کد خبر: 354543
|
۱۳۹۸/۰۸/۰۲ ۱۱:۰۰:۲۳
| |

زندگی در آلمان، کارآفرینی در ایران/ این داستان فاطمه است

فاطمه خانقاهیِ 35 ساله، برای زنان روستایش و روستاهای دیگر جزیره قشم کارگاه غواصی می‌گذارد و چندسالی است با راه انداختن یک اقامتگاه بوم گردی در روستای نقاشه، به همراه خانواده‌اش میزبان مسافرانی است که به جنوب سفر می‌کنند.

زندگی در آلمان، کارآفرینی در ایران/ این داستان فاطمه است
کد خبر: 354543
|
۱۳۹۸/۰۸/۰۲ ۱۱:۰۰:۲۳

اعتمادآنلاین| ‌ 11 سالش که بود، 18 همکلاسی پسر داشت، 12 دختر. بیشتر دخترها در همان سن و سال، زمانی که تازه دبستان را تمام کرده بودند تا شاید به شوق کلاس‌های راهنمایی پایشان را از روستا بیرون بگذارند، راهی خانه بخت شدند. اما فاطمه نخواست؛ «همکلاسی‌های دخترم خیلی زود ازدواج کردند و همین بدترین چیزی است که در ذهن من ماند و باعث شد که نخواهم مثل آن‌ها شوم؛ زنان را جنس دوم و ضعیف می‌دیدند و این حتی در خانواده‌ام هم وجود داشت. حتی بسیار تهمت شنیدم ولی اعتنایی نکردم و فقط به این فکر کردم که مطمئن هستم راهم درست است و مطمئن هستم که موفق می شوم و همین طورهم شد.»

فاطمه خانقاهی تن به ازدواج کودکانه نداد تا یکی از بزرگترین رویایش را عملی کند؛ اینجا در روستای نقاشه، در جزیره قشم. همانجا که فاطمه همراه مادرش و خواهرش و برادرش، خانه خودشان را اقامتگاه بوم‌گردی کرده‌اند؛ «تا شهری‌ها بیایند و روستا را نفس بکشند، دریا را نفس بکشند.»

او حالا 35 سال دارد و در یکی از شهرهای آلمان زندگی و کار می‌کند. اما 6 ماه سرد سال که از راه می‌رسد از آلمان راهی روستای آبا و اجدادی‌اش می‌شود تا به زنان یاد بدهد می‌توانند سرنوشت خودشان را خودشان به دست بگیرند. تا مردان روستایی دختران کوچکشان را شوهر ندهند، تا زن‌ها بدانند می‌توانند رویای بچگی‌هایشان را عمل کنند.

فاطمه خانقاهی 35 ساله، برای زنان روستایش و روستاهای دیگر جزیره قشم کارگاه غواصی می‌گذارد و چندسالی است با راه انداختن یک اقامتگاه بوم گردی در روستای نقاشه، به همراه خانواده‌اش میزبان مسافرانی است که به جنوب سفر می‌کنند.

من را جنس ضعیف می دیدند اما کم نیاوردم

فاطمه از روزهایی می‌گوید که نگاه جنسیتی حاکم بر زنان جزیره قشم امکان حضور و بروز اقتصادی را از آن‌ها گرفته بود. نگاهی که البته هنوز هم در بیشتر روستاهای قشم حاکم است؛ روزهایی که او می‌خواسته به کمک خانواده‌اش این اقامتگاه را راه‌اندازی کند و این نگاه‌ها آزارش می‌داده؛ «ما این کار را با هدف ارتقای معیشت زنان رسما از سال 2008 اقامتگاه را راه انداختیم اما قبل از آن هم به صورت غیررسمی فعالیت‌هایی در جهت ارتقای معیشت زنان بر پایه دانش بومی یعنی مهارت‌هایی که خود زنان قشم دارند انجام می‌دادیم.» فاطمه خانقاهی این را می‌گوید؛ او زمان زیادی را در خود قشم فعالیت داشته و جامعه هدفش هم برای فعالیت‌هایش، زنان بوده‌اند؛ «هدف من همیشه بحث اجتماعی زنان بوده؛ یعنی معیشت به همراه اینکه زنان بیشتر فعالیت‌های اجتماعی داشته باشند، اعتماد به نفس بیشتری داشته باشند و البته من موافق به کار بردن واژه توانمندسازی زنان نیستم چراکه معتقدم زنان توانمند هستند فقط کمی یادشان رفته و باید به آن‌ها یادآوری شود که چه توانایی‌هایی دارند. این شد که این اقامتگاه را بنا کردیم و کار کردیم و خیلی آهسته آهسته پیش رفتیم و اصلا هدفمان این نبود که به یکباره پول زیادی وارد این کار بکنیم که بقیه فکر کنند نمی شود و همیشه باید یک پول زیادی باشد برای موفقیت. هدفمان این بود که نشان دهیم می شود با پول کم هم شروع کرد. مهم نیست که چندتا اتاق داری و وسایل اولیه ات چجوری است، مهم این است که خودت تلاش کنی و این رشد و توسعه را ایجاد کنی.»

او ادامه می‌دهد: «ما در جامعه ای زندگی می کنیم که به دلایل زیادی دچار محدودیت‌ها هستیم خصوصا برای زنان. مشارکت بیشتر زنان همواره از اهداف ما بوده است و من تمام زندگی‌ام را جنگیده‌ام برای بهبود این شرایط، از نزدیک‌ترین وابستگانم تا افرادی که در جامعه با آن ها روبرو می شوم هم حرف شنیده ام. حتی بسیار تهمت هایی شنیدم ولی اعتنایی نکردم و فقط به این فکر کردم که مطمئن هستم راهم درست است و مطمئن هستم که موفق می‌شوم و همین طور هم شد. در مسیر این کار با آدم‌های بسیاری سروکار داشتم و بسیاری از آنان هم آقایان بودند که در رفتار خیلی از آن‌ها، نگاه جنسیتی و جنس ضعیف بودن را می‌دیدم. برای شخص من بسیار اذیت کننده و یا محدود کننده بود اما سعی کردم همواره از این مسائل عبور کنم و سعی کنم الگویی برای خواهران خودم در ابتدا باشم. چون من 8 خواهر داشتم و می‌دانستم اگر جایی کوتاه بیایم آن ها نیز همین کار را خواهند کرد. لذا سعی کردیم با سری بلند و با همت کارهای زیادی را برای اولین بار انجام دهم از غواصی گرفته تا بسیاری مسائل دیگر. الان نه تنها الگوی خواهرانم هستم که الگوی بسیاری از دختران این منطقه هستم و امیدوارم الگوی مناسبی باشم.»

از آموزش غواصی تا آشپزی

فاطمه و خانواده‌اش در خانه محل سکونتشان که حالا این خانه از مهمان‌ها هم پذیرایی می‌کند، طی 6 ماه از سال که هوای جنوب آنقدر گرم نیست که نشود آن را تحمل کرد، از 60 تا 70 نفر از مسافران پذیرایی می کنند. او تمام جاذبه‌های جزیره را مثل کف دست می‌شناسد؛ از دره ستاره‌ها تا جنگل‌های حرا. «من از نوجوانی بیشتر فعالیتم درباره طبیعت بوده و با اینکه در رشته مدیریت کسب و کار تحصیل کرده‌ام و ارتباطی با طبیعت ندارد اما به خاطر علاقه‌ای که به طبیعت دارم و چون مربی غواصی بودم و همچنین در زمان‌های نوجوانی با بچه‌های فامیل روزهای تعطیل را به گردش در طبیعت با موتورسیکلت می‌گذراندیم. من مقالات زیادی درباره مسائل مربوط به طبیعت خوانده‌ام که نه تنها درباره قشم و ایران که سراسر دنیا اطلاعاتی کسب کرده‌ام. مخصوصا درباره جنگل حرا و دریا شناسی که جزو علایق من هم است اطلاعات زیادی کسب کرده‌ام.»

فاطمه از آداب و رسوم جزیره ای می‌گوید که حالا خیلی‌هایش از بین رفته؛ «با توجه به کوچک بودن جزیره اگر آیین یا رسم و رسومی وجود دارد مختص به کل جزیره است مثل جشن نوروز صیاد یا رقص و موسیقی محلی ما. شاید خاص‌ترین مورد در این بین جشن نوروز صیاد است که متاسفانه دیگر به سبک قدیم برگزار نمی‌شود. چون قدیم‌ها رسانه در این جشن نقشی نداشت همه در این جشن وارد آب می‌شدند ولی الان چون رسانه‌ای تر شده زنان دیگر وارد آب نمی‌شوند و از این کار دور مانده‌اند. این جشن در 27 مرداد برگزار می‌شود و همه از اینکه چرا اسم این جشن نوروز است تعجب می‌کنند. راستش در نوروز صیادی ما نه هیچ ماهی را صید می‌کنیم و نه ماهی می‌خوریم و برای شکرگذاری به درون آب می رویم حتی قدیم‌ها حیوانات را هم با خود با درون دریا می‌بردند.»

اقامتگاه کوچک فاطمه برای گردشگران کلاس‌هایی مثل کلاس آشپزی برگزار می‌کند. کلاس‌هایی که آشپزهای زیادی را حتی به خود جزیره تحویل داده؛ «ما اینجا آموزش صنایع دستی و حتی آشپزی داریم. مادر خود من هم یکی از آشپزان خوب قشم است که تعداد زیادی سرآشپز تحویل قشم داده است که الان رستوران دارند. یا مثلا از لهستان گردشگران یا تیم‌های مختلفی آمدند و در همین کلاس ها شرکت کردند و یا بصورت انفرادی هر شخص هر آموزشی دست داشت در اینجا یاد می‌گرفت و یا محصولی را تولید می کردند و به عنوان یادگاری با خود می بردند. ما سابقا تورهایی در این زمینه برگزار می کردیم که الان تنها نام نویسی می‌کنیم و مابقی کار را سایر افرادی که با مجموعه ما همکاری می‌کنند انجام می‌دهند. که چند نفر از آن‌ها هم تورلیدرهای محلی هستند.»

آب و زباله، بلای جان جزیره

جنوب‌نشینان ایران یک غنیمت بزرگ طبیعی دارند؛ دریا. دریایی که روزیشان را می‌دهد و چشم‌انداز آن‌ها است به زندگی. اما این مردم دریا دارند و خانه‌هایشان آب ندارد. مشکلی که فاطمه خانگاهی آن را به همراه انباشت زباله، بلای جان جزیره می‌داند؛ «مهمترین کمبود یا معضلی که ماداریم معضل آب است چون ما به کرات باید به میهمانان بگوییم که آب کمتری مصرف کنند یا بهتر مصرف کنند و مطمئنا گردشگرانی که در شهرهای بزرگ زندگی کرده‌اند برایشان کمبود آب و فشار کم آب سخت است و این معضل کمبود آب شاید حتی از مسئله بهداشت مهم‌تر است. ما در حال حاضر آب را بصورت تانکری می‌خریم و در آب انبارها ذخیره می‌کنیم و با کمک پمپ آن را برای مصرف انتقال می‌دهیم. اما یکی از دغدغه‌های خیلی خیلی بزرگ من امحاء و دفع زباله است. سال‌های قبل اینجا دهیاری نداشت اما ما زباله‌هایمان را تفکیک می‌کردیم. زباله‌های تر را به حیوانات می‌دادیم و زباله‌های خشک را جمع می ‌ردم و به شهر می‌بردیم و در زباله دان‌های خشک شهر می‌گذاشتیم. الان دهیاری داریم و این کارها را در روستا انجام می‌دهند اما کافی نیست. موضوع زباله مشکلی همگانی برای کل کشور ما است. در قشم و لافت و خیلی روستاهای استان قشم غیر از روستای برکه خلف که تنها روستای پاک ما است، همیشه کوهی از زباله را کنار ساحل و روستاها می‌بینید. این موضوع چالشی ملی است که باید برایش فکری اساسی کرد. کاش فقط دولت یک نیم نگاهی به مبحث زباله بیندازد و متوجه شود که چقدر می‌شود از این طلای سیاه پول در آورد.»

منبع: خبرآنلاین

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها