تاجیک: کشتن اتفاقی یحیی سنوار او را به اسطوره الهامبخش برای مردم فلسطین تبدیل میکند
نصرتالله تاجیک نوشت: کشتن اتفاقی یحیی سنوار فقط یک برد تاکتیکی برای اسراییل است و آثار استراتژیک به گونهای که معادله فلسطینی- اسراییلی را به هم بزند، ندارد ولی او را به اسطورهای تبدیل میکند که الهامبخش مبارزات مردم فلسطین خواهد شد.
«فلسطینیها و فقدان دولت حامی» عنوان یادداشت نصرتالله تاجیک برای روزنامه اعتماد است که در آن آمده: بسیاری از مردم غزه آواره در آواره هستند. طی جنگهایی بعد از 1948 با ارتشهای عربی و حملات نیروهای نظامی و غیر رسمی اسراییل به فلسطینیها برای ترک خانه و کاشانه و غصب زمینهای آنان به منظور اسکان مهاجرین یهودی که آژانس یهود جمعآوری و مهاجرت آنان را با کمکهای کشورهای غربی تسهیل میکرد و به همین دلیل مردم غزه محرومترین بخش فلسطینیها هستند که عموما با اعانات و کمکهای بینالمللی زندگی میکنند و به همین میزان فقر، مبارزترین نسبت به سایر مناطق هستند و دلیل محبوبیت حماس در این باریکه نیز به این دلیل است. البته وضع فلسطینیهای کرانه باختری هم بهتر از غزه نیست. در آنجا هم شهرکنشینهای اسراییل امکان بهرهمندی از زیست طبیعی را از فلسطینیها گرفته و دولت خودگردان کمک چندانی نمیتواند بکند!
اگر چه مبارزات مردم غزه از موقعیت ژئوپلیتیکی این باریکه و همراهی بیشتر مصر نسبت به اردن در رابطه با کرانه باختری و مخصوصا نیروهای امنیتی مصر به دلیل فساد و چشمپوشی آنها از تامین لجستیک مبارزه برای تاثیر بیشتر مصر روی معادلات منطقه نیز بهرهبرداری میکنند. به همین دلیل است که مردم غزه توانستهاند میزان کمی و کیفی مبارزه را نسبت به مبارزین سایر مناطق اعم از داخل و خارج فلسطین ارتقا ببخشند. در این میان عنصری که نباید فراموش شود، سازماندهی حرکت اسلامی مقاومت فلسطین یا حماس از ابتدای تاسیس توانست در میان مردم ریشه بدواند و خواست آنان برای تاسیس دولت فلسطینی را قویتر از سایر سازمانها و از جمله سازمان آزادیبخش فلسطین یا فتح نمایندگی کرده و با وجود نوپا بودن گوی سبقت را از فتح که در کرانه باختری رود اردن مستقر است و دولت خودگردان فلسطین را نمایندگی میکند، برباید! و این نیز بیدلیل در بغض اسراییل و حامیان غربیاش نسبت به حماس نیست که در کنار نفوذ مردمی، سازمان یافتهتر و بدون سابقه فساد مالی هم اهداف مشخص دارد و هم با حفظ اصول اهل مصالحه سیاسی است.
حماس با ریشه اخوانی یکی از سیاسیترین نیروهای جوان و نوپای فلسطینی است که با ریشه مردمی خود میتواند با اتخاذ استراتژی، سیاست و تاکتیکهای مناسب جای خالی یک سازمان گسترده سیاسی و به دور از فساد مالی آنگونه که فتحاویها به آن اشتهار دارند، پر کند و مردم فلسطین را به خواستهایشان برساند.
و اما یکی دیگر از عوامل تشدید مبارزه غزاویها نسبت به فتحاویها فشار بیش از حد اسراییل بر مردم این باریکه 360 کیلومتر مربعی است که 2.5 میلیون نفر را در خود جای داده یا محاصره این مردم در قرن بیست و یکم بزرگترین زندان روباز دنیا را ساخته و این نیز سبب شده مردم غزه زیست طبیعی خود را از قریب به 500 کیلومتر تونل زیرزمینی ساماندهی کنند! و به روشهای پیچیده مبارزه اعم از روش و تسلیحات مجهز شوند و هماکنون با طی یکسال که اسراییل این باریکه را شخم زده هنوز نتوانسته به هیچ یک از اهداف اعلامیاش برسد! و فقط سرزمینی سوخته در انظار جهانی و سازمانهای بینالمللی و نسلکشی و کشتار 43000 نفر که عموما زن و بچه هستند به جای گذاشته و بر شدت کینه مردم فلسطین از اسراییل و نظم غربی دامن زده است که بهمنوار زیاد و همچنان عامل تشنج و بیثباتی منطقه و دنیا میشود و در این راستا کشتن اتفاقی یحیی سنوار فقط یک برد تاکتیکی برای اسراییل است و آثار استراتژیک به گونهای که معادله فلسطینی- اسراییلی را به هم بزند، ندارد ولی او را به اسطورهای تبدیل میکند که الهامبخش مبارزات مردم فلسطین خواهد شد، زیرا آنها در طول دوران آوارگی، مبارزه و مقاومت مشروع رفع اشغال سرزمین خویش خیلی از این یحییها تقدیم کردهاند تا درخت غیرت، شرف و آزادگی پربار بماند! و تا قضیه فلسطین حل نشود خاورمیانه که هیچ جهان روی خوش نمیبیند! و هسته اصلی بحران امروز جهان باقی خواهد ماند. مخصوصا با اهداف غیرشفاف امریکا نسبت به منطقه و حمایت صد درصدی از اسراییل و اهداف و عملکرد غلط دولت تندروی رژیم صهونیستی و شخص نتانیاهو با اهداف شخصی و ویژگیهای خاص شخصیتیاش.
اما از منظر تئوریک از اصول بدیهی در تدوین استراتژی مبارزه در نظر گرفتن همین روحیات و ویژگیهای دشمن و توجه به محیط پیرامونی مبارزه مثلا اهداف و موقعیت کنونی دنیای عرب که بیشتر به اسراییل و همکاری با آن گرایش دارند و همچنین چینش، یارگیری و اوضاع بینالمللی است و اینها عناصر مفقودهای هستند که در استراتژی نظامی حماس در این یکساله دیده میشود. بدون شک طراحی و برنامهریزی عملیات توفانالاقصی که هیمنه امنیتی اسراییل را شکست، نیازمند نبوغی بالا بود که یحیی سنوار قبلا هم طی 22 سال زندان در اسراییل به خوبی نشان داد که دارا بوده! برنامهای که بدون نقص نبود و مهمترین آنها عناصر مفقوده بالا و چگونگی حفظ دستاوردها و تبدیل آن به امتیاز و تثبیت مواضع است.
این گرایش حکومتهای عربی و بیشتر زیر فشار امریکا برای عادیسازی روابط عبری- عربی باعث شد که حماس اجازه ندهد بدون حل مساله فلسطین عادیسازی صورت گیرد و منجر به عملیات توفانالاقصی در هفتم اکتبر سال 2023 شد. عملیاتی که نه تنها ایران، بلکه حتی مبارزین فلسطینی هم در جریان وقوع دقیق آن نبودند! زیرا این عملیات طی یکسال منجر به عملیات که در ایام مقارن با سه عید یهودی بود دایما به صورت مانور اجرا و همین باعث تحقق اصل غافلگیری شده بود و بهرغم این حجم از جنایت در غزه، اسراییل جز یک مورد که فرار کرد، فقط در مذاکره توانست تعدادی از اسرایش را آزاد کند و هماکنون معلوم نیست چه تعدادی از آنان مرده یا زنده هستند؟! ولی بعید است آنگونه که اسراییل و رسانههای غربی تبلیغ میکنند با شهادت یحیی سنوار حماس تنازل خاصی از خواستههایش را انجام دهد ولی میتوان امیدوار بود در صورت انجام یک فعالیت دیپلماتیک بینالمللی برای جلوگیری از تبدیل توده برف هفتم اکتبر به یک جنگ فراگیری منطقهای با ظرفیت تبدیل آن به جنگ جهانی و جلوگیری از تاثیر این جنگ بر انتخابات امریکا، دولت دموکراتها فشار بیشتری بر اسراییل وارد کند تا مجاب شود با جانشین سنوار به تفاهم برسد.
الان نتانیاهو هم در موقعیت سختی قرار گرفته و اگر نتواند در شرایط جدید به تفاهم برسد بالطبع جامعه اسراییلی او را مقصر میداند و مهمتر اینکه در صورت حمله اسراییل به ایران، فارغ از میزان اندازه و شدت و حدت آن، ممکن است با عکسالعمل ایران، کنترل اوضاع از دست خارج شود و هیچ تضمینی بر محاسبات عقلانی وجود ندارد! حتی اگر شهادت یحیی سنوار به فروکش کردن تدریجی جنگ در نوار غزه منتهی شود، اما تحقق آرامش در سایر جبههها کمی دور از ذهن است که من کاهش درگیری در غزه را نیز بعید میدانم، زیرا در لبنان این اتفاق نیفتاد و بعد از ترور سیدحسن نصرالله این فروکشی تنش در جنوب لبنان متحقق نشد! مشکل اسراییل با همسایگانش است و او بعد از یکسال جنگ تمام عیار در غزه و بدون دستاورد واقعی نباید درصدد ترمیم قدرت بازدارندگی لطمه خوردهاش توسط حماس و ایران با سیاست مشت آهنین و جنگ باشد. اگر او همچنان با اضافه برآورد و بندبازی بخواهد از کشتن یحیی سنوار استفاده شخصی کرده و از موضع قدرت وارد مذاکره آتشبس شود همان راه اشتباه گذشته خواهد بود. جنبشهای مردمی که سرزمین دارند و مورد حمایت مردم هستند و ریشه در خاک و بافت و ساختار سیاسی و اجتماعی دارند و از طریق نمایندگی خواست مردم، ایدئولوژی، سیاست و سازمان سیاسی و اندیشه و فکر با مردم پیوند خورده باشند با حذف رهبرانشان توسط دشمن، علم مبارزه زمین نمیافتد، بلکه آن را به دست دیگری میسپرند!
همان اصطلاح معروف از اسب افتادن و از اصل نیفتادن! اما کشورهای منطقه، جامعه جهانی و سازمانهای بینالمللی وظیفهای به مراتب سنگینتر دارند. جدای از تهییج و عکسالعمل افکار عمومی در غرب و در حالی که همه با چشم باز به صحنه خاورمیانه نگاه میکردند و دست اسراییل را برای هر جنایتی باز گذاشتهاند، متاسفانه این وضعیت بشکه باروت کنونی حاصل امید بستن به سیاستی است که از طریق کاهش قدرت گروههای مقاومت مشروع برای رفع اشغال، توازن جدید به نفع اسراییل ایجاد شود. این سیاست غلطی است و به ثبات و آرامش منجر نمیشود. حقوق فلسطینیها ابتدا باید تادیه شود و اسراییل سیاست غصب سرزمینهای فلسطینی برای شهرکسازی به منظور جذب بیشتر مهاجر و کسب اکثریت جمعیتی نسبت به جمعیت فلسطینی را که کاملا از نظر سازمان ملل غیرقانونی است، کنار بگذارد تا حداقل در قدم اول فلسطینیها سرزمین قابل قبولی داشته باشند تا دولت فلسطینی برای نمایندگی کردن خواست مردم در مجامع منطقهای و بینالمللی که یک خواست اولیه برای زیست طبیعی و سپس سیاسی و اجتماعی مردم فلسطین است، تشکیل شود. بخشی از مظالمی که به مردم فلسطین میرود ناشی از این است که آنان دارای دولت تمام اختیار برای پاسخگویی و حامی نیستند! این فقط مختص غزه نیست، بلکه در کرانه باختری نیز دولت خودگردان قادر به حمایت از فلسطینیها و مصون ماندن اراضیشان از تعرض شهرکنشینان یهودی نیست!
این یک ظلم فاحش است که اتفاق افتاده و اسراییل و حامیانش به جای آدرس دادن اشتباه و مقصر دانستن ایران به دلیل حمایت و تلاش برای رفع ظلم، به ریشه این مظالم بپردازند و اجازه ندهند اسراییل با نقض قوانین بینالمللی و تضییع حقوق همسایگان خود به ناامنی و بیثباتی و ترویج خشونتی منجر شود که روز به روز به اسراییل نزدیک میشود و از اردوگاههای فلسطینی در اردن، سوریه و لبنان به همجواری در مرزها و حتی عملیاتی در اراضی اشغالی سال 1967 رسیده است! اگر اسراییل سرمست دستاوردهای احتمالی نظامی است که همچنان جای شک هست، امریکا به عنوان یک قدرت بینالمللی و حامی تمام قد اسراییل و اقداماتش نیاز به تجدیدنظر در سیاستهایش در خاورمیانه بهطور اعم و اسراییل بهطور اخص دارد. ادامه روند کنونی به تنش دایمی منجر میشود. بخشی از دیپلماسی حامیان فلسطین هم باید مصروف اجماعسازی و یارگیری برای حمایت از مردم فلسطین شود که فاقد دولت حامی هستند. انشاءالله!
دیدگاه تان را بنویسید