با فلسطین؛ افسانه فروش زمین توسط فلسطینیها به اسرائیلیها
بعضیها میگند که تقصیر خود اعرابه که نتونستند متحد بشند و علیه صهیونیستها کاری کنند. ممکنه بعضی از سران اعراب که فقط به فکر مال خودشون هستند، توی این قضیه مقصر باشند اما بیشتر جمعیت اعراب نمایندهای ندارند. کشاورزا مجبور شدند به زورآبادها و حاشیهنشینی رو بیارند.
رادیو گجستگان در قسمتی از پادکست خود نوشت:
برای اینکه بهتر بفهمیم توی فلسطین چه خبره، باید کمی دربارهی بازار مِلک صحبت کنیم. تا سال ۱۹۲۵ تمام زمینهای یهودیها رو صندوق ملی یهود میخرید. اما بعد از کاهش نرخ مهاجرت، صهیونیستها راهکار جدیدی نیاز داشتند. ایدهی اولیه این بود که کشور رو با موج مهاجرت مواجه کنند. اون زمان تملک زمین هیچ شباهتی به امروز نداشت. جهان کاملاً ساختار متفاوتی داشت. بیشتر شبیه فئودالیسم بود. برای درک شرایط، باید تفاوت خرید زمین در اون زمان و امروز رو بدونیم.
روستاییهای اون زمان، کشاورزایی بودند که زندگی سادهای داشند و پایینترین طبقهی اجتماع هم بودند. بیشترشون صاحب زمین نبودند، توی انتخاب صاحبای زمین هم مختار نبودند و نسبت به طبقهی بالای جامعه دستاویز حقوقی خاصی نداشتند. توی امپراتوری عثمانی کشاورزا زمینی که مال خودشون باشه نداشتند. امپراتوری عثمانی مالک همهی زمینها بود. وقتی که سلطان عثمانی تصمیم میگرفت زمینی به کسی بده، صاحب زمین خودش اونجا نمیرفت و مشغول کشاورزی نمیشد. از قبل مردمی اونجا زندگی میکردند و روی زمینها کار میکردند. صاحب زمین اجاره یا بخشی از محصول رو دریافت میکرد. در واقع تملک زمین توی سیستم عثمانی، حق دریافت درآمد از کشاورزای یه منطقه بود.
تو جنگ جهانی اول، عثمانی ۳۰۰ هزار عرب رو از منطقه فراخوند تا برای این امپراتوری بجنگند. این منطقه اون زمان، جمعیت کم و پراکندهای داشت و ۳۰۰ هزار نفر بخش زیادی از جمعیتش میشد. خیلی از این افراد در جنگ کشته میشدند و در قطحی زمان جنگ یه آدم ثروتمند میاومد و حق زمین رو از بیوه میگرفت. حتی افرادی بودند که حق زمینشون رو در ازای یکی دو هفته آذوقه واگذار میکردند. توی همهی قحطیها کسایی پیدا میشند که از اوضاع آشفته و نیاز مردم، سوءاستفاده کنند.
فکر کنید روی زمین آبا و اجدادی خودتون کار میکنید، توی مزرعهتون درختهای زیتونی دارید که ۳۰ سال طول کشیده تا خوب بار بدند، شما قد کشیدنشون رو دیدید، مثل پدر و پدربزرگ و جدتون اونجا کار کردید و یه دفعه جنگ جهانی اول تموم میشه و اروپاییهای سفیدپوست میاند و میخواند زمین شما رو بگیرند و میگند این زمین اوناست و باید جمع کنید و برید. میگند ما به صاحب زمین که یه بار هم ندیدیدش و اصلا اینجا زندگی نمیکنه، پول دادیم و شما دیگه باید برید. چه واکنشی نشان میدید؟ با زمانهی مدرن امروز مقایسه نکنید، اینطوری نیست که اگه شغلتون رو از دست دادید، برید برنامهنویسی یاد بگیرید. اینا مردم کشاورز سادهای هستند که کار دیگهای بلد نیستند، تحصیلاتی ندارند و خانوادهشون هم سالها روی این زمین کار میکردند. این زمین بخشی از هویت اوناست و وقتی که از دستش میدند فقط یه زمین رو از دست نمیدند، کل زندگیشون رو از دست میدند.
قوانین صندوق ملی یهود بیرحمانه بود. شرط خرید ملک این بود که یهودیها اونجا ساکن بشند و تا ابد روی اون زمین کار کنند. حتی نمیتونستند زمین رو به غیریهودی بفروشند. غیرقانونی بود. توی کشورهای مدرن امروزی، اگه کسی یه تیکه زمین رو تصرف کند و بگه ملک خودمه، پلیس و نیروی انتظامی و هر کسی رو که بتونیم به کار میگیریم تا زمین رو پس بگیریم. عربِ اون موقع، توی فلسطینی که به انگلیسیها سپرده شده، چه کار میتونه بکنه؟ بره سراغ انگلیسیها؟ دولت وظیفهدار انگلیس هم صهیونیسته و براش اهمیتی نداره. اصلاً شغلشون اینه که به صهیونیستها کمک کنند و شما رو بیرون کنند. رهبرای قبیلهایتون هم به درد نمیخورند. اغلب خودشون همون صاحب ثروتمند زمیناند که زمین شما رو به یهودیها فروختند و وضعیت شما براشون اهمیتی نداره.
بعضیها میگند که تقصیر خود اعرابه که نتونستند متحد بشند و علیه صهیونیستها کاری کنند. ممکنه بعضی از سران اعراب که فقط به فکر مال خودشون هستند، توی این قضیه مقصر باشند اما بیشتر جمعیت اعراب نمایندهای ندارند. کشاورزا مجبور شدند به زورآبادها و حاشیهنشینی رو بیارند. کشاورزایی که هر کدوم روی یه زمین کار میکردند، حالا کنار هم و با فقر زندگی میکردند. گاهی هم میاومدند شهر تا یه شغل دست چندم پیدا کنند. خیلی از این زمینها بعد از اخراج اعراب، رها شدند و ساختمانهاشون مخروبه شد و محصولاتشون از بین رفت. چون یهودیهای زیادی نبودند که به زمینها رسیدگی کنند. اعرابی بودند که از سر ناچاری تقاضا میکردند برگردند سرِ زمین و روش کار کنند و به صاحب جدید زمینم مبلغی رو پرداخت کنند. اما طبق قانونی که گفتیم، غیریهودی حق کار روی اون زمینها رو نداشت.
شرایط این منطقه در اون زمان، کاملاً نظامی بود و اگه عربی به این قضیه اعتراض میکرد یا سعی میکرد افرادی رو با خودش همراه کنه، انگلیسیها دستگیرش میکردند. حتی نمیتونستند تو کشور جابهجا بشند و با اعراب دیگه صحبت کنند، چون اجازه نداشتند. یکی از دلایلی که رهبران مذهبی تونستند یاران زیادی جمع کنند، همین اجازهی تردد برای ازدواج و ختم و غیره بود.
توی این مقطع زمانی صهیونیستها احساس کنترل و امنیت میکردند و حتی در دنیا هم وضعیت بهتری داشتند. توی آلمان و لندن و نیویورک، به طبقات بالای جامعه رسیدند و ثروتی به هم زدند. صهیونیستها از احساسات ضدیهودیای که وجود داشت استفاده میکردند تا مهاجرت به فلسطین قطع نشه، اما وضعیتی که توصیف کردیم، اوضاع مناسبی نبود. حتی تو شرق اروپا و روسیه، بعد از اون همه خشونت، اوضاع برای یهودیها برعکس شده بود. یهودیهای زیادی بین انقلابیهای روسیه بودند و مردم فکر میکردند انقلاب بولشویک رو یهودیها راه انداختند. حتی استالین مجازات مرگ رو برای ضدیت با یهود در نظر گرفت.
دیدگاه تان را بنویسید