مدیر کل محیطزیست استان سیستانوبلوچستان مطرح کرد:
نقش حقابه افغانستان در زندگی مردم سیستان و بلوچستان
اگر حتی به گفته مدیر کل محیطزیست استان سیستانوبلوچستان برای گرفتن حقابه هامون در برابر افغانستان دیپلماسی آب پیگیری شود و جواب دهد، باز هم باید صبر کرد تا مردم معیشت جایگزین را قبول کنند.
اعتمادآنلاین| باران پیش از اینها، هامون را زنده کرده و کانالهایی که برای انتقال سیلاب به کانونهای گرد و غبار ساخته شده، پرآب شدهاند اما برای مدیریت تمام و کمال بحران ریزگردها در سیستانوبلوچستان، هنوز راه مانده است و راه کمی هم نیست.
اگر حتی به گفته مدیر کل محیطزیست استان سیستانوبلوچستان برای گرفتن حقابه هامون در برابر افغانستان دیپلماسی آب پیگیری شود و جواب دهد، باز هم باید صبر کرد تا مردم معیشت جایگزین را قبول کنند.
سال پیش نمایندگان سازمان ملل متحد با دیدن شرایط تالاب، 11 میلیون یورو برای اجرای طرح معیشت جایگزین اختصاص داد؛ طرحی پنجساله که فعلا در مرحله برنامهریزی است. موضوع بودجه و اعتبار 85 میلیارد تومانی ستاد ملی گرد و غبار هم البته بیشتر، مختص به قسمت شمالی استان بوده است و بیشتر در همان حوزه هزینه شده درحالی که این روزها جنوب استان هم درگیر گرد و غبار شده است.
وحید پورمردان، مدیر کل محیطزیست استان سیستانوبلوچستان در این گفتوگو میگوید، اگر اعتبارات گرد و غبار تا دو سال دیگر ادامه داشته باشد در مناطق اینچنینی هم برنامههای مقابله با غبار اجرا خواهد شد.
آقای پورمردان! کاهش گرد و غبار و افزایش کیفیت زندگی مردم استان سیستانوبلوچستان به ویژه در بخش شمالی آن به میزان بسیار زیادی به پرآبی و زنده بودن تالاب هامون بستگی دارد. در یکی، دو سال گذشته شرایط آب و هوایی و بارندگیها، سال آبی خوبی را در این دریاچه رقم زد. در این شرایط سازمان محیطزیست و ستاد گرد و غبار برای بازگرداندن زندگی به این تالاب چه نقشی داشتند؟
افغانستان به عنوان حوزه آبریز در بالادست منطقه سیستان قرار دارد و آب از دو ورودی فراهرود از شمال و رودخانه هیرمند از جنوب شرقی به سیستان وارد میشود. آب این ورودیها ابتدا چاهنیمهها را آبگیری میکند و اگر مازادی داشته باشد از مسیرهای مختلف درونشهری به سمت هامون پوزک ایران و افغانستان میرود و مقداری از آن به تالاب هامون منتقل میشود. وزارت نیرو و شرکت آبمنطقهای استان هم باتوجه به اولویت آب شرب برای مردم، وضعیت و میزان برداشت از آن را برآورد میکند و مازاد آن به عنوان حقابه کشاورزی درنظر گرفته میشود و سهم محیطزیست از تمام این حقابه 60 کیلومتر مکعب است که به تالاب هامون داده میشود.
این حقابه زیستمحیطی، در برابر برآوردهای مخزن تالاب هامون که تا 13 میلیارد مترمکعب ظرفیت آبگیری دارد، عدد بسیار ناچیزی است. تالاب هامون که مانند یک نعل بر دور سیستان است سه کانون اصلی گرد و غبار دارد. این تالاب از نظر تاثیرپذیری اصلیترین و بزرگترین کانون محسوب میشود و اولویت اصلی است. کانون اول هامون صابوری، بین افغانستان و ایران مشترک است و بادهای 120 روزه فصلی منطقه سیستان از روی آن میگذرد و اگر این کانون فعال باشد شهر زابل و منطقه وسیعی را تحتتاثیر قرار میدهد. در دو سالی که بارندگیها خوب بود، کانالهای انحرافی به کانونهای صابوری وصل شد و این منطقه آبگیری شد. کانون شماره دو، منطقه هامون پوزک است که عمده آن در افغانستان قرار گرفته. این کانون در دو سال گذشته در افغانستان آبگیری شد و اگرچه شعاع تاثیرپذیری در ایران نداشت اما هامون پوزک در درون مرز ایران، قابلیت ایجاد مشکل در شهر هیرمند در شمال شرقی سیستان را دارد.
در آنجا اقداماتی چون بازگشایی دایکهای مرزی که به خاطر بحثهای امنیتی ایجاد شده بود، انجام شد. در پشت دایکها بعضا آب جمع میشد و با رصد نقشههایی هوایی توانستیم مسیر زیادی را بازگشایی کنیم. احداث کانالهای انحرافی و لایروبی نهرها در این بخش هم آب را وارد هامون پوزک کرد. پوزک از لحاظ شکلی بالاترین نقطه در تالاب است و باید تمام هامونها آبگیری شود تا این هامون هم به شکل طبیعی آبگیری شود بنابراین آبگیری کمی سخت بود اما تا حدود زیادی کنترل شد. هامون هیرمند، دیگر کانون گرد و غبار صددرصد در منطقه ایران و ضلع جنوبی هامون است. جنوب کوه خواجه دایکی داشتیم که مشکل زیادی ایجاد کرده بود و با توضیحات فنی در شورای تامین، مصوبه حذف آن را گرفتیم و در حال حاضر 48 هزار هکتار از هامون هیرمند احیا شده است و حالا مهاجرت دوباره پرندگان را شاهد هستیم؛ پرندگان آمدهاند و تخمگذاری هم کردهاند.
در سالهای گذشته در تالاب هامون که با مشکل آب روبهرو است، جالیزکاری انجام شد و حتی بستر آن را شخم میزدند در حالی که برای هر کیلو محصول غرقابی بالغ بر 600 تا 700 لیتر آب مصرف میشود. این بود که از دو سال پیش دیگر اجازه جالیزکاری داده نشد. به علاوه مانع کندن گودال و گرفتن زهآب برای بردن دامها به بستر تالاب شدیم و کنترل گرد و غبار را اولویت درنظر گرفتیم چون تنفس مردم همیشه بر بقیه مسائل اولویت دارد. ورودیهای تالاب هامون با نگرش بومی مورد توجه قرار گرفت و رونگها (رودها) را بعد از 50 سال احیا کردیم و به دنبال بسیاری از این اقدامات نیزارها که مانع تبخیر آب میشوند هم احیا شدند. دیگر اجازه دستکاری در تالاب داده نشد و حتی دستکاریهایی که قبلا شده بود را هم تخریب کردیم.
باتوجه به بارندگیها هامون چند درصد آبگیری شده است؟
اخبار آبگیری را هیچوقت به لحاظ حجمی اعلام نمیکنند و همیشه وسعت آن درنظر گرفته میشود. گنجایش هامون 13 میلیارد مترمکعب است و در حال حاضر به لحاظ وسعت، 50درصد آن آبگیری شده و عمق آن هم از یک وجب (کمترین عمق) شروع میشود تا سه متر در هامون صابوری که عمیقترین هامون است.
با وجود همه این اقدامات اما هنوز بحث حقابهها وجود دارد. این مساله شاید حالا که ترسالی است چندان مهم نباشد اما قطعا در زمان خشکسالی با مشکل روبهرو خواهیم بود. از سوی دیگر در افغانستان راه آب همچنان به شیوههای مختلف به روی ایران بسته میشود. چرا هنوز نتوانستیم حقابه را بگیریم؟
کدام حقابه تالاب هامون؟ در کلام حقابه تالاب هامون است اما در عمل حقابه ایران است و شامل آب شرب، کشاورزی، عشایری و صیادی میشود. آبی که وارد ایران میشود ابتدا چاهنیمهها را پر میکند، 400 میلیون مترمکعب آن را به کشاورزان میدهند و فقط 60 میلیون مترمکعب به تالاب داده میشود. اگر تمام این آب یعنی کل 820 میلیون مترمکعب به هامون بر میگشت، میگفتیم این حقابه هامون است اما اینطور نیست.
تنها بخشی از آب به هامون برمیگردد که از قضا، مهمترین بخش و جزییترین بخش آن است. پیگیری حقابه تالاب هامون، نیاز به کار مشارکتی میان همه دستگاهها و در راس آن وزارت امور خارجه دارد چون زندگی منطقه سیستان به حقابه بستگی دارد.
شما فکر میکنید چه مدلی از دیپلماسی میتواند راهحل این مشکل باشد؟
این مساله باید از طریق دیپلماسی آب با دو اقدام همزمان پیگیری شود. باید ارزش آبی که در سیستان هست و وارد آن میشود را درک کنیم، الگوی کشت را تغییر دهیم و آن را خرج محصول کشاورزی که آب زیادی صرف آن میشود، نکنیم. آب تالاب هامون را فریز کنیم و فقط برای هوا بماند. از طرفی ارتباطات مرزی با افغانستان را احیا کنیم. به علاوه بازار افغانستان هم به شدت نیازمند بازار ایران است. از طرف دیگر میتوانیم به آنها برق و گاز بدهیم. افغانستان برق را از کشوری چون ازبکستان گرفته و طالبان برق را قطع میکند، هر روز دکلهای برقشان سقوط میکند. اما ما مرز امنی با افغانستان داریم و میتوانیم از انرژیهای خورشیدی و بادی منطقه بهره بگیریم؛ برق موردنیازشان را به آنها بدهیم تا از کشورهای همسایه که هر روز درگیر ناامنیهایی است، برق نگیرند. میتوانیم این صنایع را در زابل مستقر کنیم و با برقراری تعامل در عوضِ دادن برق، آب بگیریم. ما میتوانیم در حوزه داد و ستدهای مرزی به آنها نزدیک شویم و بگوییم روی هیرمند و آب ورودی به سمت ایران سد نبندید تا بتوانیم زندگی کنیم و به شما برق بدهیم.
بدهبستانهای دیپلماسی آب باعث میشود که کشور بالادست، آب را بر پاییندست نبندد. تا زمانی که از ایران منفعتی به افغانستان نرسد، از آبی که به سمتش میرود، بهرهبرداری میکند و توسعه کشاورزی خود را در حوزه آبریز تالاب هامون در دستور کار میگذارد. البته با وجود بستن راه آب حتی از سوی مردم و منحرف کردن مسیر آن به صورت محلی ارتباطات خوبی میان مردم در حاشیه مرز سیستان برقرار است و پتانسیل خوبی در این زمینه وجود دارد. بنابراین کاری در سطح کلان و ملی نیاز است تا با استفاده از نیاز آنها، محیطزیستمان را زنده نگه داریم.
با وجود اینکه شرایط گرد و غبار در سیستان نسبت به سالهای پیش بهتر شده است اما گویا در بلوچستان شرایط چندان خوب نیست و حتی در هفتههای گذشته هم در باهوکلات، دشتیاری، زرآباد، سراوان، ایرانشهر، لاشار و برخی مناطق دیگر شاهد گرد و غبار بودیم. برای مناطق جنوبی درگیر غبار چه برنامهای دارید؟
تالاب جازموریان و مدیریت آن، مثل تالاب هامون اهمیت بسیار بالایی دارد ولی کمتر به آن توجه شده است. تالاب هامون و بالادست آن متکی به کشور دیگری است اما جازموریان که در داخل کشور است چرا باید این تالاب در بلوچستان کانون گرد و غبار شود؟ ایستگاه پایش هم به ما اطلاعاتی میدهد تا برمبنای آن، در کانونهای وسیع گرد و غبار تصمیمگیری کنیم. ما برای مدیریت جامع جازموریان مانند تالاب هامون برنامه داریم و حتی یک ایستگاه پایش هم در آنجا نصب شده است.
در زاهدان هم یک ایستگاه دیگر وجود دارد اما براساس مطالعاتمان کنارک و سراوان در بلوچستان حوزههای گرد و غباری ما در بلوچستان نیست، اگرچه کل استان، خشک و گرم است و شاید به صورت محدود بسیاری از مناطق، گرد و غبار داشته باشد اما وقتی میگوییم کانون گرد و غبار حتما باید وسعتی را در بر بگیرد و برای مناطق مسکونی مشکل ایجاد کند. اگر اعتبارات ما برای دو سال دیگر هم ادامه پیدا کند برای حوزههای دیگری مانند باهوکلات که واقعا گرد و غبار دارد، برنامه خواهیم داشت. در حال حاضر بیشتر ایستگاههای ما در منطقه بلوچستان است از جمله در ایرانشهر و دلگان که کانونهای جنوب جازموریان هستند و همینطور در چابهار و زاهدان. کل ایستگاهها از دو مورد در سالهای گذشته به هفت مورد رسیده است و باتوجه به وسعت استان و معضلات گرد و غباری آن، حداقل چهار تا پنج ایستگاه دیگر نیاز داریم تا بتوانیم کل استان را آنالیز کنیم و غبارخیزی سراسر استان را پوشش دهیم.
فعالیتهای ما در سیستانوبلوچستان در حوزه گرد و غبار معطوف به یک بخش نیست. بهطور مثال برای اولینبار در استان قرق درنظر گرفتهایم؛ هم در شمال استان به ویژه در تالاب هامون و هم در بلوچستان و نقاطی چون باهوکلات. در حاشیه هامون هزار هکتار نهالکاری داشتیم و البته در جنوب استان هم این برنامه در حال اجراست.
اعتبارات گرد و غبار چقدر بود و آیا تمام آن هزینه شده است؟
ما یکبار بیشتر بودجه نگرفتیم. 85 میلیارد تومان از صندوق توسعه ملی به دبیری سازمان محیطزیست به کل این پروژه تخصیص دادند. 14 میلیارد تومان آن به سازمان محیطزیست تعلق داشت که هزینه شد و بقیه به دستگاههایی چون جهاد کشاورزی، مرکز بهداشت، شرکت آب منطقهای و غیره داده شد. اعتبارات گرد و غبار با دستور رهبری برای سیستان بود اما چون در آن جازموریان هم آورده شده است، آن را هم لحاظ کردیم. بهطور کلی، این میزان اعتبار، به قدری نبود که برای هزینه کردن از شمال تا جنوب استان باشد.
بسیاری کارشناسان معتقدند باید تغییر اقلیم در مناطقی چون خوزستان و سیستانوبلوچستان را بپذیریم و باتوجه به ابعاد اجتماعی و اقتصادی آن به فکر معیشت جایگزین باشیم. تا به حال در این باره برنامهریزی انجام شده است؟
اگرچه تغییر اقلیم اتفاق افتاده اما گاهی کشاورز هم مجبور است کشاورزی کند و وقتی الگوی کشت او را اصلاح نمیکنیم و برایش جایگزین نداریم کار خود را انجام میدهد. در همین راستا برای کمکردن فشارها بر تالاب اقداماتی را با رویکرد آموزش جوامع محلی پیش گرفتیم. گفتیم خودتان به عنوان ذینفعان خط مقدم گرد و غبار هستید، چراکه شما به عنوان کشاورز و صیاد و دامدار، اولین کسانی هستید که متوجه آسیب غبار بر تنفس خود میشوید. از سوی دیگر سازمان محیطزیست دست به دامن جوامع بینالمللی مثل UN (سازمان ملل متحد) و UNDP (برنامه عمران سازمان ملل متحد) شد و شهریور سال گذشته از بخش عمران سازمان ملل متحد برای بازدید تالاب به ایران آمدند. پس از دیدن سختی شرایط در قالب معیشت جایگزین 11 میلیون یورو اعتبار را به این موضوع اختصاص دادند. مدیر ملی این طرح هم تعیین شد که در حال برنامهریزی و تشکیل گروههای کوچک هستند تا اقدامات خود را انجام دهند.
نگاه مردم به این بحثها به ویژه معیشت جایگزین چیست؟ چون به هر حال اجرای آن نیازمند همراهی مردم است.
گروهی از مردم در حال حاضر بدبین هستند و گروهی چون از این طرح آگاهی ندارند، به آن امیدوار نیستند. فکر میکنم پس از معرفی کار وقتی مردم متوجه نفع این کار برای معیشت و تالاب شوند با آن کنار بیایند. اما در کل همراهی و همکاری مردم بهویژه صیادان برای حفظ هامون نسبت به گذشته بیشتر شده است.
اجرای این طرح چقدر زمان میبرد؟
پروژه تازه شروع شده است و 5 ساله است. UNDP هم یکدفعه 11 میلیون یورو را نداده است چون سازمانهای بینالمللی اصولا به سختی پول میدهند. ابتدا باید بخشی از کار انجام شود تا براساس آن بودجه داده شود. کار تازه شروع شده و در مرحله آمادهسازی و برگزاری جلسات اداری است و در مرحله بعد باید با ذینفعان صحبت شود. اگر اجرا شود، موفق خواهد بود و از طرف دیگر اجرای آن میتواند روزمهای مثبت یا منفی برای ایران باشد. اگر موفق شدیم مجامع بینالمللی میتوانند به عنوان اقدامی مثبت به آن نگاه کنند و به دیگر بخشها و حوزههای محیطزیست کمک کنند. اگر هم شکست بخورد بدبینی به وجود میآورد و اگر حتی در سایر حوزهها برنامههای خوبی باشد، باز هم به آن پرداخته نمیشود.
درباره مهاجرت معکوس آماری دارید؟
آماری ندارم اما بیشتر مردمی که به دنبال بادهای 120 روزه و گرد و غبار فرار کرده بودند برگشتهاند. در گذشته آدمهای کمی در حال تردد یا زندگی در سیستان میدیدید مگر اینکه کارمند بودند یا وابستگی جز این داشتند. بیشتر کسانی که توان مهاجرت داشتند به مشهد، گرگان و گنبد رفته بودند اما حالا بسیاری از صیادان و کشاورزان و دامداران برگشتهاند و در حال کار هستند. از طرف دیگر علاوه بر بهبود وضعیت محیطزیست، تغییر نگاهها به سیستانوبلوچستان هم در مهاجرت معکوس اثر داشت، بهویژه در بلوچستان که به واسطه پیگیری توسعه سواحل مکران در مقایسه با پنج سال پیش، توجه مردم هم به آن بیشتر شده است.
منبع: اعتماد
دیدگاه تان را بنویسید