کد خبر: 609194
|
۱۴۰۲/۰۲/۰۴ ۱۸:۴۱:۱۹
| |

افشاگری مارگارت اتوود: داستان سرگذشت ندیمه درباره دانشگاه هاروارد است!

افشاگری مارگارت اتوود: داستان سرگذشت ندیمه درباره دانشگاه هاروارد است!
کد خبر: 609194
|
۱۴۰۲/۰۲/۰۴ ۱۸:۴۱:۱۹

کتاب و سریال سرگذشت ندیمه، درباره یک جامعه تمامیت‌خواه، زنان با توان باروری را باعنوان «ندیمه» به بردگی برای فرزندآوری گرفته‌است. 

حالا مارگارت اتوود نویسنده کانادایی «سرگذشت ندیمه» درباره آن می‌گوید، در زمانه‌ای که وظیفه تعریف‌شده برای زن‌ها داشتن چهار فرزند بود و گفته می‌شد خوشحال باشند که ماشین ظرفشویی و لباسشویی هم دارند، در دهه ۵۰ میلادی، شغل‌های فراوانی برای مردها وجود داشت، اما برای زن‌ها فقط پنج شغل بود؛ پرستاری، معلمی، مهمانداری هواپیما، منشی اداره و مدیریت اقتصادی امور خانه.

همان سال‌ها بود که می‌خواست به مدرسه روزنامه‌نگاری برود اما مأیوس‌اش کردند چون زن روزنامه‌نگار فقط می‌توانست آگهی‌های ترحیم تنظیم کند یا برای صفحه‌‌ مُد چیزکی بنویسد: «من شاعر بودم و برای اینکه بتوانم آنچه را می‌‌نویسم به گوش بقیه برسانم، در کافه‌ای پاتوق روشنفکران تورنتو در میان صدای فس‌فس دستگاه قهوه، کنار در توالت و بین دود سیگارها، شعرهایم را دکلمه می‌کردم.»

بعد از پایان تحصیل در کالج ویکتوریا تورنتو، می‌رود به آمریکا تا در دانشکده ردکلیف دانشگاه هاروارد ادبیات انگلیسی بخواند، شاید با داشتن مدرکی معتبرتر به عنوان شاعر زن، جدی‌ گرفته شود، اما در دانشگاهی با چنین عظمت و شهرتی اجازه نداشته وارد کتابخانه شود. زن‌ها نمی‌توانستند در این کتابخانه که مهم‌ترین کتاب‌های جهان را در خود داشت، حضور داشته باشند. دانشگاهی که هنوز زیر سایه روحانیان مذهبی و سختگیر دوره پیوریتن‌‌ها (پاک‌دینان) قرن ۱۷ بود و نه تنها بیشتر دانشجوی مرد می‌پذیرفت بلکه قوانین خشکه‌مقدسِ ضدزن را براساس اصول مذهبی قدیمی حفظ کرده بود: «کتابخانه پر از کتاب‌‌های ادبیات و شعر مدرن بود و فقط در صورتی می‌توانستم کتاب قرض بگیرم که از کتابخانه بیرون بروم، اما اجازه نداشتم وارد شوم حتی ببینم چه کتاب‌هایی وجود دارد تا انتخاب کنم و بگیرم. در دانشگاهی که مهد لیبرال دموکراسی بود، فقط مردان دانشجو اجازه داشتند وارد کتابخانه‌اش شوند.»

اتوود این را در یکی از صدها نشست و کتاب‌خوانی و جلسه پرسش‌وپاسخ می‌گوید و جوانی از او می‌پرسد: «چطور می‌توانید با چنین آرامش و خونسردی چنین چیزهایی را توضیح دهید؟»

و او با لبخند می‌گوید: «چون دیگر پیر شده‌ام.»

اما او از آن روزهای پس‌زده‌شدن انتقام‌ گرفت: «کسی نمی‌دانست «سرگذشت ندیمه» درباره دانشکده ادبیات انگلیسی دانشگاه هاروارد است، زمانی که کارمند زن استخدام نمی‌کردند. دیوار دانشگاه هم برایم الهام‌بخش بود. همان دیواری که در سرگذشت ندیمه جسدها را از آن آویزان می‌کنند.»

 

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها