کد خبر: 447890
|
۱۳۹۹/۰۹/۰۷ ۱۰:۰۰:۰۰
| |

گزارش «اعتمادآنلاین» از مجموعه نشست‌های نقد و بررسی عملکرد نهادهای مسئول در وضعیت بحرانی حقوق کودک:

کم‌کاری دولت، رسانه و ان‌جی‌‌اوها در قبال بحران حقوق کودکان / یزدانی، مدیرعامل انجمن حمایت از حقوق کودکان: کودکان جایی در سیاست‌ها و گفتمان‌های اخیر دولتی‌ها نداشتند

مجموعه نشست‌های نقد و بررسی عملکرد نهادهای مسئول در وضعیت بحرانی حقوق کودک در ایران از سوی انجمن حمایت از حقوق کودکان در هفته گذشته برگزار شد.

کم‌کاری دولت، رسانه و ان‌جی‌‌اوها در قبال بحران حقوق کودکان / یزدانی، مدیرعامل انجمن حمایت از حقوق کودکان: کودکان جایی در سیاست‌ها و گفتمان‌های اخیر دولتی‌ها نداشتند
کد خبر: 447890
|
۱۳۹۹/۰۹/۰۷ ۱۰:۰۰:۰۰

اعتمادآنلاین| مجموعه نشست‌های نقد و بررسی عملکرد نهادهای مسئول در وضعیت بحرانی حقوق کودک در ایران از سوی انجمن حمایت از حقوق کودکان در هفته گذشته برگزار شد. در این مجموعه نشست‌ها به تحلیل شرایط و نقد عملکرد دولت، نقش مردم و رسانه و نقد عملکرد ان‌جی‌اوهای حوزه کودکان پرداخته شد.

نشست اول: تحلیل شرایط و نقد عملکرد دولت

فرشید یزدانی مدیرعامل انجمن حمایت از حقوق کودکان در نشست «تحلیل شرایط و نقد عملکرد دولت» توضیح داد: «قریب به 800 هزار کودک در دوران کرونا تاکنون متولد شده‌اند. کودکانی در استرس (به ‌خصوص استرس مادران) زاده شده‌اند و بدون حمایت‌های عاطفی معمول ماه‌های اولیه زندگی خود را گذرانده‌اند. هیچ دستورالعمل و برنامه مشخصی برای حمایت از این کودکان تدوین نشده است. این کودکان با مخاطره سلامت جسم و روان مواجه هستند و نیاز به برنامه‌ای حمایتی و تعریف نقش خانواده دارند و همچنین باید به مادران‌شان خدمات مشاوره‌ای ارائه شود. حدود هشت میلیون کودک زیر سن مدرسه در کشور زندگی می‌کنند که شرایط کرونایی آنها را با انواع مخاطرات مواجه کرده است (مخاطرات جسمی، روانی و شناختی).»

او ادامه داد: «حدود 16 میلیون کودک در سن مدرسه داریم که تقریباً پنج میلیون آنها به واسطه فقر از آموزش جا مانده‌اند. برنامه‌ای برای آنها نیز تدوین نشده است. مناسبات فردی و اجتماعی کودکان به‌ شدت در حال آسیب دیدن و تغییر است که لازم است به آن پرداخته شود. کرونا آثار کوتاه‌مدت و بلندمدت زیادی بر کودکان باقی می‌گذارد. دولت به واسطه یک توجیه اولیه مبنی بر اینکه کودکان مصون از کرونا هستند کلاً آنان را به فراموشی سپرد. تقریباً کودکان جایی در سیاست‌ها و گفتمان‌های اخیر دولتی‌ها نداشتند. آموزش و پرورش هم در آغاز سال تحصیلی با اعلام حضور کودکان در مدارس نشان داد به عنوان یکی از مهم‌ترین متولیان کودکان در کشور، کمترین برنامه‌ای برای آنها ندارد و با بی‌اعتنایی با موضوع برخورد می‌کند.»

یزدانی افزود: «همه اینها ضرورت سیاست‌گذاری اجتماعی مشخصی در خصوص کودکان را ایجاب می‌کند. سیاستی که باید مبتنی بر تغییر اولویت‌های دولت از سیاسی‌کاری به حمایت از حوزه‌های اجتماعی باشد.»

سعید مدنی جامعه‌شناس در ادامه این نشست با اشاره به اهمیت نابرابری توضیح داد: «مهم‌ترین شاخصی که در واقع می‌خواهم نام ببرم نابرابری است‌‌ و این نابرابری ساختاری باعث بروز مشکلات و... می‌شود. تشکیل سرمایه‌ی ثابت منفی بوده. نرخ تورم در همین سال اخیر بیش از یک درصد برآورد می‌شود. نرخ بیکاری در ایران سال‌هاست بالاست. 12 درصد نرخ بیکاری و در میان جوانان حدود 25 درصد است. نتایج شغل فقط شامل درآمد نمی‌شود. سبب افزایش عزت نفس، روابط خانوادگی و... می‌شود. در نتیجه نبود شغل به معنی بروز خشونت در خانواده است. به خصوص افرادی که در معرض آسیب هستند. به خاطر این نابسامانی‌ها به خصوص در 2 دهه‌ی اخیر پیش از شیوع کرونا کودکان وضعیت مطلوبی نداشتند. در دوران کرونا هم عدم مدیریت علمی باعث تشدید این بحران‌ها شده‌ است.»

مدنی ادامه داد: «خانواده‌ی قشر فقیر به سختی از پس هزینه‌ی‌های خورد و خوارک برمی‌آیند چه برسد که اینکه دور هم جمع شوند یا مهمانی بگیرند که به شیوع کرونا دامن زده شود. فقدان آموزش برای ورود به حوزه فضای مجازی مشکلات را برای کودکان تشدید می‌کند. در واقع کودکان در اولویت‌ سیاست‌گذاری‌های دولت نیست و این باعث فراموشی آنها شده است. کرونا پیامد‌های سخت‌تری برای گروه‌های نابرخوردار دارد. تاثیر و پیامد کرونا بر زنان بیشتر از مردان است و در دختران بیشتر از پسران. بیشتر حمایت کشور‌های پیشرفته متمرکز شده روی حوزه‌ی زنان و دختران و این‌ نگاه جنسیتی باید در دوران کرونا لحاظ شود. کودکانی که قبل از کرونا وضعیت سختی داشتند در واقع شرایط‌شان بدتر شد و تعدادشان هم بیشتر شد؛ مثل کودکان کار، کودکان مهاجر‌ و کودکان دارای معلولیت. کرونا یک بار دیگر نشان داد بدون اصلاح ساختار، سیاست‌گذاری‌ها و برنامه‌ها، توجه به مصالح عمومی با نگاه انسانی امکان‌پذیر نیست. با تغییر رویکردها و سیاست‌ها می‌توان وضع فاجعه‌بار کنونی را بهبود بخشید.»

نشست دوم: نقش مردم و رسانه

مزدک دانشور، پزشک و انسان‌شناس پزشکی، در وصف نقش ژنتیک در بسیاری از معضلات عنوان کرد: «در شناخت ناهنجاری‌های اجتماعی سه رویکرد اساسی وجود دارد؛ زیست پزشکی که علت مشکلات را ناشی از مسائل زیستی و بدنی می‌داند، برای مثال اعتیاد و چاقی را یک ناراحتی ژنتیکی یا ناشی از اختلال هورمون‌های مغزی می‌داند. حتی خشونت را به ژنتیک ربط می‌دهد. در این تحلیل برای فردی که تمایل به خشونت دارد راهکارهای پزشکی و دارویی یا حتی دستکاری ژنتیک پیشنهاد می‌شود. در واقع این رویکرد به‌ صورت مداوم گستره و نفوذ پزشکی را گسترش می‌دهد؛ از ژنتیک درمانی گرفته تا طب سوزنی. این حوزه به گرایش‌های راست اجتماعی تعلق دارد.»

او معتقد است رویکرد دوم را بیشتر روانشناس‌ها استفاده می‌کنند: «در ایران و جهان از این روش استفاده می‌شود و در این رویکرد روش‌های آموزش‌محور پیشنهاد می‌شود. روش دوم برخلاف روش اول (که فقط پزشکی را می‌شناسد) سعی ‌می‌کند با تغییر فرهنگ و آموزش مشکلاتی مثل اعتیاد و خشونت را کاهش دهد. برخلاف روش‌های اول و دوم که به طور کل گروه‌های آسیب‌پذیر را در جامعه نادیده می‌گیرد یا برای آنها راه‌حل‌های صرف درمانی یا آموزشی پیشنهاد می‌کند، رویکرد سوم به اقتصاد سیاسی می‌نگرد. در این نگرش مدارج اجتماعی و منزلت فردی بر مشکلات اجتماعی اثرگذار فرض می‌شود. دیده شده است که مسائل اجتماعی و مشکلات در جوامعی که نابرابری در آن بیشتر است به مراتب بالاتر است. در واقع در این رویکرد علل اینکه چطور نابرابری می‌تواند باعث بارداری زودرس، گسترش خشونت، اعتیاد و حتی چاقی شود مورد بررسی قرار می‌گیرد. این نکته که چگونه نابرابری در ذهن ما حک می‌شود و باعث تغییر ذهنی ما می‌شود. این رویکرد نشان می‌دهد که هر چقدر لایه‌های اجتماعی پایین‌تر می‌آید در واقع سرمایه‌های اجتماعی از بین می‌رود و افرادی که در این لایه‌ها زندگی می‌کنند در مشکلات بیشتری غوطه می‌خورند و راه برون‌رفت کمتری دارند.»

از نگاه دانشور، نابرابری زیست اجتماعی ما را از بین می‌برد: «نابرابری و مسائل اقتصادی علت بسیاری از بیماری‌ها و خشونت است. بسیاری از ژنتیک‌گرا‌ها می‌گویند حس مادری غریزه است ولی نابرابری شدید و خشونت نهایدنه‌شده در دل روابط اجتماعی باعث می‌شود بی‌حسی و بی‌عاطفگی به وجود بیاید. هر چقدر افراد فرودست از فعالیت‌های جمعی محروم باشند امکان همزیستی‌ آنها از بین می‌رود. علاوه بر این با افزایش فاصله‌های اجتماعی، خشونت در کل جامعه لایه‌های پایین‌تر هم افزایش پیدا می‌کند.

او صحبت‌های خود را چنین به پایان رساند: «ما برای تداوم زندگی اجتماعی نیاز به همزیستی داریم. این «دیگری‌سازی» جوامع نابرابر باعث می‌شود روابط جامعه از هم گسسته شود. علت اصلی اینها هم نابرابری شدید در جامعه‌ ماست. متاسفانه هیچ ‌کسی راه‌حلی فوری در آستین ‌ندارد؛ روشنفکران، احزاب و فعالان مجازی و... باید وارد گود شوند و مطالبه‌گری کنند. وقتی من به طور روزمره ناامنم، وقتی شما در محیط کارتان ناامنید، در خیابون ناامنید، همه‌ی اینها را بشمارید؛ از شنیدن صدای بوق در سطح شهر، ترافیک و... اضافه شدن تورم روزمره، قیمت مسکن، گرانی غیرقابل تامل. ما زور می‌گوییم چون به ما زور می‌گویند و در حقیقت هم قربانی و هم مقصر هستیم‌‌‌ و در واقع اولویت را امنیت خودمان می‌بینیم. به بیان دیگر، قربانی مقصر است و مقصر قربانی. عامل اصلی این مشکلات از نگاه منِ انسان‌‌شناس، نابرابری فزاینده‌ی اقتصادی و اجتماعی در قدرت و ثروت است.»

نوشتن درباره کودکان در رسانه‌ها به غمنامه تبدیل شده است

در ادامه این نشست، الهه خوشنویس روانشناس بی‌تفاوتی اجتماعی را نوعی بیماری اجتماعی خواند: «از نگاه روانشناسی اجتماعی، بی‌تفاوتی اجتماعی نوعی بیماری اجتماعی و از نتایج تاکید بر ترجیحات و منافع فردی و نیز موانع مشارکت مدنی است که از عوامل مختلفی (روانشناختی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی) ناشی می‌شود. خانواده و جامعه باید بکوشند که به جای تاکید و تقویت فردگرایی با آموزش مهارت‌های زندگی (به‌ خصوص عزت نفس، اعتماد به نفس، مسئولیت‌پذیری و تاب‌آوری) فرزندانی تربیت کنند که با بهره‌مندی از توانمندی‌های خود در جهت منافع جمعی و توسعه ملی و تقویت سرمایه‌های اجتماعی گام بردارند تا بدین ترتیب اعتنای اجتماعی و نوع‌دوستی جانشین بی‌تفاوتی اجتماعی شود و موجبات پویایی و سلامت اجتماعی را فراهم کند.»

از آنجا که رسانه هم جزو ساحت‌هایی است که در این زمنیه کم‌کاری داشته، فاطیما فردوس روزنامه‌نگار به نقد رسانه در این بخش پرداخت: «عملکرد رسانه در حوزه کودک را می‌توان به سه بخش تقسیم کرد: نقد به محتوای گزارش‌نویسی در حوزه کودک، نقد به شکل و متد روزنامه‌نگاری اجتماعی در ایران و راهکارها و پیشنهادهایی برای اصلاح خط مشی رسانه‌ای در حوزه کودک و بازگشت به مسئولیت اجتماعی بر پایه ارتقای فهم اجتماعی. بحث درباره این است که ما به عنوان کسی که در رسانه‌ها مشغول به کاریم و به‌ عنوان مخاطبی که روزانه اخبار را رصد می‌کنیم چه مسئولیتی در قبال اخباری داریم که در حوزه کودک وجود دارد.»

او با اشاره به اخبر مختلف درباره قتل و تجاوز به کودکان ادامه داد: «هرچند وقت یک ‌بار اسم‌هایی از کودکان بولد می‌شود که گرفتار قتل، تجاوز و.. شده‌اند، در یک بازه زمانی مشخص هر روز اسم‌شان را شنیده‌ایم و یک‌دفعه هم کلاً حذف شده‌اند. ما به‌ عنوان روزنامه‌نگار و خبرنگار می‌رویم دنبال اینکه شرایط محیطی آن اتفاق را بررسی کنیم؟ آسیب‌شناسی می‌کنیم؟ وقتی می‌خواهیم خبر را رسانه‌ای کنیم به این فکر می‌کنیم که چه کمکی به فرد و سوژه می‌کنیم؟ دنبال این هستیم که موضوع را به ان‌جی‌اوهای حوزه کودک ارجاع دهیم و از آن طریق با مشورت ابعاد مهمش را رسانه‌ای کنیم؟ وقتی تب و تاب سوژه افتاد پیگیری می‌کنیم ببینیم بعد از موجی که راه افتاد حالا اوضاع چطور است؟»

فردوس با نقد غمنامه‌نویسی اضافه کرد: «مهم‌ترین نقدی که به رسانه‌ها وارد است این است که ما جدیداً فیلد جدیدی به اسم غمنامه‌نویسی در این حوزه باز کرده‌ایم که با اصول روزنامه‌نگاری بسیار متفاوت است. زبان نرم و احساسی منطقی خیلی خوب می‌تواند بین سوژه و مخاطب ارتباط برقرار کند اما اینکه ما از اول تا آخر گزارش تمام تلاش‌مان این باشد که اشک مخاطب را دربیاوریم خیانت به سوژه و مخاطب است. اینکه یک موج راه بیندازیم و وسط راه بدون هیچ پیگیری طولانی‌مدتی رهایش کنیم و چیزی که می‌نویسیم مطالبه‌محور نباشد خیانت به سوژه و مخاطب است.»

نشست سوم: نقد عملکرد ان‌جی‌اوهای حوزه کودکان

محمد محمدی عضو انجمن حمایت از حقوق کودکان مشکل جدی انجمن‌ها را نبود ساختار مناسب و عدم‌ تحلیل مسائل با نگاه آینده‌محور عنوان کرد و در این نشست گفت: «انجمن‌ها در طول تمام سال‌های فعالیت خود عمدتاً نمی‌دانستند چه می‌خواهند و به همین واسطه در فعالیت‌هایی ورود پیدا می‌کنند که ارتباطی با ماموریت سازمانی‌شان ندارد (مثل ورود به بحران‌هایی مانند سیل و زلزله که نه تناسبی با چارچوب فعالیت‌هایی دارد که برای خود تعریف کرده‌اند نه با توانایی و ظرفیت منابع انسانی و سازمانی‌شان متناسب است) یا فعالیت‌هایشان ناشی از واکنش و پس از تبدیل مساله به بحران بوده است.»

محمدی با ذکر مثالی از کودکان زباله‌گرد توضیح داد: «در همین مساله کودکان زباله‌گرد، دولت از سال 83 در این زمینه مصوبه دارد، ولی انجمن‌هایی که فصل مشترک شعارهایشان مبارزه با کار کودک و منع بدترین اشکال کار کودک است در این 16 سال هیچ برنامه‌ای برای پیشگیری از ورود کودکان به زباله‌گردی نداشته و آن‌قدر دیر واکنش نشان داده‌اند که این امر اکنون به معضلی تبدیل شده که نیازمند یک نگاه حاکمیتی و سیاست‌گذاری کلان است.»

او در پایان عنوان کرد: «فقدان آینده‌نگری موجب شده انجمن‌ها در فعالیت‌های روزمره و خردی مثل توزیع لوازم‌التحریر و پوشاک و مواد غذایی یا احداث خانه‌های کودک تقلیل پیدا کند و نگاه جامعه نسبت به خودشان را هم در همین حد محدود نگه دارند؛ هرچند که اگر خوب بررسی کنیم، همین فعالیت‌‌های خرد هم خروجی قابل‌ توجهی ندارد و به‌ عنوان نمونه در منطقه دروازه غار که محل تجمع انجمن‌هاست با افزایش شدید آسیب‌ها مواجهیم.»

برخی ان‌جی‌اوها تبدیل به بازوی دولت برای پر کردن خلأهای اقتصادی شده‌اند

لیلا رزاقی فعال رسانه و کنشگر اجتماعی نیز معتقد است در سال‌های گذشته مجموعه‌ای از عوامل باعث شده که ان‌جی‌اوها رویکرد خیریه‌ای را جانشین رویکرد ترویج‌گری کنند: «این انجمن‌ها که زمانی با ایده تغییر قوانین از طریق ترویج مفاد پیمان‌نامه حقوق کودک شکل گرفته بودند متاسفانه به بازوان حاکمیت برای پر کردن خلأ‌های ناشی از ناکارآمدی اقتصادی و سیاسی حاکم بر زندگی مردم و به خصوص کودکان تبدیل شدند و کم‌کم به حاشیه رفتند. در حال حاضر نهادهای مدنی حوزه کودکان در سه سطح سازمانی، فردی و محیطی با مشکلات و آسیب‌های متعددی مواجه‌اند.»

رزاقی ادامه داد: «در سطح سازمانی، نهادهای مدنی حوزه کودکان دچار فرسودگی ساختاری شده‌اند و نتوانستند در مواردی چون نیازسنجی و نمایندگی گروه‌های هدف و مداخله اثربخش در سیاست‌گذاری‌ها عملکرد قابل قبولی ارائه دهند. سلسله مراتب مدیریت و تصمیم‌گیری در این سازمان‌ها، متصلب، ریاستی، سنتی و غیرمشارکتی است. در سطح فردی نیز میزان آشنایی و آگاهی اعضا و داوطلبان با کار گروهی و فعالیت مشارکتی چندان مطلوب نیست. ارتباطات شبکه‌ای بین انجمن‌ها و اعضای آنها بیشتر به دورهمی‌هایی برای گپ‌های دوستانه شبیه شده و کمتر کنش موثری برای کودکان از درون این دورهمی‌ها حاصل شده است. تداوم طرح جمع‌آوری کودکان کار توسط حاکمیت یا عدم دخالت موثر در سیاست‌گذاری‌های آموزشی پیرامون توقف مشکلات تحصیل آنلاین در جریان پاندمی کرونا، تنها نمونه کوچکی از ده‌ها موردی است که انجمن‌های عضو شبکه یاری نتوانسته‌اند اقدامی در جهت توقف آنها انجام دهند. به این لیست می‌توان مماشات با حاکمیت در خصوص عدم مقابله با اشکال سخت کار کودک و عدم دخالت موثر و گزارش‌دهی به افکار عمومی در مورد پرونده‌های سیاسی و امنیتی زیر 18ساله‌ها در جریان اعتراضات مردمی آبان 98 را هم اضافه کرد.»

از نگاه او فعالان باید در این زمینه نقشه‌راه داشته باشند: «به نظر می‌رسد فعالان مدنی با توجه به بحرانی شدن وضعیت کودکان در ایران باید با تدوین نقشه‌راه و تعیین استراتژی، تغییر را در قالب یک پروژه با اهداف بلندمدت، میان‌مدت و درازمدت تعریف کنند و با اصلاح ساختار سازمانی، نیازسنجی از گروه‌های هدف و ایجاد پیوند با سایر جریان‌های اجتماعی، برای تغییر سیاست‌ها به نفع کودکان مبارزه کنند.»

پریسا پویان نماینده شبکه یاری کودکان کار و خیابان نیز در پایان این نشست‌ها از فقدان چشم‌اندازی روشن حرف زد: «یکسری مشکلات مشخص و مشابه در ان‌جی‌او‌ها وجود داشته و دارد. اگر به موانع و مشکلات یک ان‌جی‌او در سال 80 نگاه کنید و با سال 85، 90 و 95 مقایسه کنید، انگار همان اتفاق‌هایی که در سال 92 رخ داده در حال تکرار است. علاوه بر این ان‌جی‌اوها چشم‌انداز مشخصی حداقل در قالب کلمه و صحبت هم ندارند؛ مثلاً شبکه‌ یاری به عنوان مجموعه‌ای که 17 سال است فعالیت می‌کند و از چندین ان‌جی‌او و بخش تاسیس شده و هدف و ماموریت‌شان در حوزه‌ کودکان کار است، وقتی برنامه‌ها و ماموریت‌هایشان را کنار هم می‌گذاریم می‌بینیم از یک روند مشخص تبعیت نمی‌کند؛ یعنی اسم مجموعه شبکه‌ یاری کودکان کار است ولی فعالیتی که انجام می‌شود برای مثال ساماندهی در دوران زلزله است.»

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها