قاسمزاد، روانشناس درباره ریشه آزار و اذیت جنسی:
بارها شاهد تعدی به زنانی با ظاهر پوشیده هم بودهایم
چه عواملی باعث میشود یک مرد به خود اجازه دهد در مکانی عمومی به شخصیت یک زن تعرض کند؟
اعتمادآنلاین| ریشه شیءانگاری و جنس دوم دانستن زنان کجاست؟ چه عواملی باعث میشود یک مرد به خود اجازه دهد در مکانی عمومی به شخصیت یک زن تعرض کند؟ بوق زدن در خیابان و ویراژ دادن دور و بر ماشین یک زن، متلک پراندن، شوخیهای جنسی و... گاهی البته موضوع فراتر از این میرود و فرد به واسطه زور، موقعیت یا ثروتی که دارد به خود این اجازه را میدهد که از مرحله تعرض هم عبور کرده و به تجاوز فکر کند.
متجاوز به دلیل نگاه شیءانگارانهای که دارد، عمل خود را توجیه میکند و هرگز خود را گناهکار نمیداند. دکتر ناصر قاسمزاد، روانشناس و مدیرعامل انجمن حمایت از سلامت بهداشت و روان میگوید: پژوهشهای جامعهشناسی و روانشناسی جرایم جنسی موید این است که بسیاری از جرایم جنسی و اغفالهایی که در دوره نوجوانی و کودکی انجام میشود، پنهان میماند و هرگز از سوی فرد آسیبدیده به زبان نمیآید. به اعتقاد او این موضوع نشان میدهد که جامعه ما در زمینه آگاهیرسانی و قوانین بازدارنده نیاز به یک بازنگری عمیق دارد.
اگر بخواهیم آزار و اذیتهای جنسی را بررسی کنیم کجا و در چه دوره شخصیتی یا زندگی فرد باید دنبال دلیل آن بگردیم؟ بهویژه اینکه در زمینه تعرضهای جنسی مثل متلک پراندن یا شوخیهای جنسیتی امکان پیگیری حقوقی نیز وجود ندارد. بنابراین ماجرا مستندنگاری نمیشود که بعد بتوان آن را بررسی کرد.
ما همیشه شاهد اختلال جنسی در کشورهای جوان جهان هستیم؛ دولتها به دو شکل با این موضوع مقابله میکنند؛ نکته اول آگاهی و اطلاعرسانی به عموم شهروندان است، زیرا ممکن است در سنین مختلف رشد شهروندان از کودکی تا نوجوانی و بزرگسالی این اتفاق رخ دهد که با اطلاعرسانی مربوط به هر سن از خطرات احتمالی که آنها را تهدید میکند، آگاه میشوند و در نهایت روشهای پیشگیری و مقابله با جرم را هم آموزش میبینند. در قسمت دوم فعالیت دولتها باید به قانونگذاری اشاره کرد؛ کشورها در این زمینه، قوانین سختگیرانهای را لحاظ میکنند که این قوانین بر پایه پیشگیری جرایم جنسی وضع میشود. این قوانین در واقع بازدارنده طبیعی و در عین حال حافظ سلامت روح و روان شهروندان است. اما متاسفانه ما در هر دو بخش این فعالیتها مشکل داریم؛ یعنی هم در زمینه آموزش و هم در زمینه قوانین بازدارنده.
البته آموزشهای پراکندهای که بعضا به شهروندان داده میشود، گاهی باعث جلوگیری شده است. اما آموزشهای مدونی که سلسله مراتب رشد یک فرد را از کودکی تا بزرگسالی پوشش دهد، نداریم تا بتوانیم افراد را در مرحله اول آگاه و در مرحله دوم حافظ سلامت جسم و روانشان باشیم و درنهایت بتوانیم آرامش و امنیت را در تمام زمینهها برقرار کنیم. وظیفه آموزش در مرحله اول برعهده خانواده، سازمانهای تامینی و تربیتی است؛ سازمانهایی مانند آموزش و پرورش و آموزش عالی. پس از آن باید محله به محله از طریق شهرداری و اماکن فرهنگی وابسته به آنها به صورت کارگاه و کلاسهای توجیهی جامعه را آموزش دهیم.
یکی از مشکلاتی که قربانیان تجاوز و در نوع خفیفتر آن آزار و اذیت فیزیکی یا کلامی نمیدانند برای دفاع از خود باید چه اقدام یا مجموعه اقداماتی انجام دهند. به عبارت دیگر اگر به پلیس مراجعه کنند پلیس به همان شیوهای با آنها برخورد میکند که سارقی مال آنها را برده باشد در حالی که آسیب روحی و روانی وارده بر قربانیان رفتار متفاوتی میطلبد.
بله، ما در تشکیل نیروی بازدارنده هم مشکل داریم. یعنی فقط یک نیروی انتظامی داریم که باید به همه جرایم رسیدگی کند؛ از قتل و دزدی گرفته تا جرایم جنسی. در دل نیروی انتظامی باید واحدهایی تشکیل شوند که نوع جرایم و نوع نیروهایی که میخواهند با این جرایم برخورد کنند نیز متفاوت باشد؛ یعنی یک نیرو نباید هم با کسی که مالش را بردهاند و هم با یک فردی که دچار شوک تجاوز جنسی شده برخورد کند؛ زیرا تعاریف این دو و زمینه و مسائل مربوط به این دو متفاوت است. اولی مالش را بردهاند که شاید برگردانده شود، اما نفر دوم به حقوق انسانی و فردیاش تجاوز شده.
بنابراین دو نیروی متخصص و جداگانهای برای رسیدگی لازم دارد. در بخش بازدارندگی و قوانین سختگیرانه در دل قوه قضاییه و مجریه و مقننه هم ضعف داریم. به نظر من نگاه قانونی ما نگاه مردسالارانه است و این نگاهها نتوانسته در طول تاریخ بازدارندگی قوی برای مردها داشته باشد. به تازگی بحث فردی در زمینه جرایم جنسی مطرح شده و این فرد به عنوان یک روشنفکر، دانشجوهای خانم را اغفال کرده است. در چنین وضعیتی قوه قضاییه و همه دستگاهها دست به دست هم میدهند تا فرد موردنظر را بگیرند اما آیا آمار جرایم جنسی ما به همین فرد و به همین نوع ختم میشود؟
کلیشههایی در این مورد وجود دارد؛ مانند اینکه شاید نوع پوشش در رخ دادن این اتفاق موثر بوده یا اینکه زمان و مکان در وقوع این آزار و اذیتها موثر هستند. به نظر شما این کلیشهها درست است؟
خیر؛ ما آمار دقیقی نداریم اما بارها شاهد تعدی و تجاوز هم برای خانمهایی با ظاهر پوشیده و هم خانمهایی با پوشش معمولی بودهایم. من به عنوان یک روانشناس که 23 سال تجربه در زمینه کار بالینی و کلینیکی از هر دو مورد مراجعهکننده داشتهام که مورد اذیت و آزار جنسی قرار گرفته بودند. به نظر میآید که این کلیشهها از باب توجیه است. به هر حال در یک جامعه سلیقههای پوششی متفاوت است. اگر کسی بخواهد لباسی متفاوت از کل جامعه بر تن کند، خود او اصلا نمیتواند در سطح جامعه دوام بیاورد؛ نگاه مردم مانع از حضور او میشود. اما بالای 99 درصد دو نوع پوشش در جامعه داریم که رایج است و طی سالیان هم باب بوده. بنابراین اینکه ما مطرح کنیم که این نوع پوشش علت تجاوز بوده، به نظر من ریشه در یک نگاه متعصبانه دارد. تحقیقات ما نشان میدهد که این اتفاق ممکن است برای خانمهایی با هر نوع پوشش و فارغ از هر نوع نگاه اعتقادی رخ دهد.
اغلب در روز روشن و در خیابانهای اصلی شهر دیدهایم که برخی افراد به خود اجازه میدهند زنها را اذیت و آزار کلامی کنند، متلک بپرانند یا بوق بزنند، ویراژ دهند و... فکر میکنم اکثر خانمها چنین چیزی را تجربه کردهاند. چرا چنین چیزهایی رخ میدهد؟ به عبارت دیگر افرادی که حریمشکنی میکنند گویی از علنی بودن کارشان ابایی ندارند؟
ما این موضوع را در دو مقطع میتوانیم بررسی کنیم؛ مورد اول مرحله رشد و بلوغ نوجوانی است که بخشی از این رفتارهایی را که شما گفتید آنجا توجیه میکنیم. یعنی میگوییم نوجوان است و تازه وارد سن بلوغ شده و خاصیت سن او خودشیفتگی و خودنمایی است و میخواهد خود را به شکلی مطرح کند و نشان بدهد. اگرچه بهتر است این را هم با مسائل تامینی و تربیتی و الگوهای صحیح کنترل کنیم اما در برخی موارد یعنی افرادی که سطح فرهنگی پایینی دارند، این مساله اجتنابناپذیر است.
مورد دوم افراد رشدیافته یا به عبارت دیگر افرادی است که انتظار میرود به رشد و پختگی رسیده باشند و چنین رفتارهایی در این افراد دیگر قابل توجیه نیست و میتوان گفت اگر چنین فردی مرتکب این عمل شود مجرم جنسی است؛ زیرا فرد با آگاهی و به دنبال یک لذت و هیجان جنسی چنین رفتارهایی را از خود نشان داده است؛ از این موارد در روانشناسی با نام اختلالهای جنسی یاد میکنند. کسانی که دچار اختلال جنسی هستند با افراد عادی متفاوتند؛ اعتماد به نفس بسیار پایینی دارند و با مقاومت فرد سریع عقبنشینی میکنند اما گروه دیگری هم هستند که ما به آنها میگوییم مجرم به این دلیل که آنها آگاهانه و قلدرانه به دنبال مسائل جنسی خود میروند.
این گروه آخری که به عنوان مجرم از آنها یاد میکنید این نوع آزار و اذیت را از کجا و از چه کسانی یاد گرفتهاند؟
معمولا افرادی که بعدها به عنوان مجرم جنسی وارد روابط جنسی بیمارگونه میشوند، خودشان بخش مهمی از قربانیان جنسی هستند.
منبع: اعتماد
دیدگاه تان را بنویسید