داشت. کاگ‌ب همون پلیس مخفی اتحاد جماهیر شوروی بود.

معرفی کتاب؛ ماجراهای پوتین و ک گ ب
کد خبر: 602670
|
۱۴۰۱/۱۲/۲۶ ۰۴:۱۵:۰۰

فرید هاب نوشت:

⁣ولادیمیر پوتین رو اغلب به عنوان «رئیس جمهور تصادفی» روسیه توصیف می‌کنن. ظاهرا، عبارت مناسبیه. صعودش به عرصه قدرت بطور حیرت‌انگیزی سریع اتفاق افتاد. زمانی که به عنوان نخست وزیر منصوب شد، خیلی‌ها متعجب بودن که این آدم ناشناسی که کت شلوار خاکستری تنشه اصلا کی هست که انقدر سریع این حجم از قدرت رو در دست داره.

اما به نظر می‌رسه که ترقی پوتین از نردبان سیاست یک چیز شانسی نبوده. در حقیقت، ماموران سابق کا‌گ‌ب از زمانی دور و دورانی که پوتین عضوی از شورای شهر لنینگراد (سن پطرزبورگ امروزی) بود، او رو زیر نظر داشتن. برای سالها میزان وفاداری‌اش رو به سنجش گذاشتن و تلاش کردن چهره‌ی او در میان عموم رو  بررسی کنن.

رابطه‌ی عاشقانه‌ی پوتین با کاگ‌ب، هم قبل از دوران سیاست و هم بعد از آن، همیشه پایدار بوده و با ریاست جمهوری‌اش تضمین کرد که قدرت آنها در سیاست روسی ماندگار خواهد بود. 

این متن مختصریه از چند فصل کتاب Putin's People: How the KGB Took Back Russia and Then Took On the West نوشته‌ی کاترین بلتون که اختصاص داره به زندگی و صعود پوتین از سربازی ناشناس به قدرتمندترین فرد روسیه. این مختصر صرفا یک برهه‌ی کوچیک از زندگی پوتین رو بررسی می‌کنه و برای جزئیات بیشتر توصیه می‌کنم کتاب رو تهیه کنید.

از همون بچگی، پوتین آرزوی ملحق شدن به کاگ‌ب رو داشت. کاگ‌ب همون پلیس مخفی اتحاد جماهیر شوروی بود. پدرش هم عضو همین نیرو بود و ولادیمیر هنوز مدرسه رو تموم نکرده بود درخواست عضویت در این سازمان رو داد. در طول دوران تحصیلش، ولادیمیر در تمامی برنامه‌ها و کلاس‌هایی که در دستور آموزشی کاگ‌ب بود شرکت می‌کرد و با دقت بالایی اونا رو دنبال می‌کرد. یکی از این برنامه‌ها، شرکت‌ در کلاسهای جودو بود. 

به عنوان یکی از اعضای جدید کا‌گ‌ب، پوتین در سال ۱۹۸۵ میلادی به شهری به اسم درسدن در شرق آلمان اعزام و در همین شهر بود که پوتین برای اولین بار درگیر عملیات‌های مخفی، قاچاق و ترور شد. توی اون شهر کوچیک فقط ۶ عضو کا‌گ‌ب حضور داشتن. دوره‌ای هم بود که خود آلمان شرقی در شرف ورشکستگی مالی بود و حزب حاکم کمونیست روز به روز به سقوط نزدیک‌تر می‌شد.

با بو کشیدن این شرایط بد، کاگ‌ب یک عملیات مخفی رو شروع کرد به اسم عملیات لوچ یا operation luch (به معنی عملیات پرتو یا شعاع نور) که هدفش ساختن شبکه‌ای از ماموران برای پیوستن به حلقه‌های سیاسی بود. به این شکل، حتی اگه آلمان دوباره متحد می‌شد، حضور کاگ‌ب در آلمان تضمین بود. اینکه دقیقا نقش پوتین در این عملیات چی بود بر ما نامشخصه و هنوز راز باقی مونده. اما چیزی که می‌دونیم اینه که پوتین به مامور رابط کاگ‌ب با اشتازی تبدیل شد. اشتازی همون پلیس مخفی آلمان شرقی بود. این به پوتین این قدرت رو می‌داد که به ساختمان‌های اشتازی دسترسی پیدا کنه و کار استخدام نیرو برای عملیات لوچ رو راحت‌تر می‌کرد. 

ترور بخش عمده‌ای از این عملیات بود. به طور ویژه، این پلیس مخفی ریشه‌ی عمیقی در جناح ارتش سرخ آلمان داشت: گروهی از مارکسیست‌ها در آلمان غربی که حافظ منافع کاگ‌ب بودن. برای مثال در رویدادی، همین گروه ارتش سرخ یکی از مسئولان رده بالای مالی دویچه بانک رو هدف قرار دادن و با کارگزاردن بمبی در ماشینش اون رو کشتن. حذف این فرد باعث شد که دویچه بانک به مرور ضعیف بشه و بانکی که در خفا همکار و یار اشتازی بود قدرت بگیره. تکنیک‌های بمب‌گذاری جنگی و حرفه‌ای از جمله مواردی بود که بطور دقیق در کمپ‌های آموزشی مرتبط با اشتازی آموزش داده می‌شدن. این عملیات‌های مخفی که مشترکا توسط کاگ‌ب و اشتازی انجام می‌شد همان نقطه شروعی بودن که پوتین رو از نردبان سیاست بالا کشیدن.

⁣در دوره شوروی، حزب کمونیست حاکم و کاگ‌ب همچون یک بازو عمل می‌کردن. لیست جنایت‌های مالی انجام شده توسط این دو نهاد بی‌پایانه.

مثلا یکی از طرحهایی که مشترکا با هم پیش می‌بردن، قاچاق میلیون‌ها دلار اسکناس بصورت فیزیکی به گروههای چپ‌گرای خارج از شوروی بود. برای قانونی نشون دادن قضیه، این پول می‌بایست از طریق اهدای مردمی به حزب جمع‌آوری می‌شد. اینطور بود که حاکمیت پول خودش رو به اعضای حزب کمونیست می‌داد و اونها هم از طریق کاگ‌ب پول رو به خارج انتقال می‌دادن. 

کاگ‌ب به واسطه‌ی حزب کمونیست، کنترل تمام اقتصاد و بخش‌های مالی کشور رو در دست داشت. اما سال ۱۹۹۱ شد و با یک امضای گورباچف، اتحاد جماهیر شوروی که نزدیک به هفت دهه حکمرانی کرده بود، فروپاشید. بوریس یلتسین شد اولین رئیس جمهور فدراسیون روسیه و اینجا بود که همه چیز تغییر کرد.

⁣اما به سرعت، قدرت این اعضا کم و کمتر شد. دلیلشم این بود که یلتسین یک سری اصلاحات دموکراتیک در ساختار حکومت‌داری انجام داده بود. مثلا خصوصی‌سازی صنایع. اینجا در این برهه زمانی بود که یک سری سرمایه‌دار جوان که بعدا بهشون لقب الیگارش‌ها رو می‌دادن، به وجود اومدن. 

جدای از تلاش یلتسین برای اصلاحات در ساختار حکومت، دید که خزانه‌ی دولتی داره ته می‌کشه. در جواب، بانکدار جوانی به اسم ولادیمیر پوتانین یک طرح مبتکرانه رو پیشنهاد داد. طراحی که به عنوان خصوصی سازی وام در ازای سهم معروف شد. یعنی اینکه اومدن به دولت گفتن ما بهتون وام می‌دیم تا دولت سقوط نکنه، در ازاش به ما سهم بدین؛ سهم از شرکت‌های بزرگ نفتی و دیگر منابع مهم روسیه.

این طرح خصوصی سازی وام در مقابل سهم باعث شد اون سرمایه‌داران قدرت و تاثیر زیادی به دست بیارن و طوری بود که عملا سایه انداختن روی قدرت و تاثیر رده بالاهای کاگ‌ب. 

مثلا یکی از این معاملات، شرکت nirilsk nickel بود. این شرکت در سال ۱۹۹۵ درآمد سالیانه‌ش حدود ۱.۲ میلیارد دلار بود. پوتانین اومد گفت من ۱۷۰ میلیون دلار وام به دولت میدم و در ازاش سهام این شرکت رو میخوام. سهام در حجمی که فرد سرمایه گذار از رای بالایی در تصمیمات شرکتی داشته باشه. همانطور که انتظار میرفت، دولت یلتسین نتونست وام رو پرداخت کنه و اون رو نکول کرد. و اینجا بود که پوتانین با مبلغ کمی بیشتر از ۱۷۰ میلیون دلار سهام یک شرکت بزرگ و ملی رو کامل مال خود کرد.

این الیگارش‌های جدید به مرور قدرت و تاثیر زیادی بر صنایع متعددی در روسیه پیدا کردن. اما در شهر سنت پطرزبورگ، ماموران کاگ‌ب هنوز ته مانده‌ای از قدرت رو در اختیار داشتن.

یه کم برگردیم عقب. اوایل سال ۱۹۹۰، همون موقعی که شوروی داشت از هم می‌پاشید، به ولادیمیر پوتین دستور داده شد که از درسدن تو آلمان غربی برگرده لنینگراد یا همون سن پطرزبورگ امروزی. پوتین زمانی وارد این شهر شد که می‌شد حس و حال و فضای جدیدی رو در شهر بو کشید: انگار شهر آماده‌ی پذیرای دموکراسی بود. از نظر پوتین و همکارانش، این جنبش ترسناک بود چون اینطور برآورد می‌شد که قدرت و تاثیر حزب کمونیست بر سیاست شهر رو زیر سوال ببره. 

 

اینجا پوتین یه نقش کلیدی پیدا کرد: شد رابط بین کاگ‌ب و آدمی به اسم آناتولی سوبچک. سوبچک یک معلم کاریزماتیک حقوق بود که گهگاهی در رسای دموکراسی و علیه کاگ‌ب در جمع‌ها سخنرانی می‌کرد. اما در خفا، ظاهرا زد و بندهایی غیررسمی با این سازمان داشت. ماه می همون سال ۱۹۹۰ بود که سوبچک شد رئیس شورای شهر سن پطرزبورگ و پوتین هم شد دست راست سوبچک. سوبچک مدتی بعد شد شهردار سن پطرزبورگ و البته در این دوران اوضاع شهر بسیار بهم ریخته و بی‌نظم بود. شهر بی‌پول بود، رو قفسه‌های فروشگاهها چیزی جز خیارشور پیدا نمی‌شد و نیروهای پلیس هم رمقی برای نظارت نداشتن و به همین دلیل گروههای آشوبگر، سارقان و دار و دسته‌های خلافکار بیزنس‌های محلی رو اداره می‌کردن.

چیزی کم از آشوب نبود. اما پوتین با همکاری کاگ‌ب کاری کردن که بتونن این سازمان مخوف پلیسی بتونه اقتصاد شهر رو برای خودش بچرخونه. درآمدزایی کاگ‌ب با یک سری عملیات اجرایی شده با پول کثیف یا چیزی که بهش obschak می‌گفتن شروع شد. با این پول می‌شد پول نقد رو به کاگ‌ب رسوند تا اونا هم برای عملیات‌های استراتژیکشون هزینه کنن.

مثلا: کمیته‌ای که پوتین در آن بود قراردادی به ارزش ۹۵ میلیون دلار برای یک سری شرکت امضا کرد که هدف واردات غذا و دارو به سن پطرزبورگ بود. وضعیت موجود بودن غذا در این شهر به شدت بحرانی بود اما این مواد غذایی هیچوقت نرسید و در عوض، اون پول قرارداد وارد حسابهای افراد کاگ‌ب شده بود.

 این مختصری بود از چند فصل اول کتاب «آدمهای پوتین». کتاب بسیار مفصل و پر از جزئیات است که خوندنش رو توصیه می‌کنم. این کتاب در ایران هنوز ترجمه نشده.

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها