کد خبر: 191227
|
۱۳۹۷/۰۳/۰۷ ۱۳:۴۳:۰۰
| |

روایت پزشک داوطلب که به جنگ زخم کودکان در منطقه‌ای محروم رفت

چند روز پیش خبر رسید که کودکان روستاهایی در سیستان و بلوچستان از بیماری پوستی رنج می‌برند، بیماری که ناشی از خشکسالی و حساسیت پوستی است. یکی از پزشکان داوطلب هلال احمر به محل زندگی این کودکان رفته و به درمانشان پرداخته است.

روایت پزشک داوطلب که به جنگ زخم کودکان در منطقه‌ای محروم رفت
کد خبر: 191227
|
۱۳۹۷/۰۳/۰۷ ۱۳:۴۳:۰۰

اعتمادآنلاین| سیدناصر عمادی، متخصص پوست و پزشک داوطلب جمعیت هلال احمر در یادداشتی روایت درمان کودکان روستاهای سیستان و بلوچستان را تشریح کرده است.

عمادی در این یادداشت نوشت: «همه چیز از یک پیام در دنیای مجازی شروع شد. خانمی به من پیام داد و گفت کودکان روستای «ذکری» از توابع «درمیان» استان خراسان جنوبی، دچار ضایعات پوستی شدید هستند و اگر تلاشی برای کمک به این کودکان نشود قطعا آسیب های جدی اتفاق می افتد. عکس 6 کودک که دارای ضایعات شدید پوستی بودند هم برایم ارسال کردند. با توجه به شواهد و عکس ها، از دبیرکل جمعیت هلال احمر آقای محمدی نسب خواستم تا تیمی از هلال احمر برای ارزیابی از روستای «ذکری» بروند که بعد از بررسی و پیگیری ها مشخص شد خبر درست و وضعیت کودکان وخیم است.

سه روز بعد از ارسال پیام، همه داروها و وسایل مورد نیاز در اولین فرصت مهیا شد و عازم بیرجند شدم. انگار همه چیز دست به دست هم داده بود تا سریعتر به روستای ذکری برسم. من در تجارب پزشکی ام روستاهای زیادی رفته ام اما نکته این است که جایی که باید زودتر بروم کارها هم به شکلی ردیف و هماهنگ می شود که متوجه می شوم باید حتما در این روستا حاضر شوم. بررسی های اولیه از روستاهای درمیان، نشان می داد علت اصلی این ضایعات پوستی خشکسالی های چند سال گذشته است که زمانی که باد در منطقه می آید ریزگردهایی را از سطح زمین بلند کند و به سر و صورت بچه ها میزند.

این ریزگردها منفذهایی را در پوست ایجاد می کند که قابل دیدن نیست و از همین منفذهای ایجاد شده، گرما، خاک و نور خورشید عبور می کند و در نهایت منجر به ایجاد زخم های پوستی می شود. این ضایعات بیشتر در بچه های دارای پوست های روشن بخاطر پوست حساس و لطیف اتفاق می افتد.

ما با سه مساله اساسی در این روستا مواجه بودیم. اول؛ درمان بچه هایی که به شدت دچار ضایعه های پوستی شده بودند چرا که با توجه به عکس هایی ارسال شده برای من، پیش بینی این بود اگر این بچه ها درمان نشوند در سن سی، چهل سالگی دچار سرطان های پوستی می شوند و یا ممکن است ضایعات به حدی جدی باشد که منجر به بدشکلی و تغییر فرم صورت شود و نتوانند بخاطر خجالت از خانه خارج شوند.

دوم مسئله آموزش بود که باید تدبیری می اندیشیدیم تا بتوانیم به بچه ها یاد بدهیم بدون استفاده از کرم ضد آفتاب و کلاه آفتاب گیر از خانه خارج نشوند. نکته سوم باید افرادی را روستا به عنوان نماینده خود قرار می دادیم تا در نبود ما بر آموزش ها و رعایت نکات سلامتی نظارت داشته باشند.

همان 6 بچه ای که قبل از سفر برایم عکس هایشان ارسال شده بود جزو نفرات اولی بودند که هنگام ورود ما به روستا به سمت ما آمدند بین این همه آدم و این همه بچه آسیب دیده، دیدن همان شش نفر ، نشانه خوبی بود از اینکه راه را درست آمده ایم. "عثمان" یکی از بچه هایی بود که ضایعات پوستی تا قدری در صورتش نفوذ کرده و بقدری صورتش را به خشکی و کشیدگی رسانده بود که حتی چشمان این بچه هم دچار افتادگی پلک شده بود.

در وهله اول همه خانواده های روستا را دور هم جمع کردیم و توضیحات لازم در مورد این بیماری را به آنها دادیم در ادامه هم کلاه و کرم ضد آفتاب بین افراد توزیع و ضرورت و نحوه استفاده از این وسایل به آنها داده شد. بخاطر اثرگذاری آموزش ها یکی از دختر بچه های روستا به اسم «مریم» دوباره برای همه افراد نکات را توضیح داد. جالب بود اثرگذاری آموزش ها زمانی که خود بچه ها راوی شدند بسیار بیشتر بود. ویزیت و معاینه بیماران را هم در ادامه انجام دادیم و حدود ساعت 14 به روستای «گل نی» رفتیم آنجا فقط دو نفر این مشکل را داشتند بخاطر همین دوباره به روستای «ذکری» برگشتیم و این بار خانه به خانه به بیماران سر زدیم و نکات را دوباره گفتیم. فردای آن روز دوباره به روستا برگشتیم از برگشت دوباره به روستا یک هدف داشتیم و اینکه ببینیم چند درصد از بچه ها با کلاه و ضدآفتاب بیرون می آیند؛ از 22 بچه ای که با حضور ما دور ما جمع شدند 11 نفر کلاه و ضد آفتاب داشتند و این خود یک موفقیت بزرگ بود.

همانجا با «مریم» که در آموزش ها بسیار فعال بود صحبت کردیم تا به عنوان نماینده بچه ها در روستا فعالیت کند و قول دهد با دوستانش روزها در روستا دور بزنند و بچه هایی که کلاه و کرم ضد آفتاب ندارند را مجبور کنند که برگردند و ضد آفتاب بزنند. همچنین معلم مدرسه قانونی را اجباری کرد که بچه ها باید با کلاه و ضد آفتاب مدرسه بیایند و از مدرسه بروند. دهیار هم قول های لازم را برای سر زدن به این خانواده ها و پیگیری وضعیت بچه ها داد.

با توجه به اینکه پوست های بچه ها قابلیت ترمیم سازی را دارد در همان دو روز تغییرات چشمگیری را در بهبود مشاهده کردیم. همچنین بچه هایی که دچار ضایعات پوستی شدید بودند یک دوره درمانی برایشان پیش بینی شد که با اتمام این دوره درمانی دو کار عمده استفاده از کلاه و کرم ضد آفتاب را باید انجام دهند.

بهترین لحظات زندگی آن وقتی است که با سخت ترین شرایط و با کمترین امکانات بتوان به نیازمندان کمک کرد، نیازمندانی که صداقت کلامشان و سخاوتمندی شان در اوج نیازمندی ستودنی است. تجربه مدارای بچه های روستای ذکری از آن تجربه هایی است که نمی شود به سادگی از کنار آن گذشت. از آن روزی که از روستا آمده ام عکس های زیادی از بهبود بچه ها برایم ارسال می شود که خدا را بسیار شاکرم. مثلا از عثمان برایم عکس فرستاندند که صورتش بهبود یافته است. پدرش به معلم روستا گفته: «شب ها دیگر از درد زخم های صورتش از خواب نمی پرد.»

منبع: خبرآنلاین

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها