ابراهیم اصغرزاده، فعال سیاسی اصلاحطلب:
حاضریم ببازیم اما ائتلاف نکنیم/ انتخاب افراد ناکارآمد توسط روحانی به اصلاحات ضربه زد/ اصلاحطلبان راهبردهای مبتنی بر تحریم صندوق رأی را کنار گذاشتهاند
ابراهیم اصغرزاده، عضو شورای عالی اصلاحطلبان، با بیان اینکه روحانی فکر میکند اعتدال یعنی خنثی بودن و خود را به ندیدن زدن، گفت: رفتار دولت در بکارگیری چهرههای ناکارآمد بیشترین ضربه را به اصلاحات زد.
اعتمادآنلاین| میگوید «به اصلاحطلب اصلی و بدلی اعتقاد دارم»، سپس با صراحت و بیملاحظه اظهار میکند «وقتی مجبور میشویم که از استانداردهایمان عدول کنیم، چتربازان فرصتطلبی پیدا میشوند که فقط ظاهرشان اصلاحطلبانه است»؛ گرم و خوش برخورد است، صریح و تند موضع میگیرد و منتقد جدی هرنوع محافظهکاری است اما وقتی اختلافات درونی جریان متبوعش را برای او یادآوری میکنیم، ترجیح میدهد محافظهکار باشد؛ استدلالش هم این است که «نمیخواهم در زمین اصولگرایان بازی کنم».
«ابراهیم اصغرزاده» را همه به عنوان یکی از دانشجویان تسخیر کننده لانه جاسوسی میشناسند، دانشجویی که در آبان 1358 همزمان با غلیان احساسات ضداستکباری در جامعه، اشغال سفارت آمریکا در تهران را طراحی کرد، طرحی که دولت مهندس بازرگان، که امروز اصغرزاده و همفکرانش طرفدار او و میانهرویهای دولتش شدهاند، را به استعفا کشاند.
بهانه گفتگو با ابراهیم اصغرزاده «انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی»، که قرار است در دوم اسفند سال جاری برگزار شود، بود چراکه او این روزها به عنوان دبیرکل انجمن اسلامی مهندسان عضو حقوقی شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان است.
او میگوید «اصلاحطلبان انتخابات را جدی گرفتهاند اما اینکه چگونه در انتخابات شرکت کنند، دو گروه شدهاند».
به گفته اصغرزاده، «آقایان بهزاد نبوی و غلامحسین کرباسچی به جد معتقدند ما در انتخابات سالهای 92 و 94 بازی را به خاطر انتخاب این استراتژی[ائتلاف با اعتدالیون] بردهایم بنابراین باید به هر طریقی در انتخابات و بدون قید و شرط شرکت کنیم»؛ اما او استدلال نبوی و کرباسچی را قبول ندارد و تاکید میکند: «ما با آن استدلال همه چیز را تقدیم شورای نگهبان و محافظه کاران میکنیم، یعنی آنها یک میلیمتر عقب نمینشینند»، به اعتقاد او اگر قرار باشد مدام عقب نشینی کنیم به جایی میرسیم که مجبوریم با جبهه پایداری هم ائتلاف کنیم؛ «میخواهند ما را به جایی برسانند که بنشینیم با پایداریچیهای مهربانتر در برابر پایداریچیهای نامهربان ائتلاف کنیم».
اصغرزاده میگوید غالب اصلاحطلبان معتقدند ولو به قیمت باخت در انتخابات، دیگر نباید ائتلاف کنیم، او میگوید: «یک باخت شرافتمندانه، بهتر از یک بُرد متحجرانه است، یک ُبردی که به سلب اعتماد رای دهندگان به اهداف اصلاحطلبانه منجر می گردد. این نگاه، ایده غالب در جبهه اصلاحطلبان است.»
او انتقاداتی که از عملکرد فراکسیون امید میشود را قبول دارد و میگوید: «من قبول دارم اصلاحطلبانی که مزه قدرت زیر زبانشان میرود، گاهی اوقات محافظه کار میشوند و این محافظه کاری آفت اصلاحطلبی است»، وقتی بحث مدیریت محمدرضا عارف در فراکسیون امید را پیش کشیدیم، به دلیل ملاحظات و مصالح جریان اصلاحات طفره میرود و میگوید: «من نباید در مورد عملکرد ایشان نظر بدهم» اما مشخص بود که نسبت به عملکرد عارف و برخی امیدیهای مجلس نقدهایی دارد، آنجایی که به ما گفت: «کسانی که سکوت کرده یا عملکرد خنثی داشتهاند خطاکارند و جایشان مجلس نیست. مردم تهران تعداد زیادی از افراد لیست امید را نمیشناسند، نه صدایی از آنها شنیدهاند، نه عملکردی از آنها دیدهاند»
اصغرزاده معتقد است عملکرد دولت روحانی به جریان اصلاحات آسیب وارد کرده است، او میگوید: «رفتار دولت در «خود را به ندیدن زدن» و بکارگیری بعضی چهره های ناکارآمد بیشترین ضربه را به جریان اصلاحات زد»، به اعتقاد او «روحانی میخواهد خودش را از قید و بند تعهدات انتخاباتی برهاند بنابراین خودش را وامدار اصلاحطلبان نمیداند»
او عدم ائتلاف با روحانی در سال 92 را یکی از اشتباهات اصلاحطلبان میداند و تاکید میکند: «اصلاح طلبان در سال 92 ناچار شدند دست به یک انتخاب حداقلی بزنند و کسی را کاندیدا کنند که از هسته اصلی اصلاحات دور بود»، اصغرزاده معتقد است: «باید براساس توافق شفاف وارد ائتلاف با روحانی میشدیم، ولی نشد دیگر، زیرا تصور نداشتیم که دیگر بتوانیم دوباره به عرصه سیاست برگردیم به همین دلیل اتمام حجتی نکردیم»
ابراهیم اصغرزاده چند دورهای میشود که در مجلس شورای اسلامی عضو هیئت بررسی و تطبیق مصوبات دولت با قوانین است، هیئتی که اعضای آن به نوعی مشاور رئیس مجلس محسوب میشوند. اصغرزاده در این گفتگو انتقادات تندی نسبت به ائتلاف و اعتدالیون داشت اما نه تنها برخلاف همفکران و همکیشان سیاسیاش انتقاداتی از لاریجانی و طیف نزدیک به او نکرد بلکه گفت: «رئیس فعلی مجلس توانسته بخوبی از استقلال و کیان مجلس دفاع کند».
متن این گفتگو به شرح زیر است:
*شما عضو حقوقی شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان هستید؟
بله
*در انتخابات مجلس دهم و ریاست جمهوری دوازدهم هم عضو شورای عالی سیاستگذاری بودید؟
خیر، اخیرا به عنوان دبیرکل انجمن اسلامی مهندسان انتخاب شدهام. دبیران کل احزاب اصلاحطلب که دارای پروانه هستند در شورایعالی سیاستگذاری عضو هستند لذا به عنوان شخصیت حقوقی در این شورا حضور دارم.
اصلاحطلبان راهبردهای مبتنی بر تحریم صندوق رأی را کنار گذاشتهاند و به صندوق رأی به عنوان یک فرصت نگاه میکنند.
*در حال حاضر شورایعالی اصلاحطلبان به صورت جزئی و مصداقی چه مقدار وارد انتخابات شده است؟
اصلاحطلبان به صورت جدی وارد انتخابات شدهاند، انتخابات را جدی گرفتهاند و از استراتژی تحریم یا در حاشیه ماندن عبور کرده اند و به این نتیجه رسیده اند که باید در انتخابات مشارکت داشته باشند، منتهی اصلاحطلبان دو گروه شدهاند، یک گروه معتقدند که باید در انتخابات بدون قید و شرط شرکت کنیم، یک گروه هم معتقدند ما باید به صورت مشروط در انتخابات شرکت کنیم. مشروط نه به این مفهوم که مثلا برای حکومت شرط گذاری کنیم، ولی بر اساس یک چارچوب و قیوداتی در انتخابات شرکت میکنیم. اگر کاندیداهای اصلاحطلب را رد صلاحیت کردند، چون امکان لیست دادن از ما گرفته میشود، طبعا نمیتوانیم لیست بدهیم.
*عدم مشارکت اصلاحطلبان در انتخابات به معنای لیست ندادن است یا به معنای پای صندوق رای نرفتن است؟
اصلاحطلبان راهبردهای مبتنی بر تحریم صندوق رأی را کنار گذاشتهاند، اساسا تعریفشان از اصلاحطلبی این است که اگر بخواهند به روشهای رادیکال دست بزنند، فرصت را از دست میدهند، بنابراین به صندوق رأی به عنوان یک فرصت نگاه میکنند.
*خب ائتلاف اصلاحطلبان با اعتدالیون در سال 94 هم براساس همین طرز تفکر بود.
بله، استدلال این گروه این است که ما در انتخابات سالهای 92 و 94 بازی را به خاطر انتخاب همین استراتژی بردیم.
*یعنی از این استراتژی دفاع میکنند؟
بله، آقایان بهزاد نبوی و کرباسچی به جد معتقدند ما در انتخابات سالهای 92 و 94 بازی را به خاطر انتخاب این استراتژی بردهایم.
*یعنی آقای بهزاد نبوی معتقد است اگر باز هم شرایط سال 94 برای اصلاحطلبان اتفاق افتاد، باید جریان اصلاحات بدون و قید و شرط لیست بدهد؟
بله، در ذهن این افراد حفظ وحدت و منافع ملی، تجزیه نشدن کشور، اهمیت به سیاست خارجی و نجات کشور در شرایط فعلی مهم است، معتقدند اگر انتخابات به هر دلیلی تضعیف شود و ما شرکت نکنیم، کشور در سطح بینالمللی دچار ضعف میشود، بنابراین به خاطر اینکه ایران شرایطی مانند سوریه پیدا نکرده و تجزیه نشود و سیاست خارجی با قدرت اعمال شود، معتقدند اصلاحطلبان باید به هر طریقی در انتخابات شرکت کنند.
*یعنی تحقق این مواردی که ذکر کردید را دلیلی بر پیروزی لیست ائتلافی میدانند؟
این آقایان معتقدند در سال 92، 94 و 96 با این دست فرمان توانستیم وحدت کشور را حفظ کنیم، جلوی جنگ را بگیریم بنابراین نباید برای ما مهم باشد که آقای روحانی از کدام جبهه است و یا فراکسیون امید چه ترکیبی دارد. این افراد معتقدند ما با ائتلاف جلوی افراط را گرفتهایم.
پس همچنان به نگاه سلبی اعتقاد دارند.
آقایان بهزاد نبوی و کرباسچی به جد معتقدند ما در انتخابات سالهای 92 و 94 بازی را به خاطر انتخاب این استراتژی[ائتلاف با اعتدالیون] بردهایمبله، نگاه سلبی دارند، یعنی هنوز نگرانی این گروه افراط در کشور است. معتقدند نیروهای افراطی اگر دستشان به نهادهای انتخابی برسد، میتوانند مسیر کشور را تغییر دهند.
*افرادی که چنین اعتقادی را دارند چند درصد شورای عالی سیاستگذاری را تشکیل میدهند؟
تعداد قابل توجهی هستند.
*50 درصد هستند؟
ببینید دولت هم همین دست فرمان را دارد، حزب اعتدال و توسعه، به عنوان حزب موثری که توسط دولت حمایت میشود، حزب کارگزاران و بخشی از شخصیت های قدیمی اصلاحطلب اعتقادشان این است که ما باید بدون قید و شرط در انتخابات شرکت کنیم و همان مسیر قبلی که تا به اینجا آمدهایم را ادامه دهیم. برای آنها مهم نیست که شورای نگهبان چه نگاهی به نامزدهای اصلاحطلب داشته باشد. برای طرفداران این نظریه فقط این مهم است که در انتخابات به صورت صددرصدی شرکت کنند و یک لیست ملی و عمومی بدهند. آنها معتقدند که فقط نباید نهادهای انتخابی به دست تندروها بیفتد.
*آقای خاتمی با این نظریه موافق است؟
خیر، موافق نیستند. به نظر من جریان مخالف این نظریه قویتر است و غالب است. اکثریت احزاب اصلاحطلب موافق لیست دادن بدون قید و شرط نیستند.
*شما هم مخالف نظر اول هستید؟
بله، من موافق نظریه دوم هستم. معتقدم انتخابات مجلس یازدهم باید با گذشته متفاوت باشد، باید انتخاب بین بد و بدتر را کنار بگذاریم، این استراتژی منجر به ناامیدی مردم از اصلاحطلبان میشود.
*باید قبل از اینکه شورای نگهبان صلاحیتها را تأیید یا رد کند، اعلام کنیم که لیستها و اشخاص مورد تأیید ما این افراد هستند؛ دیگر نباید بین بد و بدتر انتخاب کنیمیعنی شما استدلالهای نظریه اول مبنی بر اینکه ائتلاف موجب حفظ منافع ملی، جلوگیری از جنگ و افراط، تجزیه نشدن کشور و ... میشود را قبول ندارید؟
خیر، من معتقدم با آن استدلال همه چیز را تقدیم شورای نگهبان و محافظه کاران میکنیم، یعنی آنها یک میلیمتر عقب نمینشینند. وقتی آنها فکر کنند ما میخواهیم بین بد و بدتر انتخاب کنیم، ما را مرتب به سمت بدتر و بدترین سوق میدهند. ما میتوانیم با تمهیداتی یک انتخابات بین خوب و بد داشته باشیم. بین خوب و بد یعنی اینکه چارچوب های خودمان را برای اداره کشور اعلام کنیم. بگوییم چه اشخاصی از نظر ما میتوانند پاکدست باشند و وارد دستگاههای انتخابی شوند و این اشخاص، اشخاص امتحان داده باشند و قبل از اینکه شورای نگهبان صلاحیتها را تأیید یا رد کند، اعلام کنیم که لیستها و اشخاص مورد تأیید ما این افراد هستند، اگر حکومت میخواهد همین طور به سیاست حذف ادامه بدهد، دیگر مسئولیتش به عهده شورای نگهبان است.
*یعنی شما معتقدید انتخابات 94 اصلاحطلبان و جریان اصلاحات را در قدرت استحاله و محافظهکار کرد؟
نه اینکه اصلاحطلبان اعلام کرده باشند ما محافظه کار شدهایم، ولی وقتی در نهادهایی شرکت میکنند که آن نهادها مثل دولت و مجلس فاقد اختیار هستند، عملا محافظه کار شدن را پذیرفتهاند. برخی نهادها مسئولیت دارند اما فاقد اختیار هستند، یعنی مجلس باید راجع به FATF جواب بدهد، ولی خودش اصلا تصمیمگیر نیست. مثلا دولت آقای روحانی باید راجع به سیاست های اقتصادی پاسخ بدهد اما کل قدرت اقتصادی دولت چند درصد است؟ زیر 50 درصد است. بخش مهمی از اقتصاد کشور در اختیار نهادهایی است که قدرت دارند، ولی پاسخگو نیستند. مشارکت اصلاحطلبان در چنین نهادهایی برای ما چه فایده ای دارد؟ ولو اینکه به اسم اصولگراهای میانه کسانی را بفرستیم که آنها نتوانند تأثیر بگذارند.
*بنا بر ادعای شما مجلس و دولت اختیاری ندارند، یعنی اصلاحطلبان دیگر نمیخواهند در دو نهاد بیاختیار حضور داشته باشند؟
خیر، ما میخواهیم بگوئیم مجلس دارای اختیار چه مجلسی است و افرادی که میتوانند مجلس و دولت را دارای اختیار بکنند چه کسانی هستند. ما میخواهیم در انتخابات مجلس از یک مجلس قدرتمند دفاع کنیم. شعارمان هم در انتخابات «مجلس در تراز قانون اساسی» است. این انتخابات اگر به رفراندوم تشکیل مجلس کارآمد در برابر مجلس دم دستی ناکارآمد تبدیل شود مجددا مردم با ما آشتی خواهند کرد.
*آقای دکتر! نمایندگان تهران همیشه موتور محرکه مجلس بودند، ما توقع داشتیم وقتی رئیس شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان، رئیس مجمع نمایندگان تهران میشود این موتور محرکه به نفع شفافیت و اصلاح ساختارها، که لوایح آن نیز به مجلس ارائه شده است، روشن شود. اما در حال حاضر این موتور محرکه خاموش است، این موتور محرکه در مجلس دهم چه لایحه و چه تحقیق و تفحصی را پشتیبانی کرده است؟ شما گفتید اصلاحطلبان باید صدای مردم باشند، رئیس شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان به عنوان رأس هرم جریان اصلاحات در مجلس، کجا صدای مردم بوده است؟
من هم مانند شما پرسشگرم. اما در سادهترین وظیفه نمایندگی که نطق است، ببینید چه بلایی بر سر خانم سلحشوری آوردند.
*چه بلایی بر سرش آوردند؟! هرچه خواست در نطق مجلس گفت و مورد بازخواست هیچ کجا حتی هیئت نظارت هم قرار نگرفت.
ببینید با آقای مطهری یا صادقی که حرفهایشان را در قالبهای معتدل حقوقی بیان میکنند چه میکنند، من هم مانند شما معتقدم آنهایی که سکوت کرده یا عملکرد خنثی داشتهاند خطاکارند و جایشان مجلس نیست. نمایندگان در اینکه بتوانند تحقیق و تفحص و نظارت کنند دستشان باز است و اگر این کار را انجام ندهند، سهل انگاری میکنند.
*شما معتقدید اختیارات مجلس به عنوان یک نهاد انتخابی محدود است.
بله، روز به روز هم محدودتر میشود. به سرنوشت لوایح دولت برای مبارزه با پولشویی بنگرید.
*سئوال ما این است که اعضای فراکسیون امید به خصوص نمایندگان تهران چرا از همین مقدار اختیارت محدودی که دارند استفاده نمیکنند؟ آیا شما قبول دارید که همان اختیارات محدود را هم به خاطر برخی ملاحظات سیاسی اعمال نمیکنند؟
از این ظرفیت میتوانند بیشترین استفاده را داشته باشند.
*به نظر شما آقای عارف از ظرفیت مجلس استفاده حداکثری کرد؟
من نباید در مورد عملکرد ایشان نظر بدهم.
*ارزیابی شما از رابطه اصلاحطلبان و دولت چیست؟ دولت در مورد تقدیم لوایح به مجلس و معرفی وزرا چقدر فراکسیون امید را مورد مشورت قرار میداد؟
دولت میتواند با باز کردن فضای سیاسی کشور، بهنحوی که سلایق مختلفِ ملتزم به قانوناساسی، امکان حضور یابند به اصلاح طلبان نشان دهد که جرزنی نکرده است. به وعده های انتخاباتی خود هنوز پایبند است. معلوم است وقتی روحانی میگوید شخصیت فراجناحی است یعنی میخواهد خودش را از قید و بند تعهدات انتخاباتی برهاند. بنابراین خودش را وامدار اصلاحطلبان نمیداند. مهمتر اینکه روحانی فکر میکند اعتدال یعنی خنثی بودن و اینکه چشم خود را به مطالبات فرهنگی و اجتماعی ببندد و بگوید اینها در حیطه اختیارات من نیست. رفتار دولت در «خود را به ندیدن زدن» و بکارگیری بعضی چهره های ناکارآمد بیشترین ضربه را به جریان اصلاحات زد. خط مشی ها و سیاستهایی که توسط دولت، در زمینههای تولیدی، وارداتی، پولی و ارزی اتخاذ کرد، متاسفانه سیاستهای غلطی بود.
همه قبول دارند دولت باید اختیار سیاست خارجی را داشته باشد ولی متأسفانه دستگاه دیپلماسی به موقع نتوانست فرصت سازی کند و روندهای تخریبی را کشف و خنثی نماید. به همین دلیل خروج ترامپ از برجام که پیش بینی آن دشوار نبود توانست ما را غافلگیر سازد و ضربه بسیار شدیدی به برجام وارد نماید. روزی که عده ای موشک پرتاب کردند و روی آن به عبری نابودی اسرائیل را نوید دادند، یا بشار اسد را بدون اطلاع دولت به ایران آوردند به نظر من دولت باید تکلیف میزان اختیار و دامنه مسئولیتش را روشن میکرد اما این کار را نکرد و معلوم شد مثل سایر حوزهها کارهای نیست.
*شما گفتید روحانی خودش را وامدار اصلاحطلبان نمیداند در صورتی که جریان اصلاحات، عارف را مجبور به کنارهگیری به نفع روحانی کرد. شما به روحانی نگفتید ما نامزدمان به نفع شما کنار میکشد و در مقابل شما باید این کارها را انجام دهید؟ از سوی دیگر در سال 96 اصلاحطلبان جهانگیری را نامزد پوششی روحانی کردند و ظاهرا هیچ تعهدی در مقابل این تصمیم از روحانی نگرفتند.
قبول دارم، باید براساس توافق شفاف وارد ائتلاف با روحانی میشدیم، ولی نشد دیگر، زیرا تصور نداشتیم که دیگر بتوانیم دوباره به عرصه سیاست برگردیم به همین دلیل اتمام حجتی نکردیم. دوره احمدینژاد جامعه مدنی و طبقه متوسط شهری شخم زده شده بود. ائتلاف ما با آقای روحانی انفعالی و از سر ناچاری بود. در دوره آقای احمدینژاد بخصوص پس از انتخابات 88، اصلاحطلبان وارد فاز بحرانی شده بودند. اصلاحطلبان حالا دوباره باید میتوانستند هم جنبش سبز و بخش های قهرکرده را در خودشان هضم کنند و هم وارد فاز مشارکت شوند.
اصلاح طلبان در سال 92 ناچار شدند دست به یک انتخاب حداقلی بزنند و کسی را کاندیدا کنند که از هسته اصلی اصلاحات دور بود، اما در سال 96 «مومنتوم»[Momentum] برجام بود که تایید مجدد آقای روحانی را ناچار میکرد. تصور عمومی این بود که مشارکت مردم و استقبالشان از روحانی در دوره دوم انتخابات ریاست جمهوری باید ضعیفتر باشد و رأی ایشان کاهش پیدا کند اما دیدید جامعه چگونه واکنشی مثبت به تصمیم اصلاحطلبان نشان داد.
*البته جهانگیری نقش بسیار مهمی در این رأیآوری داشت.
بله، ایشان هم نقش مهمی داشت.
*سخنان جهانگیری در مناظرات بسیار تأثیرگذارتر از صحبتهای روحانی بود، اما با این حال اصلاحطلبان برای دومین بار هم از جریان اعتدال، بابت حمایت از روحانی، تعهدی نگرفتند.
درست میفرمایید، برای دومین بار هم باز ما تعهد نگرفتیم، این اشکالی بود که اصلاحطلبان در تعامل با شخص روحانی و اصولگراهای میانهرو داشتند. اصلاحطلبان اما در حقیقت یک وظیفه تاریخی برای خودشان قائل شدند که در این مقطع باید دولت موجود را حفظ و به او کمک کنند.
*به نظر شما اصلاحطلبان در ائتلاف با روحانی، چهرههای اصلاحطلبی مانند عارف و جهانگیری را فدای روحانی نکردند؟
ببینید برای اصلاحطلبان رویکرد داخلی جامعه و طبقه متوسط مهم بود. بخش مهمی از 24 میلیون رأی روحانی به خاطر عملکرد دولت در چهار سال اول بخصوص سیاست خارجی و تعامل با غرب به او رای دادند، بنابراین امکان داشت اگر اصلاحطلبان در سال 96 از حسن روحانی عبور کنند، با شکست مواجه شوند، نه اینک فقط با شکست مواجه شوند، بلکه رأی 24 میلیونی تجزیه میشد و آقای رئیسی رئیسجمهور میشد، آن وقت مسئولیت شکست به گردن اصلاحطلبان میافتاد. کاری که در انتخابات 84 رخ داد و به برآمدن احمدینژاد انجامید. احمدینژاد موج ایجاد نکرد بلکه بر امواج موجود سوار شد. در حال حاضر به سمت انتخاباتی میرویم که در جامعه امواج متقاطع و ناشناختهای وجود دارد و ممکن است هم ما و هم دولت، بازی را ببازیم، مگر اینکه قوه ابتکار را به کار بگیریم و با شناخت کافی از امواج و جنبشهای زیرپوستی اجتماعی کارزاری طراحی کنیم که برای جامعه باورپذیر و اعتمادساز باشد.
*انتخابات هیئت رئیسه مجلس نشان داد که عدم ائتلاف با اعتدالیون باعث باخت اصلاحطلبان میشود، جریان اصلاحات این تجربه و الگو را سرلوحه قرار نمیدهد؟
ائتلاف در هر سطحی الگو و قواعد خاص خود را دارد. رئیس فعلی مجلس توانسته بخوبی از استقلال و کیان مجلس دفاع کند. ولی ما با تدبیر میتوانستیم هیئت رییسه قویتری داشته باشیم. اما در عرصه انتخابات، بخشی از حکومت سعی میکند فشار را بر اصلاحطلبان به قدری بیشتر کند تا با همین دست فرمان دست به انتخاب بین بد و بدتر و ائتلاف با بدتر از وضع موجود بزنند و دائم عقب نشینی کنند. در نهایت ما را به جایی میرسانند که بنشینیم با پایداریچیهای مهربانتر در برابر پایداریچیهای نامهربان ائتلاف کنیم! این یعنی خودکشی از ترس مرگ. این زیرکی جریان حاکم است.
میخواهند فشار را بر اصلاحطلبان به قدری بیشتر کنند که بنشینیم با پایداریچیهای مهربانتر در برابر پایداریچیهای نامهربان ائتلاف کنیم!در تئوری بازیها، دو بازیگر دست همدیگر را میخوانند و با اطلاع از واکنش و احتمال عکس العمل طرف مقابل دست به انتخاب میزنند. هر بازیگر اگر به موقع و بر اساس نقطه تعادل در بهینه سازی منافعش تصمیم نگیرد طرف مقابل او را کیش و مات کرده و تمام کیک قدرت را صاحب خواهد شد. اینجا از همان اول شورای نگهبان دست ما را خوانده و شرایطی ایجاد میکند که به حداقلترینها راضی شویم و این حداقلها ما را محافظه کار میکند. وقتی دست به ائتلاف با محافظهکاران میزنیم، رفتارمان هم محافظه کارانه میشود، بنابراین بخش نوگرا و تحولخواه جامعه را از دست میدهیم، در این شرایط کسی حرف ما را گوش نمیدهد. وقتی مردم را از دست دادیم دیگر پایگاهی نخواهیم داشت و همین اندک امتیاز را هم به ما نخواهند داد آن وقت میشویم دوسر باخت. بازی شورای نگهبان و بازی هسته اصلی قدرت با اصلاحطلبان و کشاندن آنها به لبه پرتگاه ائتلاف با اصولگرایان میانهرو به گونه ای است که اگر ما بخواهیم با همین دست فرمان جلو برویم باید دست به انتخابهای بسیار ضعیفتری از میان چهرههای موجود باقیمانده بزنیم.
*یعنی حاضرید ببازید ولی دست به ائتلاف نزنید و هویتتان هم التقاطی نباشد؟
دقیقا.
*همه اصلاحطلبان به این نتیجه رسیدهاند؟ یعنی حاضرند ببازند اما در عین حال هویت اصلاحطلبانه داشته باشند؟
بله، این جمع بندی، جمع بندی غالب در شورای عالی اصلاحطلبان است
*حتی به قیمت باخت؟
یک باخت شرافتمندانه، بهتر از یک بُرد متحجرانه است، یک ُبردی که به سلب اعتماد رای دهندگان به اهداف اصلاحطلبانه منجر می گردد. این نگاه، ایده غالب در جبهه اصلاحطلبان است.
*چون نمی توانند پاسخگوی وضعیت موجود باشند؟
درود بر شما، چون نمی توانند در برابر اشتباهات امروز پاسخگو باشند، یعنی نمیتوانند پاسخگوی تصمیماتی باشند که گرفته میشود و دائما برای مملکت گرفتاری درست میکند.
*شما میفرمائید عملکرد دولت به جریان اصلاحات ضربه زده است، حال چرا جریان اصلاحات نباید پاسخگوی عملکرد دولت و وضعیت موجود باشد؟
با این ساختار نمیتواند پاسخگو باشد، مگر دولت چه در دستش بوده است؟ 60 درصد قدرت سیاسی و اقتصادی دست دولت پنهان است، دولت روحانی تنها 40 درصد قدرت در اختیارش است.
*چرا نمیتواند؟ به هر حال حامی اصلی دولت روحانی در دو انتخابات بوده است.
اتفاقی که افتاده این است که مردم نسبت به سیاست بی اعتماد شدهاند، گفتهاند «اصلاحطلب، اصولگرا دیگه تمومه ماجرا» ولی با این حال من معتقدم اصلاحطلبان در حال حاضر در جامعه حدود 25 درصد پایگاه دارند، اصولگراها نیز همین حدود. این 25 درصد برای پیروزی کفایت نمیکند، سطح مشارکت در مجموع هم اگر زیر 50 درصد باشد، ما مضاعف بازنده هستیم. هم مردم به دعوت ما گوش نداده اند هم نتیجه را در رقابت ناعادلانه واگذار کرده ایم.
*اگر در پایان نکتهای دارید بفرمائید.
انتخابات در جمهوری اسلامی یک رکن است، یعنی جمهوری اسلامی منهای انتخابات قابل تصور نیست. ولی میشود کاری کرد که مکانیزم انتخابات از تاثیرگذاری بیفتد. عنصر اصلی انتخابات، حق هر شهروند در قدرت است که میتواند به صورت مستقیم آن را اعمال کند یا به وکیل منتخب خود بسپارد. این واگذاری قدرت به فرد دیگر به اسم نماینده با پشتیبانی قانونی و تشریفات معین، امکانپذیر میگردد. ولی بعضی منتقدان معتقدند که در طول 40 سال گذشته، انتخابات نقش کانالیزه کردن مطالبات و کنترل جامعه را داشته است. یعنی انتخابات موجب تخلیه انرژی انباشته و مطالبات تلنبار شده گردیده ولی نهادهای برآمده از انتخابات بقدری کم خاصیت شده اند که تاثیری در روند امور نداشته اند. در حقیقت تصمیمات کلان در کشور ربطی به نظر و رای مردم نداشته است. شاید اشاره اخیر رئیسجمهور به رفراندوم ناظر بر همین نقیصه باشد.
اصلاحطلبان معتقدند با وجود کم خاصیت شدن نهادهای برآمده از صندوق رای باز هم انتخابات میتواند موثر باشد، زیرا از سال 76 به بعد، هر زمان که میزان مشارکت مردم در انتخابات بالا بوده، انتخابات مانند یک رفراندوم عمل کرده و موازنه قوای اجتماعی و سیاسی را تا اندازه ای تغییر داده است. این موضوع باعث شده که جناح اصلاحطلب به «جریان سیاسی انتخابات محور» مشهور شود.
شاید جریان اصولگرایی اعتقادی به انتخابات نداشته باشد و اگر هم داشته باشد، خصوصیات انتخابات مدنظر اصولگرایان به نوعی به بیعت شبیه باشد. تقریبا در دو دهه اول انقلاب انتخابات در سایه تفاهم میان بالایی ها صورت میگرفت یعنی تفاهم محور بود. اما از دوم خرداد 76 به بعد، با توجه به نگاه اصلاحطلبان انتخابات فرم و معنای دیگری پیدا کرده و رقابت محور شده است. هر زمانی که اصلاحطلبان توانستهاند مردم را پای صندوق رأی بیاورند، پیروز میدان شده و توانسته اند مسیر حرکت کشور را تحت تاثیر قرار دهند. من معتقد نیستم با انتخابات میشود انقلاب کرد یا تغییرات رادیکال انجام داد، ولی میشود بر روندها تأثیر گذاشت. در انتخابات سال 84 به دلیل عدم مشارکت اصلاحطلبان و عدم مشارکت عمومی، دولت کاملا تغییر رویه داد و برعکس در انتخابات سال 92 و 96 با حضور حداکثری مردم، حکومت ناچارا تن به اصلاحات هرچند ضعیف داد.
بعد از اعتراضات دی ماه 96 به نظر من وضع جامعه اندکی فرق کرده است، بی اعتمادی عمومی نسبت به جریانات سیاسی و به خصوص بالاییها اعم از اصلاحطلب، اصولگرا، احزاب و نهادهای تصمیمگیر، مسیر سیاست را تغییر داده و جامعه به نوعی سیاست گریز شده است. بی اعتمادی به نهاد سیاست فراگیر شده و مردم فکر میکنند از طریق سیاست نمیتوانند مطالبات خود را پیگیری کنند به همین دلیل میبینید در دو سال گذشته اعتراضات اجتماعی جای گفتگو را گرفته است، اصناف درگیر مسائل صنفی و معیشتی خودشان شدهاند و تقریبا همه کارشناسان معتقدند که وضع موجود وضع خوبی نیست.
نارضایتی موجود حاکی از این است که کشور دارای دو اَبَرچالش است، اول، اَبَرچالش عدم کارآمدی یا ناکارآمدی سیستم، دوم، اَبَر چالش بی اعتمادی مردم به بالاییها. من با استناد به این گزاره که وضع موجود خوب نیست میخواهم بگویم مسیری را که ما از 20 یا 30 سال قبل تاکنون آمدهایم و شورای نگهبان به بهانه های مختلف دست به طرد و حذف نیروهای با صلاحیت زده، مسیر اشتباهی است و کشور را در استفاده از ظرفیتهای کارشناسی و نخبگان موجود ملی محروم ساخته است. دست اندرکاران پروژه نظارت استصوابی باید در باره سرنوشت کشور و انقلاب به آیندگان پاسخ بدهند.
هر اقدامی که منجر به سلب مالکیت حق یا قدرت شهروندان شود، نتیجتا منجر به تشکیل مجلس ضعیف میشود و جمهوریت نظام را تخریب میکند. ببینید چگونه در حال حاضر بخشی از وظایف و اختیارات مجلس به مجمع تشخیص مصلحت، شورای عالی انقلاب فرهنگی، شورای عالی فضای مجازی، شورای عالی امنیت ملی یا دیگر نهادها داده شده است و در حقیقت تأثیرگذاری قاطع و بیبدیل مجلس در انحصار تقنین و نظارت کم رنگ گردیده است. راه علاج نجات کشور تشکیل مجلس قدرتمند، مستقل و ملی در تراز قانون اساسی است.
منبع: مهر
دیدگاه تان را بنویسید