اذان مغرب به افق اسکاتلند؛ چگونه یک مسلمان نخستوزیر کشور اروپا میشود؟
حالا در اسکاتلند هم مسلمانی پاکستانیتبار به ریاست دولت رسیده و عکس عبادتش «پیش از افطار» را به اشتراک میگذارد... در اینجا با یک مسلمان معتقد روبروییم. این فرد به دموکراتیکترین روش با رأی اعضای حزب و مردم اسکاتلند به این جایگاه رسیده.
مهدی تدینی، مترجم سیاسی نوشت:
اگر یک نظام سیاسی بخواهد پُز آزادیاش را بدهد، این بهترین تصویر است. پیشنمازِ این جماعت کوچک حمزه یوسف است؛ کسی که دیروز وزیر اول (معادل نخستوزیر) دولت اسکاتلند شد.
اینجا بیوت هاوس است؛ دفتر ریاست دولت اسکاتلند. اگر یادتان باشد، وقتی در شهریور گذشته نامزدهای نخستوزیری بریتانیا را بررسی میکردم به فهرست بلندی از نامهای غیرانگلیسی برخورد میکردیم: نظام الزهاوی (عراقیـکُردیتبار)، ساجد جاوید (پاکستانیتبار)، عطاءالرحمان چِشتی (پاکستانیتبار)، ریشی سوناک (پنجابیتبار)، سوئِلا برِیوِرمن (هندیتبار) و کِمی بِیدناک (نیجریهایتبار). اینها نامزدهای یک حزب چپـپروگرسیو هم نبودند، بلکه نامزد حزب محافظهکار بریتانیا بودند!
حالا در اسکاتلند هم مسلمانی پاکستانیتبار به ریاست دولت رسیده و عکس عبادتش «پیش از افطار» را به اشتراک میگذارد. در اینجا هم اتفاقاً با یک حزب ملی روبروییم. در واقع حمزه رئیس «حزب ملی اسکاتلند» شده و چون این حزب اکثریت پارلمان اسکاتلند را دارد، پس از ریاست حزب مأمور تشکیل کابینه هم میشود. این همان حزبی است که سال ۲۰۱۴ رفراندوم جدایی اسکاتلند از بریتانیا را برگزار کرد ــ رفراندومی که شکست خورد و اکثریت اسکاتلندیها به ماندن در اتحاد رأی دادند. رویکرد حزب ملی اسکاتلند «لیبرال چپ» است و سیاستهای زیستمحیطی بارزی را هم دنبال میکند، اما ویژگی اصلیاش همان رویکرد ملی است.
برای امپراتوری بریتانیا با سابقۀ طولانی استعمار عجیب نیست اینهمه سیاستمدار غیربریتانیاییتبار داشته باشد، اما مسئله فقط «تبار» نیست؛ در اینجا با یک مسلمان معتقد روبروییم. این فرد به دموکراتیکترین روش با رأی اعضای حزب و مردم اسکاتلند به این جایگاه رسیده. پس معیار چیست؟ ساده است: شایستگی، مردمدوستی، اسکاتلنددوستی، میهندوستی. تکتک این کلمات را وقتی بیان میکنم انگار دست روی زخمهایی عمیق میگذارم... شایستگی، میهندوستی... در یک نظم شایستهسالار از کسی نمیپرسند چه مذهب یا عقایدی داری، بلکه به عملکردت در خدمت به مردم نگاه میکنند؛ به میهندوستیات، به کارنامهات.
این واژهها دردناک است زیرا دردی بزرگتر از این نیست که شایستهترین فرزندان ایران یا در جهان پراکنده شدهاند یا در میهن دور از مناصب تأثیرگذار درگیر قیمت دلار و اجارهخانهاند. شایستگان نه تنها در سیاست راه ندارند، در کسبوکار خصوصی نیز انواع پنجههای بیتدبیری را بر حلقوم خود حس میکنند... کار ما هم این شده که سیزیفوار این دردها را بر دوش کشیم و حسرت بخوریم...
دیدگاه تان را بنویسید